تکنولوژی

اينترنت و توسعه پايدار

نام نویسنده: شاهرخ ابراهيمى

همشهرى – كاربران پروپا قرص اينترنت عبارت معروفى دارند: «Thanks to soviets»، «از شوروى متشكريم»، چرا كه در واقع اينترنت، اولين بار در قالب ARPANET (مخفف عبارت Advanced Research Project Agency )يا آژانس پروژه هاى پژوهشى پيشرفته با حمايت و پشتيبانى وزارت دفاع آمريكا پنتاگون از سال ۱۹۶۹ قدم به عرصه ارتباطات گذاشت.
آن موقع، هدف از بوجود آمدن آرپانت، كنترل و حفاظت از اطلاعات محرمانه دولت آمريكا و نيز ممانعت از غافلگيرى در برابر حملات احتمالى هسته اى شوروى سابق بود. به علاوه مجموعه آرپانت در ابتدا چيزى بيش از ۴ كامپيوتر نبود. بعدها و از اواسط دهه هشتاد، اينترنت با اهداف عمومى و چند منظوره شروع به گسترش كرد.
اما دنياى امروز به نحو گسترده اى به ارتباطات مستمر يا كنش متقابل ميان مردمى كه بسيار جدا از يكديگرند، وابسته است. در ميان فرهنگ هاى قديمى تر، بخش اعظم دانش موجود، آن چيزى بود كه دانش محلى ناميده شده است. سنت ها در اجتماع محلى، انتقال مى يافت و اگر چه انديشه هاى كلى فرهنگى به تدريج در مناطق وسيعى منتشر مى گرديد، فرايندهاى انتشار فرهنگى طولانى، كند و ناپيوسته بود. امور اقتصادى نيز در اينگونه فرهنگ ها، داراى همين ويژگى ها بود.
حركت هاى اقتصادى، محدود به جغرافيا، اجتماع صاحب فرهنگ، اوضاع و احوال سياسى ميان همسايگان فرهنگى و قومى و امكانات توليدى محدود آن اجتماع و بسيارى عوامل محدود كننده ديگر بود و نهايتاً كم حجم، كند، ناپيوسته و ناپايدار بودند.
امروز ما در كل جهان زندگى مى كنيم. از اوضاع و احوال و رويدادهاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى هزاران كيلومتر دورتر آگاهيم و اين همه، مرهون ارتباطات الكترونيكى است. در حال حاضر هرگونه تغيير و پيشرفتى در عرصه انتشار و تبادل اطلاعات و تكنولوژى اطلاع رسانى، حتى مهم تر از هر جنبه سياسى، اقتصادى و يا توليد صنعتى در جريان توسعه هر جامعه اى نقش حياتى دارد.
پيش از آن كه وارد بحث اصلى شويم، ضرورى است قدرى در مرد فرآيند ارتباط و اركان آن مرورى داشته باشيم و از اين مدخل، بازخوردهاى اينترنت را در جوامع مورد بررسى قرار دهيم.
الگوى «لسول»، ساده ترين فرمولى است كه به وسيله آن مى توان دروازه هاى دنياى ارتباطات را گشود. او خود در مقاله اى كه بدين منظور نگاشته بود، يكى از ساده ترين راههاى توصيف يك فرآيند ارتباطى را پاسخ گويى به اين پرسشها دانسته است:
چه كسى؟ چه مى گويد؟ در كدام كانال يا روش؟ به چه كسى؟ و با چه اثرى؟
پس در يك ارتباط، عوامل فرستنده، محتوا، كانال يا وسيله ارتباطى، گيرنده و آثار يا نتايج حاصل از پيام دريافت شده مورد بررسى قرار مى گيرند. ارتباطات همگانى و جمعى در بسيارى از جنبه هاى زندگى اجتماعى ما دخالت دارند. سياست، اقتصاد، فرهنگ، بهداشت و سلامت اجتماعى و سرگرمى و فعاليتهاى جنبي. در حال حاضر، روزنامه ها، مجلات، سينما، راديو، تلويزيون و بسيارى از وسايل ارتباط جمعى ديگر اغلب به عنوان وسيله سرگرمى محسوب مى شوند كه ديدگاه كاملاً گمراه كننده اى است. در واقع اينها در بسيارى از فعاليت هاى روزمره ما مؤثر واقع مى شوند. از خريدهاى روزانه تا معاملات تجارى بزرگ ميان ۲ نقطه با فاصله چند هزار كيلومتر و…
اين كه چه كسى مالك اين رسانه هاست و يا به بيان ديگر فرستنده پيام كيست، تا ميزان زيادى بستگى به ساختار سياسى و اجتماعى كشورها دارد. در كشورهايى كه بخش دولتى، اداره كننده اين نهادها است، فرستنده با سياستگذارى خاص خود و محتوايى را كه صلاح مى داند و مدنظر دارد، اشاعه مى دهد. اما در كشورهايى كه به عنوان نمونه راديو و تلويزيون در دست بخش خصوصى است، هر چند كه باز هم هر يك، مطلب مورد نظر خود را ارائه مى دهد، اما تكثر فرستنده پيام و رقابت ميان آنان باعث مى شود مخاطب يا گيرنده تا حدى حق انتخاب داشته باشند. به هر جهت، فرستنده پيام هر خصوصيتى داشته باشد، يا از هر كانالى به فراخور كاركرد آن استفاده كند، اين وسايل ارتباطى به فراهم ساختن چهارچوبهاى تجربه و نگرشهاى كلى فرهنگى كه درون افراد در جوامع مروزى اطلاعات را تفسير مى كنند و سازمان مى دهند، كمك مى كنند. به عبارت ديگر تفاوت هاى اصلى ميان كاركرد هاى اين وسايل ارتباط جمعى به مقوله آثار و نتايج حاصل از پيام بازمى گردد. در اصل مسئله اصلى، بازخور و يا Feedback است.
شايد مهم ترين و يا درخشان ترين تفاوت ميان اينترنت و اغلب كانالهاى ارتباط جمعى، اين باشد كه وقتى از اينترنت استفاده مى كنيم، درگير يك ارتباط دو طرفه هستيم. در واقع مى توانيم هم فرستنده باشيم و هم گيرنده. در حالى كه گيرنده پيام، در برابر تلويزيون، منفعل محض است. مجبور است آنچه را به او عرضه مى شود، بدون هيچ تعاملى بپذيرد و اگر حتى تمامى سرويس ها و برناه هاى تلويزيون را نيز در نظر بگيريم، نقش تعاملى فرد بسيار ناچيز و نزديك به صفر است. او تنها مى تواند انتخاب كند كه كدام پيام را بگيرد، اما امكان كنش متقابل را ندارد.
زمانى كه يك كاربر، خود را وارد شبكه جهانى اطلاع رسانى مى كند، مى تواند در قبال پيامى كه دريافت مى كند، عكس العملى نشان دهد و خود نيز پيام ساز باشد. از اينكه به او بگويند اظهارنظر نكن و فقط مصرف كننده باش فارغ است. همين شاخص، موجب رشد سريع كاربران اينترنتى نسبت به ساير كانال هاى ارتباطى بوده است و نرخ رشد در حال حاضر، خير ه كننده و از برخى منظر رعب آور است.
پس يكى از اصلى ترين دلايل تمايل به كاربرى انترنت ، احساس ساده اى به نام آ زادى در كنار امكان مطلوبى به نام اختيار است.
آنچه در اين ميان بسيار مطرح خواهد شد، قدرت توليد و قدرت خريد است. كسانى كه توانايى خريد اطلاعات خود را ندارند و آن را توليد هم نمى توانند كنند، از باقى قافله بسيار عقب مى مانند و اين امر تا بدان جا پيش مى رود كه توليد كنندگان اطلاعات، فقط براى كسانى كه توانايى خريد آن را دارند، اطلاعات توليد مى كنند. بدين ترتيب اليتهاى اينترنتى (Elite) به شبكه روابط حاكم مى شوند و اينترنت را در انحصار خود مى گيرند. چرا كه، تنها اين نخبگان توانايى اخذ منابع و اطلاعات را دارند و اكثر اطلاعات به گونه اى توليد مى شود كه فقط نخبگان بتوانند از آنها بهره بردارى كنند!
در شبكه ارتباطات جهانى، كشورهاى در حال توسعه در معرض اين خطر قرار دارند كه يا اطلاعات را به گونه اى و به صورت جهت يافته از جانب فرستندگان اصلى كه اين حوزه را به سمت و سويى خاص هدايت مى كند، دريافت كنند يا اين كه نقششان حذف شود. پس بازخوردهاى حاصل از بزرگ ترين شبكه اطلاع رسانى جهانى در جريان توسعه ملى و در راستاى راهبردهاى مناسب آن بسيار مهم تلقى مى شود.
اگر از ميان بخش هاى اصلى جريان توسعه به ۳ بخش اساسى: توسعه فرهنگى، توسعه اقتصادى و توسعه اجتماعى بسنده كنيم، به سادگى مى توانيم تأثيرات مثبت و منفى اينترنت را در هر يك از اين حوزه ها برآورد كنيم.
در مقوله توسعه فرهنگى كه تاكيد آن بيشتر به نيازهاى غيرمادى جامعه است و به دگرگونى حاصل از تراكم برگشت ناپذير عناصر فرهنگى در يك جامعه و تأثيرات آن به صورت كنترل مؤثرى كه جامعه بر محيط طبيعى و اجتماعى خود اعمال مى كند، ناظر است، اينترنت تأثيرات اعجاب انگيز و بسيار قابل توجه دارد؛ تأثيراتى به غايت منفى و به نهايت مثبت: معارف، فنون، دانش و تكنيك از يك سو و فساد، بى بندوبارى، بى هدفى، وقت كشى و گمراهى از سوى ديگر؛ گفت وگوى فرهنگها و يا تهاجم به فرهنگ ها. در اختيار گذاردن اطلاعات، تكنولوژى و مهارتها در كنار اشاعه فرهنگ صرفاً مصرف كنندگي.
اتفاقاً همين جاست كه اگر نتوانيم از خصيصه تعاملى اينترنت استفاده كنيم، به احتمال زياد بيش از آن كه مثبت دريافت كرده باشيم، منفى دريافت كرده ايم.
در جريان توسعه اقتصادى نيز، مطلب همين گونه است. فرآيندى كه مى بايستى در طى آن شالوده هاى اقتصادى و اجتماعى جامعه دگرگون شود، به صورتى كه باعث كاهش نابرابرى هاى اقتصادى و تغييراتى در زمينه هاى توليد، توزيع و الگوهاى مصرف جامعه گردد، مى تواند بهره بسيارى از امكانات پيشرفته و قانونمند اقتصادى در عرصه اينترنت دريافت نمايد. همه اين عبارت را شنيده ايم:commerce E-،banking E-،… در همين عرصه نيز بهره ما بدون استفاده از خصيصه تعاملى اينترنت در استفاده از تكنولوژى و راهكارهاى اقتصادى عرضه شده در اينترنت جز مصرفى شدن، مصرف كردن و از ميان بردن منافع حاصل از ديگر فعاليت هاى اقتصادى نخواهد بود.
توسعه اجتماعى نيز بيش از اين بهره اى نمى برد. به عبارت ديگر، جريانى كه با چگونگى و شيوه زندگى افراد يك جامعه داراى پيوندى تنگاتنگ است و در حقيقت اشكال متفاوت كنش متقابلى است كه در يك جامعه همراه با توسعه تمدن در آن رخ مى دهد، بدون بهره گيرى از خصلت تعاملى اينترنت، زندگى بخش عمده اى از افراد جامعه، بدون ريشه و ساختار تغيير شكل و ماهيت خواهد داد.
يافته هاى آمارى حاكى از آن است كه اگر ما جمعي كل جهان را ۱۰۰ نفر تصور كنيم، توزيع جمعيت در جهان بدين ترتيب خواهد بود كه ۶۱ نفر آسيايى، ۱۱ نفر اروپايى، ۱۴ نفر در نيمكره غربى و ۱۴ نفر در آفريقا زندگى مى كنند كه از اين تعداد فقط ۸ نفر امكان دسترسى به اينترنت را دارند. اما ۵ نفر آنان آمريكايى و كانادايى، ۲ نفر اروپايى و ۱ نفر يا آسيايى است يا آمريكاى لاتين و يا شايد هم آفريقايي.
در صورت عدم برنامه ريزى صحيح در ارتباط با تقابل اينترنت و جريان توسعه فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى كشور، بالا رفتن آمار كاربران اينترنتى علاوه بر جذب تبعات منفى بسيارى كه از برخى از آنها نام برديم، مى توانند تنها به معناى افزايش تعداد مصرف كنندگان اطلاعاتى باشد كه منافع آن در اختيار نخبگان كشورهاى توسعه يافته و قدرتهاى بزرگ است و بدين ترتيب يك جريان اطلاع رسانى از ميان جريانات ديگر موجود، مى تواند باعث شود نه تنها گامى در جهت توسعه پايدار برداشته نشود، بلكه قدم به قدم عقب تر نيز برويم و در اين ميان بيش از اثرات مثبت آن، اثرات مخرب آن است كه نصيب ما مى شود. اولين ضربه اى كه عدم تعامل اطلاعاتى و فرهنگى و در واقع فقدان خود آگاهى در كاربرى اينترنت وارد مى سازد، محو شدن فرهنگ ملى و تحت سلطه فرهنگ فرستنده ها قرار گرفتن است و بدين ترتيب، زمينه هاى فراهم سازى ابزار جهت تأمين منافع فرستنده آماده و هموار مى ود و مصرف كنندگان صرف، عوامل سوددهى جهت توليد كنندگان مى شود.
به نظر مى رسد اگر در راستاى سياستگذارى ملى، قصد سرمايه گذارى، چه مالى و چه ذهنى در جهت توسعه پايدار وجود دارد، انگاره اول مقوله توليد باشد. در واقع تربيت منابع انسانى كه خود توليد كننده باشند. مبرهن است كه اين اولين گام در حوزه آموزش و پرورش برداشته خواهد شد. اما اگر قرار باشد رويكرد ما صرفاً آشنايى با تكنولوژى ارتباطات و اطلاع رسانى و استفاده از اينترنت باشد، يعنى تربيت مصرف كننده و هزينه هاى كلانى نيز در اين امر مصرف شود، در نهايت چه حاصل؟ توسعه اقتصادى و فرهنگى و در نهايت توسعه پايدار كه هدف از آن گسترش همه جانبه امكانات زندگى و رشد اعضاى جامعه است، تنها در صورتى ممكن است كه رويكرد ما تربيت نسل توليد كننده و عامل تعامل در ارتباطات و جريانات بين المللى باشد.
پرورش ذهنهاى خلاق و استعدادهاى موجود، از همان اوان طفوليت و با وجود يك جريان منظم تعليم و تربيت نتيجه بخش است.
در كنار آن، مسلم است كه آسان نمودن دسترسى اعضاى جامعه به تكنولوژى روز ارتباطات و از بين بردن فقر اقتصادى، فرهنگى و ارتباطى هم داراى نقش اساسى در جريان توسعه پايدار است.
يكى از اشكالات عمده فقر، خارج شدن از شبكه روابط است. عدم امكان استفاده از كانالهاى ارتباطى جمعى و بين المللى به علت بود تكنولوژى يا عقب ماندگى آن يا به علت عدم دانش كافى و وافى از دلايل اساسى خارج شدن از شبكه روابط است. نهايت اين است كه اين جوامع باز هم صرفاً به مصرف كنندگان اطلاعات كهنه و كم اثر تبديل شوند و هيچ نقشى و يا در واقع توانى در توليد نداشته باشند به نظر مى رسد كه چند اصل كلى را بايد در جريان توسعه پايدار مدنظر قرار داد:
۱- توسعه عرضه كردنى نيست، محصولى براى فروش نيست. روندى است كه بايد طى آن، استعداد ها و توانايى اعضاى جامعه را در راهبرى تحولات و نظارت و كنترل بر خويش افزايش دهد. نمى بايد گروهى دائماً برنامه هاى خود و يا اعمال خيرخواهانه را به ديگران تقديم كنند.
۲- مفاهيم مشاركت و مشورت را در عرصه اجتماع بسيار جدى تلقى كرد.
۳- به بخش خصوصى بايد بسيار بها داد. بخشى كه مى توانند يا خود توليد كننده باشند، يا توليد كننده بوجود بياورند.
۴- عرصه آموزش و پرورش و دسترسى به دانش و معلومات روز مى بايستى از عرصه كار آموزى صرف فراتر رفته و باعث كسب فهم حقيقى شامل معرفت بيشتر درباره خود، محيط خود، كاربرد دانش خود و ديگران شود هدف غائى در جريان توسعه پايدار و در ابتداى حركت در آن مى بايستى تربيت افرادى از درون جامعه باشد كه بتوانند به عنوان نيروى انسانى لازم جهت ايجاد تحول و تكامل در جامعه فعاليت كنند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا