پژمان نوزاد؛ یک سرمایهگذار امیدوار
او سرمایهگذار بعضی از موفقترین استارتآپهای سیلیکونولی است.
امید، لقبِ آرزویی است که در انتظار کمال و رسیدن به حقیقت است. اصلا به همین خاطر است که وقتی امیدوارید، یعنی در جستجوی حقیقت هستید و سودای رشد و کمال در سر دارید. شاید برای مهاجری تازهوارد که شب را در اتاقی زیر شیروانی سر میکند و روز را به فروش ماست و لبنیات میگذراند، گفتن از امید و مختصاتش کمی زیادهروی به نظر بیاید؛ اما قطعا نه وقتی که تنها داشتهاش همین امید باشد. «پژمان نوزاد» سالهای زیادی را به سختی و البته با امید گذراند تا در نهایت به نامی معتبر و شناختهشده در دره تکنولوژی تبدیل شود؛ سرمایهگذاری خوشنام که به رشد و شکلگیری شرکتهای موفقی کمک کرده است.
مهاجری در اتاق زیر شیروانی
پژمان نوزاد که امسال شمع تولد پنجاهوسه سالگیاش را فوت کرد، در تهران و محله تهرانپارس به دنیا آمد. روحیه خاص و کنجکاویهایش باعث شد به روزنامهنگاری علاقمند شود. همین شد که بعد از پایان تحصیلات مدرسه، روزنامهنگاری ورزشی را آغاز کرد و آنقدر در این راه موفق شد که در بیست سالگی اجرای بخش ورزشی یکی از محبوبترین برنامههای رادیویی آن زمان را به عهده گرفت. سالهای نوجوانی پژمان نوزاد با جنگ ایران و عراق همزمان بودند و پرواز جتهای جنگی به خاطرهای پرتکرار در ذهن او تبدیل شد؛ تا جایی که بارها گفته است: «به خاطر دارم که تقریبا هر شب با پرواز جتهای جنگی، دیوار صوتی شکسته میشد و شیشه پنجرهها خرد میشدند. به همین خاطر، یک روز صبح تصمیم گرفتم خانه به خانه در بزنم و نوارچسبهایی را به مردم بفروشم که روی شیشهها بچسبانند تا از خرد شدن آنها جلوگیری شود، اما کسی از من نوارچسب نخرید و من هم این کار را ادامه ندادم». با این اوصاف بود که خانواده نوزاد در اواخر دهه 1980 و همراه با موج مهاجران ایرانی آن دوره، راهی اروپا و آلمان شدند. پژمان هم که در آن زمان مشغول تحصیل در دانشگاه شهید بهشتی بود، ناچار شد تحصیل و کار روزنامهنگاری را رها کند و به شهر مانهایم برود. اما بعد از مدتی به این نتیجه رسید که به آمریکا مهاجرت کند؛ جایی که معتقد بود سرزمین فرصتهاست و او هم آماده قاپیدن فرصتها. در نهایت پژمان نوزاد در سال 1992 و تنها با 700 دلار به سانفرانسیسکو رسید. نه زبان انگلیسی بلد بود، نه دوست و آشنایی داشت و نه جایی برای رفتن. او اما بارها گفته است که در آن زمان تنها داشتهاش امید و روحیه مثبتاندیشی بوده.
نوزاد از همان روزهای اول ورودش به سانفرانسیسکو در یک فروشگاه لبنیاتی مشغول به کار شد و مالک فروشگاه را راضی کرد تا بتواند بدون پرداخت اجاره، شبها در اتاق زیر شیروانی مغازه بخوابد. پژمان نوزاد در جایی گفته است: «در آن زمان با خودم فکر میکردم که اگر بتوانم از پس زندگی در آن اتاق زیر شیرانی بربیایم، توانایی انجام هر کار دیگری را خواهم داشت». او در همان زمان به دختری علاقه داشت که با هم بزرگ شده بودند و همان پول اندکش را هم صرف تماس با او میکرد. پس ناچار شد برای یادگیری زبان به یک کالج محلی شبانه برود و همزمان به دنبال شغل بهتری باشد. یک روز وقتی مشغول تماشای تلویزیون بود، تبلیغی از گالری فرش مدالیون دید که به دنبال استخدام یک فروشنده بودند. پس تماس گرفت و روز بعد به ملاقات مدیر ایرانی این گالری رفت. نوزاد تا پایان همان هفته از اتاق زیر شیروانی رفت و در گالری فرش مدالیون مشغول به کار شد؛ جایی که مسیر زندگی او را به کلی تغییر داد.
سرمایهگذاری با طعم چای ایرانی
کار در گالری فرش به او یاد داد که جلب اعتماد مشتریان، مهمترین برگ برنده هر کسبوکاری است. به این ترتیب بود که نوزاد با مشتریهایش ارتباط نزدیکی میگرفت و دوستی میکرد. این کار باعث شد تا نه تنها فروش خوبی داشته باشد، بلکه با فرهنگ و جامعه آمریکا هم بیشتر آشنا شود. زندگی در سانفرانسیسکو همچنین نوزاد را با دنیای تکنولوژی و شرکتهای بزرگ فعال در این صنعت آشنا کرد. رشد سریع و چشمگیر این شرکتها آنقدر او را به وجد آورد که یک روز وارد دفتر «امیر عمیدی» مدیر گالری مدالیون شد و به او گفت که باید یک صندوق سرمایهگذاری کارآفرینی به راه بیندازند. مدیر گالری فرش که به نوزاد اعتماد داشت، حرفش را پذیرفت و آنها صندوق سرمایهگذاریشان را تاسیس کردند. نوزاد در ابتدا تمام پسانداز و درآمدش از فروش فرش را در صندوق گذاشت. در حالی که بنیانگذاران شرکتها عادت داشتند در محلی مجلل با سرمایهگذاران ملاقات کنند، نوزاد و شریکش از آنها در فروشگاه فرش با چای سیاه ایرانی پذیرایی میکردند. اتفاقا همین موضوع باعث اعتماد و نزدیکی بنیانگذاران به آنها شد. هر چند اولین سرمایهگذاریهای آنها چندان موفق نبودند، اما بعد از مدتی شانس به نوزاد و عمیدی رو کرد و با «اندی رابین» خالق سیستم عامل اندروید آشنا شدند. آنها در استارتآپ تازه تاسیس رابین سرمایهگذاری کردند و بعد از آن بود که به شهرت رسیدند. صندوق سرمایهگذاری که از گالری فرش شکل گرفت، به تدریج آنقدر شناخته شد که آنها توانستند در شرکتهایی مانند دراپباکس (DropBox)، ساندهاوند (SoundHound)، گوستو (Gusto) و دُردَش (DoorDash) سرمایهگذاری کنند؛ شرکتهایی که بسیاری از آنها وارد بورس شده و به موفقیت رسیدهاند، تا جایی که در حال حاضر ارزش مجموع آنها به بیش از 20 میلیارد دلار میرسد.
پژمان نوزاد در سال 2013 از شریک خود جدا شد تا با همکاری «مار هِرشِنسون» (Mar Hershenson) کارآفرینی اسپانیایی و فارغالتحصیل دکترای برق از دانشگاه استنفورد، شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر پِر (Pear) را راهاندازی کند. آنها تصمیم گرفتند تا علاوه بر افراد نخبه و ایدههایشان، روی فناوریها هم سرمایهگذاری کنند. نوزاد اخیرا یک مرکز رشد استارتآپی را با نام «گاراژ» هم تاسیس کرده است تا از دانشجویان و کارآفرینان نوپا و ایدههایشان حمایت کند. او همچنین همراه با شریک اسپانیاییاش، شرکت سرمایهگذاری پژمان مار (Pejman Mar) را هم تاسیس کرده است تا در مراحل اولیه شکلگیری استارتآپهای تکنولوژی، در آنها سرمایهگذاری کنند.
سرمایهگذار فرشته
پژمان نوزاد در سال 2012 از طرف مجله معتبر فوربس به عنوان یکی از موفقترین سرمایهگذاران نیکوکار انتخاب شد. این مجله در سال 2022 او را در جایگاه دوم فهرست بهترین سرمایهگذاران مرحله کشت ایده و جایگاه پانزدهم فهرست برترین سرمایهگذاران تکنولوژی قرار داده است. نوزاد اما در این سالها علایقش به روزنامهنگاری و ورزش را هم دنبال کرده است. او که مشاور فدراسیون فوتبال آمریکاست، به عنوان خبرنگار رسمی فیفا هم فعالیت کرده، عضو هیئت مدیره بازیهای المپیک کودکان و انجمن ورزشینویسان جهانی بوده و نزدیک هجده سال است که سردبیر مجله فوتبالمدیاست. پژمان نوزاد بیستوهشت سال پیش با «مانیا» دختر مورد علاقهاش ازدواج کرد. آنها دو فرزند دارند و در کالیفرنیا زندگی میکنند.
قسمتهای قبلی پروفایل:
۱- آدام موسری؛ صدای رسای فیسبوک
۲- لینا خان؛ سردمدار مبارزه با انحصارطلبی
۳- ریما قریشی؛ یک مدیر بالفطره
۴- کریستیانو آمون؛ مدیر جدید و خندان کوآلکام
۵- اندی جیسی؛ مدیرعامل گرانقیمت آمازون با تبار ایرانی
۶- آیلین لی؛ کاشف تکشاخهای سیلیکونولی
۸- سوزان اثی؛ شیفتهی اقتصاد تکنولوژی
۹- امین ذوالفنون؛ از تار تا تکنولوژی
۱۰- جسیکا روزنورسل؛ مدیری با دغدغههای اجتماعی
۱۱- کریس یانگ؛ امید تازهی مایکروسافت برای آینده
۱۲– ویتالیک بوترین؛ خالق اتریوم
۱۳- جنسن هوآنگ؛ یک مدیر هدفمند
۱۴ – ملانی پرکینز؛ ثروتمندترین زن جوان کارآفرین
۱۵- پت جلسینگر؛ ناخدای جدید اینتل
۱۶- الیزابت هولمز؛ ظهور و سقوط یک امپراطوری
۱۷- سوزان وجسیکی؛ ؛ قدرتمندترین زن در اینترنت
۱۸- کاتالین کاریکو؛ مبدع اولین واکسن کووید-19
۱۹- لیزا سو، یکی از بهترین مدیران صنعت نیمهرسانا
۲۰ – رید هستینگز؛ ایدهپرداز صنعت سرگرمی مدرن
۲۱- سفرا کتز؛ در ستایش تجربهگرایی
۲۲- گویین شاتول؛ ستارهی صنعت فضانوردی
۲۴- آیچا اِوِنز؛ ملکهی صنعت خودروهای خودران
۲۵- امی هود؛ برگ برنده غول نرمافزاری جهان
۲۶- لیزا جکسون؛ سفیر اپل در حفاظت از محیط زیست
۲۷- آدام نیومن؛ زخمخوردهی جاهطلبیها
۲۹- الیزابت چرچیل؛ در جستجوی ارتباطات مدرن
۳۰ – دمت موتلو؛ یک کارآفرین جسور
۳۱-جاش واردل؛ مبدع بازی آنلاین و پرطرفدار وردل
۳۲-کیتی هان؛ ملکه بازار رمز ارز
۳۳-برت تیلور؛ درخشش یک ذهن خلاق
۳۴-مارکس براونلی؛ اتاقی از آنِ خود
۳۵-اِوِن بلاس؛ سلطان افشای گجتها
۳۶- مریسا مییر؛ افول یک ستاره
۳۷- تیم آرمسترانگ؛ مجذوب روزنامهنگاری دیجیتال
۳۸ -امید کردستانی؛ مرد چالشهای سخت
۳۹- پریسا تبریز؛ قاتل باگهای امنیتی
۴۰ – جری یانگ؛ یک پیشاهنگ زیرک
۴۱-اسکات مکنلی؛ یک مدیر ثابتقدم
43-ژانگ ییمینگ؛ کارآفرین نوآور
44- کَرُل بارتز؛ بازماندهی سرسخت