تکنولوژی

فت وگو با دکتر سیاوش شهشهانی

دکتر شهشهانی به خاطر مواضع علمی و انتقادی‌اش در رابطه با موضوعات بین‌المللی اینترنت که از اجلاس WSIS (دسامبر سال 2003) در ژنو آغاز شد و به محافل علمی، دانشگاهی و رسانه‌ها کشیده شد، همواره مورد رجوع خبرنگاران حوزه IT در مناسبت‌های مختلف بوده است.

دکتر شهشهانی بخصوص در مورد راهبری اینترنت نیز درباره نحوه اعمال فیلترینگ در ایران و «اینترنت هراسی» دارای مواضع انتقادی شناخته شده‌ای است که از وی چهره‌ای برجسته‌ نزد جامعه IT ایرانی به تصویر کشیده است.

به پیشواز نجلیل از این اندیشمند فعال کشورمان و نیز به بهانه سهیم شدن در این قدردانی، با ایشان گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

*****

آقای دکتر شهشهانی به عنوان نخستین پرسش دستاوردهای اجرایی دستورالعمل اجلاس WSIS (ژنو – دسامبر 2003) را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در مورد دستورالعمل از من سوال نکنید چون نسبت به اینکه آیا این دستورالعمل‌ها معنی اجرایی دارد یا نه، خوشبین نبودم.

یعنی جنبه توصیه‌ای داشت؟

اگر شما قطعنامه را بخوانید از همه جا و همه چیز در آن نام برده شده بود. بنابراین به طور طبیعی نمی‌توان از آن انتظار خروجی اجرایی داشت.

از این رو گمان نمی‌کنم آن مسایلی هم که به صورت اجرایی نوشتند و مسایل فوری در آنها بود را کسی به صورت جدی دنبال کرده باشد. شاید در کل بتوان گفت که مهم‌ترین دستاورد اجلاس سران، IGF (مجمع راهبری اینترنت) بوده است که چهار دوره آن برگزار شد و پنجمین دوره آن هم قرار است تابستان سال آینده در لیتوانی تشکیل شود.

اگر در کل برگزاری IGFها را اثرگذار و مثبت ارزیابی می‌کنید، لطفا درباره جنبه مثبت این نشست‌ها توضیح دهید.

به نظر من برگزاری این نشست‌ها باعث سرعت بخشیدن به مشارکت بین‌المللی در حوزه اینترنت می‌شود، مثلا راه‌اندازی دامنه‌های غیر لاتین و اینکه این موضوع چقدر در بین‌المللی شدن اینترنت قابل بحث است. در این نشست‌ها تعامل و تبادل نظر بر سر مباحث فنی و نظری اینترنت انجام می‌شود و به گسترش دانش روز در میان تمامی کشورها کمک می‌کند و از جمله کمک می‌کند که آیکان به این جریان‌ها کمی سرعت بدهد.

معمولا در این نشست‌ها نمایندگانی از ایران حضور ندارند و از سوی مدیران دولتی IT ایران ضرورتی برای حضور در این نشست‌ها احساس نمی‌شود. آیا این غیبت بازخورد منفی در حوزه IT کشور ایجاد نمی‌ند؟

در واقع IGF که دستاورد عمده WSIS به شمار می‌رود، گام عملی بود که بر روی آن توافق شد. قرار شد این نشست‌ها سکوی بازی باشد برای مبادله نظرها و از این لحاظ حضور در آن بسیار مفید فایده است. به ویژه برای کشورهایی که دولتمردان‌شان درباره زوایای اینترنت کم اطلاع‌ترند.

اما متاسفانه برخی کشورها از این فرصت استفاده نمی‌کنند. در کشور ما هم برخی مسوولان از اینکه در این اجلاس سلسله مراتب مقامات – به زعم ایشان – رعایت نمی‌شود، گلایه دارند.

اما مساله این است که روح IGF قرار است بین‌المللی باشد، نه بین‌الدولی. به این مفهوم که از اقشار مختلف اعم از دولت‌ها، بخش خصوی، جامعه مدنی، دانشگاه‌ها و غیره بتوانند در این نشست‌ها شرکت کرده و نظرات‌شان را آزادانه بیان کنند. قرار نیست در این نشست‌ها قطعنامه‌ای صادر شود و این ظاهرا به مذاق برخی کشورها خوش نیامده است. اتفاقا یکی از اثرات مثبتی که حضور در این نشست‌ها در پی دارد، تقویت بدنه کارشناسی کشور به‌ویژه در ساختار وزارت ارتباطات است. اگر کارشناسان ما در این نشست‌ها حاضر شوند برخورد ما با پدیده اینترنت بسیار عالمانه‌تر می‌شود.

یکی از ضعف‌هایی که در کشور مشاهده می‌شود و مسوولان بدان اذعان دارند، نبود دیده‌بان فناوری است، جایگاهی که روند رشد و بروز فناوری در دنیا را رصد کند؛ آیا حضور در این نشست‌ها می‌تواند این خلا را جبران کند؟

قطعا می‌تواند اثرگذار باشد. اما مشکل اینجاست که در کشور ما این وظیفه فقط در عرصه و توان دولت است. ولی اگر این وظیفه برای کل جامعه IT کشور تعریف شود و از لحاظ مالی هم توان حضور فعالانه در این نشست‌ها پدید آید، قطعا نتیجه بهتری می‌گیریم انحصار دولتی در این بخش باید برداشته شود.

یکی از بحث‌های مطرح در WSIS موضوع راهبری اینترنت بوده است و ایران هم در این خصوص ابتدا فعال و صاحبنظر ظاهر شد و با قرار گرفتن راهبری در دست آیکان مخالفت کرد. اما در ادامه در نشستی که به این منظور برگزار شد، ایران مشارکت جدی ندات. شما این روال را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ببینید شما وقتی می‌خواهید پدیده‌ای را راهبری کنید باید ابتدا در نظر بگیرید که ابزار این راهبری چیست. یکی از ایرادات بحث راهبری در WSIS همین بود که روی ابزار واقعی آن یعنی پشتوانه قدرت تاکید و توجه نشد.

اینکه کشوری که اینترنت در آن با انواع فیلترینگ و سرعت اندک در جریان است، بخواهد خط مشی اینترنت را برای جهانیان تبیین کند، ساده اندیشانه به نظر می‌رسد.

مثلا اینترنت روی یک زیرساخت فیبرنوری عظیم در جهان در جریان است که بیش از 50 درصد این زیرساخت در دست آمریکاست.

همچنین نگاه کنید به تجهیزات به کار رفته در آن که مم‌ترین آن مسیریاب‌هاست و 90 درصد مسیریاب‌های مورد استفاده در دنیا ساخت آمریکاست.

حال به محتوا نگاه کنید. چند درصد محتوایی که در اینترنت به آن دسترسی داریم در کشور آمریکا تولید می‌شود؟ حال در این شرایط کشوری مثل ایران بگوید ما باید حق مساوی داشته باشیم و حتی گیرم آنها هم با این ایده موافقت کنند، آیا ایران پشتوانه و توان در اختیار گرفتن امر راهبری اینترنت را دارد؟

در واقع ایران به دلیل در اختیار نداشتن پشتوانه لازم پای نظر خود مبنی بر تغییر فرآیند راهبری اینترنت نایستاد و عقب نشست؟

من اصلا فکر نمی‌کنم که ایران پیشنهاد دهنده تغییر فرآیند راهبری اینترنت بود بلکه ایران ملحق شد به یک سری جریانات که از سوی برزیل و چین هدایت می‌شد. در واقع این دو کشور برنامه‌هایی داشتند که جایگاه‌شان را در این حوزه ارتقا بخشند. چون اینترنت در وهله اول محصولی آمریکایی و سپس اروپایی است، کشورهای دیگری که در لایه بعدی قدرت قرار داشتند می‌خواستند در این میان سهمی ببرند. پس شعارهایی در این خصوص مطرح کردند و برخی از این شعارها به مذاق برخی نمایندگان ایران در WSIS خوش آمد و به این جریان ملحق شدند.

اما وقتی پشتوانه لازم برای ماندن در این موقعیت وجود نداشت با وجود همه شعارهای بزرگی که داده می‌شد، به سادگی با یک اولتیماتوم مسیر تغییر پیدا کرد و ایران هم طبعا عقب نشست.

در ایران تقریبا همزمان با بحث پس گرفتن راهبری اینترنت از آمریکا، موضوع شکستن فضای تک قطبی و این راهبری و تبدیل آن به فضایی دو قطبی و چند قطبی مطرح می‌شود و موضوعاتی مثل اینترنت ملی، هاست ملی و یا ایمیل ملی شکل می‌گیرد، نظر شما در این مورد چیست؟

طرح چنین موضوعاتی به مقوله راهبری اینترنت ارتباطی ندارد. من جریان را طور دیگری می‌بینم. برخی دولتمردان در ایران علاقه زیادی به اتفاقاتی که درچین می‌افتد دارند و می‌خواهند مدل چینی را در مسایل و سطوح مختلف در ایران اجرا کنند.

اما در این مسیر نکات مهمی وجود دارد که باید در آنها لاحظه کرد. مثلا چین کشوری است که دورانی طولانی درونگرا بوده است. در نتیجه به‌سادگی می‌توان دور این کشور فایروال چینی کشید. اما در مقابل، کشور ما شخصیتی برون‌گرا دارد و ما همواره در ارتباط با غرب و شرق بوده‌ایم.

از سوی دیگر در کشور چین تولید داخلی بسیار قدرتمند است و مصرف اینترنتی آنها هم عمدتا داخلی است پس می‌توانند پیرامون خود حصار بکشند. عملا هم موفق شده‌اند. دولت چین انحصار فیبرنوری را در دست گرفته است و می‌تواند راه ارتباط با خارج را مسدود و ارتباط را به کانال‌هایی که زیرنظر دولت است محدود کند.

ما هم آمده‌ایم از این مدل محدود کردن کانال اینترنت تبعیت کرده‌ایم. اما اینکه اینترنت داخلی ما محصولش چیست و چقدر نیازهای ما را برآورده می‌کند، جای پرسش جدی دارد.

در خصوص ایده اینترنت ملی یا ایمیل ملی و از این قبیل دو هدف دیده می‌شود. از یک سو فلسفه وجودی این پدیده‌ها را امن و مستقل کردن ارتباطات کشور نسبت به ارتباطات بین‌المللی عنوان می‌کنند و از سوی دیگر به نظر می‌رسد با اعمال این پدیده‌ها درصدد تحت کنترل درآوردن فضای مجازی در کشور هستند. نظر شما چیست؟

البته هر دو روی سکه مد نظر متولیان آن است. اما اینکه بخواهیم در محیط اینترنت محدودیت ایجاد کنیم یک اشتباه راهبردی است. چرا که ما با ایجاد محدودیت خودمان ا در این حوزه به عقب می‌رانیم و از مشارکت در پیشبرد تکنولوژی و تبعات اقتصادی، اجتماعی و فنی بی‌شماری که در پی دارد، باز می‌مانیم.

من فکر می‌کنم هنوز دولتمردانی که در این زمینه تصمیمات نهایی را اتخاذ می‌کنند واقعا مطلع نیستند که باز بودن فضای اینترنت چه منافعی می‌تواند عاید کشور کند. ظاهرا تنها مضرات اینترنت به اطلاع‌شان می‌رسد.

این یک واقعیت است که فناوری‌ها ذاتا خوب یا بد نیستند بلکه نوع استفاده از آنها متفاوت است. اصولا در ابتدای ظهور اینترنت این پدیده و ارتباطات گسترده‌ای که به‌وجود می‌آورد برای تمامی کشورها حتی اروپاییان هراس آفرین بود و حت آنها هم اقدام به اعمال انحصار و محدودیت کردند. اما وقتی احساس کردند که این اقدامات موجب عقب افتادگی آنها شده است به اشتباه‌شان ادامه ندادند و سدها را شکستند و آزادسازی و دسترسی فضایی مجازی و جریان آزاد اطلاعات به وقوع پیوست.

در ایران هم متاسفانه از ابتدا عوامل پست و تلگراف و تلفن، ترس‌های امنیتی ناشی از آزادی فضای وب را به دولتمردان و سیاستگذاران منتقل کردند و آنقدر خطرات احتمالی پررنگ شد که به کل، وجود اینترنت خطر آفرین تلقی شد.

در نتیجه پیامدهای مثبت این پدیده در زمینه‌های اقتصادی، تجاری، فنی، علمی، شغل آفرینی و غیره نادیده انگاشته شد.

این روزها با پررنگ شدن عبارت «دولت الکترونیکی» دولتمردان کشور مدام از ضرورت ارایه و گسترش خدمات الکترونیکی حرف می‌زنند، اما در عمل به سوی تحقق این ایده‌ها پیش نمی‌رویم از دید شما مانع اصلی کجاست؟

مشکل اصلی این است که اتخاذ تصمیمات در کشور ما متمرکز است. در حالی که کل ماهیت اینترنت از ابتدا غیر متمرکز بوده است. یعنی یک مغز متفکر مرکزی وجود ندارد که اینترنت را هدایت کند. بلکه اینترنت خود یک موقعیت مناسب، متکثر، باز و خلاقیت آفرین است.

هدایت از یک مقر مرکزی گاهی مواقع برای رسیدن به یک مرحله مناسب است. اما این فقط یک مرحله است و مراحل بعدی خود به خود در محیط مناسب شکل واهد گرفت.

متاسفانه درکشور ما برای هر موقعیت و پدیده‌ای می‌خواهیم برنامه‌ریزی کنیم و سند بنویسیم. در حالی که بسیاری از توفیق‌ها و نوآوری‌ها در اثر برنامه‌ریزی ظهور نمی‌کنند. بلکه این فضای مساعد است که موجب نوآوری می‌شود. مثلا وقتی یک سوم منازل کره جنوبی اتصال پرسرعت (Broad Band) دارند این شرایط راه را برای نوآوری باز می‌کند. مساله این است که در سایر کشورها در اینترنت کسی خودش را متولی نمی‌داند ولی در ایران، ما به دنبال یافتن و یا ساختن قهرمان اینترنت هستیم.

از سوی دیگر برای پدیده مدام در حال تحولی مثل اینترنت نمی‌توان برنامه‌ریزی طولانی مدت کرد. ما انوع و اقسام مثال‌ها را در این باره داریم که در حوزه اینترنت برنامه‌ریزی کرده‌ایم. اما اینترنت ناگهان مسیر دیگری یافته است. پس به جای برنامه‌ریزی‌های طولانی مدت، باید هماهنگ با روح اینترنت، فضا را برای ابتکار و نوآوری باز کنیم.

مسوولان دولتی ما در زمینه تولید محتوا انگیزه دارند و علاقه نشان می‌دهند و حتی سندهایی هم مثل تسما برای تولید محتوا (توسط شورای عالی اطلاع‌رسانی) نوشته شده است، اما عمده رویکرد در این سندها مقابله با محتواسازی بین‌المللی است. آیا این روش صحیح است؟

البته محتواسازی مهم است اما سوال این است که این محتوا آیا خوانده می‌شود یا نه. تولد محتوا به این نحو نیست که یک دولت مرکزی بنشیند و تصمیم بگیرد که چه محتوایی تولید شود. اگر فضای تولید محتوای آزادانه فراهم باشد خود به خود محتوا تولید می‌شود و چه بسا تولید محتواهایی شود که به نفع‌مان است. اما اگر این هراس وجود داشته باشد که هر تولید محتوایی می‌تواند بر ضد ما باشد و باید یک دستورالعمل خاص بر ای آن صادر شود، در این فضای محدود، خلاقیت خاموش می‌شود و محتوایی هم تولید نخواهد شد.

آقای دکتر، ارزیابی شما از بروز و ظهور IT در ایران، که با پروژه تکفا آغاز شد، چیست؟

به اعتقاد من پروژه تکفا هم اشکال بزرگی داشت که می‌خواست یک سند مرکزی مدیریتی باشد و مه چیز را در دایره خود کنترل کند. به همین دلیل بسیاری از پروژه‌های مفید و اثربخشی که در خارج از دایره دولتی تکفا تعریف شد، مورد بی مهری قرار گرفت: مثلا در دانشگاه شریف پروژه فارسی‌سازی لینوکس توسط دانشجویان تعریف و طراحی شد، اما در کنفرانس خبری آن حتی خبرنگاران به اصطلاح مستقل هم حاضر نشدند و گویا این پروژه تحریم شد، چون در دایره تکفا قرار نداشت.

برگردیم به موضوع راهبری اینترنت و تصمیماتی که آیکان می‌گیرد. به نظر شما دلیل طولانی‌شدن پذیرفتن نام‌های دامنه‌ای مثل «. ایران» چیست؟

«. ایران» به نوعی وجود داشته است. اما این گونه بوده که در سمت راست آدرس یک نقطه و کد لاتین کشور هم می‌آید، حالا ممکن است مرئی نباشد و در کارگزار ریشه تعریف شده باشد.

اما چیزی که جدیدا اتفاق افتاده و در Fast track پیگیری شده، این است که کشورهایی که به نام دامنه به زبان محلی‌شان احساس نیاز می‌کنند، بتوانند آن را ثبت کنند. آیکان هم برای همین فراخوان داد.

البته به طور رسمی اعلام نمی‌کنند که چه کسانی فرم درخواست را پر کرده‌اند، ولی پیش‌بینی می‌شود 30 تا 40 کشور شرکت کنند.

کشورها چرا به نام دامنه به زبان محلی احساس نیاز می‌کنند و چرا ما نیاز را احساس نکرده‌ایم؟

یکی از دلایل این است که برخی کشورها از سیستم عامل به خط محلی استفاده می‌نند، مثل چین. اما در ایران به خاطر تحریم، نسخه ویندوز فارسی رسمی نداریم و فارسی‌سازی آن هم استاندارد نیست. از سوی دیگر اغلب منابعی که در ایران استفاده می‌شود، تولید خارج است.

البته فکر می‌کنم زمانی که نفوذ اینترنت در کشور زیاد شود و مثلا به 70 درصد برسد، آن وقت قطعا نیازها به منابع داخلی معطوف خواهد شد و نقش دامنه‌های به خط بومی پررنگ‌تر می‌شود.

چرا آیکان نام پیشنهاد دهندگان را اعلام نمی‌کند؟

ممکن است به دلیل فشارهایی باشد که نمایندگان دولت‌ها به آیکان وارد می‌کنند، شاید هم موضوع رقابت باعث پرده پوشی شود. مثلا از یک کشور ممکن است دو سازمان خود را متولی نام‌های دامنه بومی بدانند و هر دو هم درخواست داده باشند.

آیکان در این موارد سعی می‌کند موضوع بین رقبا مطرح و حل و فصل شود.

بحث‌ حساسیت دولت‌ها بر سر نام‌های دامنه کشوری هم می‌تواند یک عامل باشد؟

در آیکان این موارد را در کمیته مشورتی GAC بررسی می‌کنند که شامل نمایندگان کشورهاست. مثلا در مورد مقدونیه این موضوع وجود دارد. زیرا کشور یونان با این نام مشکل دارد و مقدونیه را جزیی از خودش می‌داند. بنابراین این موارد حساسیت‌برانگیز هم وجود دارد که باید به دقت بررسی شود.

منبع : فناوران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا