تکنولوژی

فناورى اطلاعات: فرصتى براى جهش

نام نویسنده: فرج‌اله صبا

ايران و جامعه اطلاعاتى – جهانى نو، جهانى ديگر، تولد يافته است: جهانى كه در آن «اطلاعات» برترين «قدرت» است، و قدرتها و توانمنديهاى ديگر در قلمرو اقتصاد، آموزش، فرهنگ، و …. از آن نشات مى يابند.
از اين است كه سازمان آموزشى، علمى و فرهنگى ملل متحد (يونسكو) قصد دارد پيشنهاد كند كه «دسترسى به سپهر اطلاعاتى» (Cyber Space) نيز يكى از حقوق اساسى انسانها به‌شمار آيد و به اعلاميه جهانى حقوق بشر افزوده شود. اين تصميم يونسكو نه تنها از تولد دنياى نو خبر مى دهد، بلكه درعين حال، تعريف جديدى از انسان و حقوق بشر را نيز دربردارد: در جهان نو، در اين دهكده كوچك، انسان توسعه يافته آن كسى است كه به «اطلاعات» دسترسى داشته باشد؛ اطلاع يافتن، دانستن و آگاه شدن، نه تنهايك ضرورت، بلكه يك «حق» است.
اين دوران جديد در تاريخ حيات بشر را به نامهاى گونه گون ناميده اند: دوران انفجار اطلاعات، عصر انقلاب رايانه اى، جهان اينترنت، و …. نامش هرچه باشد، مهمترين ويژگى آن گسترش شبكه اطلاعاتى در ابعاد جهانى، و پيشرفت و شكوفايى شگفتى انگيز «فناورى اطلاعات» است. در تار بزرگ جهان گستر ضيافتى برپاست: ضيافتى از داده ها و دانسته ها، دانش و دانايى، پرسشها و پاسخها. هركس كه بخواهد، مى تواند به قدر همت خويش از اين گنجينه سهمى ببرد. پنجره ها را به روى هيچ كس نبسته اند، اما كسى را هم دوبار بدين ضيافت فرانمى خوانند؛ و زمانه غافلان و كاهلان را سزا خواهد داد.

□ روزگارى تاريخ تمدن را به دو دوره تقسيم مى كردند: پيش از اختراع چاپ، و بعد از آن. امروزه، از دو دوره ديگر سخن مى رود: پيش از اختراع اينترنت، و بعد از آن. انقلاب رايانه اى سريعتر از آن رخ داده است كه بتوان همه پيامدهاى گستردهٴآن را از هم اكنون پيشبينى كرد؛ اما اكثريت انديشمندان و فرزانگان جهان، دست كم در اين نكته همزبان اند كه: فناورى اطلاعات توانمندترين ابزار براى توسعه همه جانبه و پايدار در كشورهاى واپس مانده است. هستند فيلسوفانى كه حتى در مفهوم پيشرفت و توسعه ترديدهايى دارند. آينده را، با اندكى بدبينى و ترديد نگريستن، اگر از سويى حرفه برخى از فيلسوفان است، از سوى ديگر نشانه دورانديشى و چون و چرا كردن نيز هست؛ پس در خور سرزنش نيت. اما زيستن در بستر واقعيتهاى عينى و انكار ناشدنى از فلسفيدن جداست. و در عالم واقعيتها، ما ايرانيان نيز، چون بسيارى از ملتهاى ديگر، در آستانه يك گزينش تاريخى و سرنوشت ساز قرار گرفته ايم: يا بايد با عبرت آموزى از غفلتها و خطاهاى گذشته، جهان نو و الزامات آن را بپذيريم، و از امكانات بيكرانش سود جوييم؛ يا همچنان با اصرار در انكار دنياى جديد و بايسته هاى آن، همان راههاى مبهم گذشته را پا پياده طى كنيم، و پنجاه سال بعد، يك بار ديگر، به زارى فرياد برآوريم كه: «ناجوانمردها پيش رفتند و ما را با خود نبردند!»
ما، در ورود به عصر صنعت جديد درنگ و ترديد كرديم، و از اين رهگذر ضرر و خسران بسيار ديديم، و هنوز هم بر غفلتى كه رفته است، اسف مى‌خوريم. امروز كه بار ديگر بر سر يك نقطه عطف تاريخى ايستاده‌ايم، عقل سليم فرمان مى‌دهد كه آن اشتباه را مكرر نكنيم. در سايه فناورى اطلاعات و امكانات بى حد و حصر آن، فرصتى استثنايى پديدآمده است كه با يك «جهش» واپس‌ماندگى چند سده‌اى خود را جبران بكنيم، و گرنه فرزندانمان – كه حق دارند در دنياى بهترى زندگى كنند – غفلت ما را هرگز نخواهند بخشيد. از دست دادن اين فرصت تاريخى، اشتباهى تاريخى خواهد بود و تاوان سنگينى در پى خواهد داشت.

□ آيا سخن گفتن از فناورى اطلاعات، به مثابه ابزارى براى «جهش» و جبران نسبى عقب‌ماندگيهاى گذشته و رفع تنگناهاى امروز، خوشبينى افراطى و گزافه گويى است؟ به گمان ما چنين نيست. براى توضيح مطلب به ارائه چند مثال بسنده مى كنيم: پيش از اختراع صنعت چاپ انتقال دانش و دانسته هاى بشرى از طريق كتابهاى خطى صورت مى گرفت: خطاطى، چند ماه – و گاهى چند سال- به تحرير مى نشست تا از يك كتاب، تنها يك نسخه، فرهم آيد. اين كتابهاى خطى بسيار گران بودند و در انحصار برخى كسان. همگان نمى توانستند از كتابهاى خطى كمياب سودجويند. پس، دانش و معارف بشرى تنها در اختيار طبقات ممتاز و مرفه بود، و حتى الفبا هم طبقاتى بود! بسيارى از طالبان علم گاهى رنج سفر از كشورى به كشور ديگر را بخود هموار مى كردند تا به ديدار نسخه اى از كتابى نايل آيند. چه دلباختگانى بودند!
اختراع چاپ – كه انقلابى راستين در تاريخ تمدن بشرى است – اين بيداد عظيم را تخفيف داد. ميليونها كتاب در دسترس ميليونها انسان قرارگرفت و چهره جامعه بشرى بكلى دگرگون گشت، اما نه در همه جا، و نه براى همگان. وانگهى، كتاب هنوز هم محدوديتهاى ويژه خود را دارد: مطالعه كتاب نوعى خودآموزى در خلوت است، و خواننده امكان بحث و جدل با نويسنده يا خوانندگان ديگر را ندارد. هر كس – حتى اگر از رفاه مادى برخوردار باشد- نمى تواند كتابخانه اى شخصى داشته باشد؛ و تازه، كتابها – حتى اگر هزارها باشند – تنها بخش كچكى از دانش و معارف بشرى را در بردارند.
در روزگار ماهم، دانش بشرى چنان به شتاب نو به نو مى شود كه اطلاعات مندرج در هر كتابى، هنوز به بازار نيامده، كهنه شده است.
صنعت چاپ كتاب را همگانى كرد و از اين رهگذر به گسترش عدالت و برابرى نسبى – دست كم در زمينه آموزش – يارى داد. پس سلام بر همه كتابهاى خوب جهان! اما كتاب جهان نو، كتابى ديگر است: « اينترنت» ؛ كتابى با بى نهايت صفحه؛ كتابى كه در هر لحظه نومى شود؛ كتابى كه هميشه، در همه جا، از همه چيز، و با همه كس سخن مى گويد.

□ دختران دبيرستان «زينب» در شهررى اين كتاب جهانى را خوب مى‌شناسند. درباه يكى از دانش آموزان اين ديرستان روايتى واقعى هست كه گردانندگان «شبكه مدرسه ايران» (Schoolnet) از بازگويى آن خسته نمى‌شوند: روزى رفته بوديم به ديدار بروبچه‌هاى دبيرستان زينب در شهرري. در جمع دانش آموزان دخترى را ديديم كه براى دوستانش درباره يك مبحث بسيار پيچيده رياضى توضيح مى‌داد. با حيرت پرسيديم: «تو اين چيزها را از كجا ياد گرفتى؟» گفت: «از اينترنت… شانس آوردم كه از طريق اينترنت با يك استاد رياضى ايرانى كه مقيم امريكاست آشنا شدم و ايشان پدرانه كمك كردند كه مباحث جديد رياضيات را ياد بگيرم…» در روزگار شگفتى زندگى مى كنيم. شگفتا و خوشا روزگار ما!
دخترك دانش آموز شهررى، به يارى سايت اينترتى مدرسه اش، و با يك «كليك» از شهررى به امريكا جهش كرده است! از شهررى تا امريكا راه كمى نيست، حتى اگر با هواپيماى مافوق صوت پرواز كنيد. وقتى در ايران روز است، در امريكا شب شده است. اما اينترنت بر زمان و مكان چيره شده است.
شبكه تار جهانى روز و شب و مرزهاى جغرافيايى را به رسميت نمى شناسد. در آنجا، همه ساكنان جهان خاكى، باهم وعده ديدار دارند. مى خواهيد از آخرين اطلاعات درباره بيمارى «سارس» آگاه شويد؟ بفرماييد! كليك! آخرين خبرها، تا همين يك ساعت پيش، در اختيار شماست. صبركنيد! اين خبرها هم، در همين لحظه، از دستاوردهاى دانشمندان سراسر جهان در زمينه مبارزه با «سارس» رسيده است….
و لحظه اى بعد، خبرهاى ديگرى خواهد رسيد: خبرهايى درباره همه چيز، همه جا، همه كس، همه جهان! براستى كه جهانى نو، جهانى ديگر تولد يافته است، و نه تنها دختران دبيرستان زينب در شهررى، بلكه پسران دانش آموز در اسلام شهر و زابل و قمصر و روستاى شاهكوه (در استان گلستان) هم از ساكنان اين جهان نو هستند و حق دارند كه به گنجينه دانش و فرهنگ بشرى – ثمره قرنها تلاش مشترك همه ملتها – دست يابند. آنان ديگر نميخواهند – و نبايد- تاوان قرنها غفلت پدران خود را بپردازند.
آنان مى خواهند فرزند زمانه خود و معاصر واقعى عصر خويش باشند. مى خواهند كه در افقهاى دورترى به پرواز درآين، و چنين پرش و جهشى تنها به يارى فناورى اطلاعات و گسترش شبكه اطلاعاتى كشور ممكن خواهدشد.

□ چرا جهش؟
زيرا نه تنها براى جبران عقب ماندگيهاى چند قرنى، بلكه براى عبور از تنگناهاى كنونى نيز جز « جهش» راه ديگرى نداريم. اگر « جهش» را به يك هدف و برنامه ملى در همه زمينه ها بدل نسازيم، و با همان شيوه ها و امكانات سنتى و معمول به پيش برويم، فاصله اى كه با كشورهاى توسعه يافته داريم نه تنها هرگز پر نخواهد شد، بلكه هر روز بيشتر نيز خواهد شد. مثالى از قلمرو «آموزش» بزنيم: با وجود همه تلاشهاى صادقانه اى كه براى رفع تنگناهاى موجود در سطوح مختلف آموزش به عمل آمده و مى آيد، گفته مى شود كه هنوز هم 160 هزار كلاس درس كم داريم.
از كمبود دبير و مربى متخصص و آزمايشگاه (براى رشته هاى علمى) سخن نگوييم، بهتر است. فاصله و شكاف و نابرابرى تنها ميان ايران و كشورهاى توسعه نيافته نيست، بلكه امكانات تحصيل و دانش اندوزى در تهران نيز براى بسيارى از شهرستانها و روستاها و مناطق محروم، آرزويى دور و دست نيافتنى است. هنوز هم نتوانسته ايم بيسوادى را ريشه كن كنيم. در هماهنگ ساختن كتابهاى درسى با دانش روز جهان همواره تاخير داريم. علوم و فنون چنان به سرعت نوبه نو مى شوند كه حتى خبر نوآوريها را بموقع نمى شنويم، زيرا دسترسى به كتابها و نشريات علمى روز دنيا هم برايمان دشوار شده است. در كشور بزرگى مثل ايران، اگر بخواهيم با همان شيوه ها و ابزارهاى سنتى و قديمى ( يعنى تاسيس هزاران دبستان و دبيرستان و تربيت و تامين هزاران مربى و دبير متخصص براى آنها، و …) برهمه اين تنگناها چيره شويم، هم زمان را از دست خواهيم داد و هم منابع مالى كشور را، زيرا روشهاى سنتى هم زمان براست و هم بسيار هزينه بر. اگر مى خواهيم كه مناطق محروم كشور سرانجام روزى محروميتها را پشت سر بگذارند، و اگر مى خواهيم كه همگام با جهان شتابان امروز پيش برويم، تنها راه چاره ميان بر زدن است و جهش؛و اين كار تنها به يارى فناورى اطلاعات و گسترش همه جانبه شبكه اطلاعاتى كشور ميس خواهد شد، زيرا اينترنت نيرومندترين ابزار « برابر سازى و توانمندسازى» است. برابر مى سازد، زيرا فاصله فرهنگى و آموزشى ميان دانش آموز زابلى و تهرانى و پاريسى را از ميان برمى دارد. توانمند مى سازد، زيرا با فراهم آوردن امكان دسترسى به اطلاعات سريع، دقيق و روزآمد، اين فرصت را به انسانها مى دهد كه فعاليتهاى حرفه اى، آموزشى، علمى، فرهنگى و اقتصادى خود را بر بنياد معيارها و استانداردهاى جهانى استوار سازند و به شهروندى جهان درآيند. اينترنت زبان شهروندان جهان است.
روزگارى، بزرگان و پيشوايان ما به هوشمندى توصيه مى كردند كه براى كسب دانش از سفر به چين و ماچين نيز نهراسم. امروز، اگر هوشمند باشيم، به يارى فناورى اطلاعات مى توانيم چين و ماچين را هم به درون خانه بياوريم. در جهان نو، اگر نه واژه ها، دست كم مصاديق آنها، نيز تغيير يافته است. همه چيز را مى بايد از نو تعريف كنيم.
روزگارى، بيسوادى ناتوانى در خواندن و نوشتن بود؛ شايد زودتر از ده سال ديگر، كسى را بيسواد خواهند ناميد كه در استفاده از فناورى اطلاعات ناتوان باشد. روزگارى، كشورهايى را «عقب مانده» مى ناميدند كه از آموزش و صنعت پيشرفته و آب لوله كشى و بهداشت كافى برخوردار نبودند. ديرى نخواهد گذشت كه كشورهاى محروم از فناورى اطلاعات توسعه يافته را مسكين و « عقب مانده» خواهند ناميد. قطار شتابان جهان نو ديرگاهى است كه به راه افتاده است. ملتهايى كه در ايستگاه غفلت خوابشان برده بود، مى بايد كه بيدار شوند و بدوند، بدوند، بدوند…..

□ در روزگارى نه چندان نزديك، ما ايرانيان، نه تنها از مسافران قطار دانش پيشاهنگ زمانه، بلكه از سازندگان و رانندگان آن بوديم؛اما نابجاست اگر از فضل پدران نازبالشى براى خفتن به لالايى خود فريبى بسازيم. امروز، روز ديگرى است، و اگر مى خواهيم كه برروى همين كره زمين، و روى پاهايمان، نه سرمان، راه برويم مى بايد كه با جهان نو و الزامات آن آشتى كنيم. آشنايى با فناورى اطلاعات، توسعه هرچه سريعتر آن، و استفاده از همه امكانتش، از الزامات فورى زيستن در اين جهان است. مى بايد اين فناورى را، از همان دوران دبستان، مانند زبان مادرى و چهارعمل اصلى، در برنامه آموزشهاى اوليه فرزندانمان قراردهيم. براى آغاز كار، فردا كه هيچ، امروز هم ديرشده است؛اما به دليل ماهيت شتاب دهنده فناورى اطلاعات، بى گمان اين اميد هست كه با جبران سريع عقب ماندگيهاى تاريخى، روزى بتوانيم باسربلندى بگوييم: « ما نسلى بوديم كه دين خود را به ايران و فرزندان ايران ادا كرديم.»
آن روز هرچه زودتر بيايد، خوشتر آمده است و از هم اكنون به آن روز فرخنده مى گوييم: سلام!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا