موانع روبه روی کارآفرینان ایرانی
بعید میدانم خبر درخواست پلمب شدن تپسی و اسنپ مدیران این دو استارتآپ را چندان متعجب کرده باشد. هر چند به بنیانگذاران استارتآپهای ایرانی این نقد وارد میشود که با فضای کسب وکارهای این کشور چندان آشنا نیستند، اما حداقل مدیران این دو استارتآپ حوزه حمل و نقل درونشهری با توجه به مدل چالش برانگیز این کسب وکار و تجربه جهانی آن به خوبی میدانستهاند که مسیر رشد شرکتشان در ایران بیسنگلاخ نخواهد بود.
اما بیشتر از آنکه بخواهم چالشهای اخیر مطرح شده در این زمینه را به دعوای دوگانه سنتی – مدرن نسبت دهم، بهتر است به این موضوع توجه کنیم که مدل توسعه استارتآپها اساسا متعارض مدل فعلی کسب وکار در ایران است. شرایط امروزه راهاندازی یک کسب وکار رسمی – ولو در حد یک مغازه یا شرکت کوچک – در ایران ساده نیست و انواع و اقسام مجوزها، مهرها و امضاها را لازم دارد تا صاحب یک کسب وکار تازه بعد از موفقیت در به دست آوردن آنها به سمت مشکلات خود کسب وکار راهی شود. در فضای مقابل موضوع استارتآپها اساسا دور زدن محدودیتهایی است که در شروع یک کسب وکار وجود دارد.
با چنین شرایطی محدودیتهای ایجاد و رشد استارتآپها نه لزوما از جانب رقبای سنتی که از جانب فضای قانونی است که به هر کسب وکار جدیدی تحمیل میشود که میخواهند خیلی سریع به موفقیت یا شکست برسند. نکته اول اینکه در چنین شرایطی مهمترین نقش دولت در مقام تسهیلگر میتواند ایجاد فضای قانونی لازم برای تشویق به ایجاد این کسب و کارها باشد و این چیزی نیست که حداقل در این مدت از دولت (به معنای عامتر حاکمیت) شاهد بودهایم. هنوز چند ماهی بیشتر از شکایت صدا و سیما از آپارات نمیگذرد در جایی که یک رقیب بزرگتر که داعیه حاکمیت کلی فضای تصویر را در کشور دارد از یک رقیب کوچک آنلاین خود شکایت میکند و آن را برای گرفتن مجوز و الزامات دیگر تحت فشار میگذارد. چند هفته قبل از آن نیز شاهد مسدود شدن دو استارتآپ حوزه فینتک (فناوریهای مالی) از سوی شاپرک بانک مرکزی بودیم. اولی استارتآپی است که چند سالی است که با داشتن میلیونها مخاطب سالهاست انواع و اقسام مجوزها را دریافت کرده و دو استارتآپ بعدی هم شرکتهایی بودند که مدتها دنبال گرفتن مجوز (نماد اعتماد) به هر نهاد و سازمانی سرزده بودند. بدون تردید مهمترین دغدغه امروز جوانانی که در فضای کسب وکارهای اینترنتی کار میکنند فقدان زیرساختهای قانونی و حمایتهای مرتبط است چه آنها که موفق به دریافت تعدادی از مجوزها شدهاند و چه آنها که تازه در ابتدای راهند. در این شرایط حمایتهای لفظی وزرا و روسای شوراهای عالی هیچکدام گارانتی لازم برای ضربه نخوردن از سمت نهادهای دولتی و شبهدولتی متوقع ایجاد نمیکند. نکته دوم اینکه فضای صنفی لازم برای کسب وکارهای اینترنتی وجود ندارد. نهادهایی چون سازمان نظام صنفی رایانهای اساسا توجهی به مشکلات کسب وکارهای اینترنتی ندارند و در شرایط بحرانی به کمک آنها نمیآیند بنابراین بهترین مدل موجود شاید ایجاد نهاد صنفی تخصصی کسب و کارهای اینترنتی باشد. طی ماههای اخیر فضای کسب وکارهای اینترنتی یا استارتآپها بیشتر از آنکه به سمت مدلهای صنفی برود، اسیر حواشی شده بود که ارتباطی به آنها نداشت. فضای امنیتی ایجاد شده از سوی برخی رسانهها باعث ایجاد هراسی بیدلیل در جوانان فعال در این عرصه شده بود که تصور میکردند به سمت کار غیر قانونی سوق داده شدهاند.
و سرانجام نکته سوم اینکه کسب وکارهای سنتی هم بنا به ماهیت خود مقاومتی را در رشد فضای استارتآپی ایجاد کردهاند، اما این مقاومت در مقایسه با مقاومتهای قانونی و… بسیار ناچیز بوده و تا به حال از حد تهدید به تخریب دیوار یا پلمب فراتر نرفته است. با این حال همه میدانیم کسب وکار مدرن یا استارتآپ هم چیزی جدا از فضای کلی کسب وکار نیست. اسنپ و تپسی هم از همان زیرساختهایی بهره میبرند که یک آژانس تاکسیرانی هم به آن دسترسی دارد. در چنین شرایطی استارتآپها مدل بهتر و مناسبتری از کسب وکار را به مشتریان عرضه کردهاند که مطلوب آنها بوده است. خود صاحبان کسب وکارهای سنتی از سازوکارهای بازار به خوبی آگاهند و میدانند برای چرخش مشتری به سمت آنان باید تغییر کنند و احتمالا هم چنین خواهند کرد. این همان تغییر و تحولآفرینی است که از این فضا انتظار داریم.