گفت و گو با حميدرضا ربيعی: بايد ياد بگيريم که ببازيم
نام نویسنده: علی شمیرانی – م.ر.بهنام رئوف
بزرگراه فناوری -در طول یک ماه گذشته هفتهنامه بزرگراه فناوری گزارشهایی پیرامون عملکرد مرکز تحقیقات مخابرات ایران منتشر کرد که این گزارشها بازتاب فراوانی بهدنبال داشت.
برهمین اساس مرکز تحقیقات مخابرات طی یک سری هماهنگی، از مدیران این مجموعه خواست تا در جهت شفافسازی فعالیتهای این مرکز با نشریه همکاری کنند. در نخستین بخش از این گفتوگوها که هفته گذشته منتشر شد، دکتر شهرام محمدنژاد، معاون پژوهشی مرکز تحقیقات مخابرات ایران در خصوص فعالیتهای صورت گرفته در این بخش از زمان تصدی خود تا بهحال توضیحاتی ارایه کرد.
در همین راستا این هفته به گفتوگو با دکتر حمیدرضا ربیعی، معاون توسعه و ارتباطات مرکز تحقیقات مخابرات پرداختهایم. ربیعی، لیسانس خود را از دانشگاه کالیفرنیا و در رشته مهندسی الکترونیک با گرایش سیگنالها اخذ کرده و فوق لیسانساش را نیز از همین دانشگاه و در همان رشته در شاخه طراحی فیلتر و سیگنالسازی گذرانده است. دکترای ربیعی در رشته کامپیوتر و الکترونیک شاخه مالتیمدیا و از دانشگاه پاردو “Purdue University” است. ربیعی، فعالیت در مراکزی همچون “Intel Corporation”،”Oregon Graduate Institute”، “AT&T Bell Labs” و “American Telecom” را نیز در سابقه کار خود دارد.
آقای ربیعی! بهتر است مصاحبه را با موضوع نیروی انسانی و ضرورت آن در توسعه آیتی در کشور آغاز کنیم. شما خود از دانشآموختگان خارج از ایران هستید و سابقه کار در بسیاری از شرکتهای بزرگ آیتی را دارید. تا چه اندازه ضعف نیروی انسانی را مشکل آیتی ایرانی میدانید؟
اصولا آنچه که در ایران به آن توجه نمیشود نیروی انسانی است. در تمام زمینهها نیروی انسانی از اصلیترین عوامل جوامع پیشرفته بهحساب میآید اما متاسفانه در کشور ما در توسعه منابع نیروهای انسانی توجهی به این موضوع نمیشود.
بهعقیده کارشناسان جهانی منابع انسانی بزرگترین سرمایه سازمانها در عصر اطلاعات محسوب میشوند. مشکل اصلی کشور ما در درک هرم دانش است. جامعه ایران یک جامعه دادهگستره است نه جامعه اطلاعاتی. حال اگر شما در جامعه دادهمحور قط ابزار (سختافزار، نرمافزار و شبکه) بخرید، فقط هزینه صرف کردهاید. فرقی نمیکند که چه کسی سر کار باشد، نتیجه طبیعی این است که شما بیشتر هزینه میکنید که این کار بهرهبری را بالا نمیبرد. این مسئله در کشور ما بارها تجربه شده است، یعنی نگاه مسؤولان ما یک نگاه کاملا ابزاری است درحالی که اگر جوامع پیشرفته را نگاه کنیم چون پروسهها، فرهنگ و ساختارها درست تعریف شدهاند بهکارگیری ابزار باعث افزایش بهرهوری و توسعه میشود. ما انتظار داریم در همین نقطهای که هستیم ابزارها را وارد کنیم و به جایگاهی برسیم که توسعهیافتهها به آن رسیدهاند، این کار غیرممکن ات.
متاسفانه در کشور ما ملزومات و شرایط آماده نیست، یک کار غلط را با دیدگاهی غلط پیگیری میکنیم و وقتی به نتیجه نمیرسیم افراد را سرزنش میکنیم که این امر خیلی منصفانه نیست.
زیرساختهایی که فناوری اطلاعات نیاز دارد تا به بهرهوری کامل برسد، به یک پروسه 30 ساله نیاز دارد و این درحالی است که ما فکر میکنیم میتوانیم ششماهه نتایج دلخواه خود را کسب کنیم. اگر این دیدگاه را ادامه دهیم هیچوقت به جایی نمیرسیم. برهمین اساس کسانی که در کشور تصمیمگیر هستند، باید دیدگاه خود را تغییر دهند.
متاسفانه ما در افراد بهخصوص جوانان توهم ایجاد کردهایم و ددگاه غلطی را به آنها القا میکنیم. ما همیشه بهدنبال قهرمانپروری هستیم. برای پیشرفت، قهرمان لازم است ولی کافی نیست. ما روی جوانانمان هزینه میکنیم، به آنها فشار روحی، جسمی و علمی وارد کرده تا مدالهای المپیاد را کسب کنند، خیلی بیشتر از آمریکا و دیگر کشورها هم مدال میآورند اما آنها چه تکنولوژیای دارند و ما چه تکنولوژی. از لحاظ تکنولوژی ما در حدود 200 سال با کشورهای پیشرفته فاصله داریم.
ضعف زیرساخت فناوری اطلاعات ایران بیشتر در کجاست؟
استعداد و هوش 10 درصد از زیرساختهای لازم برای پیشرفت است و سعی، کوشش، فرهنگ سازمانی و دیدگاه ملی 90 درصد اقیمانده را تشکیل میدهند.
در شرکتها، سازمانها و تولیدکنندگان بزرگ آمریکایی، اولین چیزی که به شما میآموزند فرهنگ سازمانی منحصر بهفرد آن شرکت است، اگر نتوانید خود را با فرهنگ آنها هماهنگ کنید، به هیچ عنوان شما را نمیپذیرند چون اگر این کار را انجام دهند هم به خود ضرر رساندهاند و هم به شما.
در شرکتهای غربی همه به هدف شرکت خود تعصب دارند و تمام تلاش خود را بهکار میگیرند که به اهداف جمعی و سازمانی خود برسند اما در ایران فقط اهداف شخصی مدنظر است.
همواره گفته شده که ایران دارای بهترین پتانسیل نیروی انسانی است اما از این پتانسیل بهرهای گرفته نمیشود شما هم چنین عقیدهای دارید؟
در ایران نیروی متخصص داریم اما چون دیدگاهها متفاوت بوده و تنوع در تصمیم نهایی وجود دارد این افراد ناکارآمد شدهاند، بنابراین تهدیدهای عمده ما کمبود نیروی انسانی متخصص و باتجربه است. اگر بخواهیم واقعا به اهداف چشمانداز بیستساله دست یابیم و کشور را در منطقه به جایگاه اول برسانیم، تنها راه ممکن در اختیار داشتن نیروهای زبدهای است که کار را تجربه کرده باشند.
بهعنوان مثال هند بهترین نیروها را از کشورهای خارجی جذب کرده است، این نیروها هستند که هند را در دنیای آیتی بالا میبرند. ضریب نفوذ آیتی در هند کمتر از ایران است، دسترسی به اینترنت هم نسبت به جمعیت کشور هند بسیار پایینتر از ایران است ولی نیروی کار باتجربه و کارآمد در این کشور حرکتی را بهوجود میآورد که از آن استفاده میشود و باعث میشود این کشور به یکی از قطبهای آیتی جهان تبدیل شود.
مهمترین اصل در اختیار داشتن نیروهای کارآمد است که ما از آن بیبهرهایم، در نتیجه چگونه میتوانیم به اهدافمان در چشمانداز بیستساله برسیم؟
حالا فرض کنیم این نیروی انسانی متخصص را پرورش دادیم، آیا این کافی است یعنی برای توسعه آیتی شرط لازم و کافی را پیدا کردهایم؟
بهطور کامل خیر. ما در مدیریت منابع نیز ضعف داریم. بودجهای که درحال حاضر برای آیتی در نظر گرفته شده است، از ظرفیت نیروی متخصص ما خارج است. یعنی اگر بخواهیم این بودجه را بین همه تقسیم کنیم باز هم اضافه میماند و این درحالی است که ما باز هم مشکل داریم.
در ایران زیرساختهای فناوری غیربومی و تحت تحریم است. این مشکل امنیتی و اقتصادی مهمی است که ما با آن دست به گریبانیم. دنیا بهسمت اطلاعات و دانش میرود. در دنیای امروز داشتن اسلحه مهم نیست بلکه در اختیار داشتن اطلاعات مهم است که متاسفانه تمامی اطلاعات ما در اختیار بیگانگان است.
ساختار و فرهنگ ما کاملا نامناسب است، ما در فضای مسمومی رحال حرکتیم که در این فضا شفافیت دانش و اطلاعات مفهومی ندارد.
قانون و برنامه توسعه ما بومی نیست، ما در بیشتر موارد یک چارچوب غلط را که تا حدی با ساختارهایمان متناسب است از غرب الگو گرفته، ترجمه کرده و بهکار گرفتهایم، طبیعتا اینچنین برنامهای هیچوقت جواب نمیدهد.
این چارچوبها از لحاظ ساختار سازمانی، فرهنگی و نیروی انسانی کاملا با نیازهای کشور ما متفاوت هستند، چطور ممکن است این قوانین در کشور ما که در تمامی زیرساختها مشکل دارد جوابگو باشد؟
بحث مدیریت یکی از بزرگترین مشکلات ماست. در بعضی جاها مدیران ما در جایگاههای واقعی خود نیستن. ما در زمینه مدیریت تخصصی بهخصوص در زمینه آیتی با ضعف روبهرو هستیم و متاسفانه نهتنها هیچ راهبردی در این زمینه وجود ندارد بلکه حاضر نیستیم با صرف هزینه مدیر و یا نیروی تخصصی مورد نیازمان را تربیت کنیم. بیشتر هزینههای ما صرف خرید تجهیزات، سختافزار، نرمافزار و شبکه میشود که بیهوده است.
بهطور کلی منابع انسانی از سه بخش کاربر، مولد و مدیر تشکیل شده است. کاربرهای ما مصرفکنندگان خدمات فناوری هستند. خوشبختانه ما از بازار مصرف خوبی برخورداریم اما متاسفانه هیچ راهبردی برای تولید محتوا، کالا و ارایه سرویس در این بازار مصرفی وجود ندارد. مولد کسانی هسند که تکنولوژی را بهوجود میآورند. در بخش ICT ما در بعضی از شاخهها جوانان بااستعداد بسیار داریم اما این استعدادها شکوفا نشده و متاسفانه خیلی از استعدادهای ما هم با خاطره بد از ایران میروند و ما از این فرصت هم استفاده نمیکنیم.
اگر بتوانیم رابطهای خوب و فضایی مناسب را بهوجود بیاوریم، میتوانیم این نیروها را جذب کرده و کشور را با همین نیروها بسازیم.
در سال 2003 که سال رکود آیتی در آمریکا بود، میتوانستیم بسیاری از متخصصان آیتی ایرانی را که در این کشور فعالیت میکنند، جذب کنیم ولی این کار را نکردیم. این فرصتی بود که از دست رفت. اگر فضا سالم شود میتوان خیلی از این نیروها را با دادن پیشنهاد مالی خوب جذب کرد.
فکر میکنید تاکنون در کشور ما فعالیت درخور توجهی در زمینه فناوری صورت گرفته است؟
در بخش فناوری تاکنون در ایران فعالیت چشمگیری صورت نگرفته است. در همه زمینهها ما به نوعی هستیم. بهعنوان مثال در بانکها، پایگاههای اطلاعاتی همه اوراکل و اتصالات همه Vsat هستند، بنابراین اطلاعات بانکی کشور را همه دنیا دارند و در هر زمان هم که اراده کنند میتوانند آنها را از ما بگیرند ولی چرا این کار را نمیکنند، چون استراتژی غربیها همین است. آنها از این راه میفهمند که چه صنعتی درحال مونوپل (انحصار) شدن است و بعد آن را میشکنند. درحالی که ما در ایران خود را مونوپل یک شرکت میکنیم که چه بخواهیم و چه نخواهیم دشمن ما محسوب میشوند و روزی که کل دادوستد کشور به این منابع اطلاعاتی شود، باجخواهی آنها در بخشهای اقتصادی و سیاسی از ما شروع میشود.
متاسفانه تاکنون درباره مشکلاتی از این دست هیچگونه صحبتی نشده است. وظیفه جراید است که این فرهنگ را بهوجود آورند. مطبوعات باید در کنار نقد درست، افشاگری و غیره، فرهنگسازی هم داشته باشند.
این بحرانها که به آن اشاره کردهاید چیز تازهای نیست و تقریبا همه آن را میدانیم اما از سوی دیگر شاهد هزینههای بسیار کلانی هم در این بخش هستیم که گاه در مسیر نادرستی قرار میگیرد. بهعنوان مثال آیا پژوهش و تحقیقاتی که در کشور در این زمینه انجام میشود در مسیر صحیحی قرار دارد و میتواند ما را از بحرانهایی که به آن اشاره کردید رهایی دهد؟
متاسفانه در کشور ما نگاه به پژوهش و علم کاملا غلط است. در غرب هدف از توسعه علم و فناوری ارتقای کیفیت است. پژوهش نباید جهتدهنده باشد. پژوهش باید در جهتگیری کمک کند. این بازار، عرضه و تقاضا است که باید جهتدهنده باشد.
هدف از پژوهش نباید تولید مقاله باشد، بلکه پژوهش باید مسایل و مشکلات ما را حل کند. ما هدفمان تولید مقاله است. اگر تصمیم بگیریم که مسئله حل کنیم و بعد از حل آن مسئله مقاله درآوریم، آن مقاله ارزشمند است.
در کشور ما یک تقاضای واقعی وجود دارد و یک تقاضا که باید آن را در جامعه ایجاد کرد. آموزش و پژوهش ما باید برمبنای این تقاضاها شکل بگیرد ولی در ایران کسی به تقاضا کاری ندارد چون جامعه ما یک جامعه مصرفی نفتی است و این دیدگاه غلط است. تا این مسایل و ساختارها حل نشود، مشکلات آیتی ما حل نمیشود.
متاسفانه درحال حاضر تمام توان ما صرف حل کردن اصطحکاکها میشود. همه یکدیگر را تخریب میکنند. با توجه به آنکه مسئلهای به بزرگی دنیا داریم و توانی اندک، بهجای آنکه به حل مسئله بپردازیم، توانمان را صرف جنگهای داخلی میکنیم. تا زمانی که دیدگاهها و زیرساختها درست نشوند، نمیتوان برای آیتی هیچ کاری انجام داد.
به یک نمونه توجه کنید. کدام یک از دانشگاههای مطرح آمریکا لیسانس آیتی میدهند؟ هیچکدام. این درحالی است که در ایران در تمام دانشگاهها لیسانس آیتی داده میشود که هیچ محتوایی هم ندارد. رشته مهندسی نرمافزار در ایران با افزودن دو کد به مهندسی آیتی تبدیل میشود، درحالی که در آمریکا یک کنسرسیوم متشکل از 16 دانشگاه چندین سال است که برای تعریف رشته مهندسی آیتی مشغول فعالیت هستند و هنوز هم به نتیجه نرسیدهاند.
نتیجه این رشتهسازی بعد از چهار سال مشخص میشود. بعد از چهار سال ما فارغالتحصیلانی داریم که برخی از آنها بهدلیل نبود بازار کار از کشور خارج میشوند و برخی دیگر نیز که میمانند، مدعی میشوند. ابزاری که باید به آن تجهیز شود تجهیز نشده، جامعه از او انتظار دارد و او هم از جامعه انتظار دارد درحالی که انتظار هر دوی آنها غلط است، یعنی سر چیزی با هم میجنگند که اصلا وجود ندارد.
متاسفانه در برخی ردههای بالا نیز تفاهم و همزبانی وجود ندارد، هر کس برداشت خودش را دارد. وقتی دو مدیر نتوانند با هم صحبت کنند، سریع به حاشیه میروند و یکدیگر را تخریب میکنند. اینا مشکلاتی است که مطبوعات میتواند به حل آن کمک کند.
بهنظر میرسد مشکلات ما به فقدان راهبرد بازمیگردد. تاکنون هیچ برنامه راهبری در زمینه آیتی وجود نداشته و یا اگر بوده بسیار بخشینگر و محدود اجرا شده است.
باید همین موضوع را حل کرد. این برنامه وجود ندارد، برنامه که نباشد نظام هم نیست.
خود شما بهعنوان یک پژوهشگر که با این مسایل آشناست چه کاری در این زمینه صورت دادهاید؟ شما با مطالعاتی که داشتهاید این مشکلات را استخراج کردهاید ولی آیا تا بهحال راهکاری ارایه دادهاید؟
راهکار با ابزار میآید. ما چه ابزاری داشتیم که راهکار ارایه دهم. ما زمانی را صرف شناسایی مشکلات پیرامون خود کردیم و الان بهدنبال راهحل هستیم. راهحل به مقدماتی نیاز دارد. ابزار، ذهن آرام و محیط آرام. ما باید امکان این را که به یک عقل جمعی به دور از مسایل سیاسی برسیم، داشته باشیم. اگر به اینتل نگاه کنید، از من مسلمان، سرباز اسرائیلی، مهندس آمریکایی و دکتر هندی در این مرکز فعالیت میکنند. همه این افراد فارغ از مسایل سیاسی یک مسئله را حل میکنند و یک محصول جهانی را بهوجود میآورند.
وقتی شما روی طرحهای ملی کار میکنید، خواه ناخواه دیدگاهی جامع و بزرگ پیدا میکنید. این محیط است که انسان را بزرگ میکند. ما در مرکز تقیقات اتاق فکر تشکیل دادیم اما متاسفانه در برابر ایجاد این اتاق مقاومت شد. این مقاومت به شخص بستگی نداشت بلکه متاسفانه فرهنگ و ساختار ما اینگونه است.
زمان لازم است تا این مسئله جا بیفتد و مشکلاتی از این دست حل شوند. ما این کار را انجام دادیم و این بینش درحال شکلگیری است. درخواست کردیم تا هر کس توان دارد فارغ از اعتقادات، اینجا جمع شود و با مشارکت همه این راهحل مشخص شود.
فعالیت بعدی ما تعیین راهکار است که بهزودی آغاز میشود. فکر نمیکنیم زمان زیادی برای این کار لازم باشد، چون تجربیات داخلی و بینالمللی را کسب کردهایم و این امکان نیز که فکرها در کنار یکدیگر جمع شوند و راهکار تعیین کنند نیز شکل گرفته است.
چه کارهایی انجام دادهاید، میتوانید مثال عینی بزنید؟
بهعنوان مثال ما از آقای شهریاری درخواست کردهایم که طرح تکفا 2 را به مرکز واگذار کند. ما درحال حاضر یک پازل درست کردهایم و درخواست کردهایم که اگر هر قسمت تکفا 2 بخشی از پازل ما بود اینجا حل شود تا مجبور به انجام کارهای دوباره و موازی نباشیم.
برخی از پروژههای مرکز براساس تجربیات داخلی، برخی توسط شورای امنیت ملی، برخی توسط شورای فناوری اطلاعات و یا مقام وزارت به مرکز تحقیقات ارجاع داده شده است که جمع آنها حدود هفت پروژه اصلی است.
یکی از پروژهها تعیین راهکار برای تامین منابع انسانی است که درحال حاضر روی این پروژه مشغول فعالیت هستیم. مسلما کارهایی که ما انجام میدهیم بینقص نیست و باید بیرون از مجموعه نقد شوند، ولی نقد درست و غیرمغرضانه.
همه از نقد درست صحبت میکنند اما ارزشیابی این نقد لزوما منطقی از آب درنمیآید، بهطور مثال نقد درست یک طرح یا برنامههای یک دستگاه از نگاه آن دستگاه میتواند یک نقد مخرب باشد، اینطور نیست؟
ما باید در ابتدا به یک همزبانی برسیم، وقتی میگوییم فناوری اطلاعات، همه باید به یک تعریف جامع از آن رسیده باشیم و بعد مسایل را نقد کنیم. باید در نقد فعالیتها، مسایل تخریب شوند بلکه باید نقد شوند.
ما باید یاد بگیریم که ببازیم. نباید از باخت ترسید، ما باید بزرگ شویم، بزرگ شدن هزینه و ادبیات دارد. نباید گفته شود چون فلان پروژه شکست خورد پس این پروژه هم شکست میخورد. در تمام دنیا برخی پروژهها با شکست روبهرو میشوند. در کشور ما یک پروژه به اندازه بزرگترین پروژه آمریکا تعریف میشود و انتظار هم میرود که ششماهه به جواب برسد، مشخص است که در این مدتزمان نتیجهای حاصل نمیشود. اینکه تمام پروژهها باید در راس زمان مورد نظر به نتیجه برسند تفکر غلط و غیرعقلانی است.
آماری از تعداد پروژههای شکستخورده مرکز دارید؟
من نمیتوانم در این مورد به شما پاسخ دهم چون تازه هشت ماه است که این پست را تحویل گرفتهام و در طول این مدت هم مشغول بررسی زیرساختها بودم.
ما تعدادی پروژههای پیشتاز داریم مثل امنیت. امنیت فقط امنیت ICT نیست بلکه امنیت زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطاتی کشور است. کل زیرساختهای حیاتی کشور به امنیت نیاز دارد مانند نفت و گاز. خوشبختانه مرکز تحقیقات در این زمینه فعالیتهای مثبتی انجام داده است.
در مورد مرکز اما این نقد وجود دارد که گاه وظایف خودش را در حیطه مسایل مرتبط با وزارت آیسیتی به سایر ارگانها نیز تعمیم میدهد؟
مرکز تحقیقات چند رسالت دارد. وزارت ICT رسالت اصلی مرکز تحقیقات نیست. در امنیت چند مسئله دیگر در کنار ICT مطرح میشود. بهعنوان مثال برق یا نیرو یکی از زیرساختهای حیاطی ما است، ما برای مواردی از این دست راهحل ارایه نمیدهیم بلکه بررسی میکنیم که در این زیرساختها چه تهدیدی متوجه پازل و یا سیاستهای ماست. ارایه راهکار در این زمینه وظیفه شورای امنیت ملی است نه ما.
اگر بخواهیم به این مسایل بزرگ نگاه کنیم، مشکلات بیشتر میشوند!
ما بزرگ نگاه میکنیم ولی در حد کار خودمان. یکی از پروژههای پیشتازمان توسعه منابع انسانی است که درحال حاضر نیز فعالیتهایی در این زمینه انجام شده است. نرمافزارهای پایهای که برای کشور ضروری هستند و وابستگی به نمونههای خارجیاش به نوعی تهدید محسوب میشود، از دیگر پروژههای پیشتاز ماست که تاکنون فعالیتهایی روی آنها صورت گرفته است.
مانند لینوکس؟
لینوکسی که ما کار کردهایم از روی تجربه بود و در نظر داشتیم که از یک جا کارمان را شروع کنیم. بهخاطر تجربهای که من نداشتم عنوان آن را ملی گذاشتم، اگر تجربه فعلی را داشتم هیچوقت اسم ملی را روی این پروژه نمیگذاشتم. نگاه ما نگاه بخشی و شخصی است. ما به بهانه لینوکس میخواستیم زمینه را برای برنامههای مت باز بهعنوان یک آلترناتیو (انتخاب) آماده کنیم. سالهاست که کشورهای مختلف روی این پروژه فعالیت میکنند.
چه بخشی از این پروژه جنبه ملی دارد؟
ملی شدن این پروژه به بخشنامههای شورای عالی بازمیگردد ولی ما تمام بخشهای مختلف را در این پروژه در نظر گرفتیم. اولین گروهی که در مهاجرت به لینوکس با ما همکاری کردند، پژوهشکده آیتی مرکز تحقیقات است.
بههمین منظور، سمیناری برگزار شد و نیازهای مرکز سنجیده شد. دریافتیم که در مرکز به چه نرمافزارهایی احتیاج است. بعد از اینکه این نیازها جمعآوری شد، به این نقطه رسیدیم که آیا نرمافزار متن بازی وجود دارد که این نیازها را برآورده کند؟
برهمین اساس فعالیتهای خود را شروع کردیم و در نظر داریم پژوهشکده آیتی را به محیط لینوکس مهاجرت دهیم. با این کار درمییابیم که چگونه این مرکز با این نرمافزار به تعامل میرسد و مشکلات تعامل انسانی، رفتاری و تکنولوژی کدام است. قصد داریم در یک پایلوت کوچک این تجربه را کسب کنیم. در آلمان هم همین روال طی شده. پژوهشکده آیتی اولین پروژه واقعی مهاجرت به لینوکس است. مقدمات کار انجام شده و درحال آموزش نیروهای انسانی و فرهنگسازی هستیم.
همیشه این مشکل وجود دارد که اگر دیر بجنبیم، دنیا بهسمت دیگری حرکت میکند و ما همچنان در این جایگاه قرار داریم. تصور نمیکنید که از دنیا عقب هستیم؟
ما باید ریسک را قبول کنیم، به پشتیبانی هم نیاز داریم. وقتی میخواهیم در یک فضایی جهش کنیم باید ریسکهای موجود را هم بپذیریم یا باید راهی که کشورهای توسعهیافته رفتهاند را برویم که این خود زمانبر بوده و یکشبه به آنها نمیرسیم و یا عقبافتادگی را تحمل کنیم. کسی که ریسک میکند، باید تقویتش کرد نه اینکه علیه او حرف زد. باید خطاها را پذیرفت. اگر این کار را انجام ندهیم دیگر کسی جرات جلو رفتن را ندارد. البته نظارت و کنترل باید همیشه وجود داشته باشد اما تخریب هرگز.
بهنظر میرسد مرکز چندین پروژه نیز قبل از دوره مدیریت شما دارد مثل طرح جامع مرکز ملی میزبانی خدمات اینترنتی در پژوهشکده آیتی و یا تجزیه و تحلیل ایجاد مراکز اطلاعات و آماری ICT کشور برای مشخص کردن شاخصههای ارتباطاتی. این پروژهها کجا هستند و در چه مرحلهای قرار دارند؟
در این مورد اطلاعی ندارم. اینها پروژههایی بوده که معلق مانده و یا انجام نشده، حتی گاهی با شکست روبهرو شده است. اجازه دهید این پروژهها آسیبشناسی شوند نه اینکه تخریب شوند.
بهنظر میرسد پروژهها به اشخاص اند، شما بهعنوان یک مدیر وارد عرصه میشوید و به پروژههای قبلی کاری ندارید و این چرخه ادامه پیدا میکند!
اصلا به این شکل نیست. ما حتی افراد موجود را نیز تغییر ندادیم. ما پروژههای بنیادی، راهبردی و کاربردی داریم که ساختار آنها هم در پ