تکنولوژی

جهان‌های ذهنی نوبلیست‌های اقتصاد 2021

«دیوید کارد»، «جاشوا انگریست» و «گایدو ایمبنز» چطور به اقتصاددانانی تاثیرگذار تبدیل شدند؟

تجارت فردا – یک تماس تلفنی در صبح روز بعد از آخر هفته‌ای شلوغ را تصور کنید که بی‌شک می‌تواند خواب را حرام کند؛ جواب دادن به تماس تصویری با چشمان پف‌کرده یا صحبت با تلفن در صبح زود و با لباس خواب هم احتمالا موقعیت‌های بهتری نیستند و شاید هیچ‌کدام شروع چندان خوبی برای اولین روز کاری هفته نباشند. با این همه اگر تمام این‌ها در صبح روز یازدهم اکتبر اتفاق بیفتند و آن تماس از طرف آکادمی سلطنتی علوم سوئد باشد تا خبر کسب جایزه نوبل اقتصاد را اطلاع بدهد، قطعا صبحی شیرین و روزی فراموش‌نشدنی رقم می خورد. این لحظه‌ای خاص و بی‌نظیر بود که «دیوید کارد»، «جاشوا انگریست» و «گایدو ایمبنز» تجربه کردند. آنها به اتفاق جایزه نوبل اقتصاد سال 2021 را به نام خودشان زدند تا ثابت کنند که استفاده از داده‌های آزمایشات طبیعی برای درک بهتر موقعیت‌های واقعی در اقتصاد، می‌تواند راه پاسخگویی به سوالات اساسی را کوتاه‌تر و ساده‌تر کند. این سه اقتصاددان در عمل نشان دادند که انجام آزمایشات تجربی در علم اقتصاد هم امکان‌پذیر است؛ موضوعی که سال‌هاست به عنوان یکی از نقاط مبهم در این علم مطرح بوده است، چون در اقتصاد امکان چندانی برای انجام آزمایش‌هایی با نظارت دقیق وجود نداشته و به این ترتیب تخمین و پیش‌بینی تاثیرات احتمالی هر متغیر یا اتفاقی بر موقعیت‌های واقعی به سختی و با دقت پایین انجام می‌شد.

حالا اما این سه اقتصاددان تمام پیش‌فرض‌های گذشته را تغییر داده و رویکرد تازه‌ای را در اقتصاد مطرح کرده‌اند که می‌تواند افق‌های جدیدی پیش روی محققان این حوزه قرار بدهد. فعالیت‌های این اقتصاددانان تحسین کمیته علوم اقتصادی آکادمی سطنتی علوم سوئد را برانگیخت، تا جایی که رئیس این کمیته اعلام کرد که آنها توانسته‌اند مشاهدات تجربی را در علوم اقتصادی کاملا بازآفرینی کنند. با این همه اما هر کدام از این اقتصاددانان در زمینه‌های متفاوتی فعالیت می‌کنند؛ در حالی که دیوید کارد به خاطر مطالعات و بررسی‌هایش در حوزه اقتصاد کار شناخته می‌شود، جاشوا انگریست و گایدو ایمبنز را به خاطر فعالیت‌هایشان در زمینه روش‌شناسی روابط علت و معلولی و اقتصادسنجی می‌شناسند. این اقتصاددانان که حالا نام‌شان برای همیشه در تاریخ به ثبت رسیده و نقش پررنگی در پیشبرد مطالعات اقتصادی خواهند داشت، جهان‌های ذهنی متفاوت و خاص خودشان را تجربه کرده‌اند که قطعا ریشه در زندگی و روزگارشان دارند.

دیوید کارد؛ اقتصاددان مدافع مهاجران و کارگران

زندگی در شهری کوچک و در خانواده‌ای که کشاورزی و دامداری شغل اصلی و محل درآمدشان است، احتمالا می‌تواند حساسیت بیشتری نسبت به مصائب و مزایای کار و روندهای درآمدزایی ایجاد کند. با این اوصاف، تعجبی ندارد که داستان زندگی «دیوید ادوارد کارد» از شهری کوچک به نام گوئلف در استان اُنتاریو کانادا آغاز شود. او در سال 1956 به دنیا آمد و در همان دوران مدرسه متوجه شد که بهتر است به تحصیل در یک دانشگاه دولتی معتبر فکر کند. همین شد که دوره کارشناسی را در دانشگاه کویینز در انتاریو گذراند؛ دانشگاهی دولتی که در فهرست صد دانشگاه معتبر جهان قرار دارد و اتفاقا اولین دانشگاه کشور کانادا بود که به دانشجویانش کمک هزینه تحصیلی اعطا می‌کرد. کارد بعد از آنکه در سال 1978 از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل راهی ایالات متحده آمریکا شود. پس وارد دانشگاه پرینستون شد که یکی از قدیمی‌ترین دانشگاه‌های آمریکا و البته یکی از مهم‌ترین دانشگاه‌های جهان به حساب می‌آید. در نهایت دغدغه‌ها و علایق دیوید کارد باعث شدند که او دکترای خودش را در رشته اقتصاد بگیرد. او در سال 1983 و بعد از تکمیل رساله دکترای خود با عنوان «شاخص‌گذاری در قرادادهای کاری بلندمدت» از دانشگاه پرینستون فارغ‌التحصیل شد. در حقیقت شاخص‌گذاری، تعیین شروطی است که در قراردادهای مربوط به دستمزد اعمال می‌شوند تا بر اساس آنها آثار افزایش قیمت‌ها تا حد مورد توافق، تعدیل شود. او رساله دکترایش را زیر نظر «اورلی اشنفلتر» اقتصاددان آمریکایی متخصص در حوزه کار، قوانین و اقتصادسنجی به اتمام رساند.

دقت و استعداد کارد در مطالعات اقتصادی باعث شد تا بعد از فارغ‌التحصیلی هم تا چهار سال به عنوان استادیار در دانشگاه پرینستون باقی بماند.

 

دقت و استعداد کارد در مطالعات اقتصادی باعث شد تا بعد از فارغ‌التحصیلی هم تا چهار سال به عنوان استادیار در دانشگاه پرینستون باقی بماند. اما دوره کاری جدی دیوید کارد در دانشکده تحصیلات تکمیلی تجارت دانشگاه شیکاگو سپری شد. او در آنجا به مدت دو سال در سمت استادیار اقتصاد تجارت فعالیت کرد. کارد یک سال و در فاصله سال‌های 1990 تا 1991 به عنوان استاد میهمان در دانشگاه کلمبیا به تدریس پرداخت. با این همه اما دل‌مشغولی کارد برای انتقال دانسته‌هایش به نوشتن در مجلات و نشریات تخصصی اقتصاد هم رسید. به این ترتیب بود که از سال 1988 تا 1992 به عنوان یکی از اعضای شورای دبیران «مجله اقتصاد کار» (Journal of Labor Economics) فعالیت کرد. بعد از آن هم در سال‌های 1993 تا 1997 یکی از سردبیران ارشد نشریه علمی «اقتصادسنجی» (Econometrica) بود. دیوید کارد در ادامه فعالیت‌های علمی خودش از سال 2002 تا 2005 هم عنوان یکی از سردبیران نشریه «بررسی اقتصاد آمریکا» (American Economic Review) را در اختیار داشت.

در واقع آغاز فعالیت‌های علمی دیوید کارد به اوایل دهه 1990 برمی‌گردد؛ زمانی که یافته‌ها و نتایج مطالعاتش حسابی مورد توجه قرار گرفته بودند. این مطالعات که بخش عمده آنها با همکاری «آلن کروگر» – که بعدها در دانشگاه پرینستون با او هم‌کلاس شد- انجام شدند، به شکلی جالب با عقاید و باورهای سنتی گروه بزرگی از اقتصاددانان آن زمان در تضاد بودند. نتایج این بررسی‌ها تایید می‌کردند که افزایش حداقل دستمزد در نیوجرسی به کاهش مشاغل شرکت‌های تولیدکننده غذاهای فوری در این ایالت منجر نمی‌شدند. در حالی که روش‌شناسی و مدعیات آن هنوز هم مورد مناقشه است، اما اقتصاددانان بسیاری از جمله «جوزف استیگلیتز» و «پل کروگمن»، این یافته را تایید کرده و پذیرفته‌اند.

این در حالی است که فعالیت‌های دیوید کارد تنها به مقوله اقتصاد کار محدود نشده و مطالعات اساسی او به دیگر حوزه‌های اجتماعی مانند مهاجرت، آموزش، آموزش حین کار و نابرابری هم رسیده است. در واقع بیشتر کارهای کارد روی مقایسه میان موقعیت‌های مختلف در ایالات متحده آمریکا و کانادا متمرکز هستند. تحقیقات کارد در زمینه مهاجرت ثابت کرده‌اند که تاثیر اقتصادی مهاجران جدید و تازه‌وارد، اندک است. او همچنین چندین مطالعه موردی درباره همسان‌سازی گروه‌های مهاجران انجام داده است که نشان می‌دهند این گروه‌ها تاثیری اندک روی درآمدها دارند و یا حتی هیچ تاثیری در این زمینه ندارند. یکی از این بررسی‌ها روی گروه بزرگ مهاجران کوبایی انجام شد که در سال 1980 از بندر ماریِل به آمریکا آمده بودند. او تاثیرات اقتصادی ورود این مهاجران را بررسی کرده و این تاثیرات را در شهرهای میامی، آتلانتا، هیوستون، لس‌آنجلس و تامپا که مهاجران کوبایی کمتری پذیرفته بودند، مقایسه کرده بود. کارد به این نتیجه رسید که صرفنظر از افزایش 7 درصدی نیروی کار کم‌مهارت در میامی، درآمد کارگران کم‌مهارت چندان تحت تاثیر ورود این مهاجران قرار نگرفته بود. او در مصاحبه‌ای با نیویورک تایمز در این مورد گفته بود: «صادقانه فکر می‌کنم که مباحث اقتصادی در مقابل موضوع مهاجرت، در اولویت دوم قرار می‌گیرند. این مباحث تقریبا بی‌ارتباط هستند.» البته این اظهارنظر به معنای آن نیست که دیوید کارد به افزایش مهاجرت باور دارد، او فقط اعتقاد دارد که مهاجران تهدیدی برای بازار کار محسوب نمی‌شوند. هر چند تحقیقات دیوید کارد گاهی پیامدهای سیاسی جدی به همراه داشته‌اند، اما او هرگز هیچ موضع عمومی در برابر مسایل سیاسی نگرفته و حتی هیچ پیشنهاد سیاسی هم نداده است. با این همه فعالیت‌های او مرتبا بر حمایت از افزایش مهاجرت و قانون‌گذاری در زمینه حداقل دستمزد، تاکید می‌کنند.

دیوید کارد علاوه بر مقالات علمی، چیزی در حدود دوازده کتاب در زمینه‌های مختلف اقتصاد اجتماعی نوشته و منتشر کرده است که بسیاری از آنها به عنوان مرجع آموزش دانشگاهی در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرند. او در سال 1995 توانست برنده نشان «جان بیتس کلارک» شود که جایزه‌ای معتبر است و بعد از نوبل اقتصاد، مهم‌ترین جایزه در حوزه اقتصاد به حساب می‌آید. این جایزه به اقتصاددانان آمریکایی زیر چهل ساله‌ای اهدا می‌شود که تاثیرگذارترین اقدامات را در علم اقتصاد انجام داده باشند. کار نشان جان بیتس کلارک را به خاطر فعالیت‌هایش در زمینه حداقل دستمزد و تاثیرات اقتصادی مهاجرت دسته‌جمعی کوبایی‌ها از بندر ماریل، دریافت کرد.

او در سال 2009 موفق شد جایزه ویژه بنیاد اقتصادی آمریکا در سانفرانسیسکو را از آن خودش کند. او همچنین توانسته نظر اقتصاددانان هم‌دوره خودش را به خوبی جلب کند تا جایی که در یک نظرسنجی که در سال 2011 از اساتید اقتصاد انجام شد، دیوید کار جایگاه پنجم اقتصادانان زنده و زیر شصت ساله را به خودش اختصاص داد. او در سال 2014 همراه با «گریگوری منکیو»، به عنوان معاونان ارشد بنیاد اقتصادی آمریکا انتخاب شدند. در همین سال دیوید کارد به خاطر فعالیت‌هایش در زمینه پژوهش‌های تجربی در اقتصاد خرد، جایزه پیشگامان دانش در حوزه اقتصاد، امور مالی و مدیریت را از بنیاد BBVA دریافت کرد. او این جایزه را به همراه «ریچارد بلاندل» اقتصاددان بریتانیایی دریافت کرد. هر دوی آنها به خاطر توجه ویژه‌شان به جزئیات بنیادی، طراحی تحقیقات نوآورانه و منظم، کاربرد دقیق ابزارهای اقتصادسنجی و گزارش بی‌طرفانه نتایج این تحقیقات، به شهرت رسیده‌اند. دیوید کارد در سال جاری میلادی و پیش از دریافت جایزه نوبل اقتصاد، به عنوان یکی از اعضای آکادمی ملی علوم آمریکا انتخاب شد.

جاشوا انگریست؛ در جستجوی ابزارهای ساده اقتصادسنجی

او برنده نیمی از جایزه نوبل اقتصاد امسال با شراکت دوست و همکارش گایدو ایمبنز است. با این حال «جاشوا دیوید انگریست» علایق و دغدغه‌هایی شبیه به همکار دیگرش دیوید کارد دارد. او در هجدهمین روز ماه سپتامبر سال 1960 در شهر کلمبوس مرکز ایالت اوهایو در آمریکا به دنیا آمد. با این حال دوران نوجوانی را در شهر پیتزبورگ ایالت پنسیلوانیا گذراند و در سال 1977 از یکی از بهترین دبیرستان‌های این شهر فارغ‌التحصیل شد. انگریست اما برای ادامه تحصیل دوباره به اوهایو برگشت و به دانشکده خصوصی علوم مقدماتی ابرلین رفت تا در نهایت در سال 1982 مدرک کارشناسی اقتصادش را از آنجا بگیرد. از آنجایی که خانواده او یهودی بودند، سه سال بعد را در فلسطین اشغالی گذراند و در آن مدت به یکی از علایق قدیمی‌اش یعنی چتربازی مشغول شد. با این حال انگریست خیلی خوب می‌دانست که اگر سودای ادامه تحصیل در رشته اقتصاد را دارد باید دوباره به کشورش بازگردد. همین شد که به دانشگاه پرینستون رفت و مدرک کارشناسی ارشد و دکترای اقتصاد خودش را به ترتیب در سال‌های 1987 و 1989 از این دانشگاه گرفت. جالب اینکه انگریست هم مانند دیوید کارد از دانشگاه پرینستون فارغ‌التحصیل شد و مثل او رساله دکترای خودش را با نظارت «اورلی اشنفلتر» تکمیل کرد.

رساله دکترای انگریست مربوط به تحلیل اقتصادسنجی دوره‌ای از تاریخ آمریکا بود که سازمان خدمات انتخابی این کشور بر اساس فراخوان ارتش برای شرکت در جنگ ویتنام، دو دوره قرعه‌کشی برگزار کرد. نتایج این بررسی آنقدر جالب‌توجه بود که بعدها بخش‌های از آن در نشریه بررسی اقتصاد آمریکا منتشر شدند.

او بعد از تکمیل دوره دکترا، به عنوان استادیار به دانشگاه هاروارد پیوست و تا سال 1991 در آنجا به تدریس و فعالیت مشغول بود. سپس دوباره راهی فلسطین اشغالی شد تا به عنوان مدرس ارشد به دانشگاه عبری اورشلیم برود. تجارب دوره تدریس در این دانشگاه باعث شد که به سمت استادیاری برسد و بعد از آن دوباره راهی آمریکا شد. انگریست در سال 1996 به عنوان استادیار به دپارتمان اقتصاد دانشگاه ام‌آی‌تی پیوست و تا پیش از رسیدن به سمت استاد تمام در سال 1998، در آن دانشگاه ماند.

او یک بار دیگر و از سال 2008 به عنوان استاد تمام‌وقت اقتصاد دانشگاه ام‌آی‌تی به تدریس اقتصادسنجی و اقتصاد کار پرداخت. انگریست همچنین در سال 2018 به عنوان استاد مهمان کرسی تدریس «وسلی لیر میچل» -اقتصاددان آمریکایی که به خاطر مطالعات تجربی شهرت داشت- در دانشگاه کلمبیا هم حضور داشت. علاوه بر این‌ها، انگریست عضویت در نهادها و موسسات مختلفی از جمله اداره ملی تحقیقات اقتصادی، اندیشکده اقتصاد کار IZA در بن آلمان، بنیاد اقتصاد آمریکا، بنیاد آمار آمریکا، انجمن اقتصادسنجی، بنیاد جمعیت‌شناسی آمریکا و انجمن اقتصادسنجی کار را هم در کارنامه دارد. انگریست در زمینه خدمات حرفه ای هم با نشریات و مجلات تخصصی و آکادمیک مختلفی همکاری کرده است که بعضی از مهم‌ترین آنها عبارتند از: نشریه اقتصادسنجی، نشریه بررسی اقتصاد آمریکا، ژورنال اقتصاد آمریکا: اقتصاد کاربردی، ژورنال تجاری آمارهای اقتصادی، نشریه نامه‌های اقتصادی و ژورنال اقتصاد کار.

دغدغه‌های انگریست در کارهای مطالعاتی‌اش روی اقتصاد آموزش و ایجاد اصلاحات در مدارس، برنامه‌های اجتماعی و بازار کار، تاثیرات مهاجرت، نهادها و قوانین بازار کار و روش‌های اقتصادسنجی برای ارزیابی برنامه‌ها و سیاست‌ها، متمرکز هستند

 

دغدغه‌های انگریست در کارهای مطالعاتی‌اش روی اقتصاد آموزش و ایجاد اصلاحات در مدارس، برنامه‌های اجتماعی و بازار کار، تاثیرات مهاجرت، نهادها و قوانین بازار کار و روش‌های اقتصادسنجی برای ارزیابی برنامه‌ها و سیاست‌ها، متمرکز هستند. در میان بیش از پنجاه‌وشش هزار اقتصاددانی که مقالات پژوهشی خودشان را در موسسه مقالات پژوهشی اقتصاد یا RePEc به ثبت رسانده‌اند، او از نظر تعداد مقالات در میان پنجاه اقتصاددان برتر قرار دارد. جالب اینکه او بسیاری از مقالات پژوهشی خودش را با مشارکت گایدو ایمبنز و البته اقتصاددانان دیگری از جمله آلن کروگر، ویکتور لاوی، پرنگ پاتاک و یورن-استفن پیشک می‌نویسد. انگریست در سال 2009 همراه با پیشک مقاله‌ای با عنوان «اقتصادسنجی غالبا بی‌ضرر» نوشت و در آن به بررسی ابزارهای اقتصادسنجی مورد استفاده محققان تجربی پرداختند. انگریست در سال 2014 همراه با پیشک مقاله دیگری با عنوان «تسلط معیارها: راهی از علت تا اثر» نوشت که مقاله‌ای آموزشی با هدف دانشجویان دوره کارشناسی رشته اقتصادسنجی بود.

اقتصاد آموزشی یکی از مهم‌ترین علایق و دغدغه‌های جاشوا انگریست بود و حجم قابل‌توجهی از مطالعات و پژوهش‌هایش به آن اختصاص داشت. او این علاقه را با تحقیق روی روند بازگشت به مدرسه آغاز کرد. انگریست در یکی از مطالعات اولیه‌اش در این باره به همراه کروگر، ارتباط میان فصل تولد کودکان و سطح تحصیلی را مورد بررسی قرار دادند. این بررسی نشان داد که سیاست‌ها و قوانین موجود تعیین سن برای شروع مدرسه و آموزش اجباری، تنها حدود ده درصد از دانش‌آموزان را مجبور به ماندن در مدرسه و ادامه تحصیل می‌کند. با این اوصاف، صرف تعیین سن برای بازگشت به مدرسه نمی‌تواند تضمینی برای حضور دانش‌آموزان در مدارس و ایجاد چرخه اقتصادی درست در آنها باشد. انگریست تحقیقات مشابهی در زمینه اقتصاد آموزش در نوار غزه و مراکش هم انجام داد. بررسی روی روند یادگیری دانش‌آموزان هم اغلب یکی دیگر از دغدغه‌های انگریست بوده است. او به بررسی تاثیر ورودی‌های مختلف و قوانین روی یادگیری علاقه دارد. به عنوان مثال او در یکی از بررسی‌هایش به تاثیر اندازه کلاس بر راندمان یادگیری دانش‌آموزان پرداخت و در نهایت به این نتیجه رسید که کاهش اندازه کلاس و به دنبال آن کاهش تعداد دانش‌آموزان حاضر در هر کلاس درس، باعث افزایش نمرات امتحانی آنها به خصوص در مقاطع تحصیلی بالاتر می‌شود. در تحقیقی دیگر به این نتیجه رسید که آموزش حین کار معلمان در مدارس، می‌تواند به شکلی کم‌هزینه و به‌صرفه، به افزایش راندمان آموزشی مدرسه و بهبود پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان منجر شود. انگریست در طول این تحقیقات همچنین به این نتیجه رسید که افزایش کمک‌های نقدی به مدارس دولتی، به طرز چشمگیری بر پیشرفت درسی و بهبود نمرات امتحانی دانش‌آموزان دختر موثر است. جالب آنکه همین بررسی تایید کرد که کمک‌های نقدی به مدارس دولتی تاثیر چندانی بر نمرات امتحانی دانش‌آموزان پسر ندارد. او تحقیقی مشابه را درباره تاثیر خدمات حمایتی علمی ، کمک‌های مالی و ترکیبی از هر دو روی دانشجویان سال اولی دانشگاه‌های کانادا انجام داد و به نتیجه مشابهی رسید. نتایج این تحقیق نشان دادند که دانشجویان دختر سال اول و دوم در چنین شرایطی با روند بهتری در تحصیلاتشان پیشرفت می‌کنند و این شرایط هیچ تاثیر خاصی بر وضعیت تحصیلی دانشجویان پسر ندارد. جاشوا انگریست در ادامه دغدغه‌هایش در حوزه اقتصاد آموزشی به بررسی مدارس خصوصی هم پرداخت. او تحقیقات گسترده‌ای را از اواخر دهه 2000 روی مدارس خصوصی آمریکا آغاز کرد. در نتیجه این تحقیقات انگریست به این نتیجه رسید که نمرات امتحانی دانش‌آموزان دوره راهنمایی و دبیرستان در مدارس خصوصی که آزمون ورودی دارند، بالاتر است. این تحقیقات همچنین تاکید کردند که عملکرد مدارس خصوصی در مناطق شهری اثربخشی بیشتری روی دانش‌آموزان دارد و بر نظم و نضباط، رفتار دانش‌آموزان، مهارت‌های اولیه خواندن و یادگیری ریاضی موثر است. البته این تحقیقات تایید کردند که زمان آموزش و استخدام معلم‌ها هم در ارتقا سطح آموزشی مدارس بسیار موثر هستند.

انگریست علاقمندی‌های خودش در علم اقتصاد را با پژوهش و تحقیقات دنبال می‌کند و به همین خاطر با نهادها و اندیشکده‌های مختلفی همکاری دارد. او در حال حاضر همکار تحقیقاتی موسسه مطالعات کار است و با انجمن اقتصادسنجی هم همکاری دارد. او همچنین در سال 2006 به عنوان یکی از همکاران آکادمی علوم و هنر آمریکا هم انتخاب و معرفی شد. انگریست در سال 2007 دکترای افتخاری اقتصادسنجی را از دانشگاه سنت‌گالن سوئییس دریافت کرد که در زمینه علم اقتصاد دانشگاهی معتبری به حساب می‌آید. او در سال 2011 جایزه متفاوت «جان فون نویمان» را در بوداپست دریافت کرد. این جایزه به صورت سالانه توسط دانشکده مطالعات پیشرفته راجک و توسط دانشجویان این دانشکده اهدا می‌شود. در نهایت مجموعه جوایز انگریست در اکتبر سال 2021 با دریافت جایزه نوبل اقتصاد تکمیل شد. او با مشارکت گایدو ایمبنز نیمی از این جایزه را به خاطر فعالیت­هایشان در روش‌شناسی تحلیل روابط علّی دریافت کرد. در مراسم اعطای جایزه نوبل، رئیس کمیته علوم اقتصادی آکادمی سلطنتی علوم سوئد اعلام کرد: «تفسیر داده‌‌‌های یک آزمایش تجربی کار سختی است؛ برای مثال تمدید یک ساله آموزش اجباری برای گروهی از دانش‌‌‌آموزان، تاثیر یکسانی بر همه آنها نخواهد داشت. بعضی از آنها به هر حال به تحصیل ادامه می‌‌‌دادند و نظر این گروه منعکس‌کننده نظر دیگران نیست. بنابراین آیا می‌توان در مورد تاثیر این اجباری‌سازی تحصیل نتیجه‌‌‌گیری کرد؟» و در ادامه گفت: «جاشوا انگریست و گایدو ایمبنز در اواسط دهه ۱۹۹۰ این مشکل روش‌شناختی را حل کردند و نشان دادند که چگونه از آزمایشات طبیعی می‌توان نتایج دقیقی گرفت.»

انگریست یکی از مهم‌ترین اقتصاددانان جهان در حوزه اقتصاد کار، اقتصاد شهری و اقتصاد آموزش به حساب می‌آید و به خاطر استفاده از طرح‌های تحقیقاتی نیمه تجربی برای مطالعه تاثیرات و تغییرات سیاست‌های عمومی در اقتصاد یا چرخه‌های اجتماعی شناخته می‌شود. او حالا هم‌بنیانگذار و یکی از مدیران ارشد مدرسه اقتصادی اثربخشی و مبارزه با نابرابری دانشگاه ام‌آی‌تی است که در زمینه مطالعه و بررسی ارتباط میان سرمایه انسانی و نابرابری درآمدی در ایالات متحده آمریکا فعالیت می‌کند.

گایدو ایمبنز؛ از شطرنج تا آزمایش‌های تجربی در اقتصاد

شطرنج‌بازی که از کودکی به چینش مهره‌ها، پیش‌بینی و برنامه‌ریزی برای حرکت‌های بعدی فکر است، احتمالا در آینده هم به خوبی مهره‌هایش را حرکت می‌دهد و به شکلی حساب شده بازی را می‌برد. اصلا گایدو ایمبنز خودش در مصاحبه‌ای که اخیرا انجام داده، گفته است که علاقه شدیدش به اقتصادسنجی، ریشه در دلبستگی او به شطرنج در دوران کودکی دارد. ستاره «گایدو ویلهموس ایمبنز» در سومین روز ماه سپتامبر سال 1963 در شهر خلدروپ در هلند، درخشید. او اما دوازده سال بعد همراه با خانواده‌اش به شهر دئورنه در این کشور رفتند. او دوره کارشناسی را در رشته اقتصاد و در دانشگاه اراسموس روتردام گذراند که یکی از بزرگ‌ترین مراکز آموزشی هلند است. بلافاصله بعد از فارغ‌التحصیلی در سال 1983، راهی انگلستان شد. در آنجا او به دانشگاه هال در شهر کینگستون رفت و در نهایت در سال 1986 مدرک کارشناسی ارشد خودش را با بالاترین امتیاز در رشته اقتصاد و اقتصادسنجی گرفت. یکی از اساتید و مشاوران او در دانشگاه هال، «آنتونی لانکستر» اقتصاددان بریتانیایی- آمریکایی متخصص اقتصادسنجی بود. لانکستر در همان سال 1986 به شهر پراویدنس در ایالت رودآیلند آمریکا مهاجرت کرد تا برای تدریس به دانشگاه براون -که یکی از قدیمی‌ترین و معتبرترین دانشگاه‌های آمریکاست- برود. به این ترتیب بود که ایمبنز به دنبال استاد محبوبش راهی آمریکا و دانشگاه براون شد تا ادامه تحصیلاتش را در مقطع دکترا دنبال کند. همین شد که گایدو ایمبنز در سال 1991 مدرک دکترای خود در رشته اقتصاد را از این دانشگاه گرفت.

ایمبنز در سال 2002 با «سوزان اثی» ازدواج کرد که او هم استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد و همکار او در دانشکده تجارت این دانشگاه است. سوزان اثی یکی از اولین اقتصاددانان متخصص در حوزه تکنولوژی است که توانسته در این سال‌ها بیش از بیست‌وسه جایزه معتبر از جمله نشان جان بیتز کلارک را دریافت کند.
ایمبنز در سال 2002 با «سوزان اثی» ازدواج کرد که او هم استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد و همکار او در دانشکده تجارت این دانشگاه است. سوزان اثی یکی از اولین اقتصاددانان متخصص در حوزه تکنولوژی است که توانسته در این سال‌ها بیش از بیست‌وسه جایزه معتبر از جمله نشان جان بیتز کلارک را دریافت کند.

ایمبنز از دو سال پیش از دریافت مدرک دکترا مشغول به تدریس شد. در فاصله سال‌های 1989 تا 1990 در دانشگاه تیلبرگ در جنوب هلند تدریس کرد، اما دوباره به آمریکا بازگشت و از سال 1990 تا 1997 به تدریس در دانشگاه هاروارد پرداخت. سپس به دانشگاه کالیفرنیا رفت و تا سال 2001 در هیات علمی آنجا ماند. یک سال بعد دوباره به این دانشگاه بازگشت و تا سال 2006 هم به تدریس اقتصاد در آنجا مشغول بود. بعد از آن بود که یک بار دیگر راه دانشگاه هاروارد در پیش گرفت و تا سال 2012 در آنجا ماند. تخصص ایمبنز در اقتصادسنجی است در واقع روش‌هایی خاص برای ترسیم استنباط علّیت هستند. همین تخصص و پژوهش‌های مرتبط با آن باعث شد تا ایمبنز در سال 2019 به سردبیری نشریه اقتصادسنجی انتخاب شود. او طبق قرارداد، تا سال 2023 در این سمت باقی خواهد ماند. سال 2021 اما برای او از همان ابتدا با اتفاقات خوبی شروع شد. در اوایل امسال بود که به عنوان استاد اقتصاد و اقتصادسنجی کاربردی به دانشکده تجارت دانشگاه استنفورد پیوست. او همچنین همکار ارشد موسسه تحقیقات سیاست‌های اقتصادی دانشگاه استنفورد و استاد اقتصاد دانشکده علوم انسانی این دانشگاه هم هست. گایدو ایمبنز از سال 2001 یکی از همکاران انجمن اقتصادسنجی بوده و از سال 2009 هم عضو ارشد آکادمی علوم و هنر آمریکاست. او همچنین در سال 2017 به عنوان عضو خارجی آکادمی علوم و هنز سلطنتی هلند و در سال 2020 به عنوان یکی از اعضای بنیاد آمار آمریکا هم انتخاب شد.

او مطالعات و پژوهش‌های زیادی را با همکاری اقتصاددانانی مانند جاشوا انگریست و آلن کروگر انجام داده و بیشتر روی روش‌ها و چهارچوب‌های تجربی متمرکز بوده است که به اقتصاددانان کمک می‌کند در تحقیقات‌شان از موقعیت‌های زندگی واقعی استفاده کنند. این روش‌ها که به عنوان تجربیات طبیعی شناخته می‌شوند، به آزمایش تئوری‌های زندگی واقعی می‌پردازند. او در مطالعاتش به طور ویژه به تحلیل روابط علّی پرداخته است. یکی از مسایلی که از طریق مطالعات او تحلیل شد، موضوع تاثیر تحصیلات دانشاهی یا سال‌های تحصیلات تکمیلی بر درآمد بود. چهارچوب‌های کاری او برای مطالعه روابط علّی، در زمینه‌های مختلف دیگری از جمله علوم اجتماعی و زیست پزشکی مورد استفاده قرار گرفته‌اند. فعالیت‌های تحقیقاتی او با ارایه ابزارهایی برای درک محدودیت تجربه‌های واقعی به کار محققان بسیاری نظم بخشیده و توانایی آنها برای درک بهتر تاثیرات زمینه‌ای و داده‌های تجربی را بهبود داده است. روش‌شناسی‌های گایدو ایمبنز برای محققان بسیاری مفید بوده و به آنها امکان تحلیل مشکلات تحقیقاتی را با تنوع بالایی داده است؛ از بررسی تاثیر قوانین جدید بر فعالیت‌های اقتصادی گرفته تا اثربخشی یک داروی تازه بر بیماران.

او در یکی از جدیدترین همکاری‌هایش با جاشوا انگریست مدلی را معرفی کرد که امکان ترسیم استنباط علّی از روی داده های تجربی را محقق می‌کند. او این مدل را در سال 1994 به تفصیل در نشریه اقتصادسنجی شرح داد و آن را با عنوان «تشخیص و تخمین تاثیرات میانگین رفتاری» منتشر کرد. این مدل بر اساس ایده تجربیات طبیعی بود که وقایع و موقعیت‌های دنیای واقعی در برابر شرایط کنترل‌شده قرار می‌گرفتند تا تاثیرات مطالعه روی تغییرات کلیدی بررسی شود. ایمبنز و انگریست در این روش از نقش شانس و تصادف که به طور طبیعی در در دنیای واقعی نسبت اتفاق می‌افتند، بهره بردند. امکانی که در شرایط کنترل‌شده می‌توانست گران، زمان‌بر یا حتی غیراخلاقی باشد.

این مقاله و مدل نقش چشمگیری بر دیگر تحقیقات انجام شده در حوزه اقتصادسنجی، آمار و دیگر حوزه ها داشته است. در یکی از کاربردهای واقعی این مدل که با پیچیدگی‌های جدی برای سیاست‌گذاران مواجه بود، ایمبنز «دونالد روبین» آمارشناس و «بروس ساکردوت» اقتصاددان همکاری کرد تا درباره تاثیر درآمدهای کسب نشده در چرخه کار تحقیقاتی انجام بدهد. آنها پیچیدگی‌های مداخلات سیاسی مانند درآمد پایه جهانی یا سایر برنامه‌های کمک دستمزدهای فدرال و ایالتی را بر تمایل شهروندان به مشارکت در نیروی کار و تأثیر نهایی بر عرضه نیروی کار مورد مطالعه قرار داد. آنها برای طراحی یک آزمایش طبیعی، برندگان قرعه‌کشی ایالت ماساچوست را  که در آن برندگان طی سال‌های متمادی به طور تصادعدی مبلغی را یکجا دریافت می‌کردند، مورد مطالعه قرار دادند. با انجام این کار، این گروه تحقیقاتی توانست تأثیرات علّی ناشی از درآمد تضمینی را مطالعه کند. این گروه دریافتند که در حالی که این جریان تأثیری نسبی بر عرضه نیروی کار دارد ، میزان کار افراد تا حد زیادی تغییر نمی‌کند. ایمبنز نتایج بعضی از تحقیقات را به طور خلاصه و با مشارکت دونالد روبین، در کتابی به عنوان «استنباط علّی برای آمار، علوم اجتماعی و زیست پزشکی» آورد. ایمبنز به جز این کتاب، ده کتاب مختلف دیگر در زمینه اقتصادسنجی و روابط علّی نوشته و منتشر کرده است.

در نهایت آوازه تلاش‌ها و پژوهش‌های گایدو ایمبنز به آکادمی سلطنتی علوم سوئد هم رسید و به این ترتیب توانست جایزه نوبل اقتصاد سال 2021 را به همراه دیوید کارد و جاشوا انگریست، دریافت کند. آنها این جایزه به خاطر اقدامات‌شان در زمینه روش‌شناسی تحلیل روابط علّی دریافت کردند. آکادمی سلطنتی علوم سوئد در بیانیه‌ای که برای معرفی برندگان این جایزه منتشر شد، اعلام کرد: «امسال بزرگانی شامل دیوید کارد، جاشوا انگریست و گایدو ایمبنز افق‌های تازه‌ای درباره بازار کار پیش روی ما گذاشتند و نشان دادند که نتایج علّی و تاثیر آنها می‌تواند از طریق آزمایش‌های تجربی بدست بیاید. رویکرد آنها حالا به حوزه‌های دیگر هم سرایت کرده و تحقیقات تجربی را متحول کرده است.»

علاقه شدید گایدو ایمبنز به اقتصاد حتی در تمام بخش‌های زندگی خانوادگی‌اش هم مشهود است و ریشه کرده. ایمبنز در سال 2002 با «سوزان اثی» ازدواج کرد که او هم استاد اقتصاد دانشگاه استنفورد و همکار او در دانشکده تجارت این دانشگاه است. سوزان اثی یکی از اولین اقتصاددانان متخصص در حوزه تکنولوژی است که توانسته در این سال‌ها بیش از بیست‌وسه جایزه معتبر از جمله نشان جان بیتز کلارک را دریافت کند. او همچنین در زمینه‌ اقتصادسنجی مزایده‌ها و مناقصه‌ها هم پژوهش‌های گسترده‌ای انجام داده است. گایدو ایمبنز در سال‌های اخیر با همراهی همسرش سوزان اثی روی استفاده از روش‌های یادگیری ماشینی، به خصوص اصلاحاتی که به پیش‌بینی‌های تصادفی به نام پیش‌بینی‌های علّی منجر می‌شوند، کار کرده است تا تاثیرات رفتار ناهمگون در مدل‌های استنباط علّی را تخمین بزند. ایمبنز شهروندی هر دو کشور هلند و آمریکا را در اختیار دارد و جالب است بدانید که همراهی او با جاشوا انگریست از سال 2002 که انگریست ساقدوش مراسم عروسی ایمبنز و اثی بود، رنگ و بوی جدی‌تری به خودش گرفت.

در همین زمینه بخوانید: سوزان اثی؛ شیفته‌ی اقتصاد تکنولوژی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا