تکنولوژی

گفت‌وگو با نصرالله جهانگرد -انضباط، شرط جهش از روي شكاف ديجيتالي

تکفا – تا اوايل دهه‌ى 90، اصطلاحى كه براى جامعه در دنيا به‌كار مى‌برند، ابتدا جامعه‌ى صنعتى و بعد اصطلاح جامعه‌ى فراصنعتى يا پساصنعتى بود. اين اصطلاح به جامعه‌ى اطلاعاتى تبديل شد. كلمه‌ى صنعت از بين رفت و جامعه‌ى اطلاعاتى آمد. به نظر جنابعالى آيا اين نشان دهنده‌ى گذار از يك مرحله و ورود به مرحل‌اى ديگر است يا بيشتر يك تغيير اسم است و تغيير محتوايى در آن اتفاق نيافتاده است؟
من تصور مى‌كنم كه اين چيستى اجلاس جهانى جامعه‌ى اطلاعات و مسير تحول و تطور و شكل‌گيرى آن مى‌تواند در بررسى اين امر خيلى به ما كمك كند كه ببينيم ماموريت و انتظار از اين واقعه چيست و پشت آن چه سلسله اتفاقاتى واقع خواهد شد. همان‌طور كه اشاره كرديد، مسير رشد جامعه‌ى بشرى از نظر پيشرفت در حوزه‌هاى فناورى, اقتصادى و اجتماعى در 200 ساله‌ى اخير, عمدتاً در غرب جريان داشته‌است.

يعنى كشورهايى شبيه ما كه گذشته تاريخى فعالى داشته‌اند, در اين دو سده در يك خمودگى سياسى، اجتماعى و اقتصادى بودند. البته من در حوزه‌هاى فرهنگى نمى‌خواهم بحث را باز كنم. غربى‌ها در اين حوزه مسير كاملاً ساخت‌يافته و پيوسته‌اى را طى كرده‌اند. در ادامه‌ى اين مسير, مى‌رسيم به جامعه‌ى صنعتى و فراصنعتى يا پساصنعتى كه معرف عمق يافتن روش‌ها، ابزارها و برنامه‌هاى صنعتى در جوامع پيشرفته‌ى غربى بوده است. اين كشورها به‌طور خيلى كامل و دقيقى صنعتى شده‌اند و تمام چرخه‌هاى زندگى‌شان از يك منطق مشخص فنى، اقتصادى پيروى مى‌كند. موضوع فناورى اطلاعات از 5-4 دهه‌ى گذشته شروع شد. به مرور به‌كارگيرى رايانه و پردازش‌هاى سريع و وسيع اتوماسيون‌هاى مختلف موجب شد كه اجزاى رايانه با رشد صنعت الكترونيك در حد و اندازه‌اى رشد يابد كه در بقيه بخش‌هاى صنعت قابل استفاده شود. منظور بعد از پيوند بين رايانه و مخابرات در نيمه‌ى دهه‌ى 80 است كه منجر به شكل‌گيرى ساختار شبكه‌اى و مفاهيم شبكه، اينترنت و … در دنيا شد. واقع امر اين است كه به‌تدريج با توسعه‌ى ‌كاربرى فناورى اطلاعات در حوزه‌هاى ديگر، يك مسير همگرا در همه‌ى قلمروهاى حوزه‌ى زندگى بشرى در حال شكل ‌گيرى است. اين همگرايى هم از جس صنعتى و فراصنعتى نيست؛ بلكه از جنس يك همبستگى، ادغام و پيوند بين حوزه‌ى اطلاعات و صنعت گذشته است و قابليت بسيار عميق و وسيعى را براى تمام قلمروها, تمام قلمروها را با قاطعيت من عرض مى‌كنم, ايجاد مى‌كند.

يعنى هيچ قلمرويى نيست كه شما در ذهنتان بيايد و اين فناورى قابل استفاده نباشد. در واقع ابزار نوانديشى در حوزه‌هاى گوناگون به‌وجود آمده‌است، اين ادغام و همگرايى پايه و مايه‌ى عصر اطلاعات است. پايه و مايه‌ى تمدنى جديد است و دارد آثار خود را به‌تدريج بروز مى‌دهد. در حوزه‌هاى اجتماعى مى‌بينيم به‌عنوان مثال گستردگى شبكه و امكان تماس عناصر انسانى از محيط‌اى قومى و ملى تا سطح بين‌المللى، منجر به تغيير آداب، سلايق، خواسته‌ها و ديدگاه‌ها است, كه البته من در اينجا به خوب يا بد بودن آن كارى ندارم. اين اتفاق در حال توسعه است. از آثارش يك‌دستى فرهنگى با فرهنگ مسلط است. در مقابلش تلاش‌هايى براى ارتقاى فرهنگ‌هاى پايين‌دست و كسانى كه تازه وارد اين قلمرو مى‌شوند و خودشان را پيدا مى‌كنند در حال شكل گيرى است. اين اتفاق و اين همگرايى اول بروز فيزيكى داشته، مانند پيوند شبكه‌ها، دسترسى، ارتباطات. ولى از اين مرحله كه عبور مى‌كنيد، درست مثل مقدمه‌ى واجب است.

يعنى آن هم به نوبه‌ى خود واجب بوده ولى نقش مقدمه را دارد. خود شبكه خيلى حياتى است، وجودش خيلى لازم است؛ اما نقش مقدمه را دارد. بر روى اين مقدمه دارد معمارى جديدى شكل مى‌گيرد كه WSIS تنها نقطه‌ى شروع بيان اين اتفاق بوده است. اين مساله خيلى عميق و دقيق است. اولين بار در سال 1998 در اجلاس ITU در مينياپليس امريكا, بحث در مورد پيوند بين حوزه‌ى آدرس‌دهى مخابراتى صورت مى‌گيرد.

اجلاس ITU, اتحاديه جهانى مخابرات, هرچند سال يك‌بار برگزار مى‌شود. در آنجا گفته مى‌شود كه شبكه در حال توسعه است و در حوزه‌ى مخابراتى بايد منطق كار روشن شود. بايد نوع ارتباطات يكسان شود. بعدها يك پروژه‌اى درست شد تحت عنوان الكترونيك نامبرينگ (Electronic Numbering). كميسون مطالعاتى در ITU در مورد الكترونيك نامبرينگ نام گرفته و فعلاً مشغول ايجاد و ارايه‌ى انواع استانداردها است. هدف نهايى اين است كه ما در اين مسير به نقطه‌اى برسيم كه فرد در آن يك سلول ارتباطى است، يك ارتباط Wireless، Broad Band، مولتى‌مديا همراه با تعيين مکان به‌آن بدهيم(Global Personal Communication System – GPCS). بنابراين هدف آن ادغام و آن موضوع فنى معلوم است. اما چون اجلاس 99 تمام شده بود, در بحث‌ها لازم شد كه اجلاس بعدى تله‌كام شكل بگيرد. در واقع قرار بود اجلاس 2003 در دستور كار قرار بگيرد. در اجلاس 2003 بحث جامعه اطلاعاتى مطرح شد كه باز هم نگاه و رويكرد, بيشتر شدن ارتباط و دسترسى به شبكه بود ولى وقتى اين موضوع مى‌آيد در سطح مجمع عمومى سازمان ملل, مى‌گويند كه موضوع ادغام همه‌ى اين حوزه‌ها و همگرايى همه‌ى پديده‌ها است. به اين ترتيب موضوع اجلاس جامعه جهانى اطلاعات از تله‌كام 2003 جدا شد. يعنى تله‌كام 2003 در آبان‌ماه و اجلاس WSIS به فاصله‌ى يك ماه در انتهاى آذرماه در ژنو برگزار شد. اين باعث شد كه بلافاصله سطح موضوع ارتقا پيدا ‌كند و تمام قلمروها را دربربگيرد. حوزه‌ى اقتصادى، سياسى، اجتماعى، فرهنگى و تكنيك هم كه همان طور كه گفتيم مقدمه‌ى واجب است. ITU مهماندار يك چنين كنفرانسى مى‌شود.

مهم‌ترين وجه ايجاد جامعه‌ى اطلاعات شبكه و پيوند همه‌ى كره‌ى زمين و عالم مادى است كه انسان به آن دسترسى دارد. اما نتيجه‌ى كار و بروز كار تازه روى اين سوار مى‌شود و معمارى جديد تازه در حال شكل ‌گيرى است و هنوز كامل نشده. در برخى جوامع بخش‌هايى از آن شكل گرفته و بقيه‌ى كار هم در حال ظهور است. اجلاسى كه سال گذشته در ژنو برگزار شد، به‌عنوان تبيين و دسته‌بندى موضوعات و توافق بر سر يك سلسله اصول پايه در معمارى اين عصر جديد بود كه قطعنامه و برنامه‌ى اقدامى كه در آنجا به تصويب رسيد, دستمايه كار گروه‌هايى است كه مى‌خواهند به‌تدريج كار كنند و در طى اين دو سال, تا اجلاس مرحله دوم در تونس, قطعنامه و برنامه‌ى اقدام دقيق‌ترى را در مرحله‌ى نهايى ايجادكنند.

تصور من اين است كه فهم اين اتفاق و تبيين آثار آن در وجوه مختلف يك مساله ملى براى همه‌ى ما است. همين مساله در سطح جهانى هم مطرح است و اينكه هر كدام از اين بخش‌ها چه آثارى را در زندگى، فرهنگ، روابط اجتماعى، اقتصادى و فنى ما خواهند گذاشت، اين يك مساله‌ى ملى است كه بايد كار وسيع و اساسى روى آن انجام شود. اين كار هم اكنون در سطح دنيا شروع شده و مدعيان بزرگى هم دارد. آثار آن هم در جاهايى كه كار زودتر شروع شده بروز پيدا كرده است. ما هم اميدواريم با همبستگى بين نيروهاى نخبه و خلاق جامعه بتوانيم آن را حلاجى كنيم، فكر كنيم، بررسى كنيم و جايگاه منافع ملى خودمان را در آن پيدا كنيم، چه در سطح ملى و چه در سطح بين‌المللى به حفظ و ارتقاى آن بپردازيم.

نكته‌اى كه اشاره كرديد به اين معنى بود كه جامعه‌ى اطلاعات, جامعه‌ى آينده است. اما مى‌دانيم به‌هرحال در دنيايى هستيم كه هنوز يك بخشى از آن از ابتدايى‌ترين اصول و امكانات مخابراتى مثل تلفن شايد برخوردار نيست؛ در حالى كه مثلاً در يك سر ديگر دنيا ضريب نفوذ اينترنت بالاي90 درصد است. شما چه چشم‌اندازى براى اين موضوع مى‌بينيد؟ جامعه‌ى اطلاعات كى مى‌تواند شكل بگيرد؟ آيا حاكميت دولت‌ها اينجا به‌عنوان يك سد راه عمل نمى‌كند؟ در بحث‌هاى فرهنگى كه وجود دارد, آيا در اجلس چشم‌اندازى براى شكل‌گيرى اين موضوع مطرح شده است يا خير؟
نابرابرى در اجراى پروژه‌هاى بين‌المللى كلاً يك واقعيت بيرونى است كه خواه ناخواه وجود دارد. اينكه ما به آن چگونه نگاه كنيم، عادلانه بدانيم يا ندانيم, اينها نمى‌توانند مبناى بحث ما باشند. اينها به‌عنوان واقعيت بيرونى وجود دارند و مبناى بسيارى از صحبت‌ها، تصميمات و مقاوله‌نامه‌ها مى‌توانند قرار بگيرند. ما داريم از يك پديده‌ى واقعى به‌شكل گزاره‌اى بررسى مى‌كنيم. اگر جامعه‌ى اطلاعات هم نبود، در همان رشد صنعتى ديگران در اين مسابقه در حال رشد بودند. بسيارى از مجامع بين‌المللى هم براى همين همبتگى‌هاى جهانى و مساعدت و كمك به رشد يكديگر شكل گرفته‌اند. اما اينكه تا چه حد موفق بوده‌اند، چقدر نهادهاى بين‌المللى در تقليل فقر و انتقال تجربه و دانش و توانمندى و ثروتمندشدن را توانستند منتقل كنند و متعادل كنند, اينها جزو موضوعات و سوالات اساسى تلاش‌هاى بين‌المللى است. به‌هر صورت اين اتفاق شكل گرفته و در حال گسترش هم است. در مباحثى كه در اجلاس جهانى مطرح شد، در طى 2 سال كه همين مرحله طى مى‌شد، اتفاقاً اينها جزو سوالات اصلى بودند.

مثلاً بسيارى از كشورهاى افريقايى مى‌گفتند كه ضريب نفوذ ما يك است، حتى زير يك است. يعنى به ازاى هر صد نفر، يك تلفن همراه هم ندايم. در اين شرايط چگونه مى‌توانيم از پديده‌اى مثل جامعه جهانى اطلاعات و عصر اطلاعات استفاده كنيم؟ خيلى از پروژه‌ها كه مى‌بينيم مثلاً در يكى از روستاهاى افريقا مى‌روند و يك سايت مى‌گذارند. چند تا افريقايى در كلبه دارند با Notebook كار مى‌كنند، واقعاً در حد يك شو است. يعنى يك كشور، يك جامعه هنوز به مراحل تمدن نرسيده كه مدنيت روشنى داشته باشد. در افريقا اين موضوع همه‌گير نيست. مثلاً كشورى در جنوب افريقا داريم كه بسيار توسعه‌يافته‌است. به‌هرحال كشورهايى در افريقا و آسيا يا در امريكاى جنوبى هستند كه نوع ساخت اجتماعى‌شان هنوز مراحل مقدماتى را طى مى‌كند و در خيلى ا امور عقب هستند. در دنيا تلاش مى‌شود كه اينها را به‌عنوان كشورهاى كمتر توسعه‌يافته (Less Development Countries) معرفى كنند. اين كشورها حدود 40 كشور در استاندارد سازمان ملل هستند. معمولاً مخارج اينها را در اجلاس‌هاى بين‌المللى مى‌دهند. در بين سران اين كشورها افراد تحصيل‌كرده غرب كه مى‌توانند در اشل بين‌المللى حرف بزنند و سخن بگويند وجود دارند. اينها معرف ميانگين تمدن كشور خودشان نيستند. معرف رشد تاريخى نيستند كه بتوانند اين جهش را انجام دهند. در مساله گذار به عصر اطلاعات, امروزه در ادبيات توسعه اصطلاحى پديد آمده كه مى‌شود فاصله‌ها را با پرش‌هاى بلندتر طى كرد. اصطلاح پش قورباغه‌اى (Frog Leaping) به‌واسطه ابزار فناورى اطلاعات مطرح شده است. به‌خصوص تجربه كشورهاى آسيايى دور نشان داد كه اگر برنامه باشد، انضباط اجتماعى و مديريتى باشد، مى‌توان فاصله‌هاى بلند را با كمك فناورى و اصلاحاتى كه انجام مى‌شود در زمان كوتاه‌ترى پريد و رسيد به يك سطح مطلوبى از توانمندى اقتصادى و اجتماعي. البته مستلزم داشتن حداقل‌هاى تمدنى، انضباط، برنامه و … است. من مى‌خواهم سوال شما را دو بخش كنم. يكى بخش اول كه كلا اين گزاره دارد اتفاق مى‌افتد. اين‌كه چه كشورهايى مى‌توانند از آن بهره ببرند يا نبرند، مابقى فرصت‌هاى بين‌المللى و تاريخى است كه هر كشور و ملتى كه هوشيارتر باشند، با هم بهتر توافق كنند, وحدت درونى خودشان قوى‌تر باشد، كار تيمى بتوانند انجام دهند موفق مى‌شوند. شرط اصلى آن هم انضباط است.

واقعاً انضباط اجتماعى مبناى توسعه است. چيزى كه در بسيارى از كشورها وجود ندارد و شما مى‌بينيد كه عقب هم هستند. حتى بهترين منابع ثروت هم در اختيارشان باشد, تبديل آن به ثروت واقعى مستلزم وجود برنامه و نظم است. حالا ما در اينجا چه مى‌خواهيم بكنيم؟ ما موقعيتمان متناسب با همين مؤلفه‌هاست. هرچقدر بيشتر از فرصت‌ها بهره‌برداريم، مى‌توانيم از اين فرصت‌ها بيشتر استفاده كنيم. در اندازه‌هاى ملى, وظيفه‌ى ‌ما شناخت اين وقعيات، پيدا كردن موقعيت‌ها و تطبيق آنها و انتخاب مسير رشد است. براى خود عمل رشد ما كماكان به برنامه و نظم خودمان متكى هستيم. اگر داراى برنامه، نظم و مديريت منسجم باشيم، ما هم مى‌توانيم فاصله‌ها را سريع‌تر پر كنيم؛ اگر نه تبديل به نظاره‌گرى مى‌شويم كه مى‌دانيم چه اتفاقى دارد مى‌افتد اما كنديم و از راه مانده‌ايم. در فرهنگ جامعه صنعتى مى‌بينيم كشورها يا توسعه نيافته و يا در حال توسعه هستند. اين ادبيات، ادبيات جامعه صنعتى است وقتى مى‌گويند ادبيات جامعه اطلاعات كه قاعدتاً بايد ادبيات‌سازى بشود, بحث شكاف ديجيتال اينجا مطرح مى‌شود. مثلاً در دنيا يك جاهايى دارم كه مسايل ديجيتالى‌شان حل شده و يك جاهايى داريم كه نشده. اگر ما مى‌خواهيم يك IP يا يك شماره بين‌المللى به هر فرد بدهيم, اين فرد همانى است كه در ضعيف‌ترين نقطه دنيا است يا در قوى‌ترين نقطه دنيا. حالا اين فاصله‌اى كه وجود دارد, آيا ايجاد جامعه اطلاعاتى را امكان‌پذير مى‌كند يا امكان‌پذير نمى‌كند؟ مثلاً در جامعه صنعتى 40 كشور صنعتى 70 درصد اقتصاد دنيا را با همديگر داريم ارتباط مى‌دهند. 30 درصد دنيا را كنار مى‌گذارند مى‌گويند در حال توسعه‌اند. آيا اين اتفاق در جامعه اطلاعاتى خواهد افتاد؟
حتماً مى‌شود. ببينيد اين‌ها به عنوان واقعيت‌هاى تلخ شرايط كنونى است. شكاف ديجيتالى يك عنوان است. اگر بخواهيم آن را در واقع تبيين كنيم يك وقتى نگاهمان، نگاه ابزارى است, تعداد تلفن، دسترسى به تلفن و اين بحث‌ها، اين يك نوع اندازه‌گيرى است؛ اندازه‌گيرى دوم اين است كه مقدار دانش و مهارت دانش در بين عناصر اجتماعى چقدر است و چقدر به كار گرفته مى‌شود. يعنى ما مى‌توانيم كشورهاى ثروتمندى پيدا كنيم كه با استفاده از منابع مالى تكنولوژى وسيعى را خريده‌اند. دسترسى شبكه‌شان هم خيلى خوب است. ولى از نقطه‌نظر مهارت به كارگيرى دانش در تبديل فرهنگ‌ها, در سطح ميانگين هم نيستند.

شكاف ديجيتال در اينجا مى‌تواند شاخص تعريف كند, مانند تعداد دانش‌آموزان، تعداد افرادى كه مهارت‌هاى فناورى دارند، تعداد شركتها، تعداد پروژه‌هايى كه انجام شده. در دنيا براى اين موضوع يك سرى شاخص به وجود آمده. يك دسته‌بندى كلى اين است كه يك سرى شاخص‌ها در طبقه بندى دسترسى مى‌گنجد، يك سرى شاخص‌ها در طبقه بندى ظرفيت مى‌گنجد، يك سرى شاخص‌ها در حوزه فرصت‌ها مى‌گنجد. در يكى از سازمان‌هاى مشابه بين‌المللى دنيا, اين طبقه‌بندى انجام شده‌است. خيلى هم ريز درآورده كه چه ابعادى را در برمى‌گيرد. هر كدام از اين‌ها را بدانيم, مى‌توانيم دنيا را با آن تصوير كنيم و يك رده‌بندى را ارايه بكنيم. تئورى IP براى هر فرد مستقل از اين است كه اي فرد متعلق به كدام جامعه است. اين يك بحث تئوريك است. در تئورى، آفريقايى عقب‌مانده با آمريكايى پيشرفته تعريفش فرقى نمى‌كند.

موضوع اين است كه ما به اينجا برسيم يا بهتر بگويم يك چنين ظرفيتى روى كره زمين به وجود بيايد كه اگر در همان نقطه‌اى كه آفريقايى ساكن است وارد شويد، امكاناتى داشته باشد كه بتوانيد از آن بهره‌مند بشويد. پس ابزارهاى پوشش همه كره زمين براى چينن ارتباطى در حال گسترش و به وجود آمدن هست. ابزار ارتباطى پيشرفته روى همان كشور آفريقايى با تمام بدبختى‌هايش حاكم خواهد شد و روى اروپا هم حاكم خواهد شد. منتهى يك اروپايى، از يك آلوم توسعه يافته مى‌تواند بهره ببرد ولى همان آفريقايى كه آنجا روى كره زمين نشست به دليل نداشتن امكانات نمى‌تواند از آن بهره ببرد.

اتفاقاً نكته همين جاست وقتى آن ابر پهن مى‌شود كافى است كه شما آن موقع‌ها مى‌گفتيد كه سيم بياندازد. الان وايرلس شده و ديگر لازم نيست سيم بياندازيد. ابر به همه دنيا وصل است. يعنى وقتى كه اين اتفاق مى‌افتد يعنى آن بحثى كه ما مى‌خواستيم زيرساخت‌هاى صنعتى را درست كنيم نياز داشتيم كه فرض كنيد اتوبانش ساخته شود. اين‌ها همه دارد شكل مى‌گيرد. كافى است كه يك اتفاقى بيفتد تا من به آن وصل بشوم. يعنى آن زيرساخت‌هايى كه در جامعه صنعتى هر كشورى بايد تلاش مى‌كرد خود را به آن‌جا مى‌رساند، على‌الاصول يا برادران بزرگ‌تر اين تلاش را كردند يا اين منشاء جامعه جهانى اين ابر را ايجاد كرده يا منافعشان ايجاب كرده كه به وجود بياورند. پس با اين حساب بحث شكاف ديجيتالى به آن مفهوم كه مشكل سخت‌افزارى داشته باشيم، از بين مى‌رود؟
ببينيد يك محيط انتقال بين‌المللى به وجود مى‌آورد ولى پياده كردن شبكه دسترسى روى محيط انتقال براى شهروندان يك كشور, تلاش ملى مى‌طلبد. مگر اين‌كه بگوييم آفريقا را تحويل يك كشور توسعه يافته بدهيم, بگوييم تو اداره‌اش كن كه آن موقع استثمار نوين شكل مى‌گيرد. ما الان مشكلى كه پيدا خواهيم كرد در دنيا و كشورهايى كه صحبتشان را كرديم, مى‌بينيد كه در آنها امكانات ذى‌قيمت به وجود نمى‌آيد, ولى فراوريش آن‌جا انجام نمى‌شود. آن‌ها فقط كارگرى‌اش را مى‌كنند. حتى حاكميتش هم با آنها نيست و بيرون برده مى‌شود. حالا كشورهاى خيلى توسعه يافته هستند كه در فراورى ارزش افزوده‌شان عقب هستند و ديگران دارند استثمارشان مى‌كنند. اين حوزه يك منبعى مى‌شود كه وجود دارد اما تبديلش به ارزش افزوده و دانش و ثروت يك تلاش و عزم ملى مى‌خواهد. بستگى دارد به دولت‌ها و آدم‌ها و نظم و نظام مديريتشان.

ما مى‌گوييم كه مثلاً ضريب نفوذ تلفن يك است. بعد مى‌آييم مى‌گوييم آفريقايى كه زيرساختار ندارد كه تلفن درست كند اشكالى ندارد الان بيايد از تلفن موبايل استفاده كند حتى از تلفن ماهواره‌اى استفاده بكند. ضريب نفوذش چون خيلى سهل‌الوصول است قابل دسترسى است. اصلاً عملاً ضريب نفوذ تلفن ماهواره‌اى‌شان 15 برابر يا 20 برابر تلفن‌هاى ثابت‌شان باشد. آن بحث اين‌كه ما ناچار بوديم زيرساختار را درست كنيم تا در دنيا به حساب بياييم، اين را در دنيا دارند درست مى‌كنند. آنچه كه مى‌تواند موفقيت يا عدم موفقيت كشورها و ملت‌ها را نقش بدهد، تأثيرگذارى يا تأثيرپذيرى يا در حقيقت به قول شما ثروت‌آفرينى است كه در اين مقوله‌ى جديد مى‌خواهند انجام بدهند. آيا اين برداشت درست است؟
كلياتش درست است ولى در عمل آن سرمايه‌گذارى‌هاى بين‌المللى در خطوط اصلى و back bone اتفاق مى‌افتد. پياده كردن و تبديل كردن خط ارتباطى و تجهيزات دسترسى سرمايه‌گذارى مى‌خواهد، مديريت داخلى مى‌خواهد، اين‌ها را بايد آن دولت يا آن كشور يا خودش انجام بدهد، يا واگذار كند. سوال اين است كه يك كشور كمتر توسعه يافته از كجا بياورد آن گوشى را بخرد.

بحث چيز ديگرى است. به عنوان مثال فرض كنيد بگويند گوشى هم مى‌دهيم، امكانات هم مى‌دهيم. تا اين‌جا درست است كه ماهواره جنسش از اين مفاهيم نرم‌افزار و سخت‌افزار يك مقدار فرق مى‌كند, ولى به هر حال سخت‌افزارى است، back bone است به قول شما. تا اين‌جا كه اتفاقى نيفتاده. آنچه كه مى‌تواند به ما كمك كند از اين‌جا به بعد يا به آن ملت آفريقايى كمك بكند, اين است كه چه مقدار مى‌تواند با استفاده از اين ابزار, ثروت‌آفرينى بكند. اگر بتواند از اين ابزار ثروت‌آفرينى بكند, خودش مى‌تواند گوشى را بخرد. به نظر من مى‌رسد اينكه ما مى‌گوييم داريم در زمينه‌ى فيبر نورى سرمايه‌گذارى مى‌كنيم, البته اين‌ها هم لازم است. من بحثى ندارم. ما در زمينه‌ى فيبر نورى سرمايه‌گذارى مى‌كنيم، در زمينه‌ى تلفن موبايل داريم سرمايه‌گذارى مى‌كنيم، اينها را براى خودمان هدف درنظر مى‌گيريم. اينها در يك چشم‌برهم زدن صفر ى‌شود؛ چون در آن كشور آفريقايى همين است. امكانات را فلان شركت آمريكايى و يا فلان شركت سوئدى مى‌آورد. آنچه كه به ما كمك مى‌كند اين است كه خوب حالا اگر همه اين‌ها به وجود آمد, ما چه مى‌خواهيم در اين سبد بگذاريم، در اين ابر پخش كنيم و از اين بتوانيم بهره بگيريم و بتوانيم كارهايمان را انجام دهيم. ما در كشور خودمان الان از اين فضايى كه دارد به وجود مى‌آيد بايد چه كنيم كه سهم خودمان از اين دنيا تا به حال 5/0 درصد تجارت جهانى بوده، 5/0 درصد اقتصاد بود، ما برسانيم به 1 يا 2 درصد. به هر حال پرسش آينده اين است كه ما بايد چه بكنيم؟ آيا فكر اين موضوع هستيم يا خير.
سؤال به جا و رستى است، منتهى نوع ارتباطش با بحث شبكه را ابتدا متوجه نشدم. معمارى شبكه‌ى دسترسى, همه چيزهايى را كه شما فرموديد, مى‌خواهد و خواهد خواست. گستردگى شبكه‌هاى ارتباطى تركيبى است از همه‌ى اين‌ها. شبكه دسترسى كابلى، فيبرى، بدون سيم، ماهواره‌اى، اين‌ها تركيبشان با همديگر اين فرصت را به وجود مى‌آورد. حالا فرض مى‌كنيم كه اين‌ها شكل گرفت چه داخلى و چه خارجى، چگونه مى‌خواهد روى اين‌ها ثروت‌آفرينى و ارزش افزوده بشود. اينها بعد از اين‌كه شكل مى‌گيرد يا طى مدتى كه شكل مى‌گيرد در جوارش مهم‌ترين بحث توسعه سرمايه‌هاى انسانى است. توسعه سرمايه‌ى انسانى به معنى قابليت مهارتى نيروى انسانى و همچنين پايگاه حقوق فردى عناصر اجتماعى تا بتوانند خلاقيت‌هاى خودشان را در ظرف اجتماعى ما توليد و ذخيره كنند و به كار ‌گيرند. چون خيلى از وقت‌ها ما سرمايه‌گذارى مى‌كنيم, نيروى انسانى با مهارت به وجود مى‌آوريم, اما به واسطه‌ى فقدان زيرساخت حقوقى و حريم حقوق فردى, اين شخص ارزش افروده‌اش را در ظرف اجتماعى ما جمع نمى‌كند. چيزى كه ما مى‌گوييم, تحت عنوان مهاجرت فيزيكى نخبگان يا مهاجرت مجازى, يعنى ارزش افزوده اينجا توليد مى‌شود ولى سرمايه و ارزش افزوده‌اش در ظرف اقتصادى جاى ديگر ذخيره مى‌شود و جامعه‌ى ما و اقتصاد ما از آن بهره نمى‌برد. پس الين مساله, توسعه‌ى سرمايه و ظرفيت انسانى و به عبارت بهتر سرمايه‌ى اجتماعى است. در جامعه مجموعه قواعد، ضوابط، نظم و حقوق اجتماعى مهيا مى‌شود تا ارزش افزوده خلق بشود و ارزش افزوده در آن ذخيره و به كار گرفته مى‌شود. هر كدام از اين بخش‌ها اگر لطمه ببيند، منجر به ايجاد يك شكاف خروج مى‌شود. اين شكاف خروج، شكاف خروج سرمايه‌هاى انسا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا