دکتر قاسم زاده: توجه به بوميسازي به جاي محدودسازي
نام نویسنده: مهديه رحيمي – فرهاد توکل همداني
در حاشيه برگزاري همايش “نوآوري و تحول در خدمات مخابراتي”، فرصتي دست داد تا با دکتر فريدون قاسمزاده – مديرعامل شرکت افرانت- يکي از سخنرانان اين همايش گفتگويي داشته باشيم. ايشان، از خاطرات خود با مرحوم دکتر غفاريان تا دغدغههايشا در حوزه تحولات مخابرات سخن راندند. در پايان، ناگفتههاي باقي مانده از سخنراني ايشان در اين همايش را به قلم آوردهايم.
فضاي همايش “نوآوري و تحول در خدمات مخابراتي” را چگونه ديديد؟
من فکر ميکنم حرکت گروه طيف در اين حوزه يک حرکت با ارزش است. چراکه در برگزاري اينگونه همايشها استمرار و نظمي را برقرار نموده است و علاوه بر آن حضور مسؤولين دولتي، صاحبنظران دانشگاهي و شرکتهاي خصوصي در يک همايش، حرکت مبارکي است که بايد از آن استقبال کرد. اما در کنار اينها، اين گونه همايشها ميبايست مکاني براي تلاقي نظرها و ابراز نظرهاي مختلف باشد و در نهايت آن نظري که مثبت و راهگشاست از ميان صحبتها استخراج و به کار گرفته شود.
در ارتباط با بحث رايانش ابري که موضوع سخنراني جنابعالي در همايش نيز بود، نکتهاي که هميشه مطرح است بحث امنيت در سيستمهاي ابري است. وضعيت امنيت اين فناوري را چگونه ميبينيد؟
بايد توجه کرد که اين سؤال فقط به ذهن ما نميرسد، بلکه در ذهن متخصصان خارجي نيز است چون آنان در اين قضيه جديتر هستند. در شماره دسامبر Harvard Business Review يک مقالهاي درباره آنچه مديران عامل در ارتباط با رايانش ابري بدانند آورده شده است که به بررسي معايب و مزاياي اين فناوري پرداخته و عنوان نموده که عليرغم وجود معايب رايانش ابري که يکي از آنها امنيت است، چارهاي جز حرکت به سمت اين فناوري نداريم. به هر حال هر فناوري در کنار مزايا، معايبي را نيز به همراه دارد ولي براي تکتک آن چارهاي نيز است. بنابر اين امنيت را ميتوان بالا برد ولي به شکل فيزيکي و مطلق امنيت وجود ندارد همان طور که ممکن است يک روز بانک را سرقت کنند، ديتاسنتر هم ممکن است از کار بيفتد ولي نسبت به اينکه شما پول خود را در خانه بگذاريد امنيت آن در بانک بيشتر است. پس امنيت قرار دادن اطلاعات در ديتاسنتر نيز از PC خودتان بيشتر است.
به نظر شما آيا با ايجاد يک ابر اختصصي امنيت حفظ ميشود؟
هيچزماني در مورد امنيت دغدغهها به صورت کامل برطرف نميشود. در دنياي مجازي هم ابراختصاصي در مقابل ابرعمومي از درجه امنيت بالاتري برخوردار است ولي هيچ تضميني وجود ندارد که حتي خود سازمان CIA هم هک نشود کما اينکه بارها هم هک شده است، اما در مجموع احتمال مخاطرات امنيتي کاهش مييابد.
ماهيت شبکه ملي اطلاعات را چگونه ميبينيد و به نظر شما نسبت آن با شبکه جهاني اينترنت بايد به چه صورت باشد؟
چند سالي سايه سنگين شبکه اينترنت ملي؛ بر وزارت ICT بود و لطمات زيادي را هم به همراه داشته است تا در دوران آقاي دکتر تقيپور که کلمه “ايترنت ملي” را تبديل به “ملي اينترنت” کردند که اين دو عبارت خيلي با يکديگر تفاوت دارد. اينترنت ملي يک کلمه کاملاً بيمحتوا است. چون اينترنت يعني صدها شبکه به هم مرتبط، اما هنگامي که از بستر ملي يا شبکه ملي براي اينترنت سخن آورده ميشود يعني اينکه کشور يک بستري خوب براي ارتباط درون داشته باشد ولي ارتباطات بينالملل را هم به خوبي حفظ کند. بايد توجه کنيم که اگر بگوييم با خارج ارتباط نداشته باشيم يا اين ارتباط را کند نماييم در حدي که غيرقابل استفاده شود، مانند اتفاقي که در حال حاضر افتاده است، ديگر اينترنت بيارزش خواهد شد.
ما در حدود 700ميليون سرور در دنيا داريم، اما در بهترين برآورد تنها يک دههزارم سرورهاي دنيا در ايران است. بنابراين نميتوانيم تصور کنيم که 99/99 % سرورها توليدکننده محتواي نامناسب باشند و فقط ما محتواي خوب و پاک توليد ميکنيم. در مجموع معتقدم که ضمن اينکه در ايجاد شبکه ملي اينترنت (شبکه ملي اطلاعات) با قدرت بايد پيش برويم، اما نبايد از ارتباطات سالم بينالمللي و اطلاعات مفيدي که محققين و دانشجويان ما ميتوانند از اين طريق استفاده نمايند، خود را محروم کنيم.
در استفاده از مراکز داده، چه رويکردهايي از سوي مشتريان اعمال ميشود؟
در دنيا مراکز ديتا 3 لايه دارد، بالاترين لايه مراکز دادها است که مانند ارگانهاي نظامي و امنيتي مأموريتهاي کلان و ملي دارند. اين مراکز نهتنها اطلاعات خود را در مراکز داده تجاري نميگذارند، بلکه در مراکز داده همديگر نيز قرار نميدهند. لايه دوم شرکتهاي بزرگي هستند که مانند بانکهاي بزرگ و اپراتورها براي خود مراکز داده مجزا ايجاد نمودهاند. علت اين اقدام لزوماً امنيتي است، به اين دليل که ميتوانند هزينه کنند و ابعاد کارشان هم بزرگ است. هر چند که در اين اندازه مانند مايکروسافت هم برونسپاري ميکنند. لايه سوم شرکتهاي کوچک و متوسط هستند که توانايي مالي ندارند، اما به مراکز داده نياز دارند، آنها در واقع مشتريان واقعي اين مراکز چه از نوع ابري يا ساير موارد آن، محسوب ميشوند.
در بحث مدلهايي که وزير ارتباطات در خصوص بوميسازي و حمايت از توانمندي داخلي مطرح نمودند، ايشان تأکيد داشتند که بازيگران مختلف نظرات خود را در اين خصوص اعلام کنند. با اين توصيف، به نظر شما بايد چه مدلي لحاظ شود که توان بومي به درستي مورد استفاده قرار گيرد؟
فرض کنيد ميخواهيد يک فعاليت تجاري انجام بدهيد و مثلاً قصد ارائه يک خدمت الکترونيکي يا پزشکي داريد. براي انجام اين کار مغازه، مطب يا يک مکاني را که به اين کار اختصاص دارد انتخاب ميکنيد. در دنياي مجازي اين مکان با نام مراکز داده شناخت ميشود.
بنابراين اولين نقطه شروع براي حرکت به سوي مجازي شدن و توسعه خدمات الکترونيکي، توجه به مراکز داده است. حال بايد ببينيم که چه اقداماتي را دولت در اين زمينه انجام داده و چه حمايتهايي از بخش خصوصي داشته که اين موضوع به درستي شکل گيرد. اتفاقي که در بخشهاي ديگر صنايع نيز رخ داده است، متاسفانه در کشور ما اين اتفاق رخ داده است که ابتدا بخش خصوصي کاري را آغاز ميکند، پس از آن دولت و يا نهادهاي شبه دولتي ميآيند و مشابه اين کار را راهاندازي ميکنند و به بهانه ارائه خدمات به دولت کار خود را آغاز ميکنند و بعد از آن به ارائه خدمات تجاري ميپردازند. اين مضوع باعث آسيب به شرکتهاي خصوصي ميشود و از طرفي به امنيت سايتهاي دولتي نيز ضربه وارد مينمايد.
براي اجراي صحيح بوميسازي در حوزه شبکه ملي اطلاعات، چه ديدگاهي داريد؟
مدلي که براي شبکه ملي اطلاعات در پيش گرفتهايم، مدل چين است با اين تفاوت که مقدماتي که اين کشور در اين مورد لحاظ نموده است، را طي ننمودهايم. يعني اشکالهاي چين را همچنان در مدل خودمان اجرا ميکنيم و خوبيهاي آن مدل را اخذ نکردهايم. درست است که در چين ارتباطات بينالمللي ضعيف شده است، اما چين فقط کاهش سطح ارتباطات را نفي نکرده بلکه اثبات کرده که از راههاي جايگزين ميتوان تا حدودي اين خلاء را پر نمود. يعني علاوه بر اعمال فيلترينگ کردن سايتي مثل يوتيوب، يک يوتيوب چيني و يا گوگل چيني را طراحي کردهاند و معادل آنچه را که محدود نمودهاند، براي مردم کشورشان ايجاد کردهاند. نتيجه اين شد که نه تنها از لحاظ اقتصادي و حفظ رقابت در بازارهاي جهاني از ساير کشورها عقب نماندهاند، بلکه نمونهاي موفق از مدلهاي بومي به حساب ميآيند.
اين درحالي است که تا کنون ما محدود کردن ارتباطات و دسترسيها را اجرا نمودهايم ولي بخش اصلي که بوميسازي اين خدمات است، به درستي هنوز شکل نگرفته است. بنابراين بايد اين موضوع را در قالب يک بسته کامل ببينيم و ضمن اينکه شبکه ملي اطلاعات را با قدرت دنبال ميکنيم و توليد محتواي بومي را نيز با همان قدرت پيگيري کنيم.
آيا صحبت يا نکته پاياني براي خوانندگان ماهنامه طيف برق داريد؟
بايد در اينجا از آخرين صحبتهاي مرحوم دکتر غفاريان يادي کنم که چند ماه پيش از ايشان دعوت کردم تا مراکز داده ما بازديد کنند. دکتر غفاريان از من پرسيد که شما مدل تجاري براي مرکز دادهتان داريد؟ پاسخ دادم که خود من در دانشگاه شريف مدل تجاري تدريس ميکنم، اما واقعيتش را بخواهيد خير! چون به اين نتيجه رسيدهام که اگر اين کار را انجام بدهم، احمقانه است. به اين دليل که اگر من با پولي که براي مرکز داده تأمين ميکنم، ملک يا دلار بخرم و يا هر کار ديگري انجام بدهم، ميدانم که ارزش بيشتري پيدا خواهد کرد، اما اگر ما اين کار را نکنيم چه کسي اين کار را انجام خواهد داد؟
در همايش سال گذشته CeBIT که ايشان در مرکز مغز و اعصاب پرفسور سميعيزاده در آلمان بستري بودند هم به عيادت ايشان رفتم. با اينکه حال ايشان بد بود، گفتند: “من که نميتوانم به اين همايش بروم. شما که حضور داشتيد در خصوص اتفاقات اين همايش به ويژه در حوزه مراکز داده من را مطلع کنيد”. نکته جالب آن بود که من هر آنچه در اين نمايشگاه ديده بودم براي ايشان بازگو کردم و ايشان خيلي با علاقه گوش ميدادند و پيگير موضوع بودند. اعتقاد من بر اين است که اگر 10 درصد مديران کشور ما مانند مرحوم دکتر غفاريان بودند، وضع ما در حال حاضر خيلي بهتر از اين بايد ميبود.
با تشکر از جنابعالي.
منبع : طیف