گفت و گو با دكتر معتمدنژاد:اميدوار به جامعه آينده
تکفا – اشاره: دكتر كاظم معتمدنژاد، به پدر علم ارتباطات ايران معروف شده است. براى ما انجام گفتوگو با وى هم يك آرزو و هم ك افتخار بود. با اينكه خيلى از جوانترها، نسبت به آيندهى جوامع توسعهنيافته با ديدهى ترديد نگاه مىكنند، اما با كولهبارى از تجربه توام با دانش، يكپارچه اميد و خوشبينى است. اصلا صحبت با او خوشبينى را به انسان تزريق مىكند. حضور افرادى چون او، وزن علمى هيات ايران را در اجلاسهاى بينالمللى سنگين مىكند. با هم گفتههاى وى را مىخوانيم.
جامعه اطلاعات يا جامعه اطلاعاتى؟ به نظر شما پيام اجلاس WSIS به كداميك از اين دو واژه نزديكتر بوده است؟
من فكر مىكنم كاربرد واژهاى” جامعه اطلاعاتى” (Information Society)كه از چهار دهه پيش در دنيا مطرح شده است؛ در كنر واژه هاى”جامعه سنتى”(Traditional Society) و “جامعه صنعتى”(Industrial society) كاملا بجا و مناسب است مخصوصا كه از لحاظ تاريخى هم معرف ادامة روند دگرگونى آنها به شمار مىآيد. همان گونه كه جامعه صنعتى، جامعهاى است كه مبتنى بر صنعت شناخته مىشود، جامعه اطلاعاتى هم جامعهاى مبتنى بر اطلاعات است. در سالهاى اخير بنابراين با توجه به هماهنگى با كاربرد واژه Information society براى جامعه اطلاعاتى از سوى محققان و متخصصان مشهورى مانند “مانوئل كاستلر” استاد اسپانيولى تبار معروف مقيم آمريكا و مؤلف كتاب سه جلدى “عصر اطلاعات” انطباق واژه مصطلح در زبان فارسى با واژه انگليس آن ، كامل شده است. بنابراين با توجه به هماهنگى جامعة اطلاعاتى با جامعه هاى سنتى و صنعتى و نظر معتبر مانوئل كاستلر ترديد را از بين مىبريم و همان جامعه اطلاعاتى را بهكار مىبريم.
چرا در اين مقطع زمانى خاص، بحث جامعه اطلاعاتى مطرح مىشود و سران كشورها تصميم مىگيرند كه در اين رابطه گرد هم بيايند؟ چون اطلاعات چيزى است كه از ديرباز با بشر بوده و توسعه اطلاعات و جهانى شدن، موضوعى است كه در دهههاى قبل هم مطرح بوده است. به نظر شما مبانى فلسفى جامعه اطلاعاتى چيست؟
مىشود يك نگاه مثبت خوشبينانه و يك نگاه انتقادى بدبينانه داشت. اگر با نگاه خوشبينانه به آن بنگريم، همانطور كه در ادبيات تخصصى غرب معمول است، آن را پديدهى مثبت تلقى مىكنيم. زيرا بهدنبال تحولات دو قرن اخير و صنعتى شدن جوامع و تدوام آنها، امروز مرحلهى جديدى از تكامل جوامع بشرى پديد آمده كه نام آن را جامعه اطلاعاتى گذاشتهاند. اكثر كتابهايى كه در همين زمينه نوشته شده با ديدگاه مثبت ارايه مىشود. اما اگر واقعيت را بخواهيم بسنجيم، با در نظرگرفتن هدفهايى كه از زمان آغاز انقلاب اسلامى تاكنون داشتهايم، همهچيز را بهسادگى نمىپذيريم و تقليد نمىكنيم.
بنابراين با يك نگاه انتقادى، همانطور كه بسيارى از محققان انتقادنگر و متفكران انتقادى بيان مىكنند، مى تون گفت از اين عنوان (جامعه اطلاعاتى) براى مقابله با شرايطى كه دهه هاى اخير سرمايهدارى با آن روبرو بوده استفاده مىشود. در اين مرحلهى تازه تحول سرمايهدارى، براى پوشيده نگهداشتن نظام سلطه و وابستگى كه از راه استعمار مستقيم و غيرمستقيم، ادامه داشت، اين اصطلاح را بهكارمى برند.. اين مسالهاى است كه درباره آن بسيار صحبت شده و بهويژه مانوئل كاستلر كه از او نام بردم، در نوشتههاى خودش در چند سال اخير يادآورى كرده كه از سال 1973 بهدنبال بحران انرژى و گرفتارىهاى اقتصادى خاص كشورهاى غربى، موسسات بزرگ سرمايه دارى بهوجود آمده است، آنها (سرمايهداران) براى انكه راهحلى پيدا كنند تا توليدات راهبردى كه دچار ركود شده بود، رونق بگيرد، از ارتباطات دور و تكنولوژى هاى نوين استفاده كردند. استفاده بهينه از ارتباطات دور از سال 1982 با بررسى كاربرد تلفن در كشورهاى در حال توسعه آغاز شد.
در حالىكه تا آن تاريخ، در دهههاى 1950 و 1960، نفوذ راديو و تلويزيون و مطبوعات و سينما، بهويژه راديو در كشورهاى در حال توسعه كه اكثر مردم بىسواد بودند بسيار كم بود. در دهه هاي1970 و 1980 كشورهاى در حال توسعه كه با كشورهاى سرمايهدارى در زمينه اطلاعات و ارتباطات تعارض و تقابل داشتند، بحث نظم نوين جهانى اطلاعات و ارتباطات را مطرح كردند. همانطور كه مىدانيد، امريكايىها در برابر آن دو اقدام خاص كردند. از يكسو خصوصىسازى ارتباطات را شروع كردند. از نمونههاى بارز آن متلاشى كردن شركت معروف AT&Tو تبديل آن به شركتهاى كوچكتر بود. به دنبال آن ، خصوصى سازى ارتباطات دور انگلستان، ژاپن و كشورهاى اروپاى غربى و جنوب شرقى آسيا صورت گرفت.
در واقع توانستند خصوصىسازى را در سراسر دنيا گسترش دهند. به بيان ديگر آنچه از آمريكا شروع شد، به كشورهاى ديگر هم سرايت كرد. از سوى ديگر امريكا در برابر فشار شديد مبارزات كشورهاى در حال توسعه براى استقرار نظم نوين مورد نظر در سال 1984 از يونسكو خارج شد و در برابر آن، اتحاديه ين المللى ارتباطات دوررا تحت نفوذ كافى خود قرار دادند. در اين جو خاص ، امريكايىها در اتحاديه مذكور ، كميسيونى زير نظر يك لرد انگليسى بهنام دونالد ميتلاند (Donald Maitland) تشكيل دادند، كه جايگاه تلفن را در آيندهى دنيا بررسى كند. اين كميسيون همانطور كه مىدانيد در سال 1984گزارش معروفى بهنام “حلقهى گمشده “منتشر كرد كه در آن گفته شده بود تابهحال به تلفن در كشورهاى جهان سوم توجه نشده است و بعد از اين بايد به آن توجه ويژه اى معطوف كرد. در نتيجة اين كار، تلفن در دنيا رواج بيشترى پيدا كرد و شركتهايى كه تلفن مىساختند، بازار خوبى بهدست آوردند. در همين حال، شرايط مساعد براى ساختن و گسترش دادن كامپيوترهاى شخصى و PCها فراهم شده بود. بنابراين همراه با گسترش تلفن، در دنيا شرايطى بهوجود آمد كه افراد بتوانند از اينترنت بهرهبردارى كنند.
به اين ترتيب بحران اقتصادى آمريكا و ساير كشورهاى بزرگ صنعتى به كمك تكنولوژى نوين اطلاعات و ارتباطات متوقف شد. و اقتصادشان رو به رشد گذاشت مخصوصاً با خصوصىسازى موسسات دولتى ارتباطات دور در سراسر دنيا، بازار ارتباطات جهانى توسعه بيشترى پيدا كرد و اوضاع و احوالى ايجاد شد كه بهكلى شرايط گذشته را دگرگون ساخت. تلفن در خيلى از كشورها، بسيار پيشرفت كرد و همانطور كه مىدانيد چين در اين زمينه پيشتاز شد به طورى كه در سالهاى اخير تعداد تلفنهاى چين حدود دو برابر تعداد تلفنها در آمريكا شده است، در حالىكه در اوايل سال 1990 چنين وضعيتى وجود نداشت.
بنابراين اكنون شرايطى پديد آمده است كه كشورهاى سرمايهدارى از لحاظ اقتصادى بتوانند در تمام دنيا از اين امكانات جديد ارتباطى استفاده كنند. با گسترش كاربرد جهانى تكنولوژى نوين اطلاعات،” جامعه اطلاعاتى” بيش از پيش مورد استفاده قرار گرفته است. البته مقدماتش از اوايل دهه 1960 فراهم شده بود. به اين ترتيب كه از يكسو بعضى از محققان امريكايى مثل آقاى فرتيس مكلوپ استاد دانشگاه پرينستون به بررسى دربارة اقتصاد معرفتى دست زد و منظور از اقتصاد معرفتى، همان بانك اقتصادى و اطلاعاتى بود.
اين بررسى نشان مى داد كه در توليد ناخالص ملى، سهم فعاليتهاى گوناگون معرفتى در امريكا چه نقش مهمى دارد. به طورى كه كمكم اقتصاد اين كشوروارد مرحلهى جديدى مىشود، مرحله اى كه بيشتر توليد ناخالص و همچنين بيشتر مشاغل آن معرفتى و به عبارت ديگر ، ارتباطاتى و اطلاعاتى مىشوند. در سال 1977 هم وزارت بازرگانى امريكا گزارش تحقيقى مربوط به “اقتصاد و اطلاعات” را كه به “يورى پورات” محقق فرانسوى تبار مقيم آمريكا سفارش داده بود، در يك كتاب 9 جلدى منتشر كرد. اين تحقيق به اين نتيجه رسيده بود كه اقتصاد امريكا در حال اطلاعاتى شدن است و بهجايى رسيده است كه اكنون حدود 50 درصدش اطلاعاتى است و در آخر قرن 20 بهجايى خواهد رسيد كه تمام آن اطلاعاتى شود. به اين ترتيب، با تهيه اين منابع علمى و ايجاد جاذبه براى جامعه اطلاعاتى زمينه را فعال كردند.به همين جهت دهها كتاب و صدها مقاله درمورد آن نوشته شد.
دانيل بل جامعهشناس معروف امريكايى هم سفرهايى به اروپا كرد و در سفرى كه به فرانسه داشت، مذاكراتى با مقامات اتحاديه اروپايى انجام داد وخود او هم اصطلاح جامعه اطلاعاتى را جانشين اصطلاح جامعهى پسا صنعتى كرد كه قبلاً عنوان كرده بود و راجع به آن كتاب نوشته بود. بنابراين با تجه به اين زمينهسازى ها، مىتوان گفت اين كار، خودبهخود صورت نگرفته يا بهتدريج بر اثر دگرگونى اتفاق بيافتد، بلكه برنامهريزى شده بوده است.
به طوركلى من معتقدم كه بايد به تغييرات دنيا توجه دقيق داشت و در عين حال بااحتياط رفتار كرد. در سالهاى اخير، بهدنبال ملاقاتى كه درپاييز سال 1379 همراه با آقاى دكتر جلالى سفير ايران در يونسكو و آقاى مهندس جهانگرد، دبير شوراى عالى اطلاع رسانى همزمان با تشكيل سومين كنگره بينالمللى يونسكو درباره اخلاق و اطلاعات، با آقاى “آلن مودو5” معاونمدير كل يونسكودر حوزة ارتباطات و اطلاعات يونسكو صورت گرفت و با پيشنهاد ما براى برگزارى اولين سمينار منطقهاى مربوط به جامعه اطلاعاتى در ايران توافق شد.
ذر شهريور 1380 نخستين سمينار كشورهاى آسياى مركزى و غربى و جامعه اطلاعاتى را تشكيل داديم. در سال بعد هم دومين سمينار با عنوان سمينار “ايران و جامعه اطلاعاتى در سال 1400” برگزار شد. سومين سميناررا هم با عنوان دومين سمينار سياسى منطقه اى كشورهاى آسياى مركزى-غربى و جامعه اطلاعاتى در شهريور 1382 برگزار كرديم. براى اين سمينارها، فعاليت و تلاش بسيارى صورت گرفت. با وجود ناهماهنگىهايى كه هنوز هم وجود دارد، اين تلاشها باعث شد بتوانيم خودمان را براى شركت در اجلاس جهانى سران دربارة جامعه اطلاعاتى آاده كنيم. در طول ماههاى قبل به شوراى عالى اطلاعرسانى وبه ويژه شخص آقاى مهندس جهانگرد نقش بسيار مهمى ايفا كردند.
كميته ارتباطات ملى يونسكو و عدهاى از اعضاى آن هم كمك كردند تا توانستيم زمانىكه پيشنويس اعلاميه اصول اجلاس جهانى تهيه مىشد، پيشنهادهايى مطرح كنيم كه بسيارى از آنهاوارد متن اعلاميه شد.پيش از آن نيز در كنفرانس منطقهاى جامعه اطلاعاتى آسيا در ژاپن، با حضور آقاى مهندس جهانگرد و خدمت آقاى دكتر معتمدى توانستيم در قطعنامهى منطقهاى مربوط به جامعه اطلاعاتى هم تاثير بگذاريم. از اين لحاظ فكر مىكنم كه هيات نمايندگى ايران شامل عده اى ازمحققان و متخصصان و كارشناسان در اين زمينه پشتوانه خوبى داشتند و تاثيرايران در تهيه و تدوين متن اعلاميهى اصول و برنامهى عمل اجلاس ژنو از بسيارى از كشورها بيشتر بود.
بازيگران اصلى جامعه اطلاعاتى و سودبران اصلى در اين عرصه چه كسانى هستند؟
در مقدمه عرض كردم كه چگونه واژه ايجاد شد و چه زمينههايى فراهم شد و چه سياستهايى اعمال شد. ترديدى نيست كه اين روندها در سطح بينالمللى دنبال مى شود و كشورهاى در حال توسعه بايد سعى كنند به نفع خودشان از اين جريان ها بهرهبردارى كنند. حالا كه چنين موقعيتى پيش آمده، چرا از اين اجلاس ها، استفاده نشود.
دراين اجلاس هى جهانى كه نخستين آن در زنو تشكيل شد و ديگرى در شرف تشكيل شدن است و چندين اجلاس منطقهاى ديگر كه برگزار شد و يا برگزار خواهد شد .بهنحوى دوباره بر كوششهايى كه در دهههاى 1980-70 19براى ايجاد نظم نوين جهانى ارتباطات و اطلاعات صورت گرفت، تاكيد شود. در حالى كه كشورهاى غربى تصور نمىكردند كه كشورهاى در حال توسعه دوباره فعال بشوند و خواستههاى گذشته خودشان را مطرح كنند. اكنون وقتى كه اين دو متن اعلاميه اصول و برنامه عمل را مطالعه مىكنيم، مىبينيم كه اكثر حرفهايى كه كشورهاى در حال توسعه در آن سالها زدند، تاييد شده هرچند شايد دربعضى موارد صريح نباشد و در لفافه باشد. اگرچه كشورهاى غربى هم تلاش كردند با آن مقابله كنند، اما بسيار با مدارا رفتار كردند تا هدفشان مشخص نشود. مثلاً در پاراگراف اول اعلاميه اصول، “حق ارتباط” كه مورد تقاضاى كشورهاى در حال توسعه بود را بهعنوان يك نياز مهم ارتباطى مطرح كردند. بنابراين بايد اميدوار باشيم، بهويژه اينكه نگذاشتند اين موضوع درسالهاى دو دهه ياد شده در يونسكو تاييد شود. يونسكو مى توانست بانى تشكيل كنفرانس عالى اخيردر مورد جامعه اطلاعاتى شود، اما آنها مايل بودند اتحاديه بينالمللى ارتباطات دور كه در آن نفوذ بيشترى دارند، آن را برگزار كند.اما در عمل متوجه شدند كه در آن جايى مانند يونسكو اكنون نظر مساعدى نسبت به آن ها وجود ندارد و شايد عدم حضور سران بسيارى از كشورهاى صنعتى در اجلاس ژنوناشى از اين بود كه متوجه شدند نمىتوانند با خواستههاى كشورهاى در حال توسعه كه اكنون به شكل ديگرى بروز كرده است، مقابله كنند.
با توجه به فقر موجود، فقر زيادى كه در كشورهاى جنوب ديده مىشود، بهويژه كشورهاى آفريقايى و با توجه به شكاف ديجيتالى كه وجود دارد، ما هم از نظر سختافزارى و هم از نظر نرمافزارى با كشورهاى پيشرو فاصله داريم. نظر شما چيست؟ آيا اين موضوع باعث نمىشود كه جامعه اطلاعاتى در حد يك نظر و تئورى باقى بماند و آيا در شرايط فعلى با توجه به شكاف موجود، بهعقيده شما كشورهاى در حال توسعه اين امكان را دارند كه به اين جامعه بپيوندند و سود ببرند؟
من معتقدم كه از دو ديدگاه مىتوان اين موضوع را بررسى كرد. از يك سو توسعه تلفن هم به نفع كشورهاى در حال توسعه و هم به نفع كشورهاى صنعتى است. از سوى ديگر اين شرايط باعث مىشود كه در كشورهاى جهان سوم، آگاهى بيشترى نسبت به اين مطلب پديد بيايد و اين آگاهىها نقش جامعهى مدنى را در اين زمينه زياد مىكند.
همانطور كه مىدانيد جامعه مدنى در اجلاس جهانى ژنو نقش فراوانى داشت ومشاركت آن در تهيه مقدمات اجلاس، اوضاع را دگرگون كرد. در دهه هاي1970 و 1980، جامعهى مدنى هيچ ماخلهاى در رويدادهاى يونسكو نداشت.در يونسكو دولتها عمل مىكردند و چون اكثر كشورهاى در حال توسعه در آن موقع نظامهاى اقتدارگرا داشتند، كشورهاى غربى حضور نظامهاى اقتدارگرا در يونسكو را مورد سوءاستفاده و دستاويز قرار دادند و اعلام كردند كه در يونسكو هدفهاى خاص سياسى دنبال مىشود وبر اثر آن آزادى مطبوعات از بين مى رود و با اين صحبتها افكار عمومى امريكا و كشورهاى غربى را تحت تاثير قرار دادند. البته اين مقوله، ديگر مطرح نمىشود. زيرا بحث جامعهى مدنى به ميان آمده است و امريكايىها و اروپايىها از جامعه مدنى دفاع مىكنند. هر چند ما در ژنو با يك تعارض روبرو شديم، در حالىكه از يكسو از جامعههاى مدنى دفاع مىكنند، در عمل نگذاشتند كه جامعهى مدنى بيش از شركت نماينده آن در مراسم افتتاح نقشى داشته باشد، هرچند كه منافع كشورهاى صنعتى همراه با توسعه امكانات فنى، همراه با آگاهى مردم تمام كشورها كه در اين زمينه جنبهى مثبت هم دارد، با حضور جامعه مدنى بهتر بهدست مىآيد. شايد كمكم بهجايى برسيم كه وقتى زيرساختها بهبود پيدا كردند، تعداد تلفنها بيشتر شد، تعداد رايانهها و اتصال به اينترنت افزايش پيدا كرد، آنگاه زمينههاى لازم براى مقابله با شكاف ديجيتال نيز ايجاد شود.
يعنى اگرچه توسعه اقتصادى بسيار مشك است، ولى با آگاهى كه ايجاد خواهد شد، دولتهاى كشورهاى در حال توسعه بايد احساس مسووليت بيشترى بكنند و شرايطى فراهم شود كه دسترسى به امكانات جديد، تلفن، رايانه و اينترنت بيشتر شود. براى كاربرد اينترنت، كوششهايى صورت بگيرد و كاربر هم مورد توجه قرار گيرد و به اين منظور آموزش نيز تقويت شود. مهارتهاى لازم براى استفاده از اينترنت فراهم شود و بهجايى برسيم تا همانطور كه در بسيارى از كشورها براى استفاده از مطبوعات كوشش شده، در اين زمينه هم امكانات فراهم شود. به بيان ديگر مىتوان گفت در هر كشورى كه دانشگاه رشد كرده باشد و تعداد دانشجويان و تعداد فارغالتحصيلان افزايش پيدا كرده باشد، زمينه رشد مطبوعات و اينترنت ايجاد شده است؛ كشور خود ما يك نمونه است. به اين ترتيب هر كشورى كه بتواند در اين زمينه، آموزش عمومى و آموزش عالى را گسترش بدهد، فكر مىكنم براى آن جنبهى كاربردى و كاربرى كه مطرح است، بيشتر موفق باشد و بههمين جهت است كه بايد موضوع توانمندسازى ظرفيتها، بهدنبال ايجاد فناورى و ايجاد زيرساختها و امكانات لازم براى تربيت نيروى انسانى فراهم بشود تا بتوان شرايطى ايجاد كرد كه جامعه كمكم به سويى برود كه هرچه بيشتر از امكانات ارتباطى استفاده كند و در زمينههاى مختلفى كه با آن روبرو هستيم مانند آموزش، بهداشت، كشورزى، دولت الكترونيكى، آموزش الكترونيكى و همهى اينها پيشرفت كند و همانطور كه در برنامه تكفا پيشبينى شده است بتوانيم هدفهاى توسعه اى را پيش بريم.
در صحبتهايتان اشاره به جامعه مدنى داشتيد. جامعه مدنى و يونيدو، دو نهادى بودند كه در اجلاس ژنو سعى كردند نقش زيادى داشته باشند. نهادهاى جامعه مدنى آنجا حضور فعالى داشتند. بهعقيدهى شما نسبت جامعه مدنى و يونيدو با جامعه اطلاعاتى چيست؟
اينها سعى مىكنند دنيا را بيشتر قانع كنند كه حق دارند به فعاليت خود ادامه بدهند. بنابراين هم آنجا بسيار فعاليت كردند و هم پس از پايان اجلاس ژنو به فعاليتهاى خود ادامه مىدهند و در بسيارى از زمينهها فعال هستند. بهويژه تا جايى كه من اطلاع دارم، انجمن خاصى براى تحقق “حق ارتباط در جامعهى اطلاعاتى” آينده ايجاد شده است. هماهنگىهايى بين نهادهاى جوامع مدنى در كشورهاى مختلف دنيا و همينطور ايران نيز انجام مىشود كه جنبهى مثبت دارد. با توجه به تجربهى سالهاى دهه هاي1970 و 1980، من بسيار خوشبين هستم و مطمئنم پس از اجلاس ژنو و قبل از اجلاس تونس، بلكه در گردهمايىهاى تداركاتى امسال و سال آينده نيز بتوانيم فعاليتمان را افزايش دهيم.
تعريف جامع و مدرن از جامعه اطلاعات چيست؟
شايد بتوان گفت كه هيچ تعريف مشخصى در اين موردارايه نشد. فقط يك تعريف در كنفرانس منطقهاى آمريكاى لاتين قبلاً ارايه شده بود. در اين زمينه، باز هم تعريف جامعى نيست و شايد در اجلاس تونس بايد منتظر بود كه مشخصات جامعه اطلاعاتى آينده تعيين شود. حال هم اگرچه تعريفى ارايه نشده است، ولى با در نظرگرفتن اصولى كه در” اعلاميهى اصول” پيش نويس شده است و هدفهاى مورد نظر برنامه عملى مىتوان گفت جامعهى اطلاعاتى، جامعهاى خواهد بود كه در آن در عين حال كه آزادى گسترش پيدا خواهد كرد، بايد به برابرى هم توجه شود. بنابراين برخلاف تجربههاى گذشته كه برخى از جوامع مثل جوامع غربى بيشتر كوشش كردند، در جهت آزادىگرايى پيش بروند و به برابرى كمتر توجه كنند يا كشورهاى سوسياليستى كه كوشش كردند با تكيه بر سياست برابرى و آزادى را از بين ببرند، من فكر مىكنم تجربهها بهجايى برسد كه تعادلى فراهم شود و آزادى و برابرى با هم توام گردد و جامعهى اطلاعاتى آينده، جامعهاى مبتنى بر آزادى و برابرى باشد.
مهمترين نتايج و دستاوردها را چه مىدانيد؟
مهمترين دستاوردهايى كه مسوولان دولتى كشورها از يك طرف و نمايندگان بخش خصوصى وجامعه مدنى از سوى ديگر و همچنين متفكران و متخصصان دانشگاهى كه آنجا حضور داشتند، آن بودكه همه آنان متوجه شدند كه دنياى آينده، دنيايى است كه بايد همه همكارى داشته باشند. آن ها با وقوف بيشتربه خودآگاهى و هوشيارى عمومى در كشورهاى در حال توسعه و رشد جوامع مدنى آن ها به اين نتيجه رسيدند كه بايد بهجايى برسند كه با اين شرايط جديد تمام فعاليتها در جهت مثبت پيش برود .به ويژه گروه محققان و متخصصان متوجه شدند كه بايد موضوع را جدى تر دنبال كنند. بههمين جهت، بهعنوان نمونه ما يك انجمن علمى بهنام “انجمن ايرانى مطالعات و تحقيقات جامعهى اطلاعاتى” تاسيس كرده ايم و بهزودى كارمان را با شركت بخشهاى مختلف دولتى و غير دولتى شروع مىكنيم. قرار است از ماه آينده، جلسه ماهانه داشته باشيم و مسايل گوناگون جامعه اطلاعاتى آينده ايران را آنجا طرح و بررسى كنيم. طبيعى است كه وقتى اين مسايل در مطبوعات مطرح شود، در دانشگاه مورد بحث قرار مىگيرد، در خانوادهها دنبال مىشود ودر جامعه تاثير فراوانى مىگذارد. در اين ميان بايد با ناهماهنگىها مقابله شود، مسالهاى كه من بارها روى آن تاكيد كردم.
منظورم اين است كه آقاى مهندس جهانگرد كه در اين زمينه بسيار خدمت كرده اند، در همهى نشست هاو سمينارهايى كه در مورد برگزارى اجلاس جهانى داشتيم، پيشنهادهاى مربوط به اصلاح اعلاميه اصول و برنامه عمل را به جديت تعقيب نمود.بنابراين بايد حمايت شوند كه بتوانند با همكارى متخصصان و همكاران بخش خصوصى و همكاران جامعه مدنى اين برنامه را دنبال كنند.اكنون با توجه به وجود شوراهاى مختلف مربوط به ارتباطات و اطلاعات در كشور، اگر قرار باشد اين شوراها هركدام براى خودشان كار كنند وبين آنها هماهنگى وجود نداشته باشد، باعث كارهاى موازى و دوبارهكارى مىشود و برنامه و كار لطمه مىبيند. بههمين جهت معتقدم كه شوراى عالى اطلاعرسانى بايد از استقلال كامل برخوردارباشد و هماهنگكنندهى بقيه شوراها و دستگاهها باشد و طورى هماهنگى شود كه چه از لحاظ جنبههاى داخلى و چه از لحاظ بينالمللى، منافع و مصالح مملكتى تامين شود.
تفاوت اجلاس ژنو و ساير اجلاسهاى جهانى چه بود؟
در اجلاسهاى ديگر، بيشتر كارها جنبهى دولتى و ديپلماتيك دارد. معمولاًدانشگاهيان و جامعهى مدنى و بخش خصوصى در آن ها نقش ندارند. اما در جريان فعاليتهاى مربوط به اجلاس تحت تاثير فعاليتهاى 20 سالهى اخير اتحاديه بينالمللى ارتباطات دور، به بخش خصوصى امتيازهاى بسيارى داده شد بخش خصوصى مىتواند از اين تجارب استفاده كند. پيشبينى مىشود كه كشورهاى در حال توسعه نيز با آگاهى بيشترى، همراه با جامعه مدنى گام بردارند. بههمين سبب در آينده