گفت و گو با هادی پرتوی و علی پرتوی
امیلی چانگ – بلومبرگ – دو برادر دوقلو در زمان جنگ ایران وعراق بزرگ شدند. آنها کد زدن را در ایران با کومودور ۶۴ آموختند بعد در حالی که هنوز جنگ ادامه داشت خانوادهشان به آمریکا مهاجرت کرد. آنها به دانشگاه هاروارد رفتند و بعد در سیلیکون ولی مشغول به کار شدند نخستین شرکتشان را به مایکروسافت و شبکه اجتماعی Myspace فروختند. آنها بعدا سرمایهگذاریهای متعددی در استارتآپهای مختلف انجام دادند که برخی از آنها جزو بزرگان امروز صنعت تکنولوژی هستند مانند فیسبوک، اوبر و دراپباکس. آنها امروز روی code.org کار میکنند که یک موسسه غیر انتقاعی آموزش کدنویسی است. بسیاری از شخصیتهای بزرگ تکنولوژی مثل بیلگیتس، مارک زاکربرگ، جک دورسی و … از این حرکت آموزش عمومی آنها در برنامه نویسی حمایت کردهاند. در مصاحبهای که این دو برادر اخیرا با بلومبرگ انجام دادهاند در مورد زندگی خود از گذشته تاکنون و سرمایهگذاری در شرکتهای مختلف گفتهاند.
من قبلا با هردوی شما جداگانه مصاحبه کردهام اما این نخستین مصاحبه دو نفره با شماست. سوال نخست اینکه برادران پرتوی چگونه بزرگ شدند؟
علی پرتوی: دوقلو بودن خیلی جالب است به خاطر اینکه شما همیشه فکر میکنید چیزی دارید که دیگران ندارند به خاطر اینکه شما یک دوست خوب کنارتان دارید و میتوانید هرکاری با هم انجام دهید کسی که بهترین دوست شماست وتلاش میکنید به خوبی او باشید.
چه شباهتها و چه تفاوتهایی با هم دارید؟
هادی پرتوی: از جهت شباهت هردوی ما اهل رقابت و پیشرفت هستیم، هر دو در علوم کامپیوتری در هاروارد درس خواندیم. ما تنها دوقلوهایی هستیم که یک شرکت به مایکروسافت فروختهاند! در مورد تفاوت فکر میکنم مربوط به شخصیت ما باشد که من کمی استرسی هستم اما برادرم با موضوعات راحت کنار میآید.
شما در تهران به دنیا آمدید و وقتی شش سالتان بود جنگ ایران و عراق شروع شد، زندگی آن موقع چگونه بود؟
علی پرتوی: خیلی ترسناک بود به خصوص که محل زندگی ما در جایی بود همیشه نگران بودیم مورد حمله قرار گیرد به خصوص که بمبارانهای زیادی انجام میگرفت. شبهای زیادی در پناهگاه میخوابیدیم. بعدها فهمیدیم این سختیهاخیلی تاثیر گذار بود به خصوص در حل و فصل سادهتر موضوعات و در مواجه روزانه با مشکلات.
والدینتان شغلشان چه بود؟
هادی پرتوی: پدرم – پروفسور پرتوی – یکی از بنیانگذاران دانشگاه شریف بود که دانشگاه اصلی تکنولوژی در ایران است. مادرم هم تحلیلگر سیستمهای کامپیوتری بود و البته بعد از انقلاب به سختی میتوانست شغلی پیدا کند.
و شما در چه سنی کدنویسی را یاد گرفتید؟
۹- ۱۰ سالگی
و هنوز در ایران بودید؟
علی: پدرم یک فیزیکدان بود وقتی به یک کنفرانس فیزیک رفته بود برای ما یک کامپیوتر کومودور ۶۴ آورد. هنوز هیچ بازی و اپلیکیشنی روی آن نبود و صرفا برای برنامهنویسی بیسیک میشد از آن استفاده کرد. ما هر دو شروع کردیم به کدنویسی. چیزی که جذاب بود تصورات و تخیلات شما بود که به کد تبدیل میشد. شما تصور میکنید که چه چیزی میخواهید داشته باشید.
وقتی به این مرحله رسیدید، میدانستید که شغل ایده آل خود را پیدا کردهاید و همین راه را ادامه خواهید داد یا این اتفاق بعدا رخ داد؟
هادی: برنامه نویسی کامپیوتر تنها نقطه روشن باقی مانده در زندگی ما بود. تمام دیگر اعضای خانواده ایران را به مقصد آمریکا ترک کرده بودند. برنامه نویسی برای ما حکم نقطه امنی را داشت که میتوانستیم مشکلات زندگی را از آن دور نگه داریم و هر چه که میخواهیم در آن خلق کنیم.
پس در سن 11 سالگی به آمریکا مهاجرت کردید؟
علی- بله- ترک کشوری مانند ایران برای افرادی که هیچ تجربهای ندارند، میتواند بسیار مشکل باشد. به خصوص که آن زمان در ایران جنگ بود و پروسه رسمی مهاجرت ما زمان زیادی طول کشید. ما اول به اروپا مهاجرت کردیم و کل تابستان آن سال به دنبال ویزای آمریکا بودیم. یک بار هم درخواست ما رد شد . به یاد دارم زمانی که آپارتمانی در ایتالیا اجاره کرده بودیم، شبی تلفن زنگ خورد. مادرمان تلفن را برداشت و بعد از شنیدن خبر رد شدن ویزا شروع کرد به گریه کردن. پشت تلفن التماس میکرد و میگفت اگر به ایران برگردیم پسرهایمان کشته میشوند و خواهش کرد که یک فرصت دیگر به آنها بدهند. نمی دانم چطور ولی بالاخره راضی شدند که به خانواده ما ویزا دهند. در هر صورت، ممکن بود ما هرگز نتوانیم وارد آمریکا شویم.
عکس: علی پرتوی و والدینش در دانشگاه شریف – عکس اینستاگرام علی پرتوی
ضرب المثلی هست که میگوید اگر میخواهید کاری انجام شود، مادرتان را برای انجام آن بفرستید! ایران الان جزو لیست کشورهای ممنوع السفر قرار گرفته است. به عنوان یک ایرانی مهاجر که در زمان ریاست جمهوری ترامپ در این کشور زندگی میکند، چه احساسی دارید؟
مهاجرت ما قطعا سخت بود ولی بالاخره موفق شدیم. ولی بدون شک اگر مهاجرت ما قرار بود حالا اتفاق بیفتد، غیر ممکن بود. فکر میکنم برای مهاجران هر کشوری وجود چنین قوانین مهاجرتی قطعا شرایط را مشکلتر خواهد کرد ولی من معتقدم که آمریکا بدون وجود مهاجران، این آمریکای کنونی نبود. اگر این اتفاق آن زمان برای ما نمیافتاد، بدون شک حالا بیش از اندازه سخت بود.
خانواده شما تقریبا خانواده بسیار موفقی است. دارا خسروشاهی که مدیر عامل اوبر است و پسرخاله شماست. یکی دیگر از پسرخالههای شما شرکت تکنولوژی هوشمند Nirvana Systems را پایه گذاری کرده. تمام این اتفاقات قاعدتا باید یک درس بزرگ برای رئیس جمهور ترامپ باشد. درست است؟
هادی: افراد موفق زیاد دیگری نیز در مهاجران ایرانی داریم مانند آرش فردوسی موسس Dropbox، پیر امیدیار موسس Ebay که موفق شدند شرکتهای بزرگ خوبی ایجاد کرده و شغلهای زیادی در این کشور تولید کنند. مهاجران همیشه میتوانند فرصتهایی در کشور پذیرنده ایجاد کنند که در آن کشور عموما وجود ندارد.
هردوی شما در دانشگاه هاروارد رشته کامپیوتر تحصیل کردید. چه شد که به آنجا رسیدید و بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟
هادی: ما در دورن دبیرستان تلاش زیادی کردیم که نمرههای خوبی بگیریم و بتوانیم برای ثبت نام در دانشگاه هاروارد اقدام کنیم. خوش شانس هم بودیم که این دانشگاه برای تامین مخارج تحصیل به ما کمک کرد. ما در سال 1994 از دانشگاه فارغ التحصیل شدیم که زمان بسیار مناسبی بود زیرا اکثر شرکتهای حوزه کامپیوتر و تکنولوژی عملا تازه شروع به کار کرده بودند. فکر میکنیم یکی از بزرگترین شانسهایمان، بودن به موقع در جایی درست بود.
شما(اشاره به هادی) بعد از آن شروع به کار مایکروسافت و شما( اشاره به علی) شروع به کار در اوراکل کردید. آن زمان دقیقا مصادف بود بود با شکوفایی دات کام. آن زمان چه حسی داشتید؟
علی: شغل هادی عملا از شغل من بسیار بهتر بود به همین دلیل دو سال بعد از فارغ التحصیلی من اوراکل را ترک کردم به استارت آپ دیگری ملحق شدم که آن زمان سابقه درخشانی نداشت. همه اینها در حالی بود که هادی به تیم مرورگر مایکروسافت-Internet explorer-پیوسته بود که جایگاه شغلی بسیار هیجان انگیزی در آن زمان بود. او آن موقع تنها 23 سال داشت و یکی از بهترین جایگاههای شغلی را در کل صنعت تکنولوژی داشت.
شما عملا تاثیرگذارترین لیست سرمایه گذاری پیوسته را دارید و الان سهامدار شرکتهایی مانند فیس بوک، Airbnb، اوبر، دراپ باکس و … هستید .چگونه تمام این سرمایه گذاری ها را مدیریت کردید؟
هادی: به نظر من مهم ترین فاکتور در سرمایه گذاری، انتخاب گزینه سرمایه گذاری مناسب و شخص صاحب کسب و کار مناسب است.
شما حتی روی مارک زاکربرگ نیز سرمایه گذاری کرده اید. چطور آن زمان متوجه شدید باید روی او سرمایهگذاری کرد؟
هادی: وقتی فیس بوک تیم کوچکی بود، ما با آن آشنا شدیم و دیدن رشد و ترقی این شرکت در سالهای بعد، هیجان زیادی برای ما داشت. آن زمان بسیاری، از ما میپرسیدند که اصلا چرا باید چنین شرکتی را برای سرمایه گذاری انتخاب کنید، اما من به یاد دارم از همان ملاقات اولم با مارک به این فکر کردم که این شخص بیش از هر شخص دیگری به بیل گیتس شباهت دارد.
علی: دراپ باکس شاید شرکت مورد علاقه من محسوب شود زیرا شامل تمام بخشهایی است که من و هادی برای سرمایه گذاری در نظر گرفته بودیم. ما وقتی میخواهیم روی شرکتی سرمایه گذاری کنیم حتما از موسس آن امتحان تکنیکی میگیریم تا ببینیم تا چه اندازه با برنامه نویسی آشناست. بعد از آشنایی با موسسان دراپ باکس از جمله آرش فردوسی، تصمیم گرفتیم روی این شرکت سرمایه گذاری کنیم.
در مورد اوبر چطور؟
هادی: در مورد اوبر آرزو میکردیم زودتر این سرمایه گذاری را انجام داده بودیم. هسته اصلی کسب و کاری این شرکت بسیار سالم و قوی است. دارا ( خسروشاهی) آنقدر انسان با شخصیت و متواضعی است که هر کسی با او آشنا میشود آرزو میکند که در کارش موفق شد. خوبی خالصی که در شخصیت داراخسروشاهی وجود دارد میتواند شرایط را به نفع شرکت تغییر دهد.
شخصیتهایی که در داستان شما جایشان خالیست و حرفی از آنها زیاد زده نشده، زنها هستند. نقش زنها را در دوران اولیه شکوفایی اینترنت را چگونه میبینید؟
هادی:کمبود نقش زنها در دنیای تکنولوژی، فکر میکنم همه را آزار میدهد. مادر خودم شخصی بود که فوق لیسانس کامپیوتر داشت یعنی من با زنی بزرگ شدم که در دنیای تکنولوژی متبحر بود. کاری که ما برای جبران این کمبود تنوع جنسیتی کردیم این بود که روی ریشهها و از پایه کار کردیم. وقتی فارغ التحصیلان زن و مرد یکسان نیستند ما قطعا نیروی کاری که در آینده خواهیم داشت این تنوع را شاهد نخواهد بود و غیر متعادل خواهد شد. کاری که ما در code.org انجام دادیم این بود که برنامه آموزش مفاهیم کدنویسی و برنامه نویسی را از سن پایین ارائه میکنیم که این سیستم الان 25 میلیون دانش آموز دارد و 45 درصد این جمعیت دخترها هستند. پس عملا 2 میلیون دختر از طریق Code.org کدنویسی یاد میگیرند. مهمترین عاملی که ما نیز روی آن سرمایه گذاری کردهایم، معلمها هستند. برنامههای Code.org رایگان هستند و حتی از طریق مدارس نیز در اختیار دانش اموزان قرار دارند. و اگر این سیستم آموزش کدنویسی وارد برنامه مدارس شود قطعا تاثیر خیلی بالاتری خواهد داشت.معلم ها در این بین حرف اول را میزنند. معلمهایی که ما انتخاب میکنیم لازم نیست محقق علم کامپیوتر باشند بلکه خودشان را نیز تشویق به یادگیری بیشتر این علم میکنیم. این معلمهایی که ما استخدام میکنیم هستند که مدارس را قانع میکنند تا از این سیستم استفاده کنند. آنها میتوانند معلم هر رشتهای باشند. این معلمها موارد آموزشی سیستم مارا میبینند و خود به این نتیجه میرسند که باید از ان در سیستم آموزشی مدرسه خود خود استفاده کنند.
چالشهایی که در حال حاضر با آنها روبرو هستید چه هستند؟
هادی:تغییر سیستم آموزشی مدارس کار سختی است. پیدا کردن سرمایه پشتیبان نیز مشکل است. Code.org نیز یک شرکت غیر دولتی است. آمازون، مایکروسافت و فیس بوک سه شرکت بزرگ حامی این سیستم هستند.
ما با موقعیتی روبرو هستیم که دانشگاهها ظرفیت پذیرش این میزان بالای تقاضا برای دانشجویان رشته کامپیوتر را ندارند به همین دلیل آنها متقاضیان را بر اساس نمره فیلتر کرده و ما بقی را رد میکنند مانند دانشگاه واشنگتن که اخیرا تعداد زیادی از متقاضیهای این رشته را رد کرد. به نظر ما هر کسی لیاقت امتحان کردن شانس خود در این رشته را دارد. سیستم دانشگاهی هم باید این موضوع را درک کند که باید رشته مورد علاقه دانشجویان را بیشتر به آنها ارائه دهند و در غیر این صورت آنها از راههای دیگر قطعا برای یادگرفتن آن اقدام خواهد کرد.
پیشنهاد من برای والدین این است که مطمئن شوند مدرسه فرزندشان درس کامپیوتر را جزو برنامه درسی خود به دانش آموزان ارائه میدهد. مدرسه و معلم درس کامپیوتر در این میان حرف اصلی را میزنند.
خطاب به علی: NEO شرکت جدید شماست. این شرکت دقیقا چه کار میکند؟
علی: وظیفه اصلی ما در این شرکت پیدا کردن رهبران تکنولوژیک آینده است. ما میخواهیم افراد با استعداد را خیلی زود حتی وقتی در کالج هستند پیدا کنیم. با همین هدف این مهندسان را شناسایی میکنیم، وارد جامعه خود میکنیم و روی انها سرمایه گذاری می کنیم.
چه پیشنهادی برای دختران و پسرانی که عاشق سیلیکون ولی هستند و میخواهند راهی برای ورود به ان پیدا کنند، چه حرفی دارید؟
علی: اولین و مهمترین چیز این است که اول به خود ایمان داشته باشند. در صنعت تکنولوژی ثابت شده که میتوانید ورود خیلی ضعیفی داشته باشید اما سخت و کوشی و ایده پردازی چیزیست که شما را به خواسته اصلیتان میرساند. مثل دیگر رشتهها، در زمینههایی مانند موسیقی یا ورزش، رشته کامپیوتر نیز حوزهای است که هر کسی میتواند وارد آن شود ولی تداوم در آن نیاز به سخت کوشی و اراده قوی دارد.
هادی: من اضافه میکنم که حتی اگر نمیخواهید کد نویس شوید، یادگیری علم کامپیوتر میتواند در هر رشتهای شما را موفقتر کند. یادگیری بیسیک کامپیوتر، ساده و جذاب است و تقریبا همه از پس ان بر میآیند و میتواند در اصلی ورود و موفق شدن در بسیاری از رشتهها، از جمله صنعت تکنولوژی باشد.