پلتفرمها در حال بلعیدن دنیا هستند
یک دهه پیش، دنیا در دست کسبوکارهایی با زنجیرههای ارزش خطی بود. ما محصولات را در فروشگاههای خردهفروشی یا نهایتا نسخههای آنلاین آنها میخریدیم و فقط کنار خیابان تاکسی میگرفتیم. هیچکس فراتر از این فکر نمیکرد. اما واضح است که خیلی چیزها تغییر کردهاند. امروز پلتفرمهایی (پلتفرم در صنعت تکنولوژی اطلاعات به هر گونه نرمافزار یا سختافزاری گفته میشود که میزبان یک اپلیکیشن یا سرویس است. هنگام خرید یک نرمافزار دانستن اینکه آن نرمافزار برای چه پلتفرمی نوشته شده، مهم است) مثل آمازون، Airbnb و اوبر بر این مدلهای کسبوکار خطی غلبه کردهاند. با اینکه اطلاع داشتن در مورد نحوه کارکرد پلتفرمها بهعنوان هویتهای اقتصادی هم جالب و هم مهم است، اما این موضوع چندان مفید نیست. ارزش واقعی پلتفرمها برای بیشتر کسبوکارهای امروزی این است که به ما امکان میدهند به اکوسیستمهایی از استعداد، تکنولوژی و اطلاعات دست یابیم.
اکوسیستمهای استعداد
در سال 2001، وقتی فابیو روساتی شغل خود را بهعنوان مدیر جهانی مشاوره استراتژیک در شرکت کاپژمینی رها کرد تا شرکت الانس (Elance) را هدایت کند، این شرکت استارتآپی در حال تحول بود. قرار بود الانس پلتفرمی باشد که شرکتها را با پیمانکاران آزاد هماهنگ کند و در حال ورود به بازار نوظهور نرمافزارهای مدیریت فروش بود. تحت مدیریت روساتی، این کسبوکار تازه رشد کرد و به سودآوری رسید، اما با سختتر شدن رقابت در این بخش، روزهای تاریکی پیش روی او بود. بنابراین در سال 2006 با سرمایهگذاران توافق کرد که این کسبوکار نرمافزاری را بفروشد. به هر حال، تجربه الانس در نرمافزار مدیریت فروش ثابت کرد که این شرکت میتواند کارهایی بیشتر از ایجاد تناسب بین شرکتها و پیمانکاران ایجاد کند و ارتباط بین آنها را از طریق نظارت بر کارشان و ارائه آموزش در مهارتهای مهم و ایجاد الگوریتمهایی که به تعهدات موفقتر منجر میشوند، گسترده و عمیق کند. امروز شرکت الانس بعد از ادغام با رقیب خود به نام اودسک (oDesk) نام برند خود را به آپورک (Upwork) تغییر داده است. شرکت آپورک اکنون با ایجاد بیش از 3 میلیون شغل و ارزش یک میلیارد دلار، بزرگترین فضای بازار آزاد است و 90 درصد مشتریانی که از خدمات آن استفاده میکنند، دوباره به آن مراجعه میکنند.
اکوسیستمهای تکنولوژی
در واقع، پلتفرمها چیز جدیدی نیستند. در قرون وسطی، بازارچههای روستایی بهعنوان پلتفرمهایی برای تسهیل ارتباطات بین اکوسیستمهای بازرگانان و اکوسیستمهای مشتریان فعالیت میکردند. در سالهای اخیر، شرکتهای نرمافزاری مانند SAP و اوراکل پایگاههای داده را بهعنوان پلتفرمی برای کنترل اکوسیستمهای نرمافزاری مورد استفاده قرار میدادند، درست همانطور که مایکروسافت از سیستم عامل برای تحت تسلط درآوردن کامپیوترهای شخصی استفاده کرد. با این حال، کریستین گئورگ، مدیرعامل شرکت تایدمارک، این مدل را دارای دو مشکل میداند. اول اینکه جلوی نوآوری را میگیرد و دوم اینکه با وجود تکنولوژیهای باز قدرتمندتری مثل لینوکس و اسپارک، راه حلهای جانبی اغلب بیفایده هستند. بنابراین پلتفرمهای تکنولوژی باز، امروزه به ما امکان میدهند به قابلیت تکنولوژی گستردهتر با قیمت پایینتر دسترسی داشته باشیم. هر شرکتی که تلاش کند به تنهایی این کار را انجام دهد، نمیتواند وارد عرصه رقابت شود. به همین دلیل است که امروز حتی مایکروسافت نیز به نرمافزارهای باز علاقهمند است.
اکوسیستمهای اطلاعات
بهطور حتم شرکت آمازون غول تجارت الکترونیک دنیا محسوب میشود. در سال 2015 این شرکت 60 درصد کل رشد فروش آنلاین آمریکا را به خود اختصاص داده بود. این موضوع جایگاه آمازون را نسبت به خردهفروشان سنتی بالاتر میبرد، چون میتواند دسترسی منحصربهفرد این شرکت را به دادههایی در مورد رفتار مشتریان افزایش دهد و باعث شود عملکرد بهتری نسبت به هر خردهفروشی آنلاین دیگری داشته باشد. شرکت بلومریچ (BloomReach) به خردهفروشان سنتی یک پلتفرم ارائه میدهد که باعث میشود آنها در میدانی رقابتیتر فعالیت کنند. از آنجا که تکنولوژی این شرکت 20 درصد تجارت اینترنتی را تامین میکند، میتواند به مشتریان خود دیدگاههایی فراتر از فروش خودش ارائه دهد. اگرچه دادهها به صورت غیرشخصی قابل تشخیص هستند، اما به خردهفروشان امکان میدهند از رویکردهایی که عامل افزایش فروش هستند، بهره ببرند. شرکت کردیت بورو (Credit Bureaus) نیز عملکرد مشابهی دارد. شرکتها با ارائه دادههای خود در مورد معاملات مشتریان به مراکز اعتباری میتوانند از ارزش اعتباری مشتریان بالقوه که قبلا هرگز با آنها تعاملی نداشتهاند، بهره ببرند. مصرفکنندگان نیز به نوبه خود، از دسترسی بیشتر به اعتبار برخوردار خواهند شد. همه ما روزانه در اکوسیستمهای دادهمحور نقش داریم، مثل زمانی که موضوعی را در باکس جستوجوی یک مرورگر، وارد میکنیم. سپس از این پلتفرمها برای دستیابی به اکوسیستمهای مذکور استفاده میکنیم که باعث میشوند به بهرهوری بیشتری برسیم.
تغییر در مبنای رقابت
نظریهپردازان کسبوکار مدتها استراتژی را مثل یک بازی شطرنج تعریف کردهاند. مدیران با انجام حرکات درست میتوانند خطر تازهواردهای بازار را دفع کنند و قدرت خرید را بالا ببرند. این موضوع باعث به وجود آمدن مزیت رقابتی پایدار شد. با این حال، استراتژی در یک دنیای شبکهبندی شده متفاوت است. مزیت رقابتی دیگر مجموع بازدهیها نیست، بلکه مجموع همه ارتباطات است. بنابراین، به جای انجام اقدامات استراتژیک برای زمین زدن تازهواردهای بازار، بسیاری از شرکتها در حال انجام فعالیتهای سرمایهای داخلی هستند تا وارد عمل شوند. آنها به جای تلاش صرف برای افزایش قدرت خرید، با سرمایهگذاران مشارکت میکنند تا محصولات و خدمات جدید ایجاد کنند. امروز قدرت از شرکتها به سوی پلتفرمها تغییر جهت داده و بهترین روش برای اینکه به یک بازیگر برجسته در بازار تبدیل شویم این است که شریکی تمام و کمال باشیم. اقدامات استراتژیک هوشمندانه اقداماتی نیستند که به ما امکان دهند زنجیرهای ارزش را کنترل کنیم، بلکه اقداماتی هستند که ما را به مرکز شبکهها نزدیکتر میکنند.
منبع : Forbes /دنیای اقتصاد