قصهها از کودکی راهشان را به دنیای ما باز کرده و همیشه آینهای از خیال و حقیقت در برابر ما گذاشتهاند. مرورِ حقیقت اما همان داستان تجربهی زندگیهای ناکرده است که اغلب آموختنیهایی با چاشنی جذابیت دارد. در این میان داستان زندگی آنهایی که مسیرشان را از دل دنیای تکنولوژی دنبال میکنند، پیرنگ متفاوتی دارد و هیچ شبیه داستانهای کلاسیک نیست که در آنها موفقیت و شکست، فرمول یکسانی دارند. «پروفایل» قرار است روایتگر داستان مستند روزگار همین آدمها باشد؛ آنهایی که نقش موثری در شکلگیری آنچه امروز به عنوان صنعت تکنولوژی میشناسیم، داشته و دارند؛ آنهایی که از انتخاب مسیر متفاوت نترسیدند؛ نه میخواستند قهرمان باشند و نه ضدقهرمان. «پروفایل» را پنجشنبه هر هفته در آیتی ایران بخوانید.
***
غنا و ثروت اگرچه موهبتی گوارا و دلچسب است، اما – به شرط عقل- نمیتوان چندان به دوام و بقای آن دل خوش کرد. از این رو، انتخاب نقطه درست و ایستادن بر آن، نشانهای از هوشمندی و پرهیز از تقلایی است برای هیچ. چنین تصمیمی هر چند بیشتر از تحسین، احتمالا تقبیح را پیشکش میکند؛ اما دستکم اراده و اشتیاقی را در خود دارد که انگیزه ادامه راه خواهند بود. «ادواردو ساوِرین» هم در برههای از روزگارش چنین تصمیمی گرفت و این روزها، از راندن در مسیر علایقش لذت میبرد. او که یکی از همبنیانگذاران شبکه اجتماعی فیسبوک است و اولین مدیر ارشد مالی این شرکت هم بود، حالا در شرق آسیا دغدغههای تازهای را در کسبوکارهای نوپا جستجو میکند.
از سرزمین باران به عشق هواشناسی
ادواردو لوئیز ساورین در بیستپنجمین روز از ماه می سال 1982 در سرزمین باران به دنیا آمد که از قضا دهمین شهر ثروتمند جهان هم به حساب میآید. پس تعجبی ندارد که خانواده ساورین هم غنی و ثروتمند بودند؛ پدرش یک تاجر فعال در صنعت پوشاک، صادرات، انرژی و املاک بود و مادرش یک روانشناس. ادواردو یک خواهر و برادر دارد و پدربزرگ رومانیاییاش هم موسس مجموعه فروشگاههای زنجیرهاش پوشاک کودکان تیپتاپ است. خانواده ساورین که یک بار در زمان کودکی ادواردو به شهر ریو دو ژانیرو مهاجرت کرده بودند، در سال 1993 تصمیم گرفتن زندگی در کشوری بزرگتر و البته پیشرفتهتر را تجربه کنند؛ همین شد که راهی ایالات متحده آمریکا شدند و در میامی اقامت کردند. در آنجا ادواردو ساورین تحصیلات مدرسه را ادامه داد و سپس راهی دانشگاه هاروارد شد. او دانشجوی ممتاز و باانگیزهای بود و حضورش در همهجا به خوبی احساس میشد؛ از خوابگاه معروف خانه الیوت گرفته تا انجمنهای دانشجویی و حتی رسیدن به جایگاه ریاست بنیاد سرمایهگذاری هاروارد. در آن سالها ادواردو ساورین به عنوان یک شطرنجباز حرفهای و شکستناپذیر شناخته میش. او که از کودکی عاشق علوم هواشناسی بود، سیستمی برای پیشبینی الگوهای طوفانها ابداع کرد و درک و هوش تجاریاش – که احتمالا ژنهایش، آن را به او هدیه دادهاند- کمک کرد تا با سرمایهگذاری در معاملات آتی نفتی، بتواند 300 هزار دلار بدست بیاورد.
پستی و بلندیهای فیسبوک
فعالیتهای ساورین باعث شد تا در همان سال اول حضورش در هاروارد با «مارک زاکربرگ» آشنا شود که در آن زمان دانشجوی سال دوم بود. آنها در معاشرتها و همصحبتیهایشان به این نتیجه رسیدند که دانشجویان هاروارد هیچ شبکه اجتماعی اختصاصی برای خودشان نداشتند و وجود چنین شبکهای چقدر برای آنها لازم و دلخواه بود. با این اوصاف بود که ایده اولیه راهاندازی فیسبوک شکل گرفت و در سال 2004 به صورت رسمی این شبکه اجتماعی را تاسیس و معرفی کردند. ساورین و زاکربرگ توافق کردند که در همان ابتدا هر کدام هزار دلار برای راهاندازی این سایت سرمایهگذاری کنند و بعدا برای ادامه کارها این مبلغ برای هر کدام به 18 هزار دلار رسید. ادواردو ساورین علاوه بر همبنیانگذاری فیسبوک، عنوان اولین مدیر ارشد مالی این شرکت را هم در اختیار داشت. او دو سال بعد از راهاندازی فیسبوک، با درجه ممتاز و دریافت مدرک کارشناسی اقتصاد، از دانشگاه هاروارد فارغالتحصیل شد؛ اما داستان فیسبوک برای او با خاطراتی نه چندان شیرین ادامه داشت؛ خاطراتی که انتشار یک ایمیل خصوصی از مارک زاکربرگ در سال 2012، جزئیات ناخوشایندی از آنها را فاش کرد.
این ایمیل که مجله «بیزینس اینسایدر» به آن دسترسی پیدا کرده بود، نشان میداد که زاکربرگ چطور دست ساورین را از فیسبوک کوتاه کرده و درصد سهامش در این شرکت را کاهش داده بود. مارک زاکربرگ در این ایمیل نوشته بود: «ادواردو از همکاری امتناع میکند… ما الان نیاز به امضای اسناد مالکیت معنوی داریم تا به یک شرکت جدید تبدیل شویم… فقط میخواهم حالا او را کنار بگذارم و بعدا با او مصالحه کنم. مطمئنم که چیزی گیر او میآید و لیاقت آن را دارد… او باید اسناد سرمایهگذاریها را امضا کند و برای این کار تعلل میکند و من نمیتوانم معطل او بشوم.» با وجود تذکر وکیل زاکربرگ، او شکایتی علیه ادواردو ساورین تنظیم کرد و مدعی شد که توافقنامه خرید سهام ساورین که در ماه اکتبر سال 2005 امضا شده بود، اعتبار قانونی نداشت. ساورین هم در مقابل از زاکربرگ شکایت کرد و مدعی شد که او در تابستان همان سال، پولهای فیسبوک – از جمله پول ساورین- را صرف تفریحات و کارهای شخصیاش کرده بود. در نهایت در سال 2009 هر دوی این شکایتها مختومه اعلام شد تا آنها در توافقی که جزئیاتش اعلام نشد، این اختلافات را حل و فصل کنند.
عاشقی در شهر شیر
ادواردو ساورین در سالهای تحصیل در هاروارد با یک مهاجر اهل اندونزی به نام «الین آندریجَنسن» آشنا شد که او هم در ایالت ماساچوست و در دانشگاه تافتس مشغول به تحصیل بود. الین هم از خانوادهای میآمد که در اندونزی کسبوکارهای مختلفی را اداره میکردند. احتمالا همین آشنایی باعث شد تا ساورین تصمیم بگیرد در سال 2009 به سنگاپور برود و در همان جا بماند. او در سال 2010 یک پرتال خیریه آنلاین به نام «آپورتا» (Aporta) را تاسیس کرد و در ماه سپتامبر سال 2011 و درست هشت ماه پیش از عرضه اولیه سهام فیسبوک در بورس نیویورک، از شهروندی ایالت متحده انصراف داد. این اتفاق او را از پرداخت 700 میلیون دلار مالیات بر درآمد، معاف کرد و نجات داد. به این ترتیب بود که توجه رسانهها به تصمیم ساورین جلب شد و متعاقب آن، جنجالها و حواشی مختلفی ایجاد شد. در حالی که بسیاری تصمیم ساورین را اقدامی برای امتناع از پرداخت مالیات میدانستند، اما او اعلام کرد که ماندنش در سنگاپور به خاطر علاقهاش به کار و زندگی در این کشور بوده است.
در نهایت ادواردو و الین در ماه مارس سال 2014 نامزد شدند و در تابستان سال 2015 ازدواج کردند. در همان سال ادواردو ساورین یک شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر به نام «بی کپیتال» (B Capital) را تاسیس کرد که در زمینه سرمایهگذاری در استارتآپهای هندوستان و جنوبشرق آسیا فعالیت میکند. در سال 2016 و یک سال پس از شروع به کار، این شرکت توانست بیش از 140 میلیون دلار در شرکتهای نوپای آسیایی سرمایهگذاری کند. هر چند ساورین بیشتر ثروتش را از همان میزان سهام اندک ولی ارزشمند فیسبوک بدست آورده است، اما سالهاست که به عنوان یک سرمایهگذار فرشته فعالیت میکند و حالا – با داشتن ثروت 7/9 میلیارد دلاری- به عنوان دومین فرد ثروتمند سنگاپور شناخته میشود. او که به تازگی وارد چهلسالگی شده و یک فرزند دارد، درباره کارآفرینی گفته است: «کارآفرینی واقعا عشق و علاقه است؛ کار نیست، بلکه به زندگی شما تبدیل میشود.»
قسمتهای قبلی پروفایل:
۱- آدام موسری؛ صدای رسای فیسبوک
۲- لینا خان؛ سردمدار مبارزه با انحصارطلبی
۳- ریما قریشی؛ یک مدیر بالفطره
۴- کریستیانو آمون؛ مدیر جدید و خندان کوآلکام
۵- اندی جیسی؛ مدیرعامل گرانقیمت آمازون با تبار ایرانی
۶- آیلین لی؛ کاشف تکشاخهای سیلیکونولی
۸- سوزان اثی؛ شیفتهی اقتصاد تکنولوژی
۹- امین ذوالفنون؛ از تار تا تکنولوژی
۱۰- جسیکا روزنورسل؛ مدیری با دغدغههای اجتماعی
۱۱- کریس یانگ؛ امید تازهی مایکروسافت برای آینده
۱۲– ویتالیک بوترین؛ خالق اتریوم
۱۳- جنسن هوآنگ؛ یک مدیر هدفمند
۱۴ – ملانی پرکینز؛ ثروتمندترین زن جوان کارآفرین
۱۵- پت جلسینگر؛ ناخدای جدید اینتل
۱۶- الیزابت هولمز؛ ظهور و سقوط یک امپراطوری
۱۷- سوزان وجسیکی؛ ؛ قدرتمندترین زن در اینترنت
۱۸- کاتالین کاریکو؛ مبدع اولین واکسن کووید-19
۱۹- لیزا سو، یکی از بهترین مدیران صنعت نیمهرسانا
۲۰ – رید هستینگز؛ ایدهپرداز صنعت سرگرمی مدرن
۲۱- سفرا کتز؛ در ستایش تجربهگرایی
۲۲- گویین شاتول؛ ستارهی صنعت فضانوردی
۲۴- آیچا اِوِنز؛ ملکهی صنعت خودروهای خودران
۲۵- امی هود؛ برگ برنده غول نرمافزاری جهان
۲۶- لیزا جکسون؛ سفیر اپل در حفاظت از محیط زیست
۲۷- آدام نیومن؛ زخمخوردهی جاهطلبیها
۲۹- الیزابت چرچیل؛ در جستجوی ارتباطات مدرن
۳۰ – دمت موتلو؛ یک کارآفرین جسور
۳۱-جاش واردل؛ مبدع بازی آنلاین و پرطرفدار وردل
۳۲-کیتی هان؛ ملکه بازار رمز ارز
۳۳-برت تیلور؛ درخشش یک ذهن خلاق
۳۴-مارکس براونلی؛ اتاقی از آنِ خود
۳۵-اِوِن بلاس؛ سلطان افشای گجتها
۳۶- مریسا مییر؛ افول یک ستاره
۳۷- تیم آرمسترانگ؛ مجذوب روزنامهنگاری دیجیتال
۳۸ -امید کردستانی؛ مرد چالشهای سخت
۳۹- پریسا تبریز؛ قاتل باگهای امنیتی
۴۰ – جری یانگ؛ یک پیشاهنگ زیرک
۴۱-اسکات مکنلی؛ یک مدیر ثابتقدم
43-ژانگ ییمینگ؛ کارآفرین نوآور
44- کَرُل بارتز؛ بازماندهی سرسخت
46- وینود خوسلا؛ سرمایهگذار بلندپرواز
47- برییان آرمسترانگ؛ قهرمان ضد سیاست
48- پژمان نوزاد؛ یک سرمایهگذار امیدوار
49- جاستین سان؛ در رویای اینترنت غیرمتمرکز
50- مونا عطایا؛ کارآفرینی از دنیای مادران
51- جاناتان شوآرتز؛ مدافع آزادی بیان
52- داستین موسکوویتز؛ از فناوری تا نیکوکاری
53- مایک وینکلمن؛ طلایهدار هنر دیجیتال