اتحاد انسان و ماشین
سازمانها از ماشینهای هوشمند –سیستمهای اطلاعاتی که احساس، درک و عمل میکنند و میآموزند- برای خودکار کردن برخی از وظایف معمول و مبتنی بر مقررات سازمانی با هدف آزادسازی وقت بیشتر برای مدیران استفاده میکنند. فرآیندهای هماهنگی، نظارت بر عملکرد و تخصیص منابع و وظایف ازجمله مهمترین نامزدهای خودکارسازی هستند. سازمانها در سایه چنین اپلیکیشنهایی صرفهجوییهای مالی قابلتوجهی را تحقق خواهند بخشید. علاوهبراین، ماشینهای هوشمند زمان و فضای لازم برای تمرکز بر موضوعات استراتژیک را برای مدیران فراهم خواهند کرد؛ این همان فرصت پیشروست. ماشینهای هوشمند اطلاعات بهتری در اختیار دارند و فرآیند تصمیمگیری را سرعت میبخشند. آنان مدیران را در تغییر تمرکزشان به سمت فعالیتهای نیازمند صفات انسانی از قبیل تفکر پیچیده و استدلالهای قوی یاری میکنند.
سه موضوع که به آنها پرداخته نمیشود
بدون شک مدیران ارشد اجرایی و تیمهای رهبری آنان از چشمانداز پویای پیشروی نیروهای مدیریتی هیجانزده هستند. اما نظر سایر مدیران در این خصوص چیست؟ آیا واقعا آماده تحول مذکور هستند؟ اکثریت قریب به اتفاق مدیران باور دارند که ماشینها وظایف آنان را موثرتر و فضای کار را بسیار جالبتر خواهند کرد. این یکی از مهمترین نتایج بررسیهای Accenture در خصوص تاثیرات محاسبات شناختی است. با این حال، این مطالعه به سه موضوع اساسی که ممکن است توانایی سازمانها را در بهرهبرداری موثر از قابلیتهای ماشینها تحتتاثیر قرار دهند، پی برده است.
مدیران مهارتهای انسانی را دستکم میگیرند
مدیران هنوز قانع نشدهاند که میتوان در محیط سازمان با وجود ماشینهای هوشمند همچنان رشد کرد. بیش از نیمی از (۵۷ درصد) از آنها معتقدند مهارتهای ماشینهای هوشمند توسعه کافی نداشته است. علاوهبر این، بیشتر نگران این واقعیت هستند که الزامات رشد و تعالی در همکاری با ماشینهای هوشمند چه هستند. برخی از مدیران نیاز به مهارتهای دیجیتال، تفکر نوآورانه و توسعه استراتژی را از الزامات این تحول میدانند. اینها مهارتهایی هستند که مدیران را در مدیریت پیچیدگیهای کسبوکار و مراحل رشد آن یاری میکنند. موضوعی که آنان نادیده میگیرند اهمیت مهارتهای بینفردی مورد نیاز برای مدیریت افراد است. آنان در نظرسنجی انجام شده اهمیت شبکههای اجتماعی، توسعه نیروی انسانی و همکاری را در رتبههای ۶ تا ۸ قرار دادهاند. حدود یکپنجم از مدیران شرکتکننده در نظرسنجی معتقدند مهارتهای مذکور در آینده برای نقشهای مدیریتی مهم خواهند بود. این یک چالش بالقوه است زیرا مدیران باید از قدرت الهام بخشی به تیمهای خود برخوردار باشند تا زمینه موفقیت این تیمها فراهم شود. آنان باید بیاموزند که چگونه تحلیلها و توصیههای ماشینهای هوشمند را بهمنظور بهبود اقدامات سازمانی و فرآیندهای تصمیمگیری تفسیر کنند.
نیروی مقاومتهای فردی قویتر از تفکرات رهبری سازمانی
یافتهها حاکی از وجود پارادوکس میان شرکتکنندگان در نظرسنجی است. از سویی مدیران تمامی سطوح (۸۴ درصد) معتقد هستند ماشینهای هوشمند روشها و محیط کار را موثرتر و جالبتر خواهند کرد. از سوی دیگر ۱۴ درصد از مدیران عملیاتی و ۲۴ درصد مدیران میانی به آسانی توصیههای سیستمهای هوشمند را در پیشبرد تصمیمات کسب وکار در آینده خواهند پذیرفت. در مقایسه، نزدیک به نیمی از مدیران ارشد(۴۶ درصد) پذیرای پیشنهادها و توصیههای سیستمهای هوشمند خواهند بود. به نظر شما چگونه میتوان به چنین شکافی اعتماد کرد؟ از مدیران پرسیدهایم چه چیزی منجر به اعتماد آنان به سیستمهای هوشمند میشود، پاسخ مدیران میانی و عملیاتی چنین بود: فراهم کردن درکی قوی از نحوه کار ماشین و فرآیند ارائه پیشنهادها (۶۰ درصد)، انتخاب سیستمی که سابقه مطلوبی دارد (۵۵ درصد) و کسب اطمینان از اینکه سیستم به صورت منطقی کار میکند (۴۸درصد). با فراهم کردن این سه شرط رهبران از توان بیشتری در واکنش بههم افزایی در سازمان برخوردار خواهند شد. درصورت فقدان اعتماد، سازمان به احتمال خیلی ضعیف خواهد توانست وظایف مدیریت روتین را خودکار سازد.
فرآیندهای کسب ارزش مبهم
مدیران معتقد هستند بزرگترین ارزش ماشینهای هوشمند در توانایی آنها در تقویت و نه خودکارسازی وظایف سازمانی نهفته است. به نظر آنان از میان ۱۱ وظیفه اصلی مدیریتی، تنها وظیفه نظارت و گزارش عملکرد نامزد جدی خودکارسازی است. خبر خوب برای مدیران این است که فرصتهای بکری در این زمینه وجود دارد. تقویت اشکال مختلفی دارد، برخی از مدیران از ماشینهای هوشمند برای فعالیت هوشمندتر و سریعتر استفاده میکنند. برای مثال، مدیران فروش از ماشینهای هوشمند برای انجام تحلیلهای زمان واقعی بهمنظور تنظیم کمپینهای تبلیغاتی یا قیمتگذاری بهره خواهند گرفت. ماشینهای هوشمند علاوهبر این به مدیران واحدهای مختلف در زمینه حذف وظایف زمانبر و روتین نظیر گزارشدهی مالی کمک شایانی خواهندکرد.
رهبری هوشمند در عصر ماشینهای هوشمند
مدیران ارشد اجرایی و تیمهای رهبری آنان مسوول کسب اطمینان از آمادگی مدیران برای بهرهبرداری کامل از تحولات پیشرو هستند. در این قسمت به سه اقدام مهم در این راستا اشاره میشود:
تقویت ابعاد انسانی
بهمنظور رشد، مدیران باید از مهارتها و رفتارهای محرک بهبود عملکرد سازمانی برخوردار باشند. این مهارتها عبارت است از استدلال تحلیلی، دانش دیجیتال و دانش کسبوکار. اما علاوهبر این مهارتها برخی مهارتهای بین فردی برای تشکیل تیمهای موفق، پرورش نوآوری و تشویق به اجرای روشهای نوین کار مورد نیاز هستند. بهمنظور کسب بهترین مهارتها، رهبران احتمالا باید در فرآیندهای آموزشی و برنامههای هدایتی و همچنین معیارهای ارزیابی عملکرد فردی رایج در سازمان تجدیدنظر کنند. واقعیت این است که برخی مدیران کنونی از پس اجرای چنین تحولی برنخواهند آمد. به همین دلیل، رهبران باید در خارج از سازمان به دنبال مدیرانی باشند که در تعامل با ماشینهای هوشمند سابقه مطلوبی دارند. این به معنی بازبینی و تخصیص مجدد منابع استعداد و توسعه استراتژیها در سازمان است.
تجمیع نیروها
رهبران پیش از شناسایی فناوریهای هوشمند مناسب برای کسبوکار خود باید الهام بخش مدیران در بهرهبرداری از روشهای نوین کار باشند. در این میان، ایجاد مهارتهای بینفردی نیز در بهرهبرداری مطلوب از ماشینها برای شکلدهی هر چه بهتر به آینده مشاغل از اهمیت برخوردار است. در کنار این موضوع، رهبران باید مدیران عملیاتی و میانی سازمان را از ارزش واقعی ماشینهای هوشمند آگاه سازند.
ترسیم مسیر
کسبوکارها در حال شروع درک تغییرات حاصل از تعامل با ماشینهای هوشمند در قالب وظایف خاص سازمانی هستند. ناشناختهها فراوان است و این به معنی لزوم آزمایش و کسب تجربه در خصوص ماهیت ماشینهای هوشمند در میان مدیران سازمانها است.اجرای این آزمایشهای تجربی و یادگیری همزمان از آنها روشی ساختارمند است و سازمانها را با فرصتهای باارزشی روبهرو خواهد کرد. در حالت ایدهآل، مدیران اجرایی باید در تلاش برای ایجاد اتحادی میان مدیران و ماشینها باشند که مسلما امری فراتر از خودکارسازی وظایف یا تقویت عملکرد مدیران بهشمار میرود. موفقترین اتحادها ارزشهای حاصل از تعامل مدیران و ماشینها را چند برابر خواهد کرد. رهبران نمیتوانند به ماشینها اعتماد کنند، از اینرو باید بر شواهد و تجارب اتکا کنند. پتانسیل بالقوهای در ماشینهای هوشمند برای ارتقای عملکرد سازمانها در سطوح مدیریت وجود دارد. اما رهبران سازمانی باید بهمنظور بهرهبرداری هر چه بیشتر از این مزایا، از ظرفیت سازمان خود در پذیرش چنین تحول عظیمی اطمینان حاصل کنند. در این صورت فرهنگی از آزمایش و تجربه در میان مدیران تمامی سطوح ایجاد خواهد شد.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد