گفت وگو با دکتر حسين غريبى:به اندازه دانشمان صحبت کنيم
نظريههاى مختلف براى جامعه اطلاعات را بهطور خلاصه بيان فرماييد.
جامعهى امروز با تغييراتى بىسابقه مواجه است و بشريت در ميان دگرگونىهايى زندگى مىكند كه كل زندگى او را دستخوش تغييرات اساسى نمودهاند. ضرباهنگ زندگى، تجربههاى روزمره و برنامههاى زمانى معمول انسانها چنان دگرگون شدهاند كه در هيچ برههاى از تاريخ، مانند آن مشاهده نمىشود. با نگاهى به يك دههى پيش، بهراحتى مىتوان سرعت گسترش فناورى اطلاعات را در تمامى اركان جامه مانند خانه، محل كار و آموزش مشاهده كرد. در مدتى كوتاه رقمىسازى، خواه از طريق رايانه، تلويزيون يا تلفن همراه، مسائل معمولى زندگى شدهاند. اين تغييرات چنان با حيات بشر آميختهاند كه هيچ كس نمىتواند حتى براى يك لحظه انتظار انسداد در وضع موجود را داشته باشد.
دگرگونىهاى اجتماعى ناشى از فناورى اطلاعات از تبديل اطلاعات به رقمهاى صفر و يك آغاز گرديد. در حقيقت اين ديدگاهى است كه آقاى برك در سال 2001 مطرح كرد. اين دگرگونىها با تحولات وسيع در سيستمهاى ارتباطى ادامه يافتند و به سرانجامى منتهى شدند كه با نامهاى گوناگون شناخته مىشوند. كاستول اين دوران را عصر اطلاعات مىخواند. عنوانى كه ايد پركاربردترين نام دوران معاصر به شمار رود. اين عصر در واقع محصول توسعه گسترده فناورى ارتباطات و اطلاعات است. توسعه پرشتاب رشد فناورى اطلاعات كه از سالها پيش آغاز شدهاست و همچنان ادامه دارد منجر به كاربرد وسيع آن در ابعاد گوناگون جامعه گرديده است. از اينرو فناورى اطلاعات بهعنوان عامل پرقدرت تغييرات اقتصادى و اجتماعى شناخته مىشود. اين ديدگاه را آقايان وينفر و تيلور در سال 2001 مطرح كردند. چنين كاربردى از زاويههاى مختلف بررسى گرديده و نامهاى گوناگونى را براى جوامع اين عصر به همراه آوردهاست. واتيمو جامهى شفاف را مطرح مىكند. فضاى سايبرنتيك توسط قاى وايت ليت در سال 1997 مطرح مىشود.
جامعهى دانشمدار توسط آقاى سنرون در سال 1998 مطرح مىشود. جامعهى سايبرنتيك و جامعهى برخط توسط آقاى جان در سال 1990 مطرح مىشود. جامعهى رقابتى توسط آقاى ليون در سال 2001 و جامعهى شبكهاى توسط آقاى كاستول در سال 2001 مطرح مىشود و جامعهى اطلاعاتى كه توسط آقاى استيونسن عنوان مىشود, از جمله تعاريفى است كه كاربردهاى وسيع فناورى اطلاعات در جوامع اين عصر را نشان مىدهد. لستور هرچند بهعنوان يك منتقد مفهوم جامعهى اطلاعاتى مطرح است ، اما به روشنى به توصيف تاثيرات فناورى اطلاعات در جامعه پرداخته است. براساس دستهبندى وى ين تاثيرات مىتواند 5 گروه فناورانه، اقتصادى، شغلى، قضايى و فرهنگى تقسيم كرد و مىتوان در هر يك از ابعاد اينها وارد بحث شد. اينكه در بعد فناورانه به چه موضوعاتى اشاره مىشود، در بعد اقتصادى به چه موضوعاتى اشاره مىشود و همينطور در بعد شغلى و فرهنگى چگونه نگاه مىشود, مىتوان نگاهى داشت به اين شكل كه سير تحول اين اسامى كه بيان شد، به چه شكل بوده و الان هم بحثى كه بهعنوان آخرين بحث مطرح است، بهعنوان بحث جامعه اطلاعاتى است.
ضرورت برگزارى اجلاس جهانى چه بود؟
شايد يكى از عوامل مهمى كه به آن مىتوان نگاه كرد اين است كه اگر ما مبتنى بر اطلاعات و يا يك دى بالاتر از اطلاعات اگر پردازش هم شده باشد، در دانش مسايل مختلف بخواهيم صحبت كنيم، نيازمند مشاركت عمومى در همهى دنياست. اگر شما بهدنبال اين مساله باشيد كه در جامعهى اطلاعاتى كه بخش زيادى ازارتباطاتى كه در دنيا ايجاد مىشود، بهشكل ديجيتالى است ، طبيعتاً نمىشود كه من بگويم كه كشورى مثل ايران، داراى نظام ديجيتالى نباشد, اما يك كشور اروپايى داراى نظام ديجيتالى باشد. اگر آنها بخواهند در دنيا مشاركت و تعامل داشته باشند، چارهاى جز اين نيست كه اين مساله بهصورت استاندارد در بخشهاى مختلف دنيا بيايد و ظهور پيدا كند. در بخشهايى توسعهنيافتگى به گونهاى است كه بهراحتى مىتوانند هم به اين موضوع فكر كنند هم فكرشان را در قالب مطالعاتى انجام بدهند و حاصل آن مطالعات را بهصورت طرحهاى اجرايى استخراج كنند، آن را اجرا كنند و بعد از اجرا, ارزيابى كنند و بعد از ارزيابى، نسبت به اصلاحش قدمهاى مثبتى بردارند. اگر بخواهند اين حركت را داشته باشند، هيچ چارهاى جز اين نيست كه كشورهاى مختلف دنيا با هم هماهنگ باشند.
هماهنگى معنايش اين است كه ما هم از جهت ورودىهايى كه به اين سيستم داريم، داراى استانداردهاى خاص باشيم. هم در زمينهى خروجى كه ما مىخواهيم در ابعاد متفاوتى از اين سيستم داشته باشيم، داراى استانداردى باشي ، و هم اينكه مىشود به روش نظارت مستقيم به اين موضوع نگاه كرد. هم مىشود به شكل اشتراك روياروى به قضيه نگاه كرد. اشتراك روياروى يعنى همين گذاشتن اجلاسها و از نزديك بهقول غربىها Face To Face و بهقول ما ايرانىها چهرهبهچهره با همديگر صحبت كردن. اينها روشهاى هماهنگ شدن و يكنواخت نمودن موضوعى است كه در دنيا تحت عنوان جامعهى اطلاعاتى موردبحث قرار گرفته. فكر كنم كه نمىشود ما وارد اين عصر شويم و يا بهعبارت ديگر در اين عصر باشيم كه اين ويژگىها را داشته باشد، اما نتوانيم تعاملات اينگونه با همديگر داشته باشيم. بنابراين ضرورت زمانى و محيطى امروز ايجاب نمود كه چنين حركتى انجام شود.
اجلاس تا چه اندازه در ايجاد همبستگى بين کشورها موفق بود؟
از سالها قبل روى اين مساله بحث شده . اجلاسهاى متفاوتى چه ITU و چه يونسكو, چه WTO و بخشهاى مختلف ديگر, از ديدگاههاى متفاوتى به اين مطلب نگاه كردند. اجلاسهاى متفاوتى در كشورهاى مختلف گذاشته شد. روى مباحث مختلف و ديدگاههاى متفاوتى كه از بخشهاى دنيا مىآمد, بحث شد. هر كدام از اينها در مقاطع بالاتر جمعبندى شده و حاصل آن جمعبندى در اجلاس ژنو مطرح شد. ضمن اين كه در يك چنين تعامل جهانى، رسيدن به اين نقطه كه همهى موارد يك موضوع را قبول داشته باشند، شايد خيلى راحت نباشد.
بديهى است سهم آن كسانى بيشتر خواهد شد كه از دانش بيشترى برخوردارند. يعنى جوامعى كه من ذكر كردم, اسم اينها را چيزهاى مختلفى گذاشتند. برحسب وضعيت تغييرى كه در طى اين مدت برايشان اتفاق افتاده, اين مطلب را انتخاب كردند. مثلا ابتدا آن را تحت عنوان جامعهى شفاف مطرح كردند و گفتند كه ما بايد جامعهى شفاف داشته باشيم. جامعهى شفاف يعنى اينكه شما اطلاعاتتان بهگونهاى باشد كه مردم بهراحتى به آن دسترسى داشته باشند و بتوانند از آن اطلاعات استفاده كنند و آن اطلاعات كه از آن استفاده مىكنند, اثربخش هم باشد. ابتدا تحت عنوان شفافيت مطرح مىشود، بعد مىبينيم كه تحت عنوان جامعه برخط مطرح مىشود. بعد جامعهى دانشمدار، كه بر مدار دانش بگردد. اين است كه ما اگر مىخواهيم حركتى داشته باشيم بايد قبل از آن مطالعه كرده باشيم. اگر مطالعه كرديم ، به اهل فن نشان بدهيم و بعد آن را بهعنوان برنامه يك كشو اعلام بكنيم. طبيعتاً اين برنامه يك برنامهى 5 سالهى مدون مبتنى بر دانش است .
چقدر مطالعه براى تدوين برنامه چهارم صورت گرفته است؟
اکنون بودجه برنامه چهارم كشور با محاسبهى بخش خصوصى، چيزى نزديك 700 هزار ميليارد تومان است – البته اين رقم دقيق نيست. شما مىتوانيد مراجعه كنيد و رقم دقيقش را از بودجهاى كه دولت تقديم كرده به مجلس به دست بياوريد – اگر ما براى يك رقم 700 هزار ميليارد تومانى چقدر بايد مطالعه كرده باشيم ؟ اگر بخواهيم يك درصد مطالعه كرده باشيم، معنايش اين است كه ما براى برنامه 7000 ميليارد تومان هزينه كردهايم كه خروجى اين برنامه براى نسل آينده باشد ، براى نسل جوان ما. اگر بگوييم 1/0 درصد هزينه كردهايم ، 9/99 درصد ما براى آن كارها و 1/0 درصد هم براى مطالعه در نظر بگيريم، مىشود 700 ميليارد تومان. اگر بگوييم 01/0 درصد ما مطالعه كردهايم ، 01/0 درصد مىشود 70 ميليارد تومان.حالا اگر شما بهعنوان يك جوان سراغ مسوولين كشور برويد و بگوييد كه : اگر ما براى اين برنامه 70 ميليارد تومان يعنى 01/0 درصد مطالعه كردهايم, بايد چيزى نزديك – اگر فرض كنيد ما 7000 طرح عمرانى و طرحهاى متفاوت در كشور داشته باشيم، چون كلى از اين بخشها، بخشهاى عمرانى است و يك بخش هم جارى هست – اگر ما 7000 طرح را در كشور بخواهيم نگاه كنيم و براى طرحها 10 ميليون تومان مطالعه كرده باشيم، بايد 7000 گزارش 10 ميليون تومانى داشته باشيم كه بشود 70 ميليارد تومان. الان شما مىتوانيد بپرسيد كه آيا پشت برنامهى چهارم كشور ما آيا 7000 جلد سند وجود دارد يا نه؟ اگر سند وجود ندارد، خوب اين ضعف ماست كه بايد به آن نگاه كنيم و اگر وجود دارد در جامعهى دانشمدار كه ما بهعنوان برنامهى مبتنى بر دانش به مردممان ارايه كردهايم، ما 7000 جلد هم مستند داريم.
متخصصين و محققين ما عموم جامعهى ما مىتوانند به اين طرحها مراجعه كنند و بگويند اين طرحها انجام شده يا توسط خودمان انجام شده و يا با مشاركت خارجىها يا توسط كارشناسان خود سازمان مديريت انجام شده يا اشتراك بين كارشناس سازمان مديريت و بخشهاى اجرايى كشور يا با دانشگاهها و مراكز تحقيقاتى و يا بهعنوان مثال، اين مباحث بسته شده و بهعنوان يك قرارداد, خروجىاش در اختيار مردم قرار گرفته باشد. اگر ما يك چنين مطلبى نداريم، حالا ما به آن جامعه دانشمدار هم نرسيدهايم و نمىتوانيم بحث اين را داشته باشيم كه ما دانش ا در اختيار ديگران قرار مىدهيم.
تفاوت جامعه دانشمحور با جامعه سنتى چيست؟
وضعيتى كه ما اين شكل را برايش متصور هستيم، بيشتر به يك جامعهى سنتى شبيه است تا يك جامعهى مبتنى بر دانش. لذا نگاه كشورها در حد دانششان بهموضوع است، اگر چنانچه يك نگاه دانشى باشد, مىآيد و برنامهها را مبتنى بر دانش نگاه مىكند و چنانچه نباشد طبيعتاً در يك سطح پايينتر. اگر ما يك پله بالاتر بياييم – من نمىخواهم بگويم مراقبت بيشتر و بالاتر از جامعهى دانش است- شايد اينها كنار همديگر باشند ولى ما ديگر جامعهى مراقبتى هم نمىتوانيم داشته باشيم، ولى آنها دايماً همين تعامات را با ما دارند، پيامهايى كه ما براى همديگر مىفرستيم در شبكهى اطلاعاتى كه ايجاد شده ارسال اطلاعات مىكنيم. آنها بهخاطر توان دانشىشان مىتوانند سريع تمام مباحث ما را دستهبندى كنند و ببينيد كه صحبتها در چه جهتى است. اين صحبتها چيست و مراقبت كنند بر برخورد. چه در حوزههاى سياسى چه در حوزههاى اجتماعى، چه در حوزههاى اقتصادى و چه در حوزههاى تكنولوژيكي. اين مطلب برمىگردد به توان هركدام از اين كشورها كه تا چه حد به موضوع توجه داشته باشند.
توان كشورها تا يك حدى برمىگردد به توان اقتصادىشان. مثلاً تفاوتهاى اقتصادى كه بهشدت بين كشورهاى در ال توسعه و كشورهاى توسعهيافته وجود دارد . قاعدتاً سهم اينها از جامعهى اطلاعات نمىتواند سهم يكسانى باشد. بعضىها معتقدند كه اين در نهايت منجر مىشود به تعميق اين شكاف موجود, در كنار فرصتهايى كه براى كشورهاى در حال توسعه ايجاد مىكند و در نهايت ما بيشتر تحت انقياد و سلطه قرار مىگيريم.
احتمال تحقق جامعهى اطلاعات در ايران چقدر است؟
اين بحث پيچيدهاى است و خيلى راحت نيست. اين مطلب درست است كه بههرحال چنانچه توسعهى اقتصادى را در بسيارى از كشورها نداشته باشيم, توانايى رقابت در جامعهى اطلاعاتى با كشورهاى توسعهيافته وجود ندارد. منتهى مطلب ين است كه آيا اين پتانسيل در آن كشورها وجود ندارد كه اين مساله را براى خودشان حل كنند و مشكل را به سمتى ببرند كه آنها هم در مسايل اقتصادى در حدى باشند كه بتوانند بسيارى از مسايل اوليهى خودشان را بهصورتى سازمان بدهند كه توسعه اجتماعى و اقتصادى را بهدنبال داشته باشد؟ من فكر مىكنم اين مطلب، مطلب بسيار مهمى است كه آنها آمدند امروز مطرح كردند. همين مثالى كه الان در مورد بخش اقتصادى خودمان در برنامه پنجسالهى چهارم براى شما زدم, شايد بشود بهعنوان يك نمونه به آن نگاه كرد. يك كشورى كه در بخش بودجهى دولت نزديك 400 هزار ميليارد تومان در بخش دولت و خصوصى با هم نزديك 700 هزار ميليارد تومان. بههرحال دارد اين بحث را مىكند كه در يك برنامه پنجساله به اين موضوع دارد نگاه مىكند. 700 هزار ميليارد يعنى چيزى نزديك 900-800 ميليارد دلار . يعنى يك كشورى توانايى دارد كه در 5 سال براى كشورش برنامهى 900-800 ميليارد دلارى تهيه كند، بنابراين بايد يك حدى از عقلانيت بر برنامه حاكم باشد. يكى از ويژگىهاى عقلانيت اين است كه حداقل ما يك درصدى از اين پول را صرف مطالعه مىكرديم. حالا آيا در مجلس ما به اين موضوع توجه شده كه درصدى از اين پول صرف مطالعه شده باشد؟ بهنظر من بايد اين را نگاه كنيم. اگر به اين مطلب نگاه شد كه من قدمهايى را كه مىخواهم بردارم، مبتنى بر مطالعه است و مبتنى بر جلسه نيست – چون بسيارى از تصميمات كشورهاى توسعهنيافته در جلساتى كه دور هم مىنشينيد به اين مباحث مىرسند و در كشورشان پياده مىكنند- .در حالى كه جامعهى دانشمدار مىگويد كه من جلسه را يكى از ابزارهاى نگاه به موضوع در سطح توسعه مىبينم. يعنى طوفان مغزى آدمها واگرجلسه داشته باشيم اين توفان مغزى يكى از روشها است. ولى اگر ما تنها به توفان مغزى توجه كنيم آن نمىتواند توسعهيافتگى را براى كشورها داشته باشد.
پس يك مطلب اين است كه آيا بحث دانشمدارى ما را به توسعه اقتصادى مىرساند؟ بله، بهنظر من كشورى كه اينقدر درآمد ر كشورش وجود دارد و اينقدر بودجه در كشورش وجود دارد، فضا هست كه توسعه اقتصادى داشته باشد. منتهى اگر مبتنى بر عقلانيت باشد و ما بتوانيم مبتنى بر عقلانيت براى پولى كه در دستمان است تصميم بگيريم. بودجه بهخودى خود نمىتواند اعتبارى را براى يك كشور بهوجود بياورد، مگر اينكه در يك قالب مشخص باشد. اگر شما برنامه نداشته باشيد، مثل اين مىماند كه يك پدر پولدارى, بچههايى داشته باشد كه آن پول را در راهى خرج نكنند كه موجب افزايش پول پدر بشود. طبيعتاً آن پدر هم بعد از مدتى آن پول را از دست خواهد داد و ورشكسته خواهد شد. گرچه پدر پولدار است, ولى چون بچهها در جهت درستى از ان پول استفاده نكردند، اين پول در جهت توسعهيافتگى آن خانواده استفاده نشده، حالا اگر شما بياييد در سطح جامعه و به بزرگى كشور به آن نگاه كنيد، اگر پول داشته باشيم, ولى برنامه نداشته باشيم، لزوما به توسعه اقتصادى نخواهيم رسيد.
پس اگر توسعه اقتصادى را با يكى از شاخصهاى منابع درآمدىمان ذكر كنيم، اينكه ما يك درآمدهايى را داريم، اگر اين درآمدهايمان در كنارش برنامه نباشد، من مىگويم كه برنامه هم بحث دانش است. اين مطلب قاعدتا ميسر نخواهد شد كه ما بتوانيم بدون داشتن آن اطلاعات، بدون داشتن برنامه, به وضع بهترى برسيم ضمن اينكه اطلاعات سطح خام است؛ بايد پردازش بشو، تبديل به يك وضعيت بهترى شود, حالا اين هم ديدگاه متفاوتى است كه آيا اطلاعات همان دانش است يا اينكه نه دانش يك سطح بالاترى از اطلاعات است. نمىخواهيم وارد بحثهاى نظرى موضوعى بشويم، ولى از جهت مفهومى اگر خروجى برنامه بخواهد مبتنى بر دانش باشد، بايد يك حداقلى از اطلاعات در دسترس باشد. حالا چه اطلاعاتى ؟ همان اطلاعات سازمانيافته. اين اطلاعات سازمانيافته به چه صورت مىتواند باشد؟ مىتواند بهصورت گزارش باشد ، مىتواند بهشكل تصوير باشد. اينها وقتى كه قوام پيدا مىكند، مبتنى بر مقايسههاى جهانى است. مبتنى بر يك سرى مطالعات نظرى است. يعنى پايههاى آن مطلب ا اگر داشته باشيم, طبيعتاً مىتواند قوام پيدا كند. مثلاً ما در برنامهى چهارم بحث كرديم كه مىخواهيم توسعه مبتنى بر دانش داشته باشيم. الان من نمىدانم واقعا آن نظريهپردازى مبتنى بر دانشى كه دارد مطرح مىشود در برنامه توسعه كجاست؟ يعنى آن گزارشهاى نظريهپردازى كه انجام شده براى موضوع ، چه كسى نظريهپردازى كرده كه توسعه مبتنى بر دانش مىخواهيم داشته باشيم. خوب اينها سوالاتى است كه در كنار آن ديدگاههايى كه مطرح است بايد اضافه كرد و به آن نگاه كرد و بهعنوان اشكال برنامه، به برنامه نگاه مجددى كرد. چون الان ديدگاههاى كلان در آن سطح مطرحشده, فكر كنم هنو هم فرصت است كه سياستمداران ما، رهبران كشور ما بتوانند در سند اجرايى كه براى اين برنامه مىخواهند بيرون بياورند, مبتنى بر مطالعه باشد. اگر ما 70 ميليارد تومان بگذاريم ، با ميانگين هر پروژه 10 ميليون تومان. ما 7000 جلد سند خواهيم داشت. اگر 700 ميليارد تومان باشد، برابر با 1/0 كل بودجهمان 70 هزار جلد پشتوانهى مطالعاتى براى برنامه خواهيم داشت. خوب يك جايى بايد اين تصميم گرفته شود. مجلس بايد اين را در نظر بگيرد كه يك بودجهاى گذاشته شود براى مطالعه و براى دسترسى به يك سطحى از دانش براى اجراى آن ديدگاههاى كلانى كه مطرح شده بود. پس اگر با اين ديد به موضوع نگاه كنيد، اين تسعه اقتصادى كه مطرح مىكنيد، بدون يك مينيممى از توسعهى دانش ميسر نيست. ببينيد در مورد نفت. الان از نظر تاريخى در ذهنم نيست كه چه موقع پالايشگاه آبادان تاسيس شده، ولى اگر به پالايشگاه آبادان نگاه كنيد، مىبينيد كه نزديك 50 سال ما پالايشگاه داريم. خوب از 50 سال تا اين طرف خيلى از مسايلش بايد زير و رو شده باشد. مستنداتش و مطالبى را كه ما به آن نياز داريم، به كلى قوام پيدا كرده باشد كه بتواند ما را بهعنوان يك كشور بسيار خوب صنعتى در حوزه صنعت نفت در دنيا مطرح كند و يكى از سردمداران ايجاد اين صنايع باشيم. حالا چرا در اين حد مطرح نمىشود؟ من نمىگويم عزيزان ما كه در بخ صنعت هستند، امروز حرفى براى گفتن ندارند، ولى من فكر كنم خيلى خيلى بهتر از اين مىتوانست باشد و حضور ما در دنياى جديد مىتوانست خيلى بهتر از اينها شكل بگيرد. شايد همان نگاه كه من عرض كردم ، كه چون ما به حوزهى دانشى موضوع توجه نكرديم، موجب شده كه ما الان نتوانيم يا به تعبيرى ابنالوقت عمل كرديم. حالا اگر اين مطلب را داشته باشيد، طبيعتاً اين مسايل برمىگردد به اينكه شما چگونه به موضوع توسعهى اقتصادى نگاه كنيد. لذا يك تعامل دوسويه بين توسعهى اقتصادى و جامعهى دانشمدار هست. اگر اين نباشد، آن يكى حاصل نمىشود و اين به ارادهى ملتها و به ارادهى سياستمداران كشورها بستگى دارد. اگر سياستمداران كشورها اين اراده را داشته باشند كه مبتنى بر مطالعه با مردمشان حرف بزنند و هر موقع هم كه مردمشان از آنها خواستند كه اين 50 جلد گزارش من است راجع به اين مساله مطالعه كردم ، بالعكس آن طرف هم سياستمداران ما اگر چنانچه كسانى متخصص رفتند پيششان و صحبتهايى را كردند، مىتوانند بفهمند ، خوب اشكال ندارد اين صحبتها پسنديده است. اما اگر مىخواهيد ما قضاوت خوبى داشته باشيم، لازم است كه مستندات اينها را ما داشته باشيم . در چه مدلى به موضوع نگاه كرديد؟ اين مدل آيا مدل قابل اجراست؟ چه كسى روايى اين مدل را ثابت كرده ؟اصلاً اين مدل در اجتاع ايران كاربرد دارد ؟ و مسايلى از اين قبيل . شما براى ديدگاهتان كه مىخواهيد براى مردم در مسايل كلان تصميم بگيريد، بايد مستندات كافى داشته باشيد. اگر مطالعه كافى نداريد، من ديدگاه شما را قبول ندارم. شايد زيردستىها هم همين فرهنگ بر آنها حاكم شود و در حقيقت رهبران يك كشور هم رهبران سياسى اجتماعى اقتصادى هستند، هم رهبران فرهنگى هستند. يعنى تغيير فرهنگ . اگر مسوولين ما مبتنى بر دانش به موضوع نگاه كنند، مردم هم دانش برايشان عزيز مىشود. اگر چنانچه مبتنى بر دانش نگاه نكنند، موضوع عزتى پيدا نمىكند . اين بستگى دارد كه برخورد ما با موضوع چه در سطح كارشناسان و چه در يدگاههاى مسوولين كشور به چه شكل باشد.
برندگان و بازندگان جامعه اطلاعات چه کسانى هستند؟
شايد در بحثهايى كه سال قبل داشتيم، به يك شكلى مساله را مطرح كرديم خلق و خوى بشر نوعاً بهدنبال بهدست آوردن قدرت در اين دنيا است كه خلق و خوى را در انواع بشر امروز مشاهده مىكنيد. مثلا در مسايل ارزشى ما اين بحث را مطرح مىكنيم كه ما منتظر رسيدن به يك جامعهاى هستيم كه مردم ما به همديگر كمك كنند يا به شكل خودمانى ، مردم ما مىتوانند دست در جيب همديگر كنند و پول بردارند و هزينه كنند. شما امروز در دنيا اگر بخواهيد از بانكهاى جهانى استفاده كنيد، سيستم بانكهاى جهانى مىگويد من پول را به شما قرض مىدهم با بهرهى 3 درصد، 4 درصد، 2 درصد يا 5 درصد يعنى الان بهرهها در كشورهاى توسعهيافته چيزى نزديك به 5 درصد است. اگر شما بخواهيد كه از يك جامعهى توسعهيافته اتومبيل بخريد، تقريبا شما بدون اينكه سودى به بانك پرداخت كنيد، آن اتومبيل در اختيار شما قرار مىگيرد. اينها مطالبى است كه در جامعهى آنها امروز وجود دارد. وقتى شما وارد آنجا مىشويد، همين امكانات براى شما هم هست، اما وقتى به كشورهاى توسعهنيافته مىرويد ، مىبينيد كه بهرهى 30 درصد بايد پرداخت كنيد تا بتوانيد از بانك پول بگيريد. آيا مىتوانيم بگوييم آن روش، روش غلطى است و روشى كه ما در جامعه داريم، روش درستى است؟ وقتى نگاه جديدى را به مسايل داشته باشيم و همه را با ديد بدبينانه نگاه نكنيم, مثلا شما امروز روى يك موضوع علمى داريد كار مىكنيد. مثلا براى شركت خودتان طراحى مىكنيد, وقتى كه مىخواهيد سيستم را طراحى كنيد، وصل مىشويد به سايتهاى متفاوت و اطلاعات متفاوت در مورد مديريت شركت خصوصى مثلا در حوزه فناورى اطلاعات از طريق سايتهاى مختلف مىگيريد. تعامل با متخصصين اين مساله را در دسترس قرار مىدهد. اين بهعنوان يك ارزش است. يكى از ارزشهاى اسلامى اين است كه ارزش دانش به نشر آن است. آن هم آمده در اين سيستم
منبع : تکفا