دنياى مجازى انسان خيالى
نام نویسنده: بهروز امامى
شرق – اتاق تاريك تان را در نيمه هاى شب تصور كنيد، ناب ترين امنيت و آرامشى كه تاكنون در جهان تجربه كرده ايد، و بعد تنها با فشار دادن چند دكمه پا به دنيايى مى گذاريد كه شايد براى بشرى كه تا چند دهه قبل زندگى مى كرد حتى قابل تصور هم نبود، جهانى نو با گستر اى بى نهايت وسيع كه هرگز به انتهاى آن نخواهيد رسيد. سرزمينى شگفت انگيز آميخته از تخيل و واقعيت كه مى تواند به تدريج جاى رويا هاى شبانه آدمى را بگيرد. جايى مناسب و بى دغدغه براى خودنمايى، عشق ورزى، تفريح، و سير و سياحت.
برخورد بهنگام يا نابهنگام انسان معاصر با پديده اى به نام اينترنت بدون شك تحولات و تاثيرات عميقى در ذهن و روان او به جا گذاشته است، تاثيراتى كه هرگز براى پيشينيان ما حتى قابل تصور نيز نبود.
انسان امروز با تمام تنش ها، اضطراب ها، سرخورد گى ها و افسرد گى هايى كه به دوش مى كشد، ناگهان خود را در دنيايى مى بيند كه خيال مى كند از چشم همه پنهان است؛ دنايى كه فقط به اين جهت كه در فضاى كاملاً شخصى و از دريچه فردى اش به آن وارد شده، خود را مالك تمام و كمال آن مى پندارد. او در اين جا تنها موجود زنده شهرى آباد و سرشار از ديدنى است.
تصور جهانى كه شما مالك بى چون و چراى آن باشيد، جهانى كه در آن قدم مى زنيد و هر كارى بخواهيد در آن مى كنيد، به هر كجا كه اراده كنيد به سرعت مى رويد، و تمامى درها به روى تان گشوده مى شود، در تاريخ نيز مى توانسته وجود داشته باشد، ولى وجود آن فقط با امكانى به نام تخيل محض ميسر بوده است. اما همين تخيل و امكان نيز قرن ها ذهن آدمى را به خود مشغول مى كرد. روان شناسان به خوبى به نقش مهم خيال پردازى و رويا در شكل گيرى ساختار روانى انسان پى برده و آن را تبيين كرده اند. آنها براى شناخت و بررسى علل عمده ى آسيب هاى روانى افراد چاره اى جز عبور از لايه هاى تخيل انسان ها نيافتند. تخيلاتى كه خود را فقط در دنياى ايده آلى و تصورهاى درونى نشان نمى دهند، بلكه مى بايست رد آن را در گستره عظيم باورها، احساس ها و رفتارهاى واقعى نيز جست وجو كرد.
[به طور كلى از ديدگاه روان شناسى انسان امروز يك انسان خيالى است؟! انسانى كه ارتباطش با تمام واقعيت ها و داشته هاى ذاتى و طبيعى اش قطع شده و تحت تاثير شرايط محيطى هر كدام به گونه اى و روشى ديگرگون، رفتارى را براى بقاى خود برگزيده اند.] بدون ترديد انسانى كه تصور و تخيل پايه هاى اساسى زندگى اش را تشكيل داده و برنامه زندگى خود را بر اين مبنا پى ريزى كرده است، نمى تواند از ترس رودررو شدن با دنياى واقعيت و قابل لمس خالى باشد. اين چنين فردى هرگز نمى تواند در مراودات و تعامل اجتماعى مكنونات درونى خويش را به تمامى عرضه كند قطعاً بخش هاى پنهان و فرو خورده اى برايش باقى خواهند ماند. ساحت پنهانى كه همواره درصدد دست يابى به فضايى تازه است تا بتواند آنها را بروز دهد. درست همين جاست كه اهميت شكل گيرى تخيل و محيطى خيالى بارز مى شود، محيطى كه بشود در آن اسباب و علل را به گونه اى كنار هم گذاشت تا رضايت و لذتى را پديد آود كه هرگز در واقعيت قابل دسترسى نيست.زندگى در اين چنين دنيايى به طور حتم براى ادامه حيات و به دست آوردن نيرويى هرچند كاذب در جهت تداوم زنده بودن، ضرورى به نظر مى رسد و اين ضرورت تا بدان حد است كه هر كدام از ما خواسته يا ناخواسته هر روز بخشى از زمان خود را به اين امر اختصاص مى دهيم. فضايى امن و ايده آل براى تمام تاخت و تازها و عصيان گرى هايى كه هرگز در دنياى بيرون شهامت بروز آن را نداشته ايم. اين دنياى مجازى جداى از هر رنگ و شكلى كه به آن داده باشيم يك ويژگى مشترك دارد، و آن اين كه ما شخص برتر و قدرتمندترين فرد حاضر در آنيم.
چنين است كه اينترنت در شكل گيرى شخصيت اسان معاصر جايگاه ويژه اى پيدا مى كند، به طورى كه شايد بتوان آن را يك خيال پردازى پيشرفته نام برد.
اگر خوب به مسئله نگاه كنيم شايد دنياى مجازى اينترنت و ساكنان آن تفاوت چندانى نيز با دنياى پيرامون ما و آدم هايى كه مى شناسيم و روزمره با آنها برخورد مى كنيم، نداشته باشند. ارتباط ميان ما انسان ها بر اساس يك سرى علائم و نشانه ها و در گستره زبان انجام مى گيرد، از جمله نشانه هايى كه سازنده مشخصه هاى فردى و اجتماعى ما هستند، اما اگر همين شاخص ها و نشانه ها را _ كه تنها هويت انسانى خيالى اند _ از ما بگيرند چيزى برايمان نمى ماند و حتى نزد خويش نيز قابل شناسايى نيستيم. در فضى سايبر نيز به همين شكل اگر شماره ها و حروف را از كسى بگيريد ديگر هيچ مجالى براى خود نمايى نخواهد داشت. تنها تفاوت دنياى سايبر با جهان واقعيت در اين است كه اين مشخصه ها و كدها در آن جا به شدت خلاصه شده است. همين خلاصه شدن نيز تا حد زيادى امكان قضاوت هاى فردى را از بقيه مى گيرد و تقسيم بندى هاى نژادى و طبقاتى را فرومى ريزد كه اين شايد اندكى اميدبخش باشد.
سرنشين سياره سايبر موجود مجهول و ناشناسى است كه در كالبد يك آيدى حلول كرده و با هر آيكون و تصويرى مى تواند خودش را ارائه كند بدون اين كه هرگز بفهميد با چگونه موجودى در ارتباط هستيد. در واقع او هرگز اجازه اين كار را به شما نمى دهد و اين جا است كه مرحله دوم هويت بخشى در ذهن ما شروع مى شود. شما هرگز شيفته شماره ها و حروف نخواهيد شد مگر اين كه ماهيتى خيالى در ذهن خود بسازيد. ماهيتى كه انگيزه حركت و ادامه فعاليت را در اين رابطه به شما ببخشد. ماهيت فردى كه بر اساس معيارها و ارزش هاى شما شكل گرفته و در ذهن شما ساخته مى شود، هرچند اين فقط بخشى از تخيل شما باشد. اين درست همان اتفاقى است كه در تمام رابطه هاى بيرونى ما نيز رخ مى دهد ولى هرگز به اين خوبى و زيبايى و تجريدى چنين كامل نمى توانيم احساسش كنيم.
با تمام تلاشى كه در جهت قانونمند كردن فضاى سايبر و اعمال قوانين و مقررات حقوقى در اين عرصه مى شود، باز هم انسان امروز همان طور كه قبلاً بيان شد از آن جا كه از نقطه امن و انحصارى خود وارد اين دنيا مى شود، اين جرات و اطمينان را پيدا مى كند كه خود را مالك و صاحب اختيار مطلق آن بپندارد و در پناه همين پندار است كه نوعى حس آزادى، امنيت و رهاشدگى غريبى در خود احساس مى كند. شايد همين جا به اين واقعيت تكان دهنده پى مى بريم كه خود اين احساس آزادى و امنيت نيز كه بخشى از انسان خيالى است به اندازه خود او تخيلى و غيرواقعى است.
پس مى توان اين گونه تصور كرد كه انسان مجازى در دنياى مجازى فرصت يگانه اى به دست مى آورد براى يكه تازى هاى خيالى، از خشم و كينه و ويرانگرى گرفه تا عشق و دوستى و روابط عاطفي.
انسان مجازى كه در عرصه زندگى توان تبادل مهر و لمس همنوع خود را از دست داده و تمام رابطه هايش به نوعى درگيرى و مبارزه آشكار و پنهان بدل مى شود در دنياى مجازى شمايل ها و آيكون ها، حروف و شماره ها را جايگزين كم هزينه تر و راحت تر براى بازى هاى روزانه اش مى بيند و آنها را به عنوان همبازى هاى خود انتخاب مى كند. حريف دست و پا بسته اى كه تصور مى كند هميشه در برابرش پيروز است و هر چه مى خواهد مى تواند با او بكند. لذت فاتح بودن آن چنان رهگذر دنياى سايبر را سرمست مى كند كه ترجيح مى دهد زمان و انرژى بيشترى را براى تاختن در اين عرصه بگذارد. سرمستى و فتحى كه به اندازه خود او تخيلى است، بدون اين كه درك كند و بفهمد چه چيزى را فتح كرده است. او فاتح قلب هزاران آيدى رنگارنگ است و براى لحظه اى حاضر نيست اين لذت خيالى را ترك كند يا به تحليل آن بنشيند.
حال كه به اين نكته واقف شديم كه اينترنت چگونه مى تواند به يارى انسان ذهنى بشتابد و در راه به دست آوردن تصورى از انرژى، كمك هاى فراوانى به او بكند با اين پرسش اساسى مواجه مى شويم كه آيا به راستى اين ابزار كارآمد و شگفت عصر حاضر با تمام ارزش ها و امكانات بى شمارى كه باعث رشد و پيشرفت جوامع بشرى در زمينه هاى گوناگون علمى، اقتصادى و فرهنگى شده است، مى تواند وسيله اى كارآمد و فيد در راه برطرف كردن مهم ترين نياز انسان يعنى «مهر» نيز باشد؟ آيا بيماران و افرادى كه در شهوت ديگرآزارى مى سوزند با آزادى عمل و شجاعت كاذبى كه در فضاى سايبر به دست مى آورند چه سرنوشتى پيدا مى كنند؟ با آنان چگونه بايد رفتار كرد؟ آيا با گسترش و پيشرفت روز افزون دنياى سايبر و شبيه سازى هاى ديجيتال انسان وارد دوره جديدى از رويا پردازى مى شود؟ آيا با وجود اين امكانات اسكلت روانى انسان در شرف يك تحول بنيادى است؟
در اين كه با وجود اينترنت تحولى در تمام ابعاد زندگى آدمى در حال شكل گيرى است ترديدى نيست. به همان اندازه كه تاثير مثبت آن را در حوزه هاى علمى و اقتصادى نمى توان ناديده گرفت، مدعى تاثيرات منفى آن در رشد روانى انسان ها نيز نمى توان شد.
با اين كه تمام قراين و شواهد حكايت از اين مى كنند كه انسان در دنياى سايبر در معرض تهديد توهمى تر شدن و ذهنى تر شدن قرار گرفته و يا اين كه در اين فضا بزهكارى ها و انگيزه هاى ويرانگرى و سركشى اش مجال تازه تر و جذاب ترى يافته است، با اين حال همه اينها دلايل قانع كننده اى بر نقش صددرصد منفى اينترنت نيستند، با اين باور كه اينترنت نقش مانعى را در رشد روحى، كشف مهر راستين و يافتن دوباره خويشتن خويش بازى مى كند. زيرا از آن جا كه تنها روزنه اميد براى رها شدن آدمى از اين دايره توهم، درك توهمى بودن آ است، مى تواند فرصتى بى بديل به وجود آورد براى تجربه اى كم هزينه و پربها در جهت لمس تخيلى بودن و ذهنى بودن هر آن چه كه در پيرامون خود مى بيند و حقيقى مى انگارد.
آدمى براى رسيدن به اين مرحله از بلوغ، ناگزير از دويدن به دنبال آب تا به آن حد است كه پى به ماهيت تصورى سراب ببرد! به نظر مى رسد براى بشر امروز چاره اى پيش رو نباشد جز رفتن تا انتهاى اين توهم، تا آن جا كه خود درد اين از خويش بريد گى را حس كند و آن را بفهمد و لمس كند. شايد همين ورود به فضاى سايبر و درگير شدن در مراودات آن بتواند به يكى از بهترين روش هاى خودشناسى و حتى درمانى تبديل شود.
با اين حال هنوز براى پيش بينى زود است. بايد منتظر بود و تاثيرات گوناگون اين دنياى مجازى را بر ذهن و روان انسان ها در نسل هاى آينده ديد. اما آن چه ضرورى به نظر مى رسد پرداختن هرچه بيش تر به كيفيت حالات و تاثيرات زندگى در اين دنياى مجازى بر روحيات و خلق و خوى افراد گوناگون است. قطعاً عادت كردن به مراودات اينترنتى معضلات و بحران هاى روحى خاص خود را به همراه خواهد داشت كه اگر به هنگام تشخيص داده نشده و به آن پرداخته نشود مى تواند سلامت روانى جامعه را با چالش هاى جديدى رو به رو كند. و شايد اكنون كه هنوز در ابتداى مسير استفاده از اينترنت قرار داريم لازم است به گونه اى بهتر و مسئولانه تر با مسايل حاشيه اى آن برخورد كنيم.