تکنولوژی

ديجيتالى شدن به سبک ايرانى

نام نویسنده: دكتر نعمت الله فاضلى

همشهری آنلاین – جامعه و فرهنگ ايرانى و به تبع آن انسان ايرانى مانند ديگر جوامع، فرهنگ ها وانسان ها تحت تاثير ظهور تکنولوژى هاى ارتباطى و اطلاعاتى جديد در حال ديجيتالى يا الکترونيکى شدن است.

هر چند در اين مسير ممکن است کمى لنگان لنگان راه را پيموده باشيم اما جهت و جاده انسان ايرانى در راه آينده همان بزرگراه ارتباطى الکترونيکى شدن است.

در جامعه ديجيتال، روزنامه مانند ديگر چيزها هم معناى کلاسيک خود را از دست مى دهد و به «متن الکترونيکى» يا ديجيتال مبد مى شود تا متناسب ذائقه و خواست انسان ديجيتال در آيد. در اين يادداشت کوتاه که به مناسبت شروع به کار روزنامه آن لاين همشهرى مى نويسم مى خواهم کمى درباره ابعد فرهنگى ديجيتالى شدن و مزايا و معايب آن بنويسم.

در زبان انگليسى اين ايام تعبيرى رواج يافته است که مى گويند «ا (منظور الکترونيک) براى همه چيز»[1]. اين عبارت کنايه از فرايندى است که جامعه شناسان از آن به «ديجيتالى شدن»[2] ، يا«الکترونيکى»[3]شدن نام مى برند.

الکترونيکى يا ديجيتالى شدن فرايندى است که انسان از طريق ابزارها، فنون و رسانه هاى ديجيتالى مانند شبکه اينترنت و رايانه به توليد، تکثير، اشاعه و انتشار نمادها و معانى مى پردازد و از طريق آنها زندگى خود را سامان و معنا مى بخشد.

در نتيجه رشد و گسترش رسانه هاى ديجيتالى و الکترونيکى و افزايش کاربرد آنها در تمام ابعاد زندگى روزمره – از فعاليت هاى تجارى بزرگ بانکى، خريد و فروش رايانه اى و آموزش از راه دور رايانه اى گرفته تا آشپزى و کارهاى جزئى درون خانه- فرايند ديجيتالى شدن نيز گسترش يافته است و در حال تغيير دادن عادات بنيادين ما در زمينه هاى مختلف فعاليت هاى اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى است.

براى مثال، در آموزش، دانش آموزان و دانشجويان متقاضى استفاده هرچه بيشتر تکنولوژى هاى آموزشى ديجيتالى هستند و کلاس هاى بدون تصوير و صدا و بدون کاربرد پاور پوينت براى آنها ملال آور و بهتر است بگوييم غير قابل تحمل شده است. در آشپزخانه ها نيز سالهاست که «ماکرويو و ماشين لباسشويى و ديگر وسايل تمامآ مجهز به برنامه ها و دستورهاى از پيش تعيين شده کامپيوترى براى انجام فعاليت هاى خود شده اند و ديگر نيازى به تنظيم دستى آنها نيست.

درباره بانک ها و سازمان هاى ديگر نيز نيازى به توضيح نيست زيرا هر يک ما لاجرم هر روزه شاهد نقش رايانه ها در آنها هستيم. شايد تلفن هاى همراه بيش از هر ابزار ديگر رايانه و اينترنت را به زندگى روزمره ما وارد کرده است. کافى است يک روز تلفن همراه ما قطع يا به هر دليلى از دسترس ما خارج شود، دچار احساس غريبى مى شويم. چون مادرى که فرزندش را گم کرده يا فردى که در جزيره اى گم افتاده است، احساس تنهايى و غربت مى کنيم.

اين احساسى است که در نتيجه خروج و انزواى ما از مدار دنياى ديجيتال به ما دست مى دهد. به هر حال ما نيز مانند مردمان شمال در آنسوى ابها به دنياى ديجيتال خو کرده و معتاد شده ايم. اين اعتياد از بازى هاى رايانه اى در دنياى کودکى شروع مى شود و با اعتياد به وبلاگ نويسى و خواندن مطالب آن لاين به کمال مى رسد.

براى همين است که حتى در دنياى جديد نه تنها توانايى خواندن و نوشتن بلکه آشنايى با رايانه و کار با آن جزئى از مهارت‌هاى ضرورى زندگى شناخته شده و ناآشنايان با «سواد رايانه‌اى» جزو گروه «بى‌سوادان» طبقه‌بندى مى‌شوند.

به دليل فراگيرى و گستردگى فرايند ديجيتالى شدن در تمام عرصه هاى زندگى، من اين فرايند را در کنار فرايندهايى مانند جهانى شدن، رسانه‌اى شدن، مجازى شدن، تجارى شدن، زنانه شدن[4] و فرهنگى شدن[5] يکى از فرايندهاى اصلى تحول فرهنگ معاصر مى دانم و معتقدم براى شناخت جامعه معاصر ما لاجرم نيازمند درک و چگونگى اين فرايند در درون هر جامعه هستيم.

من در اينجا به برخى از ويژگى هاى چگونگى تجربه ديجيتالى شدن جامعه و فرهنگ ايران اشاره مى کنم، اگرچه شرح و تحليل دقيق هر يک از اين نکات نيازند شرح و بسط بيشترى است. نخستين و قابل توجه ترين نکته در زمينه ديجيتالى شدن جامعه ايران، مقاومت اندک اندک مردم و فرهنگ ايران در برابر ورود رايانه ها و اينترنت به درون جامعه و حتى خانه هاى ايران است.

تاريخ تحولات يک دو قرن اخير نشان مى دهد مردم ايران مانند ديگر ملت ها اغلب در برابر ورود تکنولوژى هاى روزآمد و جديد مقاومت هاى جدى نشان داده اند و ساليان سال از پذيرش آن سرباز زده اند. جعفر شهرى در کتاب تاريخ اجتماعى تهران مثال هاى متعددى از مقاومت ايرانيان در برابر تکنولوژى هاى روز مانند عکاسى، چرخ خياطى، قطار، راديو، تلويزيون، دوچرخه، چراق برق و امثال اينها ارائه و ثبت کرده است.

ايرانيان اغلب مصنوعات صنعتى جديد را با عناوين چون فرنگى، ارمنى، جنى و نجس طبقه بندى کرده و از پذيرش آن تا مدت ها سرباز زده است. اما ورود رايانه در خانه هاى ايرانى با مقاومت جدى روبرو نشد و اگرچه ترديدهايى درباره برخى جنبه هاى اينترنت وجود داشت و هنوز نيز وجود دارد اما کليت رايانه به مثابه ابزارى مشروع، پذيرفته شده است.

در حالى مردم ايران از نظر فرهنگى مشروعيت فرهنگى رايانه را پذيرفته اند که اين ابزار به مراتب بيش از چرخ خياطى و دوچرخه داراى کارکردها و پيامدهاى فرهنگى براى آنها است. اينکه چرا و چگونه مردم بدون مقاومت، حضور رايانه در منازل و حل کارشان را پذيرفتند نيازمند بررسى هاى تجربى است، اما به گمان من سرعت تغييرات فرهنگى و اجتماعى به اندازه اى است که مجال انديشدن به مردم را نمى دهد و مردم در برابر تکنولوژى هاى جديد مانند ماهواره، تلفن همراه، اينترنت و رايانه مجال چند و چون کردن را از دست داده اند.

بعلاوه بنيادهاى مدرنيته ايرانى قوام بيشترى يافته است و مردم آمادگى بيشترى براى سازگارى و قبول محصولات مدرن دارند. ويژگى ديگر ديجيتالى شدن جامعه و انسان ايرانى، فراگيرى اين فرايند در سراسر کشور و در بين تمام گروه هاى اجتماعى است.

ورود اغلب مصنوعات و محصولات مدرن در ايران مانند اتومبيل، موتور سيکلت، دوربين عکاسى، راديو، تلويزيون و لوازم خانگى برقى اينگونه بوده است که ابتدا تا مدت ها تنها گروه ها و طبقات اجتماعى بالا و اعيان و اشراف امکان برخوردارى از آن را مى يافتند.

روستاييان، عشاير، زنان و کودکان اغلب آخرين گروه هايى بودند که امتياز برخوردارى و بهربردارى از آنها را بدست مى آوردند. اما رايانه ها و تکنولوژى هاى جديد ديگر بسيارى سريع فراگير شدند و در مدت اندکى خصلت طبقاتى خود را از دست دادند.

موبايل براى مدت کوتاهى خصلت طبقاتى داشت و برخى با کنايه آن «فيس بايل» مى ناميدند اما اين نيز ديرى نپاييد و امروزه کارگر و کارفرما و زن و مرد و حتى کودکان و نوجوانان داراى تلفن همراه هستند. عموميت رايانه شايد بيش از تلفن همراه است زيرا مدارس، دانشگاه ها و مراکز عمومى و دولتى خدمات رايانه اى در اختيار همه قرار مى دهند و آنها که در منزل دسترسى به رايانه ندارند، در محل کار مى توانند از رايانه استفاده کنند.

در اين زمينه علاقه کودکان، نوجوانان و زنان به رايانه بسيار قابل توجه است. مدرنيته ايرانى که اغلب مذکر و بزرگسال سالار بوده است به نظر مى رسد در زمينه تکنولوژى هاى جديد ديجيتالى خصلت دموکراتيک ترى دارد و به نحو عادلانه ترى بين همه گروه ها نفوذ کرده است. با وجود اين، نبايد از نظر دور داشت که هنوز رايانه نتوانسته است ب روستاها راه يابد و دنياى ديجيتال ايرانى همچنان خصلت «شهرى» دارد. البته در اين زمينه روستاهايى هستند که به دنياى اينترنت وصل شده اند و هستند خانه هايى که رايانه به آنها راه يافته است.

اما اين موارد همچنان استثنا هستند و بخش کوچکى از جمعيت روستايى ايران را در بر مى گيرد. نکته سوم نحوه استفاده و کاربردهاى ايرانى ابزارهاى ديجيتال و رايانه اى است. بهره بردارى کامل و قابل قبول از امکانات و خدمات رايانه اى مستلزم مجموعه اى از تحولات زيرساختى است که دسترسى به رايانه يکى از آنهاست.

هنوز مردم ايران آشنايى کامل با امکانات و خدمات رايانه ندارند، و دسترسى به رايانه نيز کم هزينه نيست و از سويى هنوز دلبستگى ها و عادت هاى بسيارى به روش هاى سنتى انجام امور دارند. در نتيجه اين عوامل و عوامل بسيار ديگر، هنوز رايانه ها نتوانسته اند تمام زندگى روزمره مردم را تصاحب کنند.

براى بسيارى، رايانه صرفا ابزارى براى شنيدين موسيقى، تماشاى فيلم، بازى يا ارسال اميل است. بسيارى نيز هنوز از نزديک شدن به رايانه وحشت دارند و چگونگى استفاده و کار با آنرا اصلا نمى دانند. برخى ديگر نيز رايانه را جزء وسايل فرزندان مى دانند و آنرا از دنياى بزرگسالان بيرون گذاشته اند.

عده اى نيز آنرا در «اتاق پذيرايى» گذاشته و رايانه را جزء کالاهاى لوکس طبقه بندى کده اند. در حاليکه برخى رايانه را ابزارى مدرن و سکولار مى دانند، برخى ديگر به سى دى ها و وب سايت هاى مذهبى عادت کرده و دنياى مذهبى مجازى بزرگى بوجود آورده اند.

کاربردهاى سنتى، مدرن، شبه مدرن و شبه سنتى رايانه در جامعه ايران امکان طبقه بندى فرهنگى اين ابزار را از بين برده است. همچنين همان طور که گفتيم امکان طبقه بندى جنسيتى، قوميتى، اقتصادى و اجتماعى نيز براى اين ابزار کمتر وجود دارد. البته همچنان ممکن است بتوان به نحو کم رنگ تمايزهايى در اين زمينه مشاهده کرد. ولى هنوز داده ها و بررسى هاى تجربى لازم در اين زمينه در اختيار نداريم تا بتوانيم تصوير روشنى از ابعاد قوميت، جنسيتى، فرهنگى و اقتصادى ديجيتالى شدن در ايران ارائه کنيم.

آخرين نکته اى که درباره ديجيتالى شدن به سبک ايرانى بايد گفت درباره پيامدهاى ديجيتالى شدن است. گسترش رسانه ها بخصوص رسانه هاى تصويرى، و گسترش اينترنت و بازى هاى رايانه اى مجموعه اى گسترده اى از پيامدهاى فرهنگى گوناگون در جامعه معاصر بوجود آورده است. يکى از اين پيامدها «بصرى شدن»[6] فرهنگ معاصر است.

دنياى امروز ما مملو از ايماژها شده است. نه تنها رسانه ها، بلکه تبليغات شهرى، موزه ها، گالرى ها و هر چيزى که محيط ما را اشغال يا بخشى از محيط ماست، حاوى انبوه اى از نشانه ها و ايماژهاست. انسان امروزى د فضاى انباشته از تصاوير، بتدريج به تصاوير خو کرده و شيوه انديشيدن او بيش از هر زمانى در تاريخ وابسته به تصاوير شده است. ما ديگر به کمک تصاوير مى انديشيم. اين همان فرايند بصرى شدن فرهنگ معاصر است که عمدتا رسانه ها، رايانه ها و اينترنت نقش اساسى در آن داشته اند.

به‌گمان نسل جوانتر ايران که سر و کار و آشنايى بيشترى با رايانه دارد، بتدريج تحت تاثير رايانه ها بصرى مى انديشد و به زندگى آن لاين و نگريستن به صفحه مونيتورها بيش از چيزهاى ديگر خو کرده است. تلاش براى آن لاين کردن همه چيز تا حدودى به دليل تقاضاى اجتماعى است که نسل ديجيتال بوجود آورده است.

انتشار روزنام ها بصورت آن لاين نيز پاسخى به اين تقاضاست. اگرچه مجموعه وسيع امتيازهاى فنى و اجتماعى انتشار آن لاين روزنامه مانند سهولت و گستردگى جهانى دسترسى به مطالب، کم هزينه بودن انتشار، سرعت انتشار، سهولت آرشيو مطالب، سهولت خواندن مطالب، قابليت دسترسى دائمى، سهولت بکارگيرى رنگ ها و طراحى هاى رايانه ايى در صفحه آرايى، انعطاف پذيرى و قابليت بسيار در طراحى، صفحه آرايى و تنوع بيشتر فونت ها و رنگ ها، و قابليت بيشتر ارتباط دو سويه با مخاطبان جملگى باعث شده است که روزنامه ها هر روز بيش از گذشته بسوى آن لاين شدن حرکت کنند اما همچنان تعداد روزنامه هاى آن لاين کشور کم شمار است و رزنامه هاى موجود اغلب همان نسخه چاپى خود را بصورت آن لاين نيز ارائه مى کنند.

دکتر يونس شکر خواه بعد از انتشار جام جم آن لاين، توانست همشهرى آن لاين را نيز تاسيس کند و گام مهمى در مسير فرايند ديجيتالى شدن فرهنگ بردارد. براى ايشان و روزنامه همشهرى آن لاين آرزوى موفقيت مى کنم.

[1] E (electronic) for everything

[2] digitalisation

[3] electeronization

[4] feminisation

[5] culturalization

[6] visualization

درباره دكتر نعمت‌الله فاضلى:

* عضوهيئت علمى دانشكده علوم اجتماعى دانشگاه علامه طباطبايى تهران (از 1374 تاكنون).
* عضو هيات علمى دانشگاه تربيت معلم تهران ( از 1370 تا 1374).
* عضو وابسته هيات علمى مدرسه مطالعات شرق و آفريقاى دانشگاه لندن (از2004تاكنون).
* عضو وابسته عيات علمى مؤسسه مطالعات آمريكاى شمالى و اروپا دانشگاه تهران (از 1383 تاكنون).
* معاون پژوهشى دانشگاه علامه طباطبايى (از 1383 تا دى 1384).
* رئيس مركز پژوهش هاى بنيادى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى (1373 الى 1377)
* سردبير فصلنامه تحقيقات و مطالعات فرهنگى نامه پژوهش از 1373 الى 1377
* مدير داخلى و ويراستار فصلنامه علوم اجتماعى دانشگاه علامه طباطبايى از 1375 الى 1377
* سردبير فصلنامه مطالعات فرهنگى و هنرى راه دانش –فصلنامه تحقيقات فرهنگى استان مركزى- (از1373 الى 1377).

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا