درباره استعفاى جهانگرد
نام نویسنده: شهرام شريف
بخش مقاله ITiran – گاهى اوقات ارتباط دو جريان جداگانه به هم و نتيجه گيرى کاملا اشتباه آدم را مى آزارد . خصوصا اگر اين موضوع از طرف کسانى صورت گيرد که در اين چند ساله دستى بر آتش داشته اند و جريانات را از نزديک حس کرده اند.
موضوع مورد اشاره من يادداشت هفته سردبير هفته نامه عصر ارتباط دوست عزيز ايمان بيک است که ماجراى استعفاى نصرالله جهانگرد را از معاونت برنامه ريزى وزارت پست به موضوع مسدود شدن وبلاگ ها ارتباط داده است.
اين که دو واقعه در يک محدوده زمانى يکسان اتفاق بيفتند لزوما آن ها را به هم مرتبط نمى کند و حتى اگر آن دو واقعه در يک حوزه هم باشند.
جهانگرد که من به دليل کارهايى که در زمينه گسترش آى تى دولتى انجام داده برايش احترام قائلم اتفاقا يک ضعف بزرگ دارد که مثل همه دولتمردان ما رابطه خوبى با تشکل هاى غير دولتى ندارد. از طرفى در زمانى که وبلاگ هاى فارسى مسدود شدند آقاى جهانگرد اساسا در ايران نبود و با توجه به اين که استعفا قبل از حضور وى در کشور اعلام شد عملا مشخص شده که استعفاى وى حداقل يکى دو ماه قبل انجام گرفته است. البته دلايل اين ا ستعفا به طور رسمى اعلام نشده و با توجه به شناختى که ما از جهانگرد داريم مى دانيم که نه او کسى است که به رقابت هاى کارى خود در دفتر مشترک شوراى عالى اطلاع رسانى و معاونت برنامه ريزى و توسعه وزارت پست اعتراف کند و نه با توجه به خداحافظى وى کسى ديگر در وزارتخانه حاضر به اعلام صريح دلايل آن است.
همه ما مى دانيم جهانگرد براى مدت چندين سال برجسته ترين شخصيت نه از نظر مقامى که از نظر اجرايى در وزارت پست بوده است. حضور کاملا موثر وى در زمان وزارت عارف و سپس تفويض سرپرستى وزارت پست بعد از رفتن عارف به وى از طرف رييس جمهور و به دنبال آن معرفى جهانگرد به مجلس به عنوان وزير که البته با اى عدم اعتماد نمايندگان مواجه شد و سپس نماينده ويژه رييس جمهور در زمينه آى تى که در کنار سمت دبيرشوراى عالى اطلاع رسانى به وى تشخصى بالاتر از يک معاون وزير مى بخشيد.
اما چند واقعه ما را مى تواند بيشتر با موضوع و نتيجه گيرى دقيق تر نزديک کند. اول اين که آقاى جهانگرد در مصاحبه اى که با يکى از دوستان انجام داده بود کاملا اقرار کرده که مصوبه محدود کننده شوراى عالى انقلاب فرهنگى را او به اين شورا برده است و حتى بعضى نيز گمان مى کنند تهيه کننده اصلى مصوبه خود وى بوده است. اين در حالى است که اين عضو کميته سياسى جبهه مشارکت مى توانسته طرح خود را به نزد دوستان خود در مجلس ببرد و معلوم بود اگر شوراى نگهبان هم آن قانون را تصويب نمى کرد حداقل مثل الان شرکت هايى چون پارس آنلاين که به امکانات فنى خود در سانسور سايت هاى اينترنتى مى نازند نمى توانستند بگويند که ما به استناد قوانين اين محدود سازى را انجام مى دهيم.( بگذريم از اين که يک روز به استناد قوانين و تبعيت از مخابرات وبلا گ ها را مى بندند و روز بعد به معذرت خواهى و اعطاى يک ساعت اينترنت – نهايت سخاوت! – مى افتند)
بنابراين اتفاقا اگربخواهيم سخت بگيريم محدود شدن وبلاگ ها اتفاقا نتيجه غير مستقيم فعاليت هاى آقاى جهانگرد است. دومين موضوع که يکى ديگر ازدوستان به آن اشاره کرده موضوع حمايت جهانگرد ازبرگزارى نخستين دوره مسابقه برترين وبلاگ هاى فارسى است درحالى که همه ما شاهد بوديم که تا لحظات آخر ايشان حاضر نشد در مراسمى که جوايز آن را خود پيشکش کرده بود شرکت کند و همان گونه که در همان زمان در يک يادداشت نوشتم فرصت مناسبى را براى نزديک کردن تصميم گيران دولتى به وبلاگ نويسان از دست داد.
من احترام دوستانم را به جهانگرد و کسى که مرد اول آى تى مى نامندش درک مى کنم خودم هم خيلى مايلم ايشان به همين دليل استعفا داده باشند اما دوستان من بگذاريد اگر قراراست افتخارى نصيب کسى شود حداقل خودش از اين موضوع با خبر باشد و ماجراى پرت شدن آن مرد از همه جا بى خبر از بلاى آبشار نشود!