مرثيهاي…
نام نویسنده: سید محمد مهدی شهیدی
روزي، روزگاري، نه خيلي دور، جهانگردي بود و پول تبصره 13 و تكفا بود و بخش خصوصي بود و سازماني كه حمايت شد و پديد امد.
روزگاري كه الكامپ دهم با حمايت جهانگرد شكل گرفت و شد مايه مباهات صني كه 6-5 سال بنازد به آنچه داشت. روزگاري جهانگردي بود كه به يك اشارتش – به رسم معرفت – داعيه جامعه معرفتي داشتيم كه گذر كرده بوديم از اطلاعات، حركت ميكرديم و حماسه ميآفريديم و «فاوا» را گل سرسبد صنايع ميدانستيم و الكامپ را افتخار نمايشگاهيمان كه پول بود و تكفا بود.
روزي روزگاري، كمي دورتر، پدران ما و شما، كار ميكردند و كسب و كاسب حبيب خدا بود و كسب و كار نبود و كسب و كار تنها «بيزينس» نبود و معرفت هم چاشنياش بود، روزگاري كه حرف و «لفظ» در بازار حرمت داشت و معرفت بود.
حالا جهانگرد همان جهانگرد است، منهاي پول تكفا و نمايندگي رييسجمهور، اما همان جهانگرد كه حمايت كرد تا سازمان، سازمان شود و ايستاد پاي تكفا تا درخت جامعه اطلاعاتش ريشه بگستراند و بار بدهد و ما جان بگيريم، ما كه رسانهايم و ما كه «بيزينس» ميكنيم. همان جهانگرد كه اشارت ميكند به حمايت از كنگره «فاوا» براي «به زيست» ما و ما، كه بيزينس ميكنيم و روي نمودارهايي كه از نرمافزارهاي مديريت منابع سازمانيمان درميآيد، معرفتي نيست؛ «بيزينس ايز بيزينس» است و «بيزينس» ميگويد، آنجا كه پول نيست مرو، حتي اگر معرفت باشد.
اينگونه، كنگره فاوا نمايشگاهي برپا ميكند با شكوه كه 16-15تاي ما ميرويم و غرفه ميگيريم.
روزي روزگاري پول بود و تكفا بود، روزگاري دورتر حجرهاي بود و معرفت كه از ده بر يك چرتكه بالا ميرفت، روزگاري كه لفظ ميآمديم…
امروز زمانه ديگري است: به جامعه معرفتي خوش آمديد!
منبع : فناوران