هزارتوی آینه سیاه: Bandersnatch
استفاده تعاملی از تماشاگر در جدیدترین اثر ضد تکنولوژی چارلی بروکر روی نتفلیکس
ایده تعاملی کردن یک داستان، یک فیلم یا یک گیم چیز چندان جدیدی نیست.
این که مخاطب در روند پیش برد یک اثر دخالت داشته باشد و آن را به شخصیت داستان تحمیل کند.
در جهان گیم (بازی ) با چنین مدلی روبه رو بوده ایم به خصوص که همواره یک کنترلر در دست خود داشتهایم و شخصیتهای بازی به اختیار ما بودهاند.
اما به طور عمومی و احتمالا به دلیل تکنیکی چنین چیزی در سینما معدود اتفاق افتاده اما حالا به لطف تکنولوژی در اثری ضد تکنولوژی از این روش استفاده شده است.
در جدیدترین قسمت سریال آینه سیاه ( Black Mirror: Bandersnatch ) که از روز جمعه پخش آن از طریق نتفلیکس آغاز شده شاهد امکان انتخاب تصمیمهای بازیگر فیلم و احتمالات مختلف هستیم.
در مدینه نافاضلهای که Charlie Brooker نویسنده سریال آینه سیاه ( Black Mirror ) پیش رویمان میگذارد تماشاگر در فاجعهی محتومی که بر سر بازیگران فیلم – سازندگان بازیهای کامپیوتری در دهه ۸۰ میلادی – میآید شریک میشود.
تماشاگر در نقاط حساس داستان باید انتخاب کند بازیگر اصلی فیلم چه مسیری را انتخاب کند، چه بخورد، چه گوش دهد و چه بگوید. آنچنانکه از روند فیلمهای سیاه و ضد تکنولوژی آینه سیاه انتظار داریم همه مسیرها عمدتا به بن بست و شکست میرسند.
تمهید تکنیکی این قسمت از سریال آینه سیاه با روند داستان آن همخوان است. بازیگر اصلی فیلم نیز در حال ساخت بازی کامپیوتری است که شکلی تعاملی دارد.
ایده تعاملی کردن بازیهای کامپیوتری را قبلا در یک بازی بسیار جذاب به نام Oxenfree دیدهایم.
در آن بازی ماجراجویی که سال ۲۰۱۶ تولید شده در جریان دیالوگهای شخصیتهای بازی میتوان انتخابهای متعددی انجام داد. سناریو بازی بر اساس این انتخابها تغییر میکند.
بنبست در انتهای همه مسیرها
در آینه سیاه Bandersnatch هم کمابیش روش مشابهی با بازی oxenfree به کار گرفته شده است. برخی مسیرهای انتخاب شده سریعا به بن بست میرسند و تماشاگر باید مسیر دیگری را بیازماید.
سازندگان فیلم از طعنه به خود نتفلیکس ( صاحب اثر ) هم فروگذار نکردهاند و حی در بخشی از آن با انتخاب لوگوی نتفلیکس بازیگر فیلم متوجه میشود در حال کنترل توسط یک شرکت به نام نتفلیکس از آینده است و از این موضوع بسیار برآشفته میشود.
دیدن فیلم هم به نتفلیکس وابسته است چراکه تعامل با بینندگان تنها از طریق اپلیکیشن یا سایت این شرکت قابل انجام است. فیلم حتی اجازه عقب رفتن یا جلو رفتن بیش از ۱۰ ثانیه را هم به کاربران نمی دهد تا همه چیز در مسیر تعریف شده خودش پیش برود. بنابراین همانند یک بازی اگر یک مسیری را اشتباه بروید دوباره باید دیدن این فیلم را از ابتدا آغاز کنید.
فیلم پر از لایهها و مسیرهای متعدد است با این حال حالت پازل و معمایی ندارد.
کشف داستان در مقابل کشف معنای آن موضوع فرعی به حساب میآید و البته درک خصومت فکری سازندگان با جهان تکنولوژی و در اینجا گیم هم کار پیچیدهای نیست.
با این حال کاربران مختلف Reddit در تلاشی قابل تقدیر استوری بردهای این سریال و مسیرها و انتخابهای ممکن بیننده را بیرون کشیده و به صورت فلوچارت منتشر کردهاند.
جدا از اینکه نحوه استخراج این فلوچارت هم نکته جالبی است نشان میدهد چه استوری برد عظیمی پشت این ایده این فیلم وجود داشته است.
جدیدترین اثر چارلی بروکر خدمت گرفتن از تکنولوژی برای اثری ضد تکنولوژی است.
پس مرگ بر زندهباد تکنولوژی!
مرتبط: مشکل دیدن سریال آینه سیاه روی نتفلیکس در ایران و جهان
ابرمتنها و تجربه فارسی
چند ساعت بعد از نوشتن این مطلب به یاد تجربه مشابهی افتادم که سالها قبل فرهاد گوران در زمینه رمانی اینترنتی انجام داده بود. با فرهاد در این زمینه صحبت کردم و یادم افتاد در سال 1385 با خودش در همین زمینه در آی تی ایران مصاحبهای کرده بودم.
نام رمان او تاریکخانه ماریا مینورسکی بود.
تجربه فرهاد گوران استفاده از هایپرتکست یا ابرمتن برای تعدد روایت در یک رمان بود. به این ترتیب او سایتی درست کرده بود که خواننده با انتخاب بخشهای مختلف آن روایتهای متفاوتی از آن را مشاهده میکرد.
متاسفانه سایت این کتاب فرهاد گوران الان در دسترس نیست هرچند خودش میگوید در حال تجربه جدیدی در این زمینه است.
اگر بحث ابرمتنها برایتان جالب است این دو مطلب فرهاد گوران را هم میتوانید از آرشیو آی تی ایران بخوانید: