تکنولوژی

عکاسی کار خطرناکیه!

نام نویسنده: مت کورکیوم

عکاسی کار خطرناکیه. ادیت کردن یه عکس و نتیجه‌ی خوب گرفتن کافیه تا گرفتار و اسیرتون کنه. بعد شما یه دوربین اس ال آر معمولی با یه لنز ارزون ۵٠ میلی‌متری می‌خرید و سعی می‌کنید توی عکس‌هاتون با عمق میدان بازی کنید. بعدش خب طبیعتًا یه سه‌پایه نیاز دارید و البته یه باتری اضافه برای دوربین‌تون و یه تعدای هم مموری‌کارت و یک لنز زوم و بعد یک ریموت و بعدش هم یه فلاش. بعد دوربین یه کم پیشرفته‌تر دوست‌تون رو دست میگیرید و امتحانش می‌کنید و خوشتون میاد و میرید یه دونه شبیه اون می‌خرید. و بعد فکر می‌کنید با این لنزی که دارید از قافله عقب موندید. پس شروع می‌کنید به گشتن دنبال یه لنز خوب و به این نتیجه می‌رسید که چه معنی داره که روی لنزی سرمایه‌گذاری کنید که با دوربین‌های فول‌فریم کار نمی‌کنه. تصمیم کبری رو می‌گیرید و یه دوربین فول‌فریم به همراه یک لنز خیلی واید، یه لنز پرایم با دیافراگم باز و یک لنز هفتاد دویست با.دهانه‌ی دیافراگم ٢.٨ ابتیاع می‌کنید. شما قبلاً لنزهای ارزون و معمولی پرایم رو امتحان کرده بودید و حالا گرون‌تر و با کیفیت‌ترش رو دارید. هم‌چنین سه‌پایه‌تون رو به‌روز کردید و یه تعدادی فلاش و فلاش‌چتر و سافت‌باکس تهیه کردید. شما حالا ٨ تا باطری و یه کیف پر از مموری کارت هم دارید.

حالا با تجهیزات جدید، فایل عکس‌هاتون حجیم‌تر شده و نیاز به یک کامپیوتر جدید با و یک هارد اس اس دی با یه تعدادی رم و چند تا هارد اکسترنال دارید. کامپیوترتون رو ارتقا می‌دید و یک مانیتور ٢٧ اینچ با قابلیت نمایش طیف زیادی از رنگ‌ها رو هم می‌خرید که بتونید عکس‌هاتون رو توش بهتر ببینید و ادیت کنید. حالا لابد نیاز به آبونمان نرم‌افزارهای آدوبی دارید و احتمالاً می‌خواین با نرم‌افزارهای دیگه هم ور برید و تجربه‌هایی رو کسب کنید. تعدادی پریست لایت‌روم میخرید. بعد احساس می‌کنید که به عنوان یه عکاس یه وب‌سایت خوب لازم دارید که عکس‌هاتون رو توش به نمایش بذارید پس به سایت اسماگ مگ پول میدید و ازش سرویس وب‌سایت می‌گیرید. حالا وقتش شده که از عکس‌های بسیار با ارزش‌تون نسخه‌ی پشتیبان تهیه کنید و عضو سایت بلک بلیز میشید که در ازای پرداخت آبونمانش می‌تونید از همه‌ی دار و ندارتون نسخه‌ی پشتیبان تهیه کنید. بعد که خیال‌تون بابت بک‌آپ فایل‌هاتون راحت شد و تونستید شبا راحت سرتون رو روی بالش بذارید به فکر خرید یه تبلت گرافیکی با قلم مخصوص می‌افتید چون باهاش می‌تونید کاراتون رو سریع‌تر انجام بدید. یه تبلت کوچیک مارک وکام سفارش میدید و چند هفته بعد سایز بزرگترش چشم‌تون رو میگیره و دلتون رو به دریا میزنید و مدل بیست و دو اینچیش رو میخرید.

شما حالا در زمینه‌ی کیف‌های دوربین هم تخصص پیدا کردید و می‌رید سراغ یک کیف برای دوربین و دو تا لنزتون، یه چمدون بزرگ چرخ‌دار برای کارهای بزرگ و سفرهای کاری، یه کوله‌پشتی برای پیاده‌روی‌ها و باقی سفرها و یه کیف کمری برای وسایل ضروری عکاسی و لپ‌تاپ‌تون. البته که شما این کیف‌ها رو هم لازم دارید: یه کیف برای سه‌پایه‌تون، یه کیف برای نورهای ال ای دی، یه کیف فلزی برای ابزارهای ضبط صدا، یه کیف برای کابل‌های افزایش طول و یه کیف نرم برای خرت و پرت‌های کوچیک‌تون.

شما توی تالارهای گفت‌وگوی اینترنتی و گروه‌های فیسبوکی فعالید و میانگین تعداد خرید و فروش‌هایی که تو این گروه‌ها کردید، افسرده‌کننده‌ست. حداقل دو بار در سال به این فکر می‌کنید که کل دوربین و لنزها و متعلقاتش رو بفروشید و مهاجرت کنید به یه برند دیگه. دوست دیوانه‌تون قبلا فولکس واگنش رو فروخته بود تا دوربین لایکا بخره و شما پیش خودتون فکر می‌کردید که این بشر چه‌قدر احمقه ولی حالا شاید چنین فکری در موردش نکنید.

به شکل عجیبی همه چیز از کنترل شما خارج شده. بعد از امتحان کردن کلی ابزار مسخره، حالا تصمیم گرفتید که یه دیفیوزر مودل مگ مودز روی فلاش دوربین‌تون ببندید. شما برای باتری‌ها و کابل‌هاتون کیف مخصوص خودش رو دارید. یه کوه باطری قلمی و نیم قلمی قابل شارژ دارید و همه‌ی برندها و مدل‌ها رو امتحان کردید و الان فقط از باتری‌های مدل انلوپ پاناسونیک استفاده می‌کنید. شما ۶ تا شارژر برای باتری‌های قلمی و نیم‌قلمی و ۴ تا شارژر برای باتری‌های لیتیومی دوربین‌تون دارید.

و حالا… پیش خودتون فکر می‌کنید که دوربین بزرگ اس ال آر شما کمی سنگینه. مخصوصًا برای انجام پروژه‌های شخصی. بنابراین سراغ دوربین‌های کوچیک بدون آینه می‌رید. عاشقش میشید و یکیشو می‌خرید. حالا سه تا لنز پرایم هم براش دارید به علاوه‌ی مموری‌های جدید، باتری، شارژر و کابل و گریپ و بند و کیف. شما صاحب دو دست دوربین با سیستم‌های کاملاً متفاوت هستید. حالا وقتش شده که یه رادیو فلاش پاکت ویزارد بخرید چون متاسفانه رادیو فلاش قدیمیتون با این دوربین جدید سازگار نیست. به این فکر می‌کنید که یک دست فلاش استودیویی بخرید. یه وضعیت سخت دیگه. یه دوربین گوپرو با متعلقاتش می‌خرید که بتونید از تمام امکاناتش استفاده کنید و راحت به این‌ور اون‌ور بچسبونیدش. و بعد شروع به تحقیق کردن درباره‌ی هلی‌کم‌ها می‌کنید.

تا حالا حدود ٢۵ هزار دلار پیاده شدید. شاید هم ٣٠ هزار تا. و هیچ‌وقت خوشحال نبودید به خاطر اینکه یه مقداری نویز توی حساسیت‌های بالای دوربین‌تون توی قسمت‌های سایه می‌بینید. اینجاست که تو یه لحظه وسوسه‌ی خرید یه دوربین جدید با یه سنسور بهتر به سرتون می‌زنه. این فکر تو کله‌تون می‌چرخه و ناامیدتون می‌کنه.

با دوست‌تون توی استودیوش قرار گذاشتید و با دوربین هاسلبلادش کمی بازی بازی می‌کنید. دوربین مدیوم فرمت! چشماتون برق می‌زنه و بعد سرتون رو تکون می‌دید و به خودتون میگید شاید یه روزی منم صاحبش شدم.

کلی از زندگی‌تون رو وقت گذاشتید تا عکس‌هاتون رو ادیت کنید و به عکس‌های بعدی که می‌خواید بگیرید فکر کنید. از عکاسی طبیعت و پرتره و عکاسی عروسی و فشن و اچ دی آر گرفته تا عکاسی از بچه و حیوونا و ماشینا. همه و همه رو امتحان کردید و توش تجربه کسب کردید. هر دفعه تجهیزات بیش‌تری نیاز داشتید و احتیاج داشتید که مهارت‌ها و تکنیک‌های بیشتری رو یاد بگیرید و کسب کنید. عکس‌هاتون رو چاپ کردید و کتاب درست کردید. با عکاس‌های دیگه راجع به اینکه چه‌قدر دیدن عکس‌های چاپ‌شده متفاوت‌تر از نسخه‌ی دیجیتالشونه کلی گپ زدید و صحبت کردید. به یه نمایش‌گاه توی یه گالری فکر میکنید.

برای یک دوره‌ی کوتاه تمام تجهیزات عکاسی دیجیتال‌تون رو کنار می‌ذارید و یک دوربین آنالوگ با تعدادی لنز پرایم می‌خرید و چندین حلقه نگاتیو انبار می‌کنید و فقط با نگاتیو عکاسی می‌کنید. یک تاریک‌خونه تو حمام خونه‌تون می‌سازید و شروع می‌کنید به عکاسی خیابانی. نگاتیوهاتون رو بعد از ظهور با عشق اسکن می‌کنید و شروع می‌کنید به گشتن دنبال اسکنرهای بهتر و با کیفیت‌تر.

در نهایت به این نتیجه می‌رسید که هزینه‌های خرید نگاتیو سرسام‌آوره و دوباره به عشق قبلی‌تون یعنی عکاسی دیجیتال رو میارید. به یه جایی می‌رسید که دل‌تون نمی‌خواد دوربین‌تون رو با خودتون به مراسم‌های خانوادگی ببرید چون دل‌تون می‌خواد با عکاسی حال کنید نه این‌که همیشه و هر جایی مشغول عکاسی باشید.

یه عکس خوب می‌گیرید و و توی ادیت کردنش هم سنگ تموم می‌ذارید. این بهترین کاریه که امسال انجام دادید و بابت این کار بی‌نهایت هیجان‌زده هستید. عکس‌تون رو منتشر می‌کنید و مردم هم از دیدنش کلی هیجان‌زده میشن و حسابی مورد استقبال قرار می‌گیره. به این فکر می‌کنید که می‌ارزیده که برای رسیدن به چنین جایگاهی کلی وقت و انرژی و هزینه صرف کردید چون حالا می‌تونید دائما عکاسی کنید و یک پورتفولیوی خوب هم دارید. بعد متوجه می‌شید که یه کمی نویز توی قسمت‌های سایه‌ی عکس‌تون وجود داره و به این فکر می‌کنید که دوربین و لنز بعدیتون چی باشه…

پی‌نوشت:

خیلی از کسانی که دوربین دارند و عکاسی می‌کنند این نوشته رو خیلی خوب می‌فهمند. عکاسی اغلب به عنوان یک تفریح شروع می‌شه و به سرعت از کنترل خارج می‌شه. عکاسی می‌تونه گرون باشه ولی لزوماً نباید این‌طور بشه. اگه عکاس‌ها با تجهیزاتی که دارن خوشحالن و ازش راضی هستن این شگفت‌انگیزه. من هم گاهی راضی‌ام ولی در عین حال دلم می‌خواد بر بلندای تکنولوژی بایستم و ببینم اتفاق بعدی که می‌افته چیه.

من همیشه سعی کردم ابزاری رو بخرم که بهم کمک کنه عکس‌های بهتری بگیرم و یا کمکم کنه که کارم سریع‌تر پیش بره. قبل از خرید کلی تحقیق می‌کنم و فقط وقتی خرید می‌کنم که می‌دونم اون چیزی که می‌خرم قراره یه جای خالی رو پر کنه.

بعضی از آدما معتقدن که ابزار، به شکلی جادویی عکس‌هاشون رو بهتر میکنه. نه، این اشتباهه. البته که وقتی شما مهارت‌ها و تکنیک‌تون رو افزایش می‌دید و تجربه‌های زیادی کسب می‌کنید، اون وقته که ابزار می‌تونه عکس‌هاتون رو بهتر کنه چون شما قادرید تا از اونها به درستی استفاده کنید.

این مسیری که من رو به اینجا رسونده دوازده سال طول کشیده و پول همه‌ی تجهیزات عکاسی که خریدم رو از خود حرفه‌ی عکاسی به دست آوردم. عکاسی برای من در طول این سال‌ها از یک تفریح تبدیل به یک شغل پول‌ساز پاره‌وقت شده. برام اهمیتی نداره که دیگران، خوره‌ی تجهیزات صدام کنن ولی در عین حال می‌دونم که یه کلکسیونر هم نیستم و سعی می‌کنم به درستی و به‌جا از تجهیزاتم استفاده کنم.

* نقل از : وبلاگ مترجم 

 

منبع : پتاپیکسل

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا