رمز مذاكره موفق: گفت و گو با محسن اسپری رييس رييس اداره تخصصى بينالمللى وزارت امور خارجه
ایران وجامعه اطلاعاتی – اشاره: رييس اداره تخصصى بينالمللى وزارت امور خارجه از تجارب و مهارتهاى زيادى در كار تخصصى خود برخوردار است. البته تعجبى هم ندارد؛ چون علاوه بر مدرك كارشناسى ارشد علوم سياسى, او پيش از اين معاون اقتصادى بينالمللى نمايندگى ايران در سازمان ملل بوده و طبيعتاً با مباحث روابط بينالملل, به ويژه با نحوه مذاكره موثر آشنايى كافى دارد. وى معتقد است رمز موفقيت يك مذاكره بينالمللى در اين است كه ما بتوانيم خواسته خود را به گونهاى بيان كنيم كه منافع بخش قابل توجهى از ساير كشورها را نيز در بر داشتهباشد.
دو عبارت مختلف در تعريف جامعه اطلاعاتى بهكار مىرود. برخى مىگويند جامعه اطلاعاتى و برخى ديگر از لفظ جامعه اطلاعات استفاده مىكنند. شما فكر مىكنيد كداميك از اين دو واژه درستتر است و چرا؟
اين بحث، بحث بسيار مهمى هم از جهت بينالمللى و هم از جهت ملى است. اما اين اختلافى است كه شايد در ترجمه پيش آمده، چون بحث Information Society است، اگر بخواهيم ترجمه كنيم، جامعه اطلاعات يا در واقع جامعهى مبتنى بر اطلاعات خاهد شد. يعنى اگر انگليسىاش را بخواهيم بگوييم Information Base Society است يا Information Orient Society است. جامعهاى كه مدار و مبنايش اطلاعات است. اين جامعهى اطلاعاتى يا به تعبير دقيقتر، جامعهى اطلاعات بهنظر من، جامعهاى است كه بهقول بنيانگذاران اوليه يا نظريهپردازهاى بينالمللى و غربىها مثل يك طومار دارد باز مىشود. يك مفهوم محقق است.
يك مفهومى است كه در حال تحقق است. در حال شدن است. اسناد نهايى اين اجلاس، دو سند نهايى است، يكى بيانيه (Declaration) است و يكى هم برنامهى اقدام (Plan of Action) است كه سند اصلى است و مىخواهد به افكار عمومى برسد. اما سند كوتاهتر، سياسىتر و ا نظر تبليغاتى مهمتر، همان بيانيه است كه در پاراگراف اولش آمده ديدگاه خود را نسبت به مفهوم جامعه اطلاعات بيان مىكند و يك بينش (Vision) مىدهد. بخش اول اعلاميه را اگر دقت كنيد، صحبت از بينش (Vision) است. مىخواهد يك ديد بدهد و در آن ديد متوجه مىشويد كه دارد در مورد يك جامعه هنجارى صحبت مىكند. يك جامعه محقق شده نيست و هر كسى در اين بحث (يعنى طرفهاى مذاكرهكننده) سعى مىكند ارزشهاى خودش را وارد اين بحث كند. چون بخشى از جامعه اطلاعات، جبرى است و محصول پيشرفت علم، فناورى، دانش، گسترهى اطلاعات و مكانيزمهاى بحث اطلاعات است، بهويژه اينترنت. يك بخش راجع به شكلدهى به اين جامعه است، آنجا كه هنجارى (Normative) مىشود. براى نمونه بحث حقوق بشر در جامعه اطلاعاتى چگونه است؟ چه سهمى را به كاهش شكاف ديجيتالى بايد داد، يعنى بحث فقرزدايى دارد. بحث فقرزدايى يك بحث هنجارى است. سياستگذارها و مذاكرهكنندهها تصميم مىگيرند كه چه سهمى از جامعه اطلاعاتى را به فقرزدايى بدهند. بحثى نيست كه شان ذاتى خود جامعه اطلاعاتى شود. همينكه جامعه اطلاعاتى داريم، بحث فقر يك اتفاقى برايش مىافتاد و از ياد مىرود. البته يك بخشى از آن اتفاق جبرى است ولى بخشى هم اين است كه مذاكرهكنندهها چگونه تصميم خود را شكل دهند. مثل همهى پديدههايى كه در حال شدن است و هر كسى سعى مىكند، يك چانهزنى دستهجمعى اتفاق مىافتد و همه براى سهم خودشان چانه مىزنند.
اشارهاى داشتيد به بحث حقوق بشر و مفاهيم مشابه مثل اخلاقيات و ارزشهايى كه جوامع بشرى به آنها معتقد هستند. بهنظر شما در آينده اخلاقيات، حقوق بشر رو به زوال خواهد رفت يا رو به شكوفايى؟ بهنظر شما اقتضاى جامعه اطلاعاتى چيست؟
بهنظر من خيلى بستگى دارد به اين كه جامعهى اطلاعاتى در فرآيند چندسالهاى كه پيش رو دارد و بهويژه فاز تونس كه مرحلهى دوم مذاكره است، چگونه موازنهاى از نظر تقسيم قدرت و از نظر مواضع كشورهاى توسعهيافته يا در حال توسعه در آن شكل بگيرد. چون همين الان در مقدمه ما پذيرفتيم كه اين يك بحثى است كه بخشى از آن هنجارى است. بايد از بايدها، ارزشها و هنجارهايى كه در اين چالش وجود دارند، نهايت استفاده را برد. آن بخشى كه مربوط به ما مىشد، چون حالا ما اين شانس و افتخار را داشتيم كه از طرف ايران، وزارت خارجه و جناب آقاى جهانگرد، يك بخش چند نفرى بوديم و بخش بينالملل و كل مذاكرات را اين چند نفر انجام دادند. بقيه لطف مىكردند و در جلسات هماهنگى داخل ايران شركت مىكنند. نقطه نظرات را مىگفتند، ولى آمادهسازى مطالب و به اجلاس رفتن، مذاكره كردن و حتى ارايهاش هم خيلى جاى بحث نيست، اما چون همه با مواع خودشان مىآيند و ايران با اين سهمى كه از جامعهى اطلاعاتى دارد و با اين مطالبات بزرگى كه داشت، كار سختى بود. ولى بهلطف خدا با كمك همين تيم، من فكر مىكنم كه مذاكره، مذاكره خيلى موفقى براى ايران بود. بحث اخلاقيات در آن اشاره شده با اينكه واقعا كشورهاى توسعهنيافته در بحث اخلاق خيلى حساس هستند. براى اينكه نمىخواهند حمل بر اين شود كه پايهى اخلاقى ما، اخلاقى كه توضيح مىدهيم، اخلاق اسلامى است. چون آنها يك اخلاق دارند كه از نظر خودشان يك مبناى عقلانى دارد، اما اخلاق ما مبناى متافيزيكى و الهى دارد و نمىخواهند اين نتيجه و اخلاقياتى كه ما صحبت مىكنيم مبنا بود. اما احترام به اخلاقيات با فشارى كه بهويژه ايران و با حمايت كشورهاى عضو كنفرانس اسلامى اعمال شد، اشاره شده است. اشاره به مذهب نيز شده است، پاراگرافهايى است كه خاص خود ايران است.
اينرا فقط من نمىگويم ولى ايران، واقعا فقط ايران مطرح كرد و بعد حمايت گرفت و زير يكى از پاراگرافها Protectional Family يا حمايت و حفاظت از ارزشهاى خانواده ذكر شد. كشورهاى توسعهيافته خيلى با اين موضوع مشكل داشتند، چون اصلا مفهوم خانواده متحول شده است. شايد شما تحولات اخيرش را بدانيد. مثلا در امريكا ازدواج جنسهاى مشابه را مطرح كردند. يعنى در واقع يك مفهوم جديدى براى خانواده مطرح ده و در برابر آوردن اين مطلب ابتدا مقاومت كردند، اما به لطف خدا با اصرارى كه كشورهاى اسلامى داشتند و بانىاش هم ايران بود، اين موضوع عنوان شد. پس، از جهت مبانى معنوى كه مثلا مساله خاص ايران و يك سرى از كشورهاى اسلامى است، تا حد خوبى پايههايش گذاشته شده است. بستگى دارد در فاز بعدى در تونس ما چگونه اينها را عملياتى كنيم.
يك سرى از اين مفاهيم در اعلاميه اصول بهعنوان يك ردپايى از ايران و كلا كشورهاى شرقى آمده و ثبت هم شده است. اما يك سرى مفاهيم كلى است. وقتى كه ما مىگوييم اخلاق، اين اخلاق مىتواند برداشتهاى خيلى متعددى از آن بشود. لزوما همان چيزى نخواهد شد ه ما مىخواهيم. با توجه به اينكه حالا ما در عرصه جامعه اطلاعاتى در شروع يك راه خيلى طولانى هستيم و تازه اين ابتداى راه است، فكر مىكنيد با شرايط فعلى كه ما از نظر اقتصادى، كشورى قوى نيستيم، از نظر حضور در عرصه جامعه اطلاعاتى، حضورمان نسبتا كمرنگ نخواهد بود؟
البته در سالهاى اخير بهتر شده، اما باز هم در سطح جهانى كمرنگ است. آيا ما خواهيم توانست با اين روند، مباحث اخلاق را ساختارى كنيم و جا بياندازيم؟
ما بايد به 3،2 نكته دقت كنيم. يكى اينكه همه اعلاميههايى كه در سطح بينالملل مذاكره شده، كلى هستند. اگر قرار باشد چيزى بهصورت ريز و مبسوط بحث شود و موارد و مصاديقش بيايد، بايد يك پروتكل الحاقى باشد، بنشينند و ريزش را بهصورت عملياتى بياورند. اين اعلاميه يعنى شما خودتان را اظهار (Declare) مىكنيد. خودتان را بيان مىكنيد، خودتان را ابراز مىكنيد. خطوط كلى را براى بهقول غربىها يك Sense of Direction (جهت) مىدهيد. يك جهتدهى كلى به افكار جامعهى بينالمللى مىدهد كه آن موازنه و نقطهى تعادلى كه مذاكرهكنندهها به آن رسيدند چيست؟ چه سيگنالى به دنيا مىدهند؟ من فكر مىكنم وزن كشورهاى اسلامى و بدون اغراق وزن ايران در مذاكره، خيلى بيشتر از وزنش بوده كه در جامعهى اطلاعاتى ايران داشته است. آن هم به اين دليل بوده كه توانسته لابىهاى موفق داشته باشد، يارگيرى خوبى بكند كه تنها نيامده است؛ سعى كرديم عناوينى را انتخاب كنيم كه مورد اشتراك كشور ما با كشورهاى ديگر باشد. بهعنوان مثال نمايندهى پاپ كه بهعنوان يك مذاكرهكننده بود، كنار ما بهدنبال ارزشهاى مذهبى بود و بههمان مقدار هم در مقابل او مقاومت وجود داشت (سوءاستفادهكنندگان از كودكان و …). در اوج آن وضعيت بد نسبت به خصوصيت مسيحيت اين هم بهعنوان نماينده يك نهاد با ما دنبال بحث معنويت و اخلاقيات بود. چون در واقع اين موضوع يكى ديگر از نگرانىهاى ايشان است. اما بايد بگوييم كه اينها نفوذ معنوى خودشان را دارند. او هم بهموقع لابى مىكرد. متن را با هم هماهنگ مىكرديم.
كشورهاى مصر، عربستان و … خيلى فعال بودند و بحث جملهبندى (Wording) بايد ارايه مىداديم و وقتى شما بحث يا عبارت ارايه مىدهيد، اينطور نيست كه شما جملهاى بدهيد و بقيه قبول كنند. نه ابتدا بايد توجيهات قوى ارايه دهيد و بتوانيد يارگيرى كنيد و هم مبتنى بر يك سرى اسناد مورد توافق قبلى باشد. يعنى مىگويند تو از كجا اين را آوردي. فرض كنيد مثلا احترام به مذهب در هيچ جا نيامده است. افراد خاص مذهبى، احترام خاص به آزادى مذهب وجود دارند، ولى ما اين را از كجا آورديم. در هيچ سند بينالمللى كه ايران هم در آن باشد و توافق شده باشد، چني چيزى نداريم. كاملا دست شما را مىبندند. كاملا بحثها مشاجرهاى است. مىگويند در بحث مشاجرهاى به اسنادى مراجعه كنيد كه مورد وفاق جامعه بينالمللى بوده است، خودتان هم امضا كرديد، ما هم امضا كرديم. هيچ دعوايى در موردش نيست.
برمىگرديم به آن اخلاق. خوب اين تيغ دودم است. ما در بحثهايى كه خودمان نمىخواستيم پيش برود، سعى مىكرديم بگرديم و يك عهدنامه يا يك زبان مورد وفاق (Agreed Language) پيدا كنيم كه در گذشته امضا شده باشد و در مورد بحثهايى كه جديد بود، سعى مىكرديم بگوييم كه نيازهاى جديدى بهوجود آمده است. اوضاع فرق كرده و بايد مذاكره پويا و ديناميك باشد و اگر بتوانيم يك چيزهايى را جا بياندازيم. به هر حال من فكر مىكنم اين شانس براى كشورهاى اسلامى و ايران بهعنوان يكى از كشورهاى اسلامى، وجود دارد كه اين بحثها را بههم نزديك كنيم. اين خيلى مهم است. اينها را بيايند بهصورت عملياتىتر دربياورند و در فاز دوم تونس كه يك فاز عملياتى است و پايهى تئوريش در ژنو گذاشته شده، آنجا مىخواهيم به عمل ترجمهاش كنيم. خب حالا چهكار كنيم؟ آنجا مهم است كه در چارچوب سازمان كنفرانس اسلامى با هم هماهنگ شوند، يك صدا آنجا نباشد. چون مساله اتحاديه اروپا، امريكا و كشورهاى ديگر حتى كشورهاى آمريكاى لاتين، حتى كشورهاى افريقايى، اينها در سايل ارزشى و فرهنگى خيلى نزديك به هم هستند. براى نمونه 25 كشور قوى با هم از يك ايدهى غربى حمايت كردند. بعد اگر شما بهعنوان ايران يك ايده را مطرح كنيد، اگر يك نفر حمايت نكند، هرچند متعالىترين ايدهى دنيا باشد، رييس جلسه در جمعبندىاش وزن را به آن 25 كشور مىدهد. چون هر كشور، يك نظر است. نظر آنها را در سند مىآورد. نظر شما ايزوله مىشود. ولى من فكر مىكنم با اين روندى كه بوده و يارگيرى خوبى كه شده، زبانهاى مورد وفاق كه ارايه شده و با تلاش خيلى زياد شب آخر، خيلى از اين موارد عنوان شده است. براى نمونه بحث اقدامات يكجانبه، يك بحثى بوده كه تا لحظه آخر مذاكره، سد منتظر نتيجهى دو پاراگراف بوده است. يكى از آن دو، بحث امريكا در مورد كشورهايى مثل ايران و كوبا بوده و يك گوشهاى امريكا، ايران و كوبا داشتند مذاكره مىكردند. مذاكره البته مىگويند ممنوع است، اما سر اين پاراگرافهايى بوده كه عليه امريكا بوده و امريكا به هيچوجه نمىخواست اشارهاى به بحث اقدامات يكجانبه قهرآميز عليه كشورها كه در آن هم بسيار گفته شده كه چه تبعات بدى براى جامعه اطلاعاتى و براى كشور در حال توسعه دارد. اين مطالب عنوان شده است، اينها پاراگرافهايى هستند كه الان موجود است و بهسختى بهدست آمده است. اميدواريم كه به لطف خدا بشود به تعبير شما اين را ساختارى كرد، عملياتى كرد كه ماندگار بشود انشاءا… .
در حال حاضر تا سال 2005 كه اجلاس تونس تشكيل شود، ما فرصتى داريم كه اين بحثها را در سطح ملى دنبال كنيم و با كارشناسان، دانشگاهها، مراكز تحقيقاتى، مراكز دولتى و مديران به بحث و چالش بگذاريم و حاصلش را بهصورت برآيندى از جامعه ايران و يك خواست عمومى مطرح كنيم. فكر مىكنيد اينكارها تا چه حد انجام شده و بهنظر شما عمدهترين محورهايى كه ايران در اجلاس تونس بايد دنبال كند چيست؟
اجلاس تونس، اجلاسى است كه روى توافقات حاصل شده، مذاكره عملياتى مىكند. در اين فاز ما دوباره حرفهاى پايه و ديدگاههاى جديد نمىگوييم. اين حرفها ديگر جا افتاده و سند، بيانيه و برنامه اقدام داريم. در فاز تونس گفتيم كشورهاى در حال توسعه مثل ما بايد دنبال چه چيزى باشيم. ايران بهعنوان يك كشور در حال توسعه بحثهاى توسعهاى برايش خيلى مهم است. يكى از مهمترين بحثها، بحث دسترسى (Access) و بحث دستيابى به فناورى اطلاعات است.
مىدانيد يك سرى مشكلات هماكنون در مورد دريافت اين فناورى اطلاعات داريم. از جمله كسانىكه جرقه اين بحث را زد، خود آقاى جهانگرد بود. ايشان بحث خيلى خوبى را مطرح كرد و باعث شد كه مجموعا چندنفرى روى اين بحث كار كنيم و نتيجهى آن پاراگرافى در اين مورد در برنامه اقدم است و آن هم بحث عدم تبعيض است. اكنون Health مىشود، E-Health، Education مىشود، E-Education، Commerce مىشود E-Commerce؛ تجارت الكترونيكى، بهداشت الكترونيكى، آموزش الكترونيكى، ما براى اينكه به تجارت الكترونيكى وارد بشويم، نرمافزارهايى نياز داريم. بخشى از دانش اين نرمافزار ظاهرا در انحصار امريكاست و براى تجارت الكترونيكى و توسعهى ما لازم است، اما از ما بهدليل ايران بودن دريغ مىشود. يك بحثى كه ما آنجا مطرح كرديم، بحث Universal Access (دسترسى همگانى) است كه خيلى مبسوط است. ما و كشورهاى در حال توسعه نيز به دسترسى عمومى و بدون تبعيض تاكيد دارند. باز يك پاراگراف در مورد ضرورت عدم تبعيض دريم و از سازمانهاى بينالمللى هم خواستيم كه اين مساله را مورد توجه قرار بدهند. پس يكى ما بايد دنبال بحث راهكار، بهعنوان يك كشور در حال توسعه باشيم. چون هرچه بتوانيم بايد فناورى بگيريم. هرچه بشود بايد محدوديتهايى كشورهاى توسعهيافته از باب داشتن فناورىاش دارند، باز كنيم. بهجاى اينكه در مذاكره محدود برخورد كنيم، اينجا بايد مذاكره را باز كنيم و امكان را بگيريم. بحث دسترسى، بحث عدم تبعيض، كمك به بحث Access مىكند. بحث خاص خودمان، بحث اخلاق و احترام به اخلاقيات، خانواده، بحث حاكميت كشورها يك بحثى است كه ايران بهطور ويژه تا آخرين لحظه، برآن تاكيد داشت و احترام به حاكميت برابر كشورها جزو آخرين مسايلى بود كه مورد توافق قرار گرفت. كانادا و كشورهاى توسعهيافته خيلى در مقابل اين موضوع مقاومت مىكردند. نمىخواستند اين سند چنين رنگ و بويى بگيرد، ولى در نهايت در آن اين مطالب در آن عنوان شد و بايد حفظ شود. در موضوع بحث امنيت، حوزههاى اطلاعاتى كشورها و احترام به حاكميت كشورها، همه عنوان شدهاند و باز هم همچنان از مسايل مورد توجه و مورد علاقه ايران خواهد بود. بحث حقوق بشر نيز مطرح شد كه شامل حق توسعه بشود. اين يكى از بحثهايى بوده كه ايران بهطور ويژه دنبال كرده و بقيه كشورهاى در حال توسعه نيز بسيار حمايت كردند و در سند آمده است، مىگويد كه احترام به حقوق بشر يعنى تمام آزادىهاى اساسى كه غربىها اين را گفتند. ما گفتيم شامل حق توسعه، يعنى حق توسعه بهعنوان حق بشرى شناخته شود. اگر كسى اين حقوق را از شما دريغ كند، يعنى مشمول بحثهاى ضدحقوق بشر مىشود و در همان مقوله قرار مىگيرد. اين بحث، بحث ريشهدارى در سازمان ملل است. يعنى هرجايى كه نقطه مقابلش را مطرح بكنند قابل اقامه است. اينها بحثهايى هستند كه بهطور ويژه ايران جا انداخته و از كشورهاى در حال توسعه حمايت گرفته است، چون بحث توسعه براى همهى آنها مهم است. يعنى ما طورى عناوين را انتخاب كرديم كه تنها نمانيم. يعنى مثلا اگر فقط مىگفتيم، حق توسعه ايران يا حق مقابله با استكبار اگر از اين عناوين استفاده مىكرديم، خودمان تنها مىبوديم، اما عنوانى گفتيم كه بحث ادامه پيدا كرده، يارگيرى شده و تعداد آنقدر زياد شده كه در نهايت مجبور شدند در سند بياورند.
با توجه به اينكه در سالهاى اخير، توسعه فناورى اطلاعات و ارتباطات به شكل روزافزونى ادامه داشته، چرا در اين مقطع خاص سران جهان دور هم جمع شدند؟ چرا اساسا اجلاس در سطح سران مطرح شد؟ چرا در حد يك اجلاس فنى، كارشناس با حضور وزراى خارجه يا وزراى فناورى اطلاعات نبود؟
اين سوال مىتواند يك جواب كوتاه و نسبتا مفيد داشته باشد. يك جواب كوتا اين است كه چون فناورى اطلاعات ترجمان جديد ثروت و قدرت است؛ يعنى دو مولفه خيلى مهم در سطح سياست بينالملل در برابر اقتصاد بينالملل و وقتى بحثى در مقولهى ثروت و قدرت مىشود، يعنى در آن بحث ايجاد ثروت وجود دارد؛ كمااينكه براى بسيارى، ايجاد ثروت كرده است. براى نمونه شركت مايكروسافت امريكا، در كشورهاى توسعهيافته و در حال توسعه مثل هند، 3-2 سال گذشته، از ساخت Cyber City حيدرآباد، در سال 10 تا 12 ميليارد دلار سود مىكردهاند. اين ترجمهى جديد ثروت است و خب بعد قدرت هم كه كاملا مشخص است كه چه كارهايى مىشود كرد. وقتى چيزى در اين سطح مطرح مىشود، قطعا مورد توجه سران است. يعنى بايد بحثى است كه چندوجهى است و يك بخشى نيست كه تنها وزير اقتصاد يا وزير ارتباطات در آن دخالت داشته باشند. هيچ وزيرى بهتنهايى نمىتواند اين بحث را اداره كند. بحثى است كه جنبهى ملى دارد و وجوه زيادى را مىپوشاند. بحث قدرت و ثروت در آن وجود دارد و حتما بايد يك نيروى داراى اقتدار در بالاترين سطح بيايد و مذاكره كند. ضمن اينكه خيلى تلاش شد كه با جلب سران كشورها تا مىشود به اين بحث بها و نمود بدهند و در دنيا جلب توجه كنند. اجلاسى كه با حضور سران بر پا مىشود، بيشتر از بقيه جلب توجه مىكند. سازمان ملل تلاش زيادى كرده بود كه اين قضيه را مورد توجه جهانيان قرار دهد و بحثهايش عمده شود. بهويژه كشورهاى در حال توسعه هم خيلى مايل بودند كه اين بحث مطرح شود، چون بحث ظرفيتسازى را داشتند، محيط توانزايى بينالمللى را داشتند. خيلى مهم بود اين موارد در سطحى مذاكره شود كه سطح بالايى داشته باشد و بعدا قابل پيگيرى باشد.
اشاره به شكاف ديجيتالى داشتيد. فكر مىكنيد كه شكاف ديجيتالى با عنايت به اينكه مقصد اينطور است كه شكاف ديجيتالى از بين برود يا به حداقل برسد، تحققپذير است؟ با توجه به فاصله بسيار زيادى كه بين كشورهاى توسعهيافته و كشورهاى در حال توسعه وجود دارد، اين امكانپذير است يا در حد يك شعار است؟
من فكر مىكنم ك مذاكرهكنندهها لغت خوبى بهكار بردند. نگفتند از بين ببريدش چون جامعهى اطلاعاتى هم همانطور كه گفتيم، ترجمهى ثروت و قدرت است. يعنى همان تقسيمبندى كه در توزيع برخوردارىهاى ديجيتال با يك نسبت بالا و پايين وجود دارد. چون ماهيت اين قدرت و ثروت با بقيه فرق مىكند، در تقسيمبندىهاى سنتى كه وجود دارد، منعكس مىشود. كشورهاى توسعهيافته، كشورهاى در حال توسعه جنوب، شمال بههر صورت كه بگوييم، اين فرصت ديجيتالى كه مىگويند بياييم اين چالشها يا شكافهاى ديجيتالى را به فرصتهاى ديجيتال تبديل كنيم. اين ديد هم نگاهى به آينده دارد و هنجارى است و دارد سعى مىكند جهتدهى كند به سمتى كه اين شكاف كمتر شود. چون ديگر شكاف ديجيتالى يك چيز مشخص است. مثلا 34% دسترسى دنيا براى امريكاست با 14% جمعيت و افريقا با 2/13% دسترسىاش 5/1 است و آسيا با حدود 60% جمعيت، دسترسىاش نزديك به امريكاست، با اينكه 60% جمعيت را داراست. اين شكاف با حرف و آرزو از بين نمىرود. اما مكانيزمهايى براى كند كردن اين روند وجود دارد. اما اگر موفق پيش برود و اگر ارادهى سياسى پشت آن وجود داشته باشد، امكانپذير است. همهى اينها مربوط به اين است كه با يك ارادهى سياسى پيش برود. براى همين هم مىخواستند متن، اجماعى باشد و يك چنين متنهايى هم اگر با اجماع تمام نشود، ر كسى هم كه به اجماع نپيوسته، بعدا ارادهى سياسىاش را ندارد كه اعمال كند. براى همين سعى مىكردند نظر همه بهويژه قدرتهاى بزرگ را جلب كنند كه در آينده بهانهاى براى انجام اگر بشود اسمش را تعهدات گذاشت، يا الزاماتى كه هست وجود نداشته باشد.
ما در 120 سال اخير كه به تاريخ نگاه مىكنيم، پتانسيلهاى بسيار بالايى در ايران براى توسعه وجود داشته است. هم پتانسيلهاى از نظر جمعيت ايران و پتانسيلهاى منابع طبيعى ما و هم فرصتهاى تاريخى كه براى ما پيش آمده است. ما اينها را داشتهايم و همواره هم علىرغم اينكه شعارش را داديم، در استفادهاش ناكام بوديم و متاسفانه هنوز هم كشورمان آنطورى كه مىخواهيم نشده، حالا آينده ايران را در جامعهى اطلاعات چگونه مىبينيد؟ ما يك چشمانداز خيلى جالبى را مىبينيم. يعنى پتانسيلهاى خيلى وسيعى را مىبينيم. با اين حال به نظر شما ما ناكام خواهيم بود يا مىتوانيم از اين فرصتها استفاده كنيم؟
من جسارتا بگويم كه اين پيشبينى در حد اطلاعات من نيست. بهنظر من اين يك متغيرى از رويكرد ما به بحث توسعه است. بههر صورت اگر موفق شويم كه بحث توسعه را مديريت كنيم، به همان نسبت مىتوانيم از منافع انقلاب اطلاعاتى بهرهمند شويم. بحث، عقلايى كردن است به نسبتى كه ما بتوانيم سيستم و نظام مديري توسعهى خود را عقلايى كنيم كه خودمان هم مىدانيم موانع سنتى، تاريخى و موانعى كه پايههاى آكادميكش خيلى بحث شده است، وجود دارد. يعنى هر چقدر نسبت به بحث توسعه و رويكرد عقلايى نسبت به تو