گفت وگو با محسن هجرتی مدیرعامل Clusterone
محسن هجرتی بنیانگذار و مدیرعامل شرکت کلاستر وان ( Clusterone ) فعال در حوزه هوش مصنوعی است. یک استارتآپ موفق که حالا از موسسه الن سرمایهگذاری جذب کرده است موسسهای که توسط پل الن یکی از بنیانگذاران مایکروسافت در حوزه هوش مصنوعی شکل گرفته است. هجرتی در این شرکت، در زمینه پلتفرمهای ماشین یادگیری (machine learning) و کاربردهای آن در هوش مصنوعی در علوم زیستی متمرکز شده است. پیش از تاسیس این استارتآپ، هجرتی مهندس پژوهشی بخش خودروی خودران گوگل(وایمو) و پژوهشگر ارشد شرکت وایکاریوس(Vocarious)، در حوزه هوش مصنوعی بود. وی دارای دکترا در رشته Computer vision و Machine Learning از دانشگاه کالیفرنیا، ایروین و کارشناسی ریاضی از دانشگاه صنعتی شریف است. از نظر هجرتی، هوش مصنوعی یک تکنولوژی تحولآفرین(disruptive) است که میتواند تعیینکننده سرنوشت شرکتها و کشورها در آینده شود. وی که یکی از بنیانگذاران استارتآپ آموزش آنلاین در کشور بود به رغم خروج از ایران همچنان با مدیران استارتآپهای کشور در ارتباط بوده و چشمانداز روشنی از آینده استارتآپهای ایرانی دارد. گفت وگوی آی تی ایران با او را میخوانید:
به عنوان سوال اول خوب هست گفتگو را با اشاره به تحصیلات و حوزه فعالیتت شروع کنیم.
من فارغ التحصیل دانشکده ریاضی دانشگاه شریف هستم. از همان زمان چهار سال در مرکز تحقیقات فیزیک- نظری دانشگاه نزد دکتر مهرداد شهشانی، استاد دانشکده علوم ریاضی دانشگاه صنعتی شریف، در زمینه Computer vision و Machine Learning، کار کردم. پس از آن در سال 2010، برای ادامه تحصیل در مقطع PHD در رشته Computer vision و Machine Learning به دانشگاه UC کالیفرنیا آمریکا رفتم. در سال 2014، همزمان با سال آخر تحصیل دوره PHD، جذب یک استارتآپ معروف در زمینه هوش مصنوعی شدم که حدود 30 میلیون دلار از افراد معروف در آمریکا سرمایه جمع کرد. بعد از دوسال همکاری با این شرکت وارد شرکت گوگل شدم و در حوزه خودروهای خودران گوگل مشغول به کار شدم. پس از آن به دلیل علاقه ای به کاربردهای هوش مصنوعی در علوم زیستی داشتم، از گوگل خارج شده و در شرکتم Clusterone کار را شروع کردهام.
علاقمندی ات به هوش مصنوعی از کجا سرچشمه گرفت؟
علاقه من به هوش مصنوعی خیلی شانسی اتفاق افتاد. در واقع، این علاقه زمانی ایجاد شد که به دعوت یکی از دوستانم برای تماشای یک برنامه گفتگو درباره Computer vision و هوش مصنوعی دعوت شدم. بعد از آن با کلاس های دکتر شهشهانی و برنامههای روز جمعه مرکز تحقیقات فیزیک- نظری دانشکده ریاضی دانشگاه شریف آشنا شدم و به دنبال آن جذب پروژه های پژوهشی در همین زمینه شدم.
برای خیلی از علاقهمندان استارتآپها جذاب است که تجربه شما از پرورش ایده تا جذب سرمایه در آمریکا را بدانند؟
ایده خاصی راجع به روال پرورش ایده و جذب سرمایه ندارم. فقط می توانم از تجربیات شخصی خودم بگویم. زمانی که از گوگل بیرون آمدم، علاقمندم بودم به موضوع کاربرد ماشین یادگیری در علوم زیستی بپردازم. مدتی به دنبال ایده های مختلف بودم و بیشتر مطالعه میکردم. بخشی از این فعالیت در قالب مشاوره دادن به برخی شرکتها بود. در همان دوران متوجه شدم، امکاناتی که گوگل برای انجام پروژههای هوش مصنوعی در اختیار ما قرار میداد اصلا در بسیاری از شرکت ها وجود ندارد. ما توانستیم پول خوبی از پروژه های مشاوره ای بدست بیاریم و آن را برای ساخت نرمافزاری سرمایهگذاری کردیم. نرمافزاری که از هوش مصنوعی برای تعامل و توسعه آن استفاده کردیم. من تعدادی برنامه نویس از نقاط مختلف دنیا جمع کردم و کار پروژه را آغاز کردیم. در واقع تیممان بزرگ شد و به اینجا رسید. درباره جذب سرمایه داستان خیلی مفصل است. جذب سرمایه برای ما اخیرا اتفاق افتاده، ما با توجه به اینکه توانستیم در همان ایتدای کار درآمد داشته باشیم، دیگر آنقدری نیاز به جذب سرمایه در همان ابتدای کار نداشتیم. از آنجاییکه توانستیم محصولمان را توسعه داده و مشتری داشته باشیم، سرمایهگذاران اطمینان خاطر بیشتری داشتند و جذب سرمایه برایمان نسبتا ساده تر بود.
شما تجربه کار در گوگل هم داشتی جایی که بسیاری آرزو میکنند آنجا کار کنند. در چه بخش از گوگل فعالیت می کردی؟ چگونه محیطی بود و چه حس و تجربه ازآن فضا داری؟ چه عاملی باعث شد که راه اندازی استارتاپ را به کار در گوگل ترجیح بدهی؟
من در بخش خودروهای خودران گوگل بودم. گوگل محیط بسیار خوبی داشت و من زمانی که آنجا بودم، بسیار لذت بردم. حدود یک تا دو هفته آغاز همکاری با گوگل صرفا آموزش بود که خیلی جذاب بود، نکات خیلی جالبی یاد گرفتم. محیط داخل گوگل خیلی را همانند دانشگاه باز، سرگرم کننده و الهامبخش درست کردند تا افراد همیشه بتوانند آموزش بینند و این خیلی جالب بودعلاوه بر این، در آنجا غذای رایگان و تمام امکانات رفاهی فراهم بود. مهمتر از همه اینها فرهنگی بود که سعی کردند شبیه دانشگاه باشند تا بتوانند همیشه ایده پردازی کنند. برای شرکتی که ۸۰ هزار پرسنل دارد ایده پردازی و اینکه همواره بتوانند ابتکاراتی داشته باشد کار سختی است. تیمی که من در آن عضویت داشتم، یکی از بهترین تیم های داخلی گوگل بود. خیلی از افرادی که در گوگل بودند دوست داشتند که با این تیم کار کنند. با این حال، من مایل بودم روی مسائل علوم زیستی کار کنم. به این ترتیب، با مدیرانم در این زمینه صحبت کردم و آنها هم خیلی استقبال کردند. با خودم فکر کردم یا موفق می شوم یا نمیشوم. به هر حال، کار همیشه هست، یا در گوگل یا جای دیگر. این یک فرهنگ جا افتاده در گوگل است که خیلی ها در گوگل چند سال کار می کنند و اگر ایدهای داشتند، از گوگل بیرون آمده و آن را امتحان میکنند، اگر موفق نشدند دوباره جذب گوگل می شوند. گوگل همیشه با آغوش باز از پرسنل قبلی خودش استقبال می کند. بر این اساس خیلی تصمیم سختی نبود. اگر شما داخل گوگل باشید از نظر مالی خیلی وضعیت بهتری نسبت به استارتآپ دارید. ولی فکر میکنم در بلندمدت راهاندازی استارتآپ تصمیم بهتری بود که گرفتم.
محصول شما برای چه شرکتهایی مناسب است و چه مزیتهایی را برای آنها ایجاد میکند؟ اساسا رابطه هوش مصنوعی و سازمانهای پیشرفته (آینده شرکتها) چگونه تعریف میشود؟
این سوال خیلی مهم بود و من فکر میکنم که خوب است برای خوانندگان این مصاحبه قدری تشریح شود. زمانیکه یک تکنولوژی تحولآفرین مثل اینترنت(فکر میکنم اینترنت آخرین تکنولوژی تحولآفرین قابل لمس است) به وجود میآید، این تکنولوژی همه چیز را تغییر می دهد. خیلی از جنبههای مختلف بسیاری از کسب و کارها و سبک زندگی افراد تغییر می کند. به این ترتیب کمپانی های زیادی در صنایع مختلف از بین رفتند و کمپانی های زیادی دیگری هم به وجود آمده اند. مثلاً در صنعت تجارت و خرده فروشی کمپانی های زیادی هستند سالها فعالیت کردند و موفق بودند، الان شاهدیم که در حال از بین رفتند و با این که وب سایت دارد و در اینترنت فعالند. کمپانی های زیادی مانند آمازون هستند که امروزه از مهم ترین برندهای دنیا به شمار می روند که در حال انجام تجارت است و در اینترنت هم فعال است. اما تفاوت اساسی آنها این است که آمازون یک شرکت اینترنتی بوده که تجارت انجام میدهد اما نمونه های سنتی شرکت های تجاری هستند که روی اینترنت فعالیت دارند. همچنین گوگل یک شرکت اینترنتی است که در حوزه تبلیغات و انتشار فعالیت میکند، کمپانی هایی که از بین رفتندشرکتهای در حوزه تبلیغات و انتشار بودند که روی اینترنت هم فعالیت داشتند. نکته تکنولوژی تحولآفرین این است که باید هسته اصلی کسب و کار شود و گرنه شانس موفقیت خیلی کم است. هوش مصنوعی یکی از تکنولوژی های تحولآفرین است که امکان دارد اثر آن به مراتب از اینترنت هم بیشتر باشد. اگر قبول داشته باشیم که این هوش مصنوعی روی سازمان ها و حتی کشورها اثر خواهد داشت. بنابراین، آنهایی که بتوانند کاملاً آن را کنترل کرده و با آن مواجه شوند و هوش مصنوعی هسته اصلی فعالیت آنها شود موفقند. آنهایی که نتوانند، هر چقدر هم تلاش کنند به عنوان یک امکان جدید به آن نگاه کنند و بخشی از کشورداری یا مدیریت شرکت را به آن واگذار کنند و نمی توانند موفق شوند.
یک شرکت اینترنتی تمام فرآیندش را حول اینترنت اداره میکند. کاغذبازی ندارد و ممکن است خیلی از عوامل مانند طرز تفکرات، رویکردها و پروسهها در این شرکت عوض شود. به همین ترتیب زمانی که استفاده از هوش مصنوعی آغاز میشود همه این عوامل باید بر مبنای هوش مصنوعی چیده شود. به طور خلاصه، این درس خیلی مهم است که من فکر می کنم، خوب است دوستان ما نسبت به آن روشن شود و بدانند که اگر قدیم ممکن بود که تا حدی در دنیا و در صنایع مختلف رقابتپذیری باشد با هوش مصنوعی واقعاً اگر کسی از آن نتواند استفاده کنند رقابتپذیری غیرممکن است. با ورود هوش مصنوعی یک مواردی به صورت اساسی تغییر میکند هزینههایی کاملا از بین میرود و بهرهوری تغییر می کنند میتواند در سرنوشت شرکت ها و کشورها تعیینکننده باشد.
سرمایهگذاری شما توسط موسسه پل الن صورت گرفت شخصیتی که به خاطر بنیانگذار بودنش در مایکروسافت همه میشناسیم. آیا ایشان رو ملاقات کردید؟
من با آقای پل الن ملاقات شخصی نداشتم. ایشان یک شخصیت بسیار بزرگ هستند و سرمایه گذاری در شرکت ما از طریق موسسه هوش مصنوعی پل الن انجام گرفت.
موسسه هوش مصنوعی پل الن، موسسه معروفی هست که در حوزه هوش مصنوعی فعالیتهای قابل توجهی انجام می دهد. برای ما سرمایه گذاران خوبی هستند و امکان این که ما بتوانیم با آنها همکاری داشته باشیم و از تجربیات آنها استفاده کنیم، فراهم می شود. ما تازه در آغاز کاریم و یاد میگیریم چگونه از فرصت استفاده کنیم. تاکنون چند شرکت که در این مؤسسه بودند و موفق شدند و ما به همین نسبت امیدواریم که موفق شویم.
برای حضور در این موسسه مجبور به خروج از سیلیکون ولی شدید. ایا خروج از اکوسیستم استارتاپی دسترسی به منابع و شرکتهای تکنولوژی را محدود نمیکند؟
خروج از سیلیکون ولی با مزایا و معایب همراه است. دور بودن از شرکتهای بزرگ از معایب آن است که البته میتوانیم با سیلیکون ولی در ارتباط باشیم. سیلیکون ولی یک جایی است که تقریباً بالغ شده و از این لحاظ مناطق خارج از سیلیکون ولی می تواند فرصت های بیشتری از لحاظ منابع انسانی و وضعیت زندگی بهتر را ایجاد کند.
طی چند سال اخیر تحولی در زمینه استارتآپها در ایران اتفاق افتاده است. با توجه به اینکه خودت در فضای استارتآپهای آمریکا مشغول هستی چقدر با این فضا در ایران آشنا هستی و آیا این تحولات را به خصوص در حوزه مورد علاقه ات – هوش مصنوعی – در ایران دنبال میکنی ؟
من همیشه در کنار همه فعالیتهایی که در آمریکا داشتم، اخبار ایران رو دنبال می کردم و با فضای استارت آپ ایران کاملا آشنا هستم. دوستان خیلی خوبی از دوران دبیرستان و دانشگاه در این فضا مشغول به کارند. همیشه سعی کردم در حد توان به رشد این فضا کمکی کرده باشم. با ایران در تماس بودم تا با آنها همفکری کنم. علاوه بر این، زمانی که در سال 2010 در آمریکا بودم، با یک وبسایتی به نام خان آکادمی آشنا شدم. این ایده برای من خیلی جالب بود. تابستان همان سال که به ایران برگشتم، به چند خیر که به مدرسهسازی علاقه داشتند صحبت کردم و با الهام گرفتن از ایده خان آکادمی راهاندازی سایت آموزشی مکتبخونه را پیشنهاد دادم. این روش آموزش هزینه به مراتب کمتر از مدرسه داشته، مؤثرتر از آن بوده و محتوای بیشتر در اختیار دانش آموزان و دانشجویان قرار می دهد. مؤسسان مکتبخونه من و یکی دیگر از همکلاسیهایم در دانشگاه شریف، به نام حامد طباطبایی یزدی، بودیم. در واقع، من در آمریکا و حامد در کانادا بود و از راه دور در تماس بودیم. در این سایت، فیلم کلاسهای درسی دانشگاه شریف قرار داده میشد. پس از آن، به دلیل مشغله کاری، مکتبخونه به یک تیم مدیریتی دیگر واگذار شد. به طور خلاصه، من در همیشه سعی کردم با فضای استارتآپی ایران در تماس باشم و در حد توان کار مفید و مثبتی انجام دهم.
از بین استارتآپهای ایران با کدام آشنا هستی به خصوص شرکت مطرحی در زمینه هوش مصنوعی داریم؟
آرزوی من این است که شرکت های ایرانی زیادی در حوزه هوش مصنوعی فعالیت کنند. با خیلی از استارت آپ های ایرانی آشنا هستم، برخی از دوستانم در این استارت آپها مشغول به کارند. اخبار آنها را از اینترنت و توییتر دنبال می کنم. از دانشکده ریاضی دانشگاه شریف شرکتهای شناخته شدهای مانند کافه بازار بیرون آمده است. شرکتهایی مثل بصیر، Recommender.Ir و ابر اروان هم کارهای جالبی انجام داده اند. یکی از شرکت هایی که برایم جالب بوده و مؤسسان آن دوستان و همکاران قدیمی من در مکتبخونه هستند، ایده جالبی در حوزه هوش مصنوعی و پزشکی به نام درمانه است که خیلی کارهای مفیدی انجام می دهد. در چهار سال گذشته تا کنون ایران در بحث استارتآپ ها جدی شده است، فکر نمی کنم بازار ایران به تنهایی انقدر ظرفیت بزرگ داشته باشد و الان می بینیم که سرمایه گذار ها منتظر استارت آپها هستند که به نقطه خروج برسند. بازار در حال پیدا کردن شکل واقعی خودش است.
فارغ از مسایل سیاسی به نظرت چه مسائلی باید داخل ایران درست کنیم تا بتوانیم شرکتها و استارتاپهای پویا در حوزههای رو به رشدمثل هوش مصنوعی داشته باشیم؟ جوانها چطور میتوانند از ظرفیت هموطنان با تجربهشان در نقاطی مثل سیلیکون ولی استفاده کنند و شرکتها و استارتاپهایی بسازند که روی روندهای روز تکنولوژی حرکت کنند؟
چالش نخست توسعه بازار به ویژه در بخش نرم افزار است، متاسفانه بازار داخلی آنقدر بزرگ نیست که وقتی نرم افزاری تولید میشود بتواند بازدهی خوبی داشته باشد. بعضاً مشاهده شده نرم افزارهای با کیفیت بسیار بالا در کشور تولید میشود ولی بازار داخلی ندارد اگر این نرم افزار برای بازار بینالمللی تولید می شد، احتمالاً مشتری های بیشتری داشت. در بازار نرم افزار نه تنها ایران در کل جهان مشاهده میکنیم که ۷۰ تا ۸۰ درصد بازار در آمریکا است. اگر شرکت نرم افزاری نتواند در بازار آمریکا محصول بفروشد، در ابعاد جهانی موفق نمیشود. در غیر اینصورت نرم افزار باید در حوزه خدمات و مکان محور باشد. برای اینکه استارت آپ موفق و پویا داشته باشیم باید بتوان در حوزه های بین المللی کاری کرد. این خیلی بهتر است. در حال حاضر ما مهندسین نرم افزار از کشورهای مختلف استخدام میکنیم و آینده کار به سمتی میرود که از جاهای مختلف با هم همکاری کنیم و فراهم کردن این قابلیت خیلی مهم است. بهر حال، ارزیابی شرکت معمولاً بر مبنای بازار آن است. اگر بازار قابل دسترس را تنها در ایران در نظر بگیرید بصورت پیشفرض ۹۰ درصد شرکت های ایرانی ارزیابی بالایی نخواهند داشت و نشان می دهد سرمایه گذاری در ایران خیلی جذاب نبوده و اگر این جذابیت نباشد پویایی هم وجود نخواهد داشت.
از نظر ارتباط ایرانی ها با سیلیکون ولی چند دسته بندی وجود دارد، اگر شرکتهای ایرانی ایده های سیلیکون ولی را صرفاً کپی کنند، مشخص نیست که موفق میشوند یا خیر. اگر این ایدهها خدماتی و مکان محور باشند، قابل بومی سازی هستند و شانس موفقیت کپی آن ایران بالا است. البته درباره خیلی از نرم افزارهای موجود مثل هوش مصنوعی تشخیص بیماری یا پردازش تصویر، بومی سازی خیلی مهم نیست و کپی کردن آن برای ایران، مزیتی به شمار نمی رود. زیرا این تکنولوژی اگر قدرت بازاریابی در نقاط مختلف جهان را نداشته باشد، سرمایه گذاری موفقی نخواهد بود. نکته اساسی در موفقیت یک شرکت قابلیت رقابت آن است. وقتی که به صورت پیش فرض یک شرکت نمیتوانند وارد بازار شود و رقابت کند بنابراین شانس موفقیت آن کم است. به نظر من، شرکت یا افراد زیادی در آمریکا مایل به همکاری هستند. اما متاسفانه مسیرهای آن فراهم نیست و در این میان یک سری اخبار سیاسی ناخوشایند این مسیرها را دوباره سختتر میکنند. این رابطه در حال حاضر، در حد تعامل ایدهای و پشتیبانی روحی در حال وقوع است و بیش از این اگر بخواهد باشد و واقعاً اثر جدی بر اقتصاد گذارد، نیاز دارد شرایط رقابت برای کسب و کارهای داخلی و خارجی و تعامل آنها فراهم شود.
البته تصمیماتی هم وجود دارد که در ایران اجرا شود، امکانات را ارزانتر از آنچه در اختیار شرکتهای حاضر در سیلیکون ولی است، بدست آورند. مثلاً در هوش مصنوعی یک مسئله خیلی جدید دسترسی به دیتا است. دسترسی به دیتا در جاهای مختلف دنیا بر اساس قوانین متفاوت است. دیتای پزشکی را فرض کنید. مثلا در انگلیس همه پرونده های پزشکی دست دولت است و دولت این امکان را دارد که برای پژوهشگران دسترسی به آنها را فراهم کنند. این یک مزیت جدی برای شرکتهای انگلیسی است. google deep mind در انگلیس از این دیتا به خوبی استفاده می کند در حالی که این شرکت در آمریکا به این راحتی به دیتاهای بیماران دسترسی ندارد. برای شرکت های ایرانی می شود چنین مزیتهای ایجاد کرد تا بتوانند پژوهش های جدی انجام دهند که در سطح جهانی قابل عرضه باشد. این ها می توانند مزیت ناعادلانه(unfair advantage) باشد که کشور با مقررات زدایی که شاید پیشتر هم از بین رفته میتواند فرصت های جالبی را فراهم کند.
منبع : آی تی ایران