قصهها از کودکی راهشان را به دنیای ما باز کرده و همیشه آینهای از خیال و حقیقت در برابر ما گذاشتهاند. مرورِ حقیقت اما همان داستان تجربهی زندگیهای ناکرده است که اغلب آموختنیهایی با چاشنی جذابیت دارد. در این میان داستان زندگی آنهایی که مسیرشان را از دل دنیای تکنولوژی دنبال میکنند، پیرنگ متفاوتی دارد و هیچ شبیه داستانهای کلاسیک نیست که در آنها موفقیت و شکست، فرمول یکسانی دارند. «پروفایل» قرار است روایتگر داستان مستند روزگار همین آدمها باشد؛ آنهایی که نقش موثری در شکلگیری آنچه امروز به عنوان صنعت تکنولوژی میشناسیم، داشته و دارند؛ آنهایی که از انتخاب مسیر متفاوت نترسیدند؛ نه میخواستند قهرمان باشند و نه ضدقهرمان. «پروفایل» را پنجشنبه هر هفته در آیتی ایران بخوانید.
***
ارتباط و تعامل در عصر نوگرایی، حکم کلیدی را دارند که میتوانند بسیاری از درهای بسته را باز کنند و چشماندازی تازه از دنیای ناشناختههای مدرن، پیش چشم ما بگذارند. با این اوصاف دسترسی به نوآوریها و فناوریهای جدید، به ضرورت جداییناپذیر زندگی در این دوره تبدیل شده است. در حالی که به گواه آمار، یکسوم مردم جهان با اینترنت بیگانهاند و ابزارهای ارتباطی مدرن در بسیاری از کشورهای جهان هنوز هم کالایی لوکس به حساب میآیند، بسیاری از فعالان صنعت تکنولوژی در تلاش هستند تا دسترسی به این ابزارها را به عنوان حقی الزامی و مهم برای زندگی امروز ترویج کنند. «جاناتان شوآرتز» سالهاست که پرچمدار دفاع از تکنولوژی به عنوان یک خدمت رفاهی بوده و معتقد است که تکنولوژی و اینترنت باید درست مثل برق و راهآهن، به خدمتی عمومی تبدیل شوند تا بتوانند فرصتهایی برای رشد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فراهم کنند. او که نزدیک به پانزده سال بر صندلی مدیرعاملی شرکت بزرگ سان مایکروسیستمز تکیه کرده بود، حالا مشغول مدیریت استارتآپی است که در زمینه کاهش هزینههای درمان راهاندازی کرده.
تجربه مرگ در جوانی
هر چند جاناتان یان شوآرتز در بیستم اکتبر سال 1965 در کالیفرنیای جنوبی متولد شد، اما بیشتر روزهای کودکیاش را در واشنگتن دیسی گذراند و در نهایت در سال 1983 از دبیرستانی در شهر بتزدا در ایالت مریلند فارغالتحصیل شد. او چندان درباره گذشته و خانوادهاش صحبت نمیکند اما در همین سالهای اخیر در مصاحبهای درباره ریشههای خانوادگیاش گفت نژاد او از طرف مادر به هند و ولز و از طرف پدر به مجارستان و روسیه میرسد. شوآرتز بعد از پایان دوران مدرسه و در سودای تحصیل در رشته معماری به دانشگاه کارنگی ملون رفت. اما یک سال بعد و در سال 1984 به دانشگاه وسلِین منتقل شد. پس از گذشت مدتی از ورودش به این دانشگاه، پساندازش تمام شد و به این ترتیب ناچار شد خودش را برای خروج از دانشگاه آماده کند. همان موقع بود که یکی از دوستانش پیشنهاد درخواست دریافت بورسیه را به او داد. در نهایت شوآرتز این بورسیه را دریافت کرد و تمام سالهای باقیمانده تحصیلش را با آن گذراند. او سرانجام با دو مدرک کارشناسی ریاضیات و اقتصاد از این دانشگاه فارغالتحصیل شد.
جاناتان شوآرتز یک سال پیش از پایان تحصیلات دانشگاهش، به شرکت مککنزی اند کامپنی (McKinsey & Company) در نیویورک پیوست که معتبرترین شرکت مشاوره مدیریتی جهان به حساب میآید. او در این شرکت روی بخش محصولات مصرفی و خدمات مالی متمرکز بود. یک سال از حضورش در این شرکت میگذشت که به دنبال یک تصادف شدید، تجربه نزدیکی به مرگ را از سر گذراند. در تعطیلات سال نوی میلادی 1987 او هم مثل بقیه مسافران قطار کُلونیال از واشنگتن به مقصد بوستون در سفر بود که قطار در منطقه بالتیمور در مریلند دچار سانحه شد. چهارده نفر از مسافران قطار کشته شدند و تعداد زیادی مجروح. جاناتان شوآرتز بعدها در مصاحبهای گفت که این سانحه تاثیر عمیقی بر زندگی او گذاشته است.
مدیریت بحران در سان مایکروسیستمز
شوآرتز تا سال 1989 به کار خود در شرکت مککنزی اند کامپنی ادامه داد و سپس به چویچیس در مریلند رفت تا همراه با چهار نفر دیگر از دوستانش، شرکت «لایتهوس دیزاین» (Lighthouse Design) را تاسیس کند؛ شرکتی که در زمینه تولید نرمافزار برای محصولات شرکت کامپیوتری نکست (NeXT Computer) فعالیت میکرد. این شرکت در اوایل دهه 1990 به شهر سانماتیو در کالیفرنیا نقل مکان کرد و در ماه ژانویه سال 1996 که این شرکت تحت تاثیر رشد انفجاری اینترنت، جایگاه خودش را در بازار از دست داده بود، توسط شرکت بزرگ کامپیوتری سان مایکروسیستمز خریداری شد تا به این ترتیب همکاری جاناتان شوآرتز با این شرکت آغاز شود. او در ابتدای ورودش به سان، با اریک اشمیت همکاری میکرد که بعدها به مدیرعاملی گوگل رسید. بعد از مدتی، جاناتان شوآرتز مسئولیت ریاست آزمایشگاههای سان را به عهده گرفت که در واقع بخش تحقیق و توسعه این شرکت به حساب میآمد. بعد از آنکه اریک اشمیت در سال 1997 از شرکت سان رفت، شوآرتز به مدیریت بخش بازاریابی محصول جاوا سافت (JavaSoft) رسید و در سالهای بعد مسئولیتهای مدیریتی مختلفی را در این شرکت به عهده گرفت و تجربه کرد. او در سال 2004 به جایگاه ریاست هیئت مدیره شرکت سان ارتقا پیدا کرد و همزمان مدیر ارشد عملیات این شرکت شد. در نهایت شوآرتز در ماه آوریل سال 2006 به عنوان جانشین «اسکات مکنلی» بر صندلی مدیرعاملی شرکت سان تکیه کرد.
او در زمان مدیریت سان مایکروسیستمز تلاش کرد تا آغوش سرد این شرکت برای نرمافزارهای متنباز و رایگان را گرم کند و به این ترتیب میزان فروش محصولات سان را افزایش بدهد. حتی تصمیم تاریخی سان برای کنار گذاشتن کامپیوترهای مبتنی بر پردازندههای اینتل را لغو کرد تا به این ترتیب نفوذ سیستمعامل سولاریس این شرکت بیشتر و بیشتر شود. به این ترتیب بود که قیمت سهام شرکت سان در سال 2007 رشد چشمگیری کرد و تا پایان این سال، حدود یکسوم درآمد سان از شرکتهای ارایهدهنده خدمات مالی تامین شد که به مشتریان ثابت آن تبدیل شده بودند. با این حال رکود اقتصادی جهانی در آن سال به شدت بر عملکرد سان تاثیر گذاشت و با ورشکستگی مشتریان بزرگ و مهم، سان روزهای سختی را میگذراند. پس شوآرتز تصمیم به فروش سان گرفت و این موضوع باعث اختلاف او با اسکات مکنلی و البته نگرانی کارمندان شد. در نهایت از آنجایی که شرکت اوراکل بزرگترین توزیعکننده نرمافزارهای سان بود، توانست با توافقی نسبتا معقول این شرکت را در ماه آوریل سال 2009 بخرد و فرآیند این خرید تا یک سال بعد کامل شد.
یک شاعر نوعدوست
جاناتان شوآرتز یکی از معدود مدیران بزرگ صنعت تکنولوژی است که همیشه از وبلاگ و دیگر ابزارهای ارتباطی برای تشریح فعالیتها، ایجاد شفافیت واعتماد بیشتر استفاده کرده است. او اعتقاد جدی به اینترنت و راههای ارتباطی مبتنی بر آن دارد و معتقد است که این ابزارهای ارتباطی باید در دسترس همه مردم جهان قرار بگیرند. شوآرتز این عقایدش را بارها در تالارهای کنگره آمریکا هم مطرح کرده و از حق افراد برای دسترسی به جریان آزاد اطلاعات و همزمان حفظ حریم خصوص خودشان دفاع کرده است.
جاناتان شوآرتز بعد از ترک شرکت سان مایکروسیستمز هم خبر استعفای خودش را در قالب یک شعر هایکو در توییتر منتشر کرد و نوشت: بحران مالی، افت شدید مشتریان، مدیرعاملی که دیگر نیست. او بعد از شرکت سان به عضویت هیئت مدیره چند شرکت دیگر درآمد، اما در ماه فوریه سال 2012 استارتآپ جدیدی را در سانفرانسیسکو تاسیس کرد. شوآرتز استارتآپ «کیر زون» (CareZone) را با هدف افرادی تاسیس کرد که شرایطی مشابه خودش دارند و باید همزمان از فرزندان و والدینشان مراقبت کنند. این شرکت در واقع پلتفرمی برای کاهش هزینههای درمان و داروی افرادی که از بیماریهای مزمن رنج میبرند و نیاز به مراقبت همیشگی دارند. شوآرتز این شرکت را با کمک یکی از دوستانش که کارمند سابق شرکتهای اپل و مایکروسافت بود، توسعه داد.
قسمتهای قبلی پروفایل:
۱- آدام موسری؛ صدای رسای فیسبوک
۲- لینا خان؛ سردمدار مبارزه با انحصارطلبی
۳- ریما قریشی؛ یک مدیر بالفطره
۴- کریستیانو آمون؛ مدیر جدید و خندان کوآلکام
۵- اندی جیسی؛ مدیرعامل گرانقیمت آمازون با تبار ایرانی
۶- آیلین لی؛ کاشف تکشاخهای سیلیکونولی
۸- سوزان اثی؛ شیفتهی اقتصاد تکنولوژی
۹- امین ذوالفنون؛ از تار تا تکنولوژی
۱۰- جسیکا روزنورسل؛ مدیری با دغدغههای اجتماعی
۱۱- کریس یانگ؛ امید تازهی مایکروسافت برای آینده
۱۲– ویتالیک بوترین؛ خالق اتریوم
۱۳- جنسن هوآنگ؛ یک مدیر هدفمند
۱۴ – ملانی پرکینز؛ ثروتمندترین زن جوان کارآفرین
۱۵- پت جلسینگر؛ ناخدای جدید اینتل
۱۶- الیزابت هولمز؛ ظهور و سقوط یک امپراطوری
۱۷- سوزان وجسیکی؛ ؛ قدرتمندترین زن در اینترنت
۱۸- کاتالین کاریکو؛ مبدع اولین واکسن کووید-19
۱۹- لیزا سو، یکی از بهترین مدیران صنعت نیمهرسانا
۲۰ – رید هستینگز؛ ایدهپرداز صنعت سرگرمی مدرن
۲۱- سفرا کتز؛ در ستایش تجربهگرایی
۲۲- گویین شاتول؛ ستارهی صنعت فضانوردی
۲۴- آیچا اِوِنز؛ ملکهی صنعت خودروهای خودران
۲۵- امی هود؛ برگ برنده غول نرمافزاری جهان
۲۶- لیزا جکسون؛ سفیر اپل در حفاظت از محیط زیست
۲۷- آدام نیومن؛ زخمخوردهی جاهطلبیها
۲۹- الیزابت چرچیل؛ در جستجوی ارتباطات مدرن
۳۰ – دمت موتلو؛ یک کارآفرین جسور
۳۱-جاش واردل؛ مبدع بازی آنلاین و پرطرفدار وردل
۳۲-کیتی هان؛ ملکه بازار رمز ارز
۳۳-برت تیلور؛ درخشش یک ذهن خلاق
۳۴-مارکس براونلی؛ اتاقی از آنِ خود
۳۵-اِوِن بلاس؛ سلطان افشای گجتها
۳۶- مریسا مییر؛ افول یک ستاره
۳۷- تیم آرمسترانگ؛ مجذوب روزنامهنگاری دیجیتال
۳۸ -امید کردستانی؛ مرد چالشهای سخت
۳۹- پریسا تبریز؛ قاتل باگهای امنیتی
۴۰ – جری یانگ؛ یک پیشاهنگ زیرک
۴۱-اسکات مکنلی؛ یک مدیر ثابتقدم
43-ژانگ ییمینگ؛ کارآفرین نوآور
44- کَرُل بارتز؛ بازماندهی سرسخت
46- وینود خوسلا؛ سرمایهگذار بلندپرواز
47- برییان آرمسترانگ؛ قهرمان ضد سیاست
48- پژمان نوزاد؛ یک سرمایهگذار امیدوار