گفتگو با دكتر لطفعلى بخشى، رييس انجمن انفورماتيك ايران
نام نویسنده: عليرضا صالحى
ماهنامه شبکه – اشاره :بدون شك اگر دانشآموختگان رشته كامپيوتر و حتى رشتههاى فنى كه چند واحدى كامپيوتر گذراندهاند، داراى حافظهاى جمعى باشند و خاطراتى مشترك داشته باشند، نام دكتر لطفعلى بخشى، قسمتى از آن حافظه جمعى است. كتاب مبانى كامپيوتر با آن جلد ساده دو رنگ و زبان ساده، براى بسيارى از كسانى كه در سالهاى دور و نزديك با كامپيوتر در واحدهاى آكادميك سروكارى داشتهاند، نوعى نوستالژى محسوب مىشود. كسانى كه با كامپيوتر بهطور جدىتر مأنوس بودهاند و سروكارى با انجمن انفورماتيك ايران داشتهاند نيز عضو شماره يك انجمن را مىشناسند. ورود كامپيوتر در ايران كه اكنون به نيمقرن رسيده است، تاريخ و آبرويى دارد و قطعاً دكتر بخشى جايگاه والايى در آن دارد. گفتوگوى گرم و بدون تكلف با ايشان ضمن آنكه افتخارى براى بنده بوده است، شيرينى يك صميمت را نيز در خود دارد. و ديگر اينكه در اين گفتوگو بيشتر شنونده بودم تا گوينده، پس تنظيم آن نيز حالتى روايى دارد.
گامهاى نخست
در كشور ما معمولاً خيلى از كارها برنامهريزى شده نيستند و خيلى از موارد برحسب اتفاق برسرراه افراد قرار مىگيرند. ورود بنده به حوزه كامپيوتر هم از اين قاعده مستثنى نبوده است. سال 1343 بنده در رشته اقتصاد وارد دانشگاه تهران شدم. در همان زمان دانشجويى يعنى سال 1345 شنيدم كه مركز آمار عدهاى از دانشجويان را براى جمعآورى آمار سرشمارى عمومى سال 1345، استخدام مىكند. من هم مراجعه كردم و پس از انجام آزمون كوچكى پذيرفته شدم و به عنوان آمارگير فعاليتم را آغاز كردم. بعد از جمعآورى آمار، مركز آمار در مرحله بعدى عدهاى از همان افراد را انتخاب كرد تا در امر كدگذارى دستى پرسشنامهها كمك كنند كه بنده هم در بين آنها بودم. به اين ترتيب من كارمند قراردادى مركز آمار شدم و بهطور جدىتر با مقوله آمار و كدگذارى آشنا شدم. روش كار در آن زمان اينگونه بود كه پس از پايان يافتن كدگذارى، فرمها براى پانچ مىرفتند و سپس به كامپيوتر سپرده مىشدند براى استخراج اطلاعات. من تا آن زمان اطلاعى از كاركرد كامپيوتر نداشتم فقط مىدانستم كه در مركز آمار، كامپيوتر وجود دارد. در مرحله بعدى، مركز آمار اعلام كرد كه از جمع افرادى كه مشغول كدگذارى فرمها هستند يعنى مجموعهاى حدوداً يكصدنفرى، با برگزارى آزمون هوش، عدهاى را براى برنامهنويسى كامپيوتر انتخاب خواهد كرد. از ميان آن جمع، چهار نفر انتخاب شديم كه براى آموزش برنامهنويسى به شركت IBM (در آن زمان) رفتيم. دوستان ديگرم آقايان غلامرضا يوسفيان، محمودرضا جهانى و ميرمحمود مينوبخش بودند.
اولين تجربه آموزش برنامهنويسى ما بسيار ناخوشايند بود. زيرا مربى ما تسلط چندانى ب موضوع نداشت، خود ما هم هيچ اطلاعى از كامپيوتر نداشتيم، در نتيجه در يك فضاى خالى، از چيزى صحبت مىكرديم كه هيچكدام به درستى از آن خبر نداشتيم. پس از سپرى شدن اين دوره كه فكر مىكنم يكى از سختترين دورههاى آموزشى خودم تاكنون بوده است، دكتر مودت آمدند و به ما زبان برنامهنويسى فرترن درس دادند. كلاسهاى ايشان بسيارخوب و مفيد بود و چيزهاى بسيارى آموختيم. اين اتفاقات در حدود سال 46 روى دادند. ولى نكته اين بود كه ما هنوز كامپيوتر نديده بوديم و فقط تصورى داشتيم كه دستگاهى وجود دارد كه چنين و چنان مىكند. بعد از ايشان هم مدرس ديگرى داشتيم كه ايشان هم تسلط چندانى به موضوع نداشتند و فقط از روى منوآلهاى كامپيوترها چيزهايى به ما مىگفتند. به هر حال پس از طى شدن اين دورهها، ما به مركز آمار بازگشتيم و آماده كار شديم. بعد از اين دوره ما براى نخستين بار موفق شديم كه يك كامپيوتر واقعى را ببينيم ولى امكان كار با آن را نداشتيم. با بازگشت ما به مركز آمار، مخالفتهايى با پذيرش افراد جديد در قسمت برنامهنويسى بروز كرد و ما نتوانستيم كه در قسمت برنامهنويسى كامپيوتر مستقر شويم.
نتيجه اين شد كه رييس ما، در آن زمان آقاى دكتر بهشتى (ايشان هم اكنون رييس كنفدراسيون صنايع ايران هستند) در اتاق خودش ما را مستقر كرد. اما كماكان چون كامپيوتر در اختيار واحد ديگرى بود، به ما نه كار مىدادند و نه وقت استفاده از كامپيوتر. در همان زمان، از افغانستان به مركز آمار براى دادن سفارش كار مراجعه كردند. آنها مجموعه اطلاعاتى داشتند تحت عنوان بودجه خانوار افغانستان كه پرسشنامههايى بود در حدود هفتاد صفحه كه مملو از اطلاعات مختلف و گاهى غيرمرتبط با يكديگر از شهر كابل بود.
اين اطلاعات به علت غيرمنسجم بودن، كاربرد زيادى نداشت و كسى نمىپذيرفت كه روى آنها كار آمارى انجام دهد. آقاى دكتر بهشتى براى اينكه ما هم كارى داشته باشيم، اين پروژه را قبول كردند و به ما سپردند. در واقع در همين پروژه ما ياد گرفتيم كه ضمن برنامهنويسى، سيستم هم طراحى كنيم. اما نداشتن فرصت استفاده از كامپيوتر كماكان پابرجا بود و كارهايمان پيش نمىرفت.
در همين اوضاع و احوال بود كه آقاى بهشتى پيشنهادى به ما داد كه به نظرم تا حد زيادى سرنوشت و آينده كارى ما را تغيير داد. ايشان پيشنهاد كردند كه از مركز كامپيوتر براى شبها تقاضاى وقت بكنيم. مثلاً ساعت 11 تا 12 شب يا 12 تا يك شب. به اين طريق موفق شديم كه كارهايمان را روى كامپيوتر اجرا كنيم. ولى نكته بسيارمهم اين قضيه آنجا بود كه ما معمولاً با اپراتور كامپيوتر توافق مىكرديم و گاهى تا 6 صبح از كامپيوتر استفاده مىكرديم.
يعنى فرصتى طلايى داشتيم كه بتوانيم بدون دغدغه و بهطور مستقيم با كامپيوتر كار كنيم، جواب بگيريم، غلطگيرى كنيم و مجدداً به كامپيوتر بدهيم. همان شب بيدارىها به گروه چهار نفره ما كمك كرد كه چيزهاى بسيار زيادى از كامپيوتر و برنامهنويسى ياد بگيريم و با كمك ديكشنرى، منوالها و آزمون و خطا به جلو مىرفتيم. كمكم در بين جامعه برنامهنويسان كه در آن زمان شايد پنجاه نفر هم نبودند، گروه چهار نفره ما شهرتى كسب كرده بود و همه اينها به لحاظ همان كار كردنهاى شبانه و ارتباط بىواسطه با كامپيوتر بود.
بد نيست پرانتزى هم اينجا باز كنم. سيستمهاى سختافزارى آن موقع، IBM 1401 بودند. بعد از آن خستين كامپيوترهاى نسل سوم آمدند كه 360 IBM بودند با 32k حافظه. دستگاههايى كه به نظر ما در آن زمان فوقالعاده بودند، با امكانات بسيار زياد و توانايىهاى شگفتآور. به هر ترتيب ما برنامههايى به زبان COBOL مىنوشتيم و با كارت پانچ آنها را اجرا مىكرديم.
دوران سربازى
بعد از فارغالتحصيلى از دانشگاه در سال 47، بايد به خدمت سربازى مىرفتيم. مركز كامپيوتر ارتش تقاضا كرد كه به آنجا برويم و ما هم به مركز كامپيوتر ستاد كل ارتش رفتيم. آنجا هم يك 360 IBM بود. همان كار و تلاش شبانهروزى را در آنجا هم ادامه داديم و سيستم حقوق و دستمزد ارتش را تغيير داديم و به يك سستم جامع تبديل نموديم. خروجى سيستم، سراسرى نمودن حقوق ارتش بود. حالا بماند كه همين كار چقدر به زيان بعضىها تمام شد زيرا مغايرتها و اشكالات بسيار زيادى آشكار شدند كه تا قبل از اين به صورت دستى امكان كشف آنها وجود نداشت.
پس از پايان دوران خدمت سربازى، ارتش ما را با حقوقى تقريباً پنج برابر حقوق عادى به استخدام خود گرفت كه حدود دو سال اين روند ادامه يافت. اما كار در محيط نظامى را تحمل نكرديم و از آنجا بيرون آمديم.
خدمات دولتى
پس از آن به وزارت كشاورزى رفتم و به عنوان معاونت خدمات ماشينى مشغول به كار شدم. سپس به دانشگاه آزاد ايران رفتم كه دانشگاهى تاه تأسيس بود. اين دانشگاه برمبناى آموزش از راه دور پايهگذارى شده بود. آن موقع عموماً وضعيت استخدام كسانى كه در حوزه كامپيوتر كار مىكردند بسيار خوب بود و احترام زيادى نيز داشتند. بنده بعد از دو سال به مديريت كامپيوتر دانشگاه منصوب شدم. در آن موقع ما تنها دانشگاهى بوديم كه مستقل از سازمان سنجش، كنكور برگزار كرديم و اسامى قبولى را هم خودمان اعلام كرديم.
همين كارها ما را به اين سو برد كه از هزينههايى كه براى كامپيوترها انجام مىدهيم استفاده بهينهترى بنمايم. اين موضوع مقارن شد با ورود شركتهاى DEC و Data General به ايران. شركت ديتا جنرال پيشنهاد فروش كامپيوتر را ه ما داد. ما هم پس از بررسى به اين نتيجه رسيديم كه سنت شكنى بكنيم. يعنى تا آن زمان رسم بر آن بود كه كامپيوترهاى IBM را عموماً با هزينههاى بسيار بالا مثلاً 300 هزار تومان در ماه اجاره مىكردند. حالا ما مىخواستيم كامپيوترى را غير از IBM خريدارى نماييم. در آن زمان با معادل كرايه يك سال IBM، يك سيستم كامپيوترى براى خودمان خريديم. سرانجام 300 Eclips C را تهيه كرديم و ماهى 15 هزارتومان فقط براى تعمير و نگهدارى آن پرداخت مىكرديم. همين كامپيوتر تمامى امور ادارى و مالى ما را انجام مىداد. در همان زمان شايعاتى بروز كرده بود كه اختلاسهايى در سازمانهايى كه از كامپيوتر استفاده مكنند، صورت گرفته است.
در پى آن يك گروه كارشناسى ويژه به بازرسى و بررسى عملكرد همه مراكز كامپيوترى پرداخت. نتيجه جالب توجه آن گزارش اين بود كه مركز كامپيوتر دانشگاه آزاد ايران را به عنوان برترين مركز كامپيوترى در كل كشور شناختند و به ديگران توصيه كردند كه از روشهاى آن مركز استفاده نمايند و آن را مورد توجه قرار دهند.
كتاب مبانى كامپيوتر
پس از پيروزى انقلاب اسلامى و تعطيلى دانشگاهها، ديدم كه بهترين فرصت براى نوشتن كتابى براى دانشجويان كامپيوتر همين زمان است. يعنى خاطره همان اولين كلاس كامپيوتر كه داشتيم و براى من واقعاً بسيار مشكل بود، باعث شد كه سعى كنم مبانى كامپيوتر را به سادهترين بيان و شيواترين زبان بگويم به نحوى كه تا حد ممكن براى خوانندگان ملموس باشد. ماجراى چاپ آن كتاب هم خودش داستانى دارد.
در آن موقع به چند ناشر مراجعه كردم كه با سردى آنها مواجه شدم. نتيجه اين شد كه تصميم گرفتم خودم كتاب را چاپ و توزيع كنم. خلاصه كتاب را با سه هزار نسخه منتشر كردم، هر چند كه خيلىها گفتند كه فروش نمىرود و زيان سنگينى در پى دارد. در هر صورت كتاب چاپ شد و همه را آوردم در منزلم چيدم و كمكم شروع كردم به توزيع. جالب است بدانيد كه همه نسخههاى كتاب طى كمتر از دو ماه به فروش رفت.
چاپ دوم را منتشر كردم و آنها هم در همان مدت به انتها رسيد. رسيدم به چاپ سوم كه تصميم گرفتم با انجام اصلاحاتى آن را دوباره چاپ كنم. چاپ سوم را 5 هزار نسخه منتشر كردم كه آن هم به سرعت به پايان رسيد. بعد به بحران كاغذ رسيديم و امكان انتشار مستقل كتاب وجود نداشت. در نتيجه با جهاددانشگاهى صحبت كردم و از چاپ چهارم به بعد از آن طريق منتشر شد كه كتاب توسط آنها در تيراژ 20 هزار نسخه به چاپ مىرسيد و اين روند تا چاپ دهم ادامه يافت. ولى خوب چون مباحث PC در آن آورده نشده بود، ديگر در همان زمان متوقف شد. فكر مىكنم اين كتاب ضمن آنكه از جمله اولين كتابهاى كامپيوترى ايران بود، از جمله پرفروشترين كتابهاى امپيوترى ايران نيز بوده است.
سفر به هند
در حدود سالهاى 76-1375 تصميم به اخذ مدرك دكترا گرفتم. از دانشگاههاى انگلستان و چند دانشگاه اروپايى و از جمله دانشگاه پوناى هندوستان پذيرش گرفتم و نهايتاً تصميم گرفتم به هند بروم. بهخصوص كه شنيده بودم خيلى روى كامپيوتر و IT فعاليت كردهاند. جالب است بدانيد كه هندىها خصلتهاى جالبى دارند كه يكى از آنها ياد ندادن دانستههايشان است! بارها مىشد كه من به شركتها مراجعه مىكردم و پيشنهاد مىكردم كه حاضرم به رايگان كار كنم تا چيزى بياموزم اما قبول نمىكردند. براى همين يك شركت نرمافزارى در هند ثبت كردم تا از ريق استخدام افراد، چيزهايى ياد بگيرم.
در هر حال سفر به هند و كسب دكترى تجربه خيلى جالب و متفاوتى براى من بود. جالب است بدانيد كه مركز كامپيوترى كه در دانشگاه پونا قرار داشت، سوپر كامپيوترهاى ارتش هند را سفارش مىگرفت و مىساخت و حتى مدعى بود كه سريعترين ابركامپيوتر جهان را هم ساختهاست.
در هر حال سفر به هند باعث استفاده از اينترنت، آشنايى با سايتها و راهاندازى تعدادى وب سايت هم شد. در هند مىديدم كه شركتهاى كوچك هم حتى يك سايت دارند ولى ما در اين زمينه عقب هستيم. همين مساله باعث شد كه كار روى سايت را هم آغاز كنم. اكنون سايت www.irancement.com را عملياتى و فعال دارم كه مرجعى براى صنعت سيمان شده است. سايت صنعت فولاد را هم راه اندازى كردهام.
انجمن انفورماتيك ايران
از سال 1355 من و عدهاى از دوستان ديگر تلاش كرديم كه انجمنى را تحت عنوان راهاندازى كنيم. اين تلاشها بعد به تشكيل هيأت مؤسس منجر شد و قرار شد كه از لغت انفورماتيك به عنوان واژهاى عامتر استفاده كنيم. همانطور كه مىدانيد انفورماتيك همانIT امروزى است وليكن فرانسوىها ابتدا آن را به كار گرفتند. در هر حال در اوايل سال 1357 هيأت مديره موقت انجمن را تشكيل داديم.
بعد از ثبت انجمن، نشريه گزارش كامپيوتر را به تعداد 300 نسخه كپى مىكرديم و به صورت دستى يا پستى و توسط اعضاى هيأت مديره انجمن به دست اعضا مىرسانديم! انتشار نشريه، برنامه بازديد علمى و سخنرانىهاى علمى در برنامههاى كارى انجمن بود و جذب اعضاء. اگر به وب سايت انجمن روى نشانى www.isi.org.ir مراجعه كنيد، سابقه هيأت مديره و كارهاى انجامشده اوليه وجود دارد. البته قبل از ثبت رسمى انجمن، در سال 1355 اولين سمينار آموزش از راهدور را برگزار كرديم و در همان موقع با دانشگاه ايلىنويز، ارتباطى آنلاين را برقرار كرديم و اولين گامها را برداشتيم. خلاصه انجمن با فعاليتهاى بسيار زياد اعضاى اصلى و حمايت اعضاى ديگر به عنوان قديمىترين انجمن علمى در زمينه كامپيوتر فعاليت نموده است. حتماً در جريان هستيد كه اكنون سخنرانىهاى مستمر ماهانه داريم و نشريه گزارش كامپيوتر را هم منتشر مىكنيم و وب سايتى هم داريم كه مشغول اطلاعرسانى است.
روز ملى فناورى اطلاعات
با توجه به عده زياد علاقمندان به انفورماتيك، افراد بسيار زياد و متخصصى كه در انجمن فعاليت دارند و نقش بسيار مهمى كه IT در همه شئون زندگى حال حاضر جامعه دارد، پيشنهاد برگزارى روز ملى IT يا روز IT را در انجمن مطرح كردم كه مورد تصويب قرار گرفت. هنوز برنامه برپايى آن مشخص نيست اما كارهاى زيادى انجام دادهايم كه اميدواريم در فرصت مناسب آن را برگزار كنيم. براى اين روز برنامه تجليل از پيشگامان IT را داريم كه مبنا را بر آن گذاشتهايم كه كسانى كه از سال 1347 به قبل در حوزه IT بودهاند و هنوز هم در همين حوزه مشغول به فعاليت هستند را به عنوان پيشگامان IT در ايران معرفى نماييم.
انجام اين كارها مناسبت خوبى هم دارد. و آن 50 سالگى كامپيوتر در ايران است. اين مقدمه را از اين بابت گفتم كه به اين طريق مىتوانيم توجه عمومى جامعه را به IT بيش از پيش جلب كنيم. برنامههاى مفصلتر آن طبيعتاً بعداً بهطور عمومى اعلام خواهد شد. ولى 50 سالگى كامپيوتر در ايران مىتواند نقطه عطفى براى تدوين يك استراتژى بلندمدت در IT باشد.
اميدوارم كه نگاه كنيم به پنجاه سال قبلى و با توجه به آنچه كه قبلاً داشتهايم براى حركت رو به جلو استراتژى يا برنامه راهبردى بلندمدت داشته باشيم. لازم به يادآورى است كه كامپيوترها يعنى ماشينهاى محاسب IBM بين سالهاى 3-1332 از طريق وزارت نفت وارد كشور شدند كه به لحاظ پيشرو بودن شركت نفت از جنبه تكنيكى، نياز به استفاده از آنها احساس مىشد. حالا پس از اين نيم قرن، تقريباً جايى نيست كه كامپيوتر در آن وجود نداشته باشد، چقدر خوب است كه با چشمانى باز براى آينده IT در كشور برنامهريزى كنيم و حداقل يك سند استراتژى IT براى ده سال آينده تدوين نماييم.