چکونه “ماه” زندگی گالیله را تغییر داد؟
سال 1592 بود که تلاشهای ده سالهی گالیله بالاخره به ثمره رسید. او حالا پروفسور ریاضی دانشگاه Pauda شده بود و درآمد او نسبت به شغل قبلیاش تقریبا سهبرابر شده بود. او مدتی بعد یک خانه نسبتا بزرگ خریداری کرد و بخش اعظمی از آن را به برپایی یک کارگاه مجهزی و تخصصی جهت ساخت تجهیزات و یک قسمت را هم به برگزاری کلاسهای خصوصی اختصاص داد. او بیشتر اوقات خود را صرف مطالعات علمی و آزمایشات عملی میکرد.
سال 1602، گالیله مهمترین سالهای زندگی خود را آغاز کرد. در این دوران او درباره قوانین حرکت، حرکت پاندولی، سقوط آزاد اشیاء و حرکت غلطان توپ ازسطوح شیبدار تحقیق و مطالعه میکرد. تمامی این آزمایشات و تحقیقات بهدلیل وسواس گالیله به مشاهده و اندازهگیری دقیق اجسام در آزمایش بود. او این ویژگیهای منحصر بهفرد را در اصل از پدرش به ارث برده بود. اواسط سال 1609 گالیله شروع بهنوشتن یافتههای خود در قالب یک کتاب کرد. با این حال خیلی زود توجه او به مسئلهای متفاوت جلب شد و تمامی فعالیتهای قبلی خود را بهحالت تعلیق درآورد.
پاییز 1608 بود که “هنس لیپرشی” داشنمند هلندی قصد داشت تلسکوپ خود را به عنوان اختراع شخصی بهثبت برساند که به دلایل نامعلومی این اتفاق نیافتاد. گالیله که ابتدا توجه زیادی به اختراع او نکرده بود، جولای سال 1608 مجذوب این اختراع دانشمند هلندی شد. او که از دیدن این وسیله بسیار شگفت زده شده بود، اواخر آگوست همان سال موفق به ساخت یک تلسکوپ با قدرت بزرگنمایی 9X شد. طولی نکشید که گالیله در اوایل دسامبر همان سال اختراع جدیدش که موجب دگرگونی زندگیاش میشد را به اتمام رسانید: یک تلسکوپ با قدرت بزرگنمایی 20X که امکان مشاهده ماه و دیگر اجسام آسمانی را بهاو میداد.
مارس 1610، گالیله اولین یافتههای خود را در یک مقاله کوتاه با نام “Starry Messenger” به چاپ رسانید. این یافتهها شامل بیش از 70 طراحی از سطح کره ماه میشد که البته واکنشهای متعددی را از سوی دانشمندان آن زمان بههمراه داشت. درحالی که ناشران روزنامهها یافتههای او را بسیار شگفتانگیز میدانستند اما اکثر ستاره شناسان و دانشمندان گالیله را بیایمان و شیاد نامیدند. البته به اشتثنای “جوهانس کپلر”، ستاره شناس مشهور آن زمان که یافتههای گالیله را بسیار باارزش خطاب میکرد. علیرغم پشتیبانیهای کپلر از گالیله، دیگر دانشمندان همچنان برعقاید و مخالفتهایشان علیه این دانشمند پایبند بودند و همواره او را شیاد و مرتد میخواندند. مهمترین دلیل این اختلافات این بود که گالیله اعتقاد داشت سطح کرهی ماه پوشیده از سنگها، کوهها و حفرههای عظیم است. این نظریه گالیله دقیقا خلاف باورها و تعالیم کلیساهای آن دوره بود. در آن زمان مکتب کلیسا معتقد بود که ماه به عنوان یک یک جسم آسمانی (بهشتی)، سطحی بسیار نرم و ظاهری کاملا کروی شکل دارد.
گالیله در ادامه به این نتیجه رسید که تئوری دنیای خورشید محور “نیکولاس کوپرنیکوس” که معتقد بود خورشید در مرکز جهان قرار دارد و دیگر سیارهها بهدور آن میچرخند، کاملا صحیح و منطقی است. اما برخلاف کوپرنیکوس که مدتی قبل از مرگش نظریه خود را مطرح کرده بود، گالیله از بحث در مورد یافتهها و نظریات جدید خود درباره کره ماه هیچ ابائی نداشت. سرانجام در فوریه سال 1616 کلیسای اعظم اعلام کرد در صورتی که گالیله دست از نظریات خود راجع به ماه، خورشید و منظومه شمسی برندارد و همچنان به انتشار و تعلیم آنها بپردازد، کلیسا سریعا به مبارزه و برخورد جدی علیه او اقدام خواهد کرد.
گالیله که در مقابل فرمان کلیسا تسلیم شده بود، کار بر روی پروژه استفاده از 4″ ماه سیاره مشتری” بهعنوان سیستم مسیریابی در دریاها را آغاز کرد. دولت اسپانیا ابتدا علاقه زیادی به این پروژه جدید نشان داد و شروع به پشتیبانی از فعالیتهای او کرد اما طولی نکشید که آنها هم دست از حمایت از گالیله کشیدند. با این وجود دولت هلند از طرح گالیله حمایت کرد.
سال 1618، گالیله مطالعه و انتشار نظریاتش درباره قوانین حرکت که مدتها پیش آنها را به حالت تعلیق درآورده بود را آغاز کرد اما طولی نکشید که او دوباره مجذوب علوم آسمانی و ستاره شناسی شد. پاییز همان سال، رویت سه ستاره دنبالهدار در آسمان، موجب شگفتزده شدن بسیاری از مردم ان دوره شد و حالا بسیاری از دانشمندان منتظر اظهار نظرات و فرضیات گالیله راجه به این پدیده بودند که این قضیه بهانه خوبی برای بازگشت گالیله به عرصه علوم ستارهشناسی شد. پدیدهی ستارههای دنبالهدار موجب برگزاری مناظرات مختلفی بین “گراسی” ریاضیدان مطرح آن دوره و گالیله شد که در ادامه این مناظرات در سال 1623 گالیله مقالهای را با نام “The Assayer” منتشر کرد که از طریق متد کاملا علمی تمامی ادعاهای گراسی و علوم ارسطویی آن دوره را نقض میکرد. در ادامه این مقاله بهدست “پاپ آربن هشتم” رهبر مسیحیان آن دوره رسید.
در سال 1642، پاپ آربن هشتم که از دوستان گالیله هم بود، 6 جلسه خصوصی را با او برگزار کرد و دو مدال نیز به او اعطا کرد و در کنار هدایای مختلف، حقوق ثابتی را نیز برای “وینچنزو” پسر گالیله مقرر کرد. اما مهمتر از همه این بود که پاپ این اجازه را داد که گالیله نظریاتش در مورد تئوری کوپرنیکن را بهطور آزادانه و البته بیطرفانه مورد بحث و مناظره قرار دهد. او نیز قول داد که خلاف دستورات کلیسا که در گذشته به ابلاغ شده بود عمل نکند. بنابراین گالیله به منزل خود بازگشت و فعالیتهای قدیمیاش را دوباره از سر گرفت.
علیرغم شکستهای متعدد، دست آخر گالیله در سال 1630 مقالهای راجع به “دو دنیای اصلی” نوشت و در سال 1632 موفق به چاپ آن شد. او در این مقاله به صراحت از تئوری کوپرنیکن حمایت کرده بود و همین مسئله باعث بالاگرفتن تنش میان او و کلیسا در سال 1633 شد اما تنشها اینبار خیلی جدیتر از گذشته بود چرا که اسناد سال 1616 کلیسا علیه گالیله دوباره مطرح شده بود. در این سند آمده بود که گالیله حق آموزش شفاهی و یا کتبی تئوری کوپرنیکن را نداشته است. از اینرو ژوئیه سال 1633، گالیله 69 ساله که از لحاظ سلامت هم در شرایط مناسبی قرار نداشت، بالاخره قبول کرد که از آن بهبعد نه بهشکل شفاهی و نه بهشکل کتبی هیچ اظهار نظری درمورد نظریه کوپرنیکن نخواهد کرد. در آن جلسه گالیله محکوم به “حبس ابد خانگی” شد.
سال 1634 گالیله مطالعه درباره علوم حرکت اجسام را از سر گرفت و در سال 1637 تالیف کتاب “اثبات نقلی دو علم جدید” (Discourses on Two New Sciences) را بهپایان رساند و در سال 1638 در کشور هلند به چاپ رسید. این کتاب برای چاپ بهطور قاچاقی از ایتالیا به هلند فرستاده شد. با اینکه این اثر گالیله فیزیک ارسطو (Aristotle’s Physics) را کاملا نقض میکرد، اما کلیسا هیچ جریمه دیگری را برای گالیله در نظر نگرفت. بسیاری از دانشمندان امروزی این اثر گالیله را یکی از نخستین مراجع علم فیزیک جدید میدانند که در آن به نظریه کوپرنیک درباره دنیای خورشید محور نیز پرداخته شده است.
تمام این سالها گالیله تنها بهخاطر کره مرموز “ماه” از نوشتن این کتاب ارزشمند محروم ماند. اگر گالیله هیچگاه مجذوب ماه نشده بود و تمام تمرکزش را بر روی “شیوه علمی سنجش و بررسی” و علم فیزیک نو میگذاشت، آیا شرایط امروزی علم بهتر نبود؟ هیچکس نمیداند!
منبع : آیتیایران