گفتگو با ابراهیم محمودزاد مدیرعامل صاایران
نام نویسنده: مجتبی محمودی- آرش برهمند
بخش اول گفتگوی ما با محمودزاده به موضوعات کلی مرتبط با صاایران اختصاص داشت اما در بخش پایانی گفتگو که بسیار مفصل نیز هست وارد جزییات عملکرد محمودزاده در صاایران و پروژهها شدهایم. پاسخهای او در این بخش بسیار قابل توجه و خواندنی است چه آنجایی که خود را فرد منعطف و سازگار میداند چه وقتی که بخشی از اشکالات در اجرای پروژهها را به نیازها و رفتارهای کارفرمایان صاایران مرتبط میداند.
پروژه بیلینگ همراه اول ظاهرا به یکسری مشکلات برخورده که باعث شده تا تهیه ماژولهای پروژه بین کارفرما و پیمانکار تقسیم شود. سرنوشت این پروژه 110 میلیارد تومانی که آقای صدوقی به تازگی عنوان کردند میتوانستیم با یکی دو میلیارد تومان انجام دهیم، چه شد؟ به کجا رسید؟
من از این اطلاعاتی که گفته میشود بیخبرم.
قاعدتا شما به عنوان مجری یکسری اطلاعاتی درباره آن دارید.
من نمیدانم اطلاعاتی که دوستان دادند، چه بوده؟ چطوری بوده و چه گفتهاند؟ ضمن آنکه من نمیخواهم وارد پروژه بیلینگ شوم چون بیلینگ یک تاریخچه طولانی دارد و…
پروژه خیلی مهمی است از سویی شریک خارجیتان نیز هوواوی بود و در یک دوره مطرح شد شریک خارجیتان هماهنگی نکرده و یک بخشی از آن را تحویل نداده است.
هوواوی را وارد این موضوع نکنید. ون اصلا پروژه شکسته شده بود و در داخل کشور کار آن انجام میگرفت. اطلاعاتی که شما میگویید هیچکدامشان را نشنیدم…
راجعبه همین شکسته شدن پروژه توضیح میدهید که چه شد؟
میتوانم بگویم که پروژه براساس توافقی که با مخابرات در قرارداد شده بود، پی گرفته شد و خواستههایی که آنها از پروژه داشتند را برایشان انجام دادیم.
یعنی با همان رقم 110 میلیارد تومان؟
من رقم را نمیگویم. اما آن مقداری که از پروژه تعریف شده بود، با آن مقداری که دوستان از ما تقاضا کردند، به آنها تحویل دادیم و آن نیز برای آنها کفایت میکرد.
اجرای این پروژه تمام شد؟
با دوستان توفق کردیم، هر میزان خدمات در هر زمانیکه بخواهند به آنها بدهیم، ممکن است بگویید این پروژه براساس یک مبلغ و سقفی منعقد شده بود و در ادامهاش بگویید که این دلیل نمیشود که مخابرات پول نگذارد یا خدمات را نخواهد، اما بعد بگوید پروژه عینا اجرا شود یا حتی ممکن است نیازهاشان کاملا تغییر کرده باشد. یا حتی ممکن است پیمانکار خدمات را تا آن سقف نخواهد یا نیازها تغییر کرده باشد و درنهایت اینکه شاید تعلیق زمانی گذاشته بهوجود آمده باشد هر زمان بخشی از پروژه یا بخشی از خدمات با تغییراتی که مورد نظر کارفرما است، انجام شده باشد. ما معتقدیم این از ویژگیهای خوب صاایران در اعتاد به کارفرما است که مدعی کل قرارداد و تعهدات کارفرمایش نمیشود. بلکه براساس نیازهای تغییر یافته زمانی کارفرما خدمات خود را ارایه میکند. پس این یک روحیه پویا و منعطف در مواجه با کارفرما است و به نظر من این یک مزیت است.
ممکن است شما اسمش را بگذارید انعطاف اما خیلیها اسم آن را مصالحه میگذارند.
دقت داشته باشید نکاتی که در رابطه با بیلینگ گفتم، با همین کلماتی که من جواب دادم، دقیق و شفاف است. قراردادی بسته شد که شما میدانید طرفهای دیگر آن چه کسانی بودند …
در آن زمان مخابرات یک شرکت دولتی بود.
من با اینها کار ندارم. مخابرات براساس زمان، نیازها و عهداتش را به پیمانکار اعلام کرد. به روایتی پیمانکار خودش را با زمان و نیاز وفق داد و در این پروژه قرار شد در هر زمان، هر مقدار خدمات یا تغییری که در هر بخشی میخواهد، طی توافقی که پیمانکار و کارفرما با هم دارند، انجام دهد. الان میتوانیم بگوییم پروژه پایان یافته است. ممکن است تقاضاهایی از جانب مخابرات روی همان قرارداد به دست ما برسد و باز هم ما برایش انجام دهیم. این مطالبی که عرض کردم عین واقعیت این پروژه است. هرچیزی که شما میشنوید اگر غیر از اینها باشد، قابل نقد و بررسی است.
یعنی تا الان با توافق پروژه تمام شده است؟
تا اینجا که تمام شده، براساس توافق بوده است. اگر بخواهند در سقف قرارداد ادامه بدهند، باز هم در همین پروژه میتوانند ادامه دهند. چون راه برای ادامه باز است.
در مورد پروژه GPRS همراه اول که قرار بود چطور؟
اجازه بدهید سراغ تک تک پروژهها نرویم.
ما هم نمیخواهیم مصداقی برخورد کنیم اما شما حرف درستی زدید که گفتید اگر یکی از این پروژهها تمام نمیشد، پروژه بعدی را که به صاایران نمیدادند.
در مورد پروژه GPRS به شما میگویم که ما طبق قرارداد این پروژه را برای 2 میلیون مشترک سال گذشته تحویل دادیم و هنوز هم طلب داریم ضمن آنکه فاز دوم آن را به صاایران ندادند و به یک شرکت چینی دادهاند که به ما ارتبای ندارد. پس اجازه بدهید از مخابرات خارج شویم، برویم به بخش نفت.
برویم سراغ پروژههای ملی در حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات.
برویم سراغ پروژههای نفتی نه اینکه این پروژهها مربوط به فناوری اطلاعات و ارتباطات نیست، منظورم پروژههای بخش مخابراتی و فیبر و اتوماسیون و … در حوزه نفت است یا برویم سراغ نیرو.
نه، در مورد دیتاسنتر صحبت کنیم که یک پروژه جدیدی هم هست و سال گذشته ایزایران و زعیم به عنوان مجری آن انتخاب شدند. شروع کار یک سال تاخیر داشته و به تازگی اعلام شد که میخواهید این پروژه را شروع کنید. این پروژه در چه مرحلهای است؟
این مربوط به ما نیس که توضیح بدهیم. توضیحش مربوط به زیرساخت است، ما و زعیم به عنوان پیمانکارانی بودیم که در مناقصه شرکت کردیم و قرار بود یکی برنده شود. این کار طول کشید تا اخیرا این پروژه نهایی شد و ایزایران برنده شد.
یعنی اختلافی بین ایزایران و زعیم بر سر برنده شدن بود؟
نه اختلاف نبود. فرآيند حضور در مناقصه و ابلاغ این مناقصه به طرف ماقبل …
اما همان سال گذشته اعلام شد که زعیم و ایزایران برنده مناقصه هستند.
زعیم با ایزایران جلو آمد. ایزایران پنجره پروژه بود. زعیم در پروژه نبود بعدا همکار ایزایران شد. همانطور که دیگرانی هم بعدا برای اجرای پروژه همکار ایزایران شدند. این پروژه طی یک دوره طولانی با کش و قوسهای زمانی در زیرساخت انجام و اخیرا ابلاغ و قرارداد آن نیز منعقد شد تا کار انجام شود. کار آن الان شروع شده و یک ماه است کار جلو رفته و تازه اول پروژه است و هیچ اتفاق غیرمعقولی نیفتاده است. وقتی یک نفر برنده پروژه میشود، کار آن از جایی آغاز میشود که پیشپرداخت را دریافت میکند و قرارداد آن امضا میشود. پس از آن براساس پیشپرداخت اجرا و پیادهسازی کار شروع میشود. وقتی قرارداد بسته نشده و پیشپرداختی بابت اجرای پروژه پرداخت نشده است و ابلاغیه کارفرما برای اجرای پروژه مطابق نیازهایی که دارد، اعلام نشده، پروژه شروع نمیشود.
در مورد پروژه دیتاسنتر خیلیها اصلا نمیدانند جای آن کجا است؟ به هرحال پدافند عامل و غیرعامل دارد. حتی مشخص نیست طرف خارجی که در این پروژه با آن کار میکنید، کیست؟
اگر واقعیت این باشد که پارتنر خارجی در این پروژه نباشد، چه؟
دیتاسنتر مقولهای است که…
دیتاسنتر مقولهای است که ما الحمدا… ظرفیتهای خوبی را در کشور پیدا کردهایم. حداقل …
حداقل صبر کردید تا پیدا شد.
این به کارفرما مربوط است که میتواند و اختیار دارد در زمانیکه میخواهد برای اجرای پروژه با پیمانکار داخلی یا خارجی نسبت به شروع کار اقدام کند. بالاخره شرایط خارجی و داخلی هم با هم مقایسه میشوند. قطعا قراردادهایی که شرکتهای داخلی انجام میدهند از لحاظ هزینه برای کارفرما به صرفه است. الان ظرفیت خوبی برای پروژههای دیتاسنتر نه فقط در ایزایران و زعیم بلکه در شرکتهای داخلی غیردولتی نیز فراهم شده که ما این شرکتها را باتوجه به تجربههای قبلی که داشتهاند، در پروژه دیتاسنتر ملی بهکار میگیریم.
طی دو سال اخیر فقط اسم یک شرکت در تمامی پروژههای اینترنتی بزرگ و کلان کشور تکرار میشود و آن هم صاایران است. به طور مثال پروژههای IPMPLS، دیتاسنتر، هسته شبکه ملی و حتی زمزمههایی که درمورد اپراتور چهارم شنیده میشود، این یک راهبرد است؟ صاایران تصمیم دارد به پیمانکار اینترنت بعدی ایران تبدیل شود؟
اینکه تازه نیست. ما در برنامه 5 ساله چهارم نیز ورود به پروژههای بزرگ ملی را اعلام کردیم و در مصاحبه قبلی با شما هم گفتم که کاربر نهایی ما دیگر خانوارها نیستند.
اما شما مشخصا به دیتا به عنوان یک هدف اشاره نکرده بودید، تاکیدتان روی مخابرات بود.
الان هم تاکیدمان هست. چون موضوع ما است. ما یک شرکت بزرگ ملی هستیم و کمک دولتی نمیگیریم. باید بتوانیم هم تعهدات حاکمیتی را پشتیبانی کنیم و هم پروژههای بزرگی که مطرح میشود و متوجه میشویم که یک شرکت بزرگ خارجی برای اینکه بگوید اجرای پروژه داخلی بوده است، شرکت کوچک را به عنوان نماینده معرفی میکند ولی همه کار را خود او انجام میدهد. تا زمانیکه شرکتهای خصوصی یا غیردولتی را به سطح بلوغی که پروژههای بزرگ را بگیرند، نرساندیم، این فضا و موضوع و غفلت محیطی ما را ترغیب و تشویق میکند وارد گود شویم و این پروژهها را بگیریم. این یک اصل شفاف و مشخص است و تا وقتی این فضا وجود دارد، ما وارد این پروژهها خواهیم شد.
یعنی این یک وظیفه حاکمیتی است؟
وظیفه حاکمیتی نیست. فرایند کار در صاایران و منافعی که میتواند داشته باشد، ایجاب میکند استراتژی توسعه بازارش روی پروژههای بزرگ ملی باشد. این بهتر است تا پرژههای کوچک. نکته دیگر اینکه ICT یک بازار خوب برای ما است اما فکر میکنیم واقعا بازار سختی هم هست. نه از باب اینکه رقیب نداریم، از این جهت که تعهدات سختی باید برای آن بپردازیم، چه برای خارجیها و چه داخلیها یک مقداری جذابیت بازار ICT کم شده است. این کم شدن جذابیتها را نمیخواهم لیست کنم چون همانهایی است که بقیه میگویند، مشکلاتی است که بقیه ممکن است داشته باشند. بازار ICT بازار راحتتری است. برای مثال بازار سیستمهای حفاظت و امنیت بانکها، در این حوزه رقابت به شدت بالا است اما بازار خوبی هم هست. هر کسی برنده میشود میداند طرف مقابلش کیست. حوزه بانکها خیلی بازار با دیسیپلین و منظم و مرتبی را دارد، اما رقابت هم شدید است.
پس چرا شما روی بازار داده تمرکز کردهاید؟
من با همه مشکلات بازار ICT کنار میآیم که بتوانم در سبد کل موفق شوم. همانطور که ممکن است اگر یک شرکت روی یک پروژه کار کند، شاید آن پروژه به او ضرر بزند اما در سبد کلی ما این قصه را مدیریت میکنیم. خیلیها روی یک پروژه بد میآوردند و کنار میروند و دیگر هم آنجا نمیآیند ولی اگر شما بخواهید در بازار تداوم و استمرار داشته و سهم داشته باشید و در قالب سبد به این محصولات و پروژهها نگاه کنید، این مجموعه در آن صورت برایتان منافع خواهد داشت. پروژههای نفت و یرو خوب هستند و من هر جای دیگری که میروم، میبینم گرفتاریهای این پروژهها خیلی کمتر از پروژههایی است که در حوزه ICT وجود دارد. شاید این سنت از قدیم در ICT بوده و الان با تغییراتی که در این حوزه اتفاق افتاده، تغییراتی مانند خصوصیسازی مخابرات و عملکرد غیر دولتی ایرانسل ساز و کارها تا حدودی تغییر کرده است. مثلا کار فضایی را ما با وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات جلو بردیم. آن نگاههای سنتی و اصالتهای قدیمی روی آن نبود و خیلی راحتتر با آن کار کردیم، یا الان با زیرساخت داریم وارد مرحله جدیدی از کار میشویم و آن شبکه بزرگ قبلی مخابرات دیگر حاکم نیست. الان یک مقدار فضا شفافتر شده است. در مخابرات و وزارت ارتباطات هم اتفاقات جدیدی درحال وقوع است برای اینکه بتواند منافع خود و پیمانکار را افزایش و هزینهها را کاهش دهد، چون در گذشته هزینه دو طرف زیاد میشد.
صحبتهای شما درست است اما صاایران طی یکی دو سال اخیر مستقلا و مستقیما روی پروژههایی کار میکند که لازم و ملزوم همدیگر هستند.
من مایل نیستم کاری که نکردم را توضیح بدهم. صحبتهایی میشود و من نمیتوانم از صحبتهایی که میشود، دفاع کنم. اگر قرار باشد شبکه اطلاعرسانی ملی که با FTTX وصل میشود، به شبکه اینترنت ملی یا باند پهن ملی وصل شود، من هم اشراف خوبی در مورد آن دارم و هم کشورهای زیادی را در این مورد مطالعه کردهام و بحثهای زیادی هم روی سرمایهگذاری، اجرای پروژه و احتمالا نوع اپراتوری پروژه دارم، مطالعات خوبی را صاایران در این زمینه انجام داده است. میخواهم بگویم یکی از جاهایی که اشراف خوبی روی این موضوع دارد، صاایران است و قطعا من به عنوان یک ذینفع در این پروژه مشکلی برای شرکت نمیبینم.
الان شرکت کردید. هسته اینترنت ملی را به شما دادند، IPMPLS را دادند….
من یک شرکت با پتانسیل بزرگ در کشور هستم. چگونه میتوانم بروم در آفریقا و در سه کشور، بازار اصلی آن را بگیرم که کشورهای بدی هم نیستند و نسبتا خوب هم هستند، قرارداد چند صد میلیون دلاری ببندم، بعد به من پیشنهاد بشود که برای کارهای دیگر به کشورهای دیگر بروم اما در ایران خودمان در این پروژه شرکت نکنم؟ بگذارم دیگران بیایند و وارد کشور ما شوند. اینجا بازار داخلی است و دسترسی و اجرای آن میتواند برای شرکتهای بومی راحتتر باشد. به همین لحاظ هر پروژهای که ببینم برای کشور و برای من منافع دارد، در آن شرکت میکنم. الان در پروژه اینترنت ملی یا همین شبکه باند پهن ملی که نگاه میکنم، این مطالب را میشود تبدیل به یک معماری برای یک کار ملی کرد. هنوز این کار معماریاش تمام نشده است و چون من از قبل در معماری این پروژهها وارد میشوم، وقتی مناقصه این پروژهها هم مطرح میشوند، من به اندازه کافی برای آن پروژه، نحوه اجرا، قیمت و هزینههای آن توجیه هستم. حقم هم هست که در این پروژهها با دست پر بروم و با دست پر هم برگردم. تنها این پروژه نیست. چند پروژه دیگر ملی هم هستند که هنوز خیلی مطرح نیست اما من وارد آنها نیز شدهام. الان به نظر من پروژه کارت ملی خیلی پروژه خوبی برای یک شرکت بزرگ است و نه یک شرکت کوچک.
اجرای پروژههای بزرگ کار شرکتهای بزرگ است، این خیلی طبیعی است!
سه موضوع مهم در رابطه با این پروژه مطرح است. موضوع اول، سرمایهگذاری است که شرکتهای معمولی نمیتوانند آن را انجام دهند. موضوع دوم، گستردگی کاربری است که هر شرکتی نمیتواند این همه گستردگی را دنبال کند. موضوع سوم، این است که این پروژه باید از امنیت و کیفیت بالایی در سطح ملی برای حاکمیت برخوردار باشد. این پروژه باید به هسته لینک اطلاعاتی کشور وصل شود. اگر من در چند پروژه دیگر هم کار میکنم و آنجا میتوانم برای این پروژه متقابلا منافعی ترسیم کنم، مشارکت آنهایی که میخواهند منافعی از آن داشته باشند را بهوجود بیاورم، این بازی برد-برد را من به لحاظ حضور در این عرصه بهتر میتوانم برای ذینفعان دولتی هم رقم بزنم. اگر من میخواهم دیتاسنتر بزرگی برای آن پروژه در نظر گرفته شود، از سوی دیگر دیتاسنتر دیگری در جای دیگری راه میافتد و یک شبکه دیگری برای اینترنت ملی و ارتباطات راهاندازی میشود و برخی سرویسهای دیگر هم روی باند پهن باید برای سه اپراتور تلفن همراه فراهم شود، من راحتتر میتوانم این ارتباطات را معماری کنم. چرا من وارد این پروژهها نشوم!؟ درصورتیکه هزینه هرکدام از این پروژهها ممکن است به نحوی کاهش یابد در اصل از هزینههای زیادی هم پرهیز شود و در بازه زمانی زودتری هم اتفاق بیفتد، در مورد پروژه هم توجیه باشم.
منظور شما این است که کلیت این پروژهها فقط وقتی توجیه واقعی دارد که یک معمار بزرگ داشته باشد؟
من باید منافع کشور و منافع صاایران را با هم ببینم که این کار را میکنم. کمتر نیرویی در کشور میتواند به جای محمودزاده صحبت کند. چند ماه پیش من آفریقای جنوبی بودم و شبکه NBC آمریکا مصاحبهای با بيلگيتس و فرد دیگری انجام داد و من بهطور اتفاقی مصاحبه را شنیدم. دانشجویان دانشگاه MIT دور این دو نفر که از مدیران عامل بزرگ آمریکایی بودند، حلقه زده بودند و از آنها در مورد آینده بیزینس دنیا و بهخصوص آمریکا سوال میکردند. من، بيلگيتس یا آن یکی دیگر نیستم اما وقتی از بيلگيتس میپرسند اگر از امروز شروع به بیزینس کنید، از کجا شروع میکنید، او پاسخ داد از IT دیگر شروع نمیکردم و انرژی را پی میگرفتم و اگر شما بخواهید از امروز جای من عمل کنید، انرژی را پی بگیرید یعنی موضوع امروز ما از این به بعد انرژی است. این بیزینس ما است. ممکن است برای پاسخ به این سوالها خیلی تحقیقات و تاریخچهها را نگاه کنید و خیلی جاها بروید و در همه اینها هر اطلاعاتی هم که میخواهید وجود دارد اما معلوم نیست اینها را چه کسی گفته و چقدر موثق است اما وقتی گیتس میگوید برای بسیاری مرجع میشود. اعتبار بيلگيتس به این است که حرفی را میزند که آینده براساس آن است.
در واقع گرایش تعیین میکند.
غیر از تعیین گرایش، اعتبار شخص هم هست. آیا بيلگيتس فقط بخاطر هوشاش در اینا قرار گرفت؟ نه، بخاطر اینکه بازار جهانی را مدیریت میکند. اگر کسی در بازار ایران یا منطقه پیدا شود که بفهمد در بازار چه خبر است، ممکن است این استعداد زیادی را نخواهد، اطلاعات و عرصه اطلاعاتی او سبب میشود که یکسری اطلاعات پایه و معنیداری در او شکل بگیرد که به او قابل ارجاع باشد. من از اینجا عرض میکنم وقتی من محمودزاده این صحبتها را میکنم، خیلی کم آدمهایی هستند که جای محمودزاده نشسته باشند. مدیرعامل ایرانسل هست که میتواند راجعبه سرویس ایرانسل صحبت کند اما راجعبه این مجموعه بازار ممکن است کم صحبت کند. شما به این تاویل نرسید که چرا محمودزاده هر پروژه بزرگی در ایران هست، دنبال میکند تا آن را شکار کند. محمودزاده در این عرصه افتاده است. اگر محمودزاده در این عرصه نباشد، یکی دیگر هم باشد، همین کار را میکند. محمودزاده اگر از این عرصه خارج شود، یک عرصه دیگر درست میکند تا این رقابت را ایجاد کند. اگر به من بگویند صاایران نباشد، من از فردا یک صاایران جدید در کشور میزنم. این امکان فراهم است و تا مادامی که این ماموریت را به من سپردهاند، حوزه کارم همین است… یک سوپر گوشتی را در یک کشور خارجی دیدم که همه گوشتهای حلال و حرام را میفروخت. این توانایی و ظرفیت بازار آن است که این را ایجاد کرده است.
شما از چه سالی در صاایران هستید؟
فکر میکنم از سال 1364.
در سمت فعلی چطور؟
از 9 اردیبهشت 1383 یعنی سال قبل از برنامه پنج ساله چهارم. البته قبل از آن هم مدت زیادی قائممقام مدیرعامل صاایران بودم.
قائم مقام چه کسی؟
آقای ریاضی. الان ایشان مدیرعامل ایزایران هستند.
صحبتهایی که باتوجه به طول دوران مدیریت شما در مورد شخص شما میشود، این است که محمودزاده کسی است که در این دوران متلاطم و متفاوت گرایشهای مختلف سیاسی همچنان مدیرعامل صاایران بوده است. یکی از دلایل آن منش او است که خودتان هم در صحبتهایتان آن را مطرح کردید و از لفظ انعطاف استفاده کردید. معنیای که منتقدان شما از آن استنباط میکنند این است که با دیگران با مصالحه برخورد میکنید. همین موضوع موجب شده در سه دوره کاملا متفاوت در راس صاایران باشید.
من روزهای پنجشنبه دانشگاه میروم. برای دانشجویان MBA باید چه چیزی بگویم؟ باید بگویم شما در هر شرایطی و در هر زمانی چگونه میتوانید بیزینس خوب انجام دهید. اگر قرار باشد من درس بیزینس بدهم، خودم نتوانم بیزینس کنم؟
فکر نمیکردم اینقدر واضح و اینقدر مبهم بتوانید پاسخ بدهید. میشود توضیح بدهید؟
خیلی از اشکالاتی که ما داریم شاید از اینجا نشات بگیرد که وقتی ماموریت یا وظیفهای به ما واگذار میکنند احساس میکنیم مسول کل جهانیم و باید برای جهان تصمیم بگیریم و کارهایی میکنیم که از حدود ماموریت و بیزینسمان خارج میشویم. این خیلی مهم است که بدانیم حوزه کاری ما فناوری اطلاعات و ارتباطات است، ارایه سرویس و خدمات به نیروهای مسلح است.
در واقع قلمروتان صاایران است.
بله، و ما قلمرو بازارمان را از دروازههای صاایران مطالعه و بعد وارد میشویم. من امروز به کشورهای آفریقایی و منطقه خلیج فارس میروم و کمتر به کشورهای محدوده آسیای میانه میروم، در همه این سفرها، مراقب هستم که در زمان ورود ذهنیت آنها به صورتی نباشد که بازار من را تحت تاثیر قرار دهند. من باید به این موضوع اشراف داشته باشم. اتفاقا میروم و در حلقهای قرار میگیرم که باید بتوانم با همه اینها کار کنم. پس فضای محیط بیزینس را باید با بیزینس خودم به خوبی سازگار کنم و تجارت خودم را نیز با محیط خودم سازگار کنم. چرا ژاپنیها در همه جای دنیا خوب کسب و کار میکنند؟ من موفقیت آنها را در یکپارچگی، سازگاری و تمرکز میدانم. آنها خودشان را با محیط جهان سازگار میکنند. در ادبیات فارسی یکسری از کلمهها متاسفانه بد معنی شدهاند. اگر کسی با ريیساش سازگار باشد، احتمالا از امتیازش کم میشود، اما اگر با رييساش سازگار نباشد سوال اینجاست که چگونه میتواند استراتژی سازمانی را پیادهازی کند و نتیجه هم بدهد؟
یعنی شما اعتقاد دارید انعطاف هم از کلماتی است که معنی آن قلب شده است؟
من احساس میکنم مصالحه در ادبیات بیزینس وجود ندارد اما سازگاری چرا. سازگاری با محیط بیرون برای پاسخدهی مناسب به آن و جلب رضایت آن جزو حرفه یک بنگاه و شرکت است.
تا چه اندازه شما به اصول شخصی و کاریتان پایبندید؟ برخی معتقدند شما مصالح سازمانیتان را به اصول شخصی و حرفهایتان ترجیح میدهید؟
اگر این حرف مطرح شده باشد، کاملا استراتژیک و درست است چون یک مدیر نمیتواند سلیقهای رفتار کند. به اندازه آدمهای روی کره زمین آدمهایی با سلایق مختلف وجود درند. ما در فرایند مدیریت خودمان میگوییم پارامترهای سلیقه و خواستههای فردی مدیر در سازمان نقش دارد و شناخته شده اما نقش آن خیلی کم است اما یک مدیر وقتی وارد سازمان میشود، سلایق و اعتقادات شخصی و باورهای شخصی خود را که در قالب شخصیت و سلیقه مطرح میشود، تعدیل میکند چراکه باید بتواند با سازمان ک
منبع : عصر ارتباط