اگر بخواهیم به ابتدای دهه 2010، که آخرین روزهایش را سپری میکند برگردیم، میبینیم که زندگی تا همین چند سال پیش چقدر متفاوت بوده است. بیشتر ابزارها یا لوازم جانبی مورد نیاز زندگی، عموما داخل زیر زمین خانهها یافت میشد. مثلا دستگاه جیپیاس Garmin، آن روزها طرفداران زیادی داشت و یا مثلا اگر کسی میخواست عکسی را با دیگران به اشتراک بگذارد، باید مراحل سخت و زمان بری را انجام میداد. اگر کسی میخواست عکس سلفی بیندازد، باید با هزار مصیبت، گوشی را برعکس گرفته و تلاش می کرد که حداقل قسمتی از چهرهاش داخل کادر عکس قرار بگیرد.
گوشیهای هوشمند مدرن امروزی، یک دستگاه مستطیلی شیشهای همه کاره است، دستگاهی که سال 2010 خبری از آن نبود. اما سال 2010، دقیقا سالی بود که تحول بزرگی در دنیای گجتهای الکتریک و گوشیهای دیجیتال پدید آمد. این حوزه به مرور به قدری پیچیدهتر و پیشرفتهتر شد که خیلی زود تبدیل به یک کامپیوتر جیبی همراه شد.2010 همچنین، سالی بود که اکثر برنامهها و اپلیکیشنهای سرشناس امروزی، متولد شدند.
تحول عظیمی که این روزها آن را به نام گوشیهای هوشمند میشناسیم، تنها یک دستگاه کوچک است که مفهوم انسان بودن را تغییر داد. دستگاهی که با توسعه، به مرور توانست نحوه مدیریت دنیا، روابط و حتی خود انسان را تغییر دهد. این پدید به مرور توانست جهت گیری خود انسانها را عوض کند، به نوعی که حتی متوجه آن هم نشدیم.
برای درک این موضوع که گوشیهای هوشمند تا چه اندازه توانستهاند عملکرد ما در دنیا را تغییر دهند، خبرنگار وال استریت ژورنال- Joanna Stern- خودش را به چالشی دعوت کرده و تصمیم گرفت به مدت 24 ساعت به سفری برود و در طول این سفر تنها از تکنولوژیهای سال 2010 استفاده کند مثل گوشی قدیمی بلک بریاش. جوانا میگوید که زمانهایی، خودش را به طور کامل گمشده حس میکرده- که دلیلش بیشتر، نقص فنی دستگاه جی پی اس قدیمیاش بوده است. وی در گزارش خود میگوید با وجود اینکه از بسیاری از قابلیتها و امکانات زندگی معمول همیشگیاش، محروم بوده اما این سفر تجربه هیجان انگیزی برای وی بوده است زیرا احساس کنترل بیشتری میکرده و بیشتر از پیش، از لحظه خود لذت میبرده و گاهی حتی خودش را نیز بیشتر دوست داشته است.
چگونه به اینجا رسیدیم؟
برای اینکه درک کنیم که این عصر جدید چگونه شروع شد، باید به ابتدای دهه برگردیم، سالی که نقطه شروع این تحول بوده است.
2010، سالی بود که آیفون 4 اپل وارد بازار شد. این گوشی اولین مدلی از آیفون بود که دوربین سلفی داشت و میتوانست ویدیو با کیفیت HD ضبط کند. Galaxy S ، اولین گوشی مجهز به اندروید شرکت سامسونگ نیز در همین سال عرضه شد.
به مرور، اپراتورهای بیشتری موفق شدند تا شبکههای خود را توسعه دهند و کارآفرینان فعال در حوزه سیلیکون ولی نیز برنامهها و اپلیکیشنهای متنوعی را معرفی کردند. نائب رئیس اسبق شرکت اپراتوری AT&T، رالف دلاوگا، که با استیو جابز برای معرفی اولین آیفون به بازار همکاری داشته، میگوید:« زمانیکه یک قسمت از تکنولوژی تغییر میکند، اتفاق مهم و بزرگی رخ میدهد اما زمانیکه چند حوزه اصلی، همزان با هم تغییر میکنند، میتواند آثار مخربی به جا بگذارد.»
در سال 2011، شرکت AT&T که زیر نظر آقای دلاوگا مدیریت میشد، با شرکت اوبر قراردادی بست. در این سال، تراویس کلانیک، رئیس آن زمان اوبر، به دنبال روشی بود تا راه اتصالی بین رانندگان خود برقرار کند و به همین دلیل به سراغ AT&T رفت. آقای دلاوگا میگوید:« ما توانستیم رانندگان این شرکت را به یکدیگر اتصال دهیم زیرا آن زمان همه رانندهها از گوشی آیفون استفاده میکردند.»
اپل ظاهرا از همان زمان، متوجه قدرت فوق العاده خلق یک دستگاه همه کاره شد. آقای گرگ جاشویاگ( Greg Joswiak) در سال 2009 نائب رئیس بخش بازاریابی آیفون، آیپد و آیاواس بوده است. وی خاطرهای از آن زمان تعریف میکند، زمانیکه یک کارمند اعلام کرده بود که تصمیم گرفته استعفا داده و به شرکت دوربین سازی Flip Video بپیوندد. آقای جاشویاگ در جواب این کارمند میگوید:« شوخیات گرفته؟ این احمقانه ترین کاری است که میتوانی بکنی. قابلیتی که محصولات شرکت Flip Video دارند، خیلی زود سر از آیفون های ما در میآورند. ما خیلی خیلی خیلی بیشتر از آن تعدادی که این دوربینها به فروش میروند، آیفون خواهیم فروخت. زمانی میرسد که دیگر هیچ کس چنین دوربینهایی را نمیخرد.»
بد نیست بدانید که فروش دوربینهای شرکت Flip Video از سال 2011 متوقف شده است.
البته پر واضح است که اپل حقیقتا از حجم تغییراتی که آن زمان پیش رویش بود، ایدهای نداشت. آقای جاشویاک میگوید:« ما آتشی را روشن کردیم اما هرگز نمیدانستیم که شعلههای این آتش تا کجا خواهد رسید. روزی که اینستاگرام به فیس بوک فروخته شد را به خاطر میآورم. همه ما با خود میگفتیم، واو! این(اینستاگرام) فقط یک اپلیکیشن آیفون بود که به قیمتی میلیارد دلاری فروخته شده است.»
چگونه تغییر کردیم؟
یکی از دستاوردهایی که سفر با ابزارهای مربوط به سال 2010 برای خانم جوانا به همراه داشت، این است که فهمید گوشیهای هوشمند، علاوه بر اینکه به روی تفکرات ما تاثیر داشته، به روی احساسات ما نیز اثر گذار بوده است. خانم جوانا عکسهایی که با دوربین قدیمی کنون خود می گرفت را نمیتوانست در لحظه برای کسی یا در شبکهای به اشتراک بگذارد و همین مسئله، به گفته وی باعث میشد تا احساس تنهایی بیشتری کند- گویی اینکه لحظاتی که قابلیت به اشتراک گذاری با دیگران را ندارد، ارزش کمتری داشتند.
خانم جوانا میگوید که عدم توان در برقراری تماس تصویری با عزیزان نیز میتواند استرس و اضطراب را افزایش دهد. به عقیده جوانا، گوشیهای هوشمند امروزی، توانسته جای خالی عزیزان غایب را پر کند، اما حذف این پدید نیز کمک میکند تا احساس عمیق و واقعی دلتنگ شدن برای کسی که دوستش داریم را تجربه کنیم.
مسئله دیگری که جوانا به آن اشاره کرد، شیوههای مسیریابی بوده که با کمک گوشیهای هوشمند مثل آب خوردن انجام میشود:« بسیار سخت بود که نمیتوانستم گوگل مپ را باز کنم و مکان خودم روی نقشه را ببینم. یا رونوشت بلیط هواپیمایم را باز کنم یا قبل از اینکه به رستورانی برسم، غذهای خود را سفارش دهم.»
جوانا میگوید که زمانی مجبور شد از نقشه کاغذی استفاده کند و برای جهت یابی از مردم محلی کمک بگیرد. این مسئله قطعا زمان زیادی میبرد، کاری که با گوگل مپ تنها در چند دقیقه انجام میشود. البته نکته مثبت اینجاست که باید برای مسیر یابی درست، تمرکز بیشتری کرد و همین مسئله میتواند مغز را به کار بیندازد.
حالا کجا هستیم؟
خانم جوانا میگوید که نکته خوب کناره گیری از دنیای مجازی و تکنولوژی، این بوده که زمانهای دل گیری و بی حوصلهگی به جای گشت و گذار بی هدف در شبکههای اجتماعی، با مردم هم کلام میشد یا به منظرههای زیبای دنیای واقعی خیره میشد. این آزادی باعث میشد مغز جوانا ، دوباره احساس کنترل کند.
خانم Aza Raskin، موسس مرکز غیر انتفائی Humane Technology میگوید:« تکنولوژی، انسانها را مقید و پابند به خود میکند. خانم راسکین، تکنیکی را به ثبت رسانده که « گشت و گذار ابدی» نام دارد و میتواند حجم بی انتهایی از پستهای تمام شبکههای اجتماعی را نشان دهد. وی حالا تاسف میخورد که زمان توسعه تکنیک خود، عواقب آن را در نظر نگرفته است.
البته بسیاری از متخصصان و فعالان دنیای تکنولوژی معتقدند که صِرف این مسئله که میتوان با گوشیهای هوشمند، رفتارهای غلط، وسواس گرایانه، غیر اخلاقی یا سو استفادهگرایانه انجام داد، دلیل نمیشود که این پدیده بد باشد. زیرا «بدی» همیشه در کنار «خوبی» وجود داشته و این دو مفهوم، مطلق و از یکدیگر جدا نیستند.
به کجا میرویم؟
با ورود به دهه جدید، ترسها و نگرانیهای جدیدی پیرامون تغییراتی که در این دهه آتی رخ خواهد نیز رو میشوند. طی یک دهه گذشته، فقط یک دستگاه کوچک مستطیلی توانست زندگی اکثر مردم را کن فیکون کند، حالا تصور کنید که با عرضه نسل جدید از اینترنت و قابلیتهای بی حد مرزی که ارائه میدهد، باید منتظر چه نقطه عطفی در دنیا باشیم.
آیا انسانها از تجربه گوشیهای هوشمند طی یک دهه گذشته، درسی فرا گرفتهاند؟ آیا آمادگی بیشتری برای دسترسی بی خطر و منطقیتر به حجم بی انتهای قابلیتها و امکانات تکنولوژیک آینده داریم؟
شکی نیست که با پایان یافتن سال 2029، ممکن است تصادفا گوشیهای خاک گرفته آیفون 11 خود را پیدا کنیم و به کارهایی فکر کنیم که ده سال قبل حتی تصور انجام دادن آنها را نمیکردیم، کارهایی که ده سال پیش نمیکردیم و احساسات و عواطفی و که دیگر آنها را تجربه نمیکنیم.
منبع: وال استریت ژورنال