آیا مدل دو مدیرعاملی میتواند برای شرکتها مفید باشد؟
اگرچه این روزها، کمتر مدیری را میتوان یافت که بخواهد شغل و یا اختیارات خود را با فرد دیگری تقسیم کند و در کنار هم، زمام امور را در دست بگیرند؛ اما شواهد نشان میدهد که ایده بکارگیری دو مدیرعامل در کنار هم، میتواند اثربخشی بهتری داشته باشد.
معنا و مفهوم واژه «مدیرعامل» بسیار دقیق و روشن است و هیچ ابهامی در آن وجود ندارد. غالبا مدیرعامل به فردی اطلاق میشود که در بالاترین منصب یک شرکت، نهاد و یا هر مجموعهای قرار میگیرد. اما اگر این سمت و یا بهتر بگوییم قدرت، با فرد دیگری تقسیم شود، چه اتفاقی میافتد؟
این مساله یعنی تقسیم وظایف و اختیارات بین دو مدیرعامل، در طی چند ماه اخیر مورد توجه برخی از شرکتها قرار گرفته است. در ماه سپتامبر، شرکت WeWork، بعد از استعفای آدام نیومن مدیرعامل سابق خود، دو فرد به نامهای سباستین گانینگهام و آرتی مینسون را به عنوان جانشینان موقت وی معرفی کرد.
شرکت نرمافزاری بزرگ SAP نیز در ماه اکتبر، جنیفر مورگان و کریستین کلین را به عنوان مدیران عامل این شرکت انتخاب و اعلام کرد که این دو در کنار هم، سکان هدایت SAP را به دست خواهند گرفت. البته برای سومین بار است که این شرکت آلمانی، دست به چنین اقدامیمیزند و دو نفر را برای مدیرعاملی برمیگزیند.
در ماه ژانویه نیز چنین سرنوشتی برای استارتاپ Away که در زمینه تولید انواع چمدان و کیفهای مسافرتی مجهز به قابلیتهای پیشرفته فعالیت میکند، رقم خورد. جایی که استف کوری در کنار استوارتهاسلدن، رهبری این مجموعه را بر عهده دارند.
اما سوالی که پیش میآید این است که آیا چنین ترکیبی و به دنبال آن، تقسیم قدرت میتواند موفقیتآمیز باشد؟ اگرچه برخی از متخصصان عرصه مدیریت، نسبت به این موضوع مردد هستند اما اطلاعات و شواهد نشان میدهد که اگر شرایط و زمینه برای این کار مهیا باشد، بکارگیری دو مدیرعامل در کنار هم به نفع مجموعه خواهد بود.
نشریه فورچون، اطلاعات و عملکرد مربوط به شرکتهایی با دو مدیرعامل را مورد بررسی قرار داد. نتایج تحقیقات فورچون 1000 نشان داد که در سال 1997، تنها شش مجموعه، از چنین سیستمیبرای هدایت شرکت خود بهره میبردند. اما هرچه زمان گذشت، این رویه بیشتر مورد استقبال قرار گرفت. در گزارش فورچون 500 که به سال 2000 برمیگردد، این عدد 15 ثبت شده است.
تا اینکه در سال 2007 و 2008 و در کمال شگفتی کارشناسان، تنها یک شرکت از دو مدیرعامل برای مجموعه خود بهره گرفتند. اما اکنون و در جدیدترین گزارش این نشریه که به سال 2019 مربوط میشود، آمده است که 13 شرکت از دو مدیرعامل برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند. از جمله این شرکتها میتوان به سیلزفورس (مارک بنیوف و کیت بلاک)، نوردستروم (اریک نوردستروم و پیتر نوردستروم) و مارکل (توماس گاینر و ریچارد ویت) اشاره کرد.
اما علیرغم همه اینها، پروفسور اِما ژائو، استاد مدیریت دانشگاه ویرجینیا چنین نظری ندارد و نتایج تحقیقات وی نشان داد که مدل دو مدیرعامل «احتمال چیزی خوبی نیست». ژائو به همراه لیندرد گرییر از اساتید دانشگاه میشیگان، تحقیقی را در خصوص مذاکرات گروهی انجام دادند و به این نتیجه رسیدند «زمانی که یک فرد با قدرت بالا با فرد دیگری که آن هم از قدرت بالایی برخوردار است، کار میکند، ممکن است پدیده پویایی قدرت مخرب رخ دهد که بر علمکرد گروهی، تاثیر منفی برجای میگذارد.» در اینجا بدگمانی و سوءظن نسبت به تهدید جایگاه فرد توسط شخص دیگر بوجود میآید و اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از قدرت گرفتن دیگران در گروه صورت میگیرد.
وی میگوید:«افرادی که در ردههای بالای شغلی هستند، عادت ندارند تا در خصوص هر تصمیم خود با دیگران مشورت و یا گفتوگو کنند و برایشان سخت است که بتوانند در ارتباطی اعتمادآمیز با این افراد بمانند.
در طی سالهای اخیر، شاهد از هم پاشیده شدن گروههای مدیریتی دو نفره بودهایم که از میان آنها میتوان به تصمیم جدایی جان کورزین از تیم مدیریتی شرکت Goldman Sachs اشاره کرد که به همراه هنری پاولسون، هدایت آن را بر عهده داشت. مورد دیگر مربوط به تنش و درگیری برای تصاحب قدرت میان استفورد ویل و جان رید میشود که در نهایت به کنارهگیری رید از سمت خود منجر شد.
همچنین آمارها نشان میدهد که ساختار دو مدیرعاملی چندان پایدار و بادوام نیست. طبق اطلاعات فورچون 1000، متوسط مدت زمانی که دو مدیرعامل توانستند در کنار هم کار کنند، 2.1 سال عنوان شده است. این در حالیست که متوسط مدیرعاملی یک نفره طبق گزارش فورچون 500، حدود 4.9 سال است.
اما متئو آرنا، استاد مالی دانشگاه مارکوئت چنین عقیدهای ندارد و معتقد است که اگر بخواهیم به این گونه اطلاعات یکجانبه در مورد مدل دو مدیرعاملی تاکید کنیم، رفتار عادلانهای نخواهیم داشت. تحقیقات وی روی مدل رهبری مجموعهها با دو مدیرعامل حاکی از آن است که این ترکیب، بسیار خوب عمل میکند و میتواند در شرکتها مثمرثمر باشد.
تحقیقات سال 2011 این استاد دانشگاه نشان داد که واکنش بازار نسبت به شرکتهایی که از دو مدیرعامل بهره میبرند، بسیار خوب و مثبت است و از این طریق بر اعتبار شرکت افزوده میشود. این مساله بیشتر در برای کسبوکارهایی که بنیانگذاران آن، مدیرعاملی را بر عهده میگیرند، بیشتر صدق میکند.
آرنا معتقد است اگرچه شاید استفاده از یک مدیرعامل، ایده مناسبی باشد، اما معایبی نیز در این امر نهفته است. اگر دو مدیرعامل در کنار هم باشند، میتوانند هر زمان که بخواهند در مورد موضوعات مختلف با یکدیگر مشورت کنند، این در حالیست که ممکن است یک دیدار و ملاقات یک مدیرعامل با هیات مدیره در طول یک سال، به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
متئو آرنا علیرغم همه اینها، معتقد است که مدل دو مدیرعاملی مناسب هر شرکتی نیست و شرکتهای محدودی میتوانند به این شیوه مدیریت شوند. بنابراین، ابتدا باید مشخص کرد که شرکتها، از ظرفیت پذیرش چنین ساختاری برخوردارند یا خیر؛ تا بتوان از بروز هر گونه بحران بعدی جلوگیری کرد.