تکنولوژی

بازار رضا: اینجا رییس مشتری است

ساعت 10:30 صبح است و يک ساعتي از شروع کار بازار رضا گذشته است. اما هنوز خيلي بازار شلوغ نيست. بعضي فروشگاه‌ها تک و توک مشتری‌‌هایی دارند. بعضي ديگر هم هنوز خودشان را به آراستن ويترين و تميز کردن ميزها مشغول مي‌کنند. قرار است امروز بچه‌هاي روزنامه فناوران، به عنوان مشتري‌هاي سرگردان و گاهي وقت‌ها اعصاب خورد کن و شايد هم بي‌هدف و فارغ از اطلاعات کامپیوتری وارد فروشگاه‌‌ها شوند و ببينند در بازار کامپيوتر رضا فروشنده‌ها چگونه با مشتري برخورد مي‌کنند. در اين گزارش ما فقط آينه بازار هستيم.

غلغله در ساعت 11

به ساعت يازده نزديک مي‌شويم غلغله‌اي در بازار برپا مي‌شود. انگار همه يک دفعه راس ساعت 11 يادشان آمده که کامپیوتر بخرند، لپ‌تاپ هم وسيله‌اي دوست داشتني است و کارت گرافيک بايد فلان مدل باشد و هزاران دغدغه ديگر که راس اين ساعت مشتري‌ها را به بازار مي‌کشاند.

لیست قیمت به شرط چاقو

بازار رضا از سمت خیابان ولیعصر دو درب دارد. همين طور اتفاقي راسته سمت راست را انتخاب مي‌کنم و وارد يکي از فروشگاه‌ها به نام آنلاين مي‌شوم.

از نوت‌بوک گرفته تا قطعات مختلف همه چيز در اين فروشگاه پيدا مي‌شود. روي ميز کاتالوگ‌هايي رنگي و گلاسه از لپ‌تاپ‌هاي سوني باي مطالعه مشتريان گذاشته‌اند. همچنین يک ليست قيمت لپ‌تاپ‌هاي سوني را هم برای مشتری آماده کرده‌ا‌ند. از فروشنده مي‌پرسم چطور مي‌توانم از اين ليست به اين ريزي آن چيزي را که مي‌خواهم در بياورم. تازه من از کجا بدانم از بين همه اين مشخصات کدام لپ‌تاپ را بايد بگيرم.

چقدر می‌خواهی هزینه کنی

فروشنده که خودش هم مدير فروشگاه است مي‌گويد:80 درصد مشتري‌ها وقتي وارد مغازه مي‌شوند دقيقا مي‌دانند چه مي‌خواهند ولي آنهايي که مثل شما نمي‌دانند ما کمک‌شان مي‌کنيم. مثلا شما الان چقدر مي‌خواهي هزينه کني و از نوت‌بوک چه انتظاري داري تا من کمکت کنم.

آن طرف من ه، خانمي دنبال cpu مي‌گردد. آن يکي فروشنده مي‌گويد: دو نوع cpu داريم. هم جديد و هم قديمي. خانم مي‌پرسد چه فرقي با هم دارند و فروشنده شکل ظاهري دو cpuرا با حرکت دست براي آن خانم ترسيم مي‌کند. ظاهرا اين خانم هم مثل من جز همان 20 درصدي بود که دقيقا نمي‌دانند چه مي‌خواهند.

هفته بعد بیا ارزان می‌شود

هنوز من دارم با فروشنده چانه مي‌زنم که آقاي ميانسالي وارد مي‌شود. ظاهرا مشتري هميشگي اين فروشگاه است و دنبال فلش مموري 8 گيگابايت مي‌گردد و فروشنده مي‌گويد چند روزي است که 8 گيگابايت در بازار کم شده و نمايندگي‌ها فقط فلش‌هاي 4 و 2 گيگابايتي به بازار مي‌فرستند. مشتري يگري از شهرستان آمده است که تعدادي هارد يک ترابايتي بخرد و با خود ببرد. فروشنده به اين مشتري همکار مي‌گويد اگر عجله نداري امروز نخر چرا که هفته آينده قرار است قيمتش کاهش يابد.

اين کامپيوتر همه را پولدار کرده است

آخر سر بعد از کلي چانه زدن خودم را معرفي مي‌کنم و وقتي نام فناوران را مي‌برم مسوول فروشگاه که حالا مي‌دانم نامش مسعود اسلامي است مي‌گويد: مي‌داني سعيد سعادت مدير مجتمع فني تهران و مدير مسوول روزنامه شما کارش را از يک آموزشگاه کوچک در ميدان انقلاب شروع کرد و حالا به عنوان يکي از چهره‌هاي فناوري اطلاعات او را مي‌شناسند. آخر سر هم مي‌گويد اين کمپيوتر همه را پولدار کرده است.

دلارفروش‌ها و طلافروش‌ها هم در اين بازار رايانه‌فروشي مي‌کنند.

مشتر‌های پرچانه

فروشگاه بعدي فروشگاه ايران زمين است. از همان اول نام فروشنده را مي‌پرسم و او سريع کارتش را به من مي‌دهد و مي‌گويد: مي‌توانم کمکي بکنم.

مي‌گويم راستش مي‌خواهم فقط محصولات‌تان را ببينم و قصد خريد ندارم. در همين حين آقاي جواني وارد مي‌شود که به دنبال يک لپ‌تاپ دل مي‌گردد و به آرامي به فروشنده مي‌گويد: قيمتش هم کمتر از يک ميليون باشد و و فقط براي استفاده در منزل مي‌خواهم.

فروشنده اين شرکت هم ليست قيمت مشهورش را که اين روزها شايع شده جلويش مي‌گذارد و مي‌گويد: از اين بيست و چند مدل فلان مدل‌ها را مطالعه کن چون فقط آنها به کار تو مي‌آيند. مشتري يک ربع چانه مي‌زند و از گارانتي و خدمات لپ‌تاپ مورد نظرش مي‌پرسد. با آن همه چانه‌زنی، من انتظار داشتم اين لپ‌تاپ را بخرد، اما او فروشگاه را ترک مي‌کند تا جاهاي ديگر هم قيمت بگيرد.

فقط ما اینجا دل می‌فروشیم

به فروشنده مي‌گويم يعني ممکن است ارزان‌تر از اين هم پيدا کند؟ اگر اينطور است خوب من هم مي‌خواهم يک گشتي بزنم. راستي اينجا که همه برند دل را دارند کدامشان را بخرم. مي‌گويد: «راستش ممکن است ارزان‌تر از اين هم پيدا کني ولي اينجا ما فقط دل مي‌فروشيم و شايد فروشندگان اينجا عوض شوند، اما ده دوازده سال است که ما داريم اينجا دل مي‌فروشيم. شايد آدم‌هاي اين فروشگاه عوض شوند، اما زمينه کار مان عوض نمي‌شود. در ضمن روزي هزار مشتري از اين نوع وارد فروشگاه مي‌شود بعضي وقت‌ها اعصاب آدم را به هم مي‌ريزند، ولي ما بايد تحمل کنيم اين رمز فروش است چون مشتري وقتي خريدش را انجام مي‌دهد ذوق اين را دارد که مثلا 10 تا 20 هزار تومان تخفيف گرفته‌ام، اما وقتي سيستمش عيب پيدا کند و کسي پيدا نمي‌شود پاسخش را بدهد بعد آرزو مي‌کند کاش به خاطر امروزش از خير آن تخفيف گذشته بود.

فرشتگان آدامس تعارف می‌کنند

اما بازا رضا فقط جاي سخت افزاري‌ها نيست. نرم‌افزاري‌ها هم هستند و از ميان اين فروشگا‌ها من فروشگاه فرشتگان را انتخاب مي‌کنم. فروشگاه به شدت شلوغ است مي‌پرسم هميشه اينقدر سرتان شلوغ است. فروشنده‌اي با نام رشیدی پاسخ مرا مي‌دهد مي‌گويد راستش روزي هزار تا مشتري نرم‌افزار داريم يا حداقل هزار نسخه مي‌فروشيم، اما فعلا به دليل اين جشنواره رسانه‌هاي ديجيتال کمي بازارمان کساد است.

همکارانش آدامس مي‌خورند به مشتری‌‌ها هم تعارف مي‌کنند و البته همه تشکر مي‌کنند و نمي‌گيرند.

اینجا گارانتي اينترنشنال داريم

وارد فروشگاه ديگري به نام فورتکس مي‌شوم. در اين فوشگاه هم لپ‌‌تاپ دل مي‌فروشند و اتفاقا همان آقايي که در آن يکي مغازه دنبال دل مي‌گشت اينجاست. فروشنده برايش توضيح مي‌دهد که ما گارانتي اينترنشنال داريم. يعني همان استانداردي که خود کمپاني براي گارانتي تعريف کرده ما نيز به آن پايبنديم.مغازه کوچکي است، اما مشتري‌هايش زيادند. مشتري ديگري مي‌گويد: اينکه ويندوزم اوریجينال نيست، در خارج از کشور برايم مشکلي ايجاد نمي‌کند و فروشنده هم با قاطعيت مي‌گويد: من خودم همين ويندوز را استفاده مي‌کنم و همه جاي دنيا هم با اين ويندوز رفته‌ام خيلي حال مي‌دهد که همه جا اينترنت وايرلس دارند و من هم همه جا مي‌توانم استفاده کنم.

نقد فناوران در مدیا سنتر

فروشگاه بعدي هم يک فروشگاه نرم‌افزار است و ظاهرا نمايشگاه رسانه‌هاي ديجيتال آنگونه که نمايشگاه کتاب کار و بارشان راکساد مي‌کند نتوانسته بر بازار فروشگاه مدیا سنتر تاثير بگذارد. او مي‌گويد روزنامه‌تان را هر روز مي‌بينم. يکي از فروشنده‌ها هم می‌گويد روزنامه خوبي داريد و يکي ديگر مي‌گويد: خودت بگو به نظر تو اين صفحه اول روزنامه خيلي شلوغ نيست؟

دوئل تخصصی بین مشتری و فروشنده

شايان سيستم هم فروشگاه کوچکي است و چند فروشنده و مشتري جوان کل فضاي آن را گرفته‌اند. یا من سر در نمي‌آورم که اين‌ها دارند درباره چه حرف مي‌زنند يا اطلاعاتي که رد و بدل مي‌کنند خيلي تخصصي است. اما ظاهرا مشتري هم خيلي تخصصي صحبت مي‌کند و نيازش را شرح مي‌دهد و فروشنده هم خوب با قطعات رايانه آشناست.

ترجيح مي‌دهم بيش‌تر از اين آنجا نمانم چون واقعا دارم گيج مي‌شوم.

وقتی مشتری شک می‌کند

به عنوان مشتري کيبورد وارد فروشگاه کهکشان مي‌شوم. «آقا ببخشيد شما چه نوع کيبوردهايي داريد؟» مي‌گويد چي مي‌خواي. فراسو و هرچي که بخواهيد داريم.

پشت يکي از ويترين‌ها کنار يکي از مشتري‌ها ايستاده‌ام و سر درد دل را باز مي‌کنم. مي‌گويد من يک کارت گرافيک مي‌خواهم که HDMI داشته باشد. از صبح از هر فروشگاهي مي‌پرسم اکثرا ندارند. بعضي‌ها هم که مي‌دانند چيست نمي‌دانند کارت گرافيکي که ارايه مي‌کنند اين فناوري را دارد يا نه. کلا قيمت‌هايشان هم با هم فرق دارد. اين فروشنده‌ها شک در دل آدم مي‌اندازند.

جایی برای خوره‌های کامپیوتر

اما شرکت آواژنگ هم از امروز يک ميز بزرگ در راسته سمت راستي بازار رضا قرار داده است تا محصولات گيگابايت را به مشتريان اين بازار معرفي کند. هنوز دکورشان را کامل نبسته‌اند. اما يک کيس شيشه‌اي روي ميز با دو مانیتور بزرگ غوغايي در بازار به پا کرده است. مي‌گويند قرار است آخرين تکنولوژي روز را اينجا براي استفاده کاربران مشتاق و يا به عبارتي خوره‌هاي کامپيوتر ارايه کنند.

بازديد امروزم را با خوش و بش با دو خانم جوان تمام کردم که به قصد خريد فلش مموري آمده‌اند و در بازار، مبهوت لپ‌تاپ‌های پشت ويترين‌ها شده‌اند و به دنبال لپ‌تاپ‌ها سرگردان در راسته‌های بازار می‌چرخند.

منبع : فناوران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا