مو سیگما بنگاهی برای حل مسائل کسبوکار
مو سیگما (Mu Sigma) یک استارتآپ در صنعت خدمات کسبوکار است که در سال 2004 در منطقه نورثبروک شیکاگوی آمریکا تاسیس شده و تعداد کارکنان آن اکنون به 5 هزار نفر میرسد. فعالیت مو سیگما جمعآوری و تحلیل دادههای بزرگ است، بهطوری که به بنگاههای تجاری کمک میکند تصمیمگیریهای دادهمحور بهتری اتخاذ کنند. در واقع این شرکت سفر مشتری را از جمعآوری و تحلیل داده به سوی تصمیمگیری تسریع میکند و فعالیت خود را هنر جدیدی در حل مساله میداند، چون روشهای سنتی با سرعت تغییرات امروز همگام نیستند. لابراتوارهای نوآوری این شرکت بهکار تحقیق، نمونهسازی و استقرار نسل بعدی راهکارهای تحلیلی میپردازند. مدل باز این لابراتوارها در همکاری با دانشگاهها، مشتریان و عرضهکنندگان تکنولوژی برای نوآوری در سه حوزه صورت میگیرد: توانمندسازی رایانشی، سیستمهای هوشمند، قابلیت استفاده و تصویرسازی.
شکلگیری و رشد
مو سیگما شرکتی است که به سرعت رشد کرده است. این شرکت در سال 2013، درحالیکه 9 سال از تاسیس آن گذشته بود، توانست 163 میلیون دلار تامین سرمایه کند. کارهای ویژهای که مو سیگما در طول چند سال فعالیتش انجام داده بسیار زیاد است. اما مثل هر شرکت موفق دیگری، هسته فعالیتهای این شرکت حول عقاید و ایدههای فردی که ذات کنجکاوی داشته، شکل گرفته است. دیراج راجارام، بنیانگذار مو سیگما ایدهای نو داشت که در ابتدا او را به سوی کارآفرینی سوق نمیداد.
اما سرنوشت کاری کرد که ایده نوی دیراج خودش را به شکل یک بنگاه کارآفرینی بسیار موفق نشان داد. او میگوید: «هیچوقت خودم را یک کارآفرین نمیدانستم. هیچ وقت نمیخواستم یک شرکت یا چیزی شبیه آن تاسیس کنم. اما در نهایت از کاری که انجام دادم خیلی خوشحال بودم.» او اضافه میکند: «وقتی کارآفرینانی را میبینم که به محض تاسیس شرکتشان سرمایه زیادی به دست میآورند، فکر میکنم کارشان هم مثبت و هم منفی بوده است. مسلما آنها افراد باهوشی بودهاند که توانستهاند سرمایه جذب کنند اما فکر میکنم آنها چیز بسیار مهمتری را از دست میدهند. در اینجا صحبت از دارایی نیست، دارایی تنها بخشی از ماجرا است. مهمترین چیزی که آنها از دست میدهند درسهای بزرگی است که به واسطه مدیریت پول خودشان یاد میگرفتند. وقتی پول خودتان را وارد کار میکنید، رفتارتان کاملا متفاوت خواهد بود.» برای دیراج همه چیز به خاطر اصرار بیپایان او به یادگیری شروع شد. دومین دلیل وی برای راهاندازی استارتآپ این بود که بتواند اختلالها را از جریان اطلاعاتی که روزانه وارد کسبوکارها میشود جدا کند و دلیل نهایی او این عقیده بود که نوآوری در کسبوکار چیزی جز شانس نیست و هر چقدر آزمون و خطای بیشتری داشته باشیم، شانس بهتری برای نوآوری داریم. هر چقدر بیشتر آزمایش کنیم، شانس ما برای نوآوری بیشتر است.
دیراج با وجود این دلایل و رویایی که در قلبش داشت، موسیگما را در سال 2004 راهاندازی کرد. شرکت او در ابتدا خیلی کوچک و پیش پا افتاده بود، اما امروز به یک شرکت چند میلیون دلاری تبدیل شده است. وقتی او وارد این عرصه شد، غولهای بزرگی مثل Accenture نیز فعالیت میکردند، اما این غولها نتوانستند مانع دیراج شوند و او سعی کرد کار متفاوتی انجام دهد.شرکتهایی مثل Accenture افراد با تخصصهای مختلف را برای کارهای برنامهنویسی و تحلیل کسبوکار بهکار گرفتهاند، درحالیکه مو سیگما سعی کرد یک روش یکپارچه بهکار گیرد و تصمیم گرفت افرادی را استخدام کند که همزمان ریاضیدان، تحلیلگر حرفهای و برنامهنویس باشند؛ افرادی که به آنها «دانشمندان تصمیمگیری» (decision Scientist) میگویند. دیراج استخدام نیرو در سالهای اولیه تاسیس شرکت را بزرگترین چالش کار خودش میداند: «دائما به افراد التماس میکردم که به شرکت من بپیوندند. اما به محض اینکه نظر مشتریان را جلب کردیم، نگاه افراد به شرکت ما متفاوت شد. همواره با دوستانم در شیکاگو و دیگر فعالان این صنعت در مورد پیشرفتمان گفتوگو میکردم و به تدریج همه از کار ما مطلع شدند.»
محصولی برای حل مسائل کسبوکار
انسان در زندگی امروز همواره به دنبال پاسخ است، اما جستوجو برای پرسشهای درست چه میشود؟ شرکت موسیگما با در نظر گرفتن این مساله پلتفرمی برای حل مسائل کسبوکار طراحی کرده و آن را در قلب اکوسیستم خود قرار داده است.اپلیکیشن muPDNA که در سال 2013 توسط موسیگما تولید شد، چارچوبی ساختارمند برای تعریف مساله در فرآیند استفاده از دادههای بزرگ ارائه میدهد. این اپلیکیشن در ترکیب با اپلیکیشن muUniverse به مشتری کمک میکند سوالات درست بپرسد و مشکلات را به شیوهای درست مجسم، تجزیه و فرضیهسازی کند. این اپلیکیشن همچنین به شکلگیری تعاملات بیشمار بین مشکلات مختلف کمک میکند. چیزی که این محصول را از دیگر چارچوبهای تعریف مساله جدا میکند این است که muPDNA اولین نرمافزاری است که عناصر تحلیلی مانند SCQ (مخفف موقعیت، پیچیدگی و پرسش)، مقیاس در نقشه و «ماتریس فرضیه» را با هم ترکیب کرده و در یک میز کار مکانیکی قرار میدهد. این ابزار با استفاده از عناصر چندگانه حل مساله، به بنگاهها امکان میدهد فاکتورهای مختلف اثرگذار بر مسائل کسبوکار مانند وضعیت موجود، نتایج مطلوب و فرضیات کلیدی را ارزیابی کنند و بسنجند.
منبع : دنیای اقتصاد