تکنولوژی

وبلاگ، معمار دنیایی که آرزویش را داشتیم

بزرگراه فناوری – آیا وبلاگ‌نویسی می‌تواند جواب‌گوی نیاز اطلاعاتی یک جامعه باشد؟ آیا دولت‌ها می‌توانند با تکیه به وبلاگ‌نویسی بخشی از اطلاع‌رسانی عمومی خود را انجام دهند؟ آیا …، این سؤال‌ها و ده‌ها سؤال دیگر جزء مقوله‌هایی هستند که هنوز پاسخ مناسبی برای آن‌ها یافت نشده است. به‌طور کلی هرچه بیشتر عقاید مردم در سایه وبلاگ‌ها ابراز و شنیده شود، به همان اندازه هم بحث‌ها و گفت‌وگوهای ملی و بین‌المللی مردم حاوی اطلاعات درست‌تر و اساسی‌تر خواهد بود.

بلاگ‌ها كه به وبلاگ هم معروف هستند، نشريه‌های آنلاينی هستند كه به‌طور مرتب به‌روز می‌شوند و نويسنده‌های آن‌ها در مورد هر موضوعی از سياست گرفته تا روش ساختن کیک صحبت می‌كنند. اين رسانه، كه روزی فقط مختص خوره‌های كامپيوتر بود، اكنون تاثیر و نفوذی گسترده پیدا کرده است و موجب فعالیت‌های پرشور، جمع‌آوری کمک‌های مالی شده و حتی تعيين می‌کند رسانه‌های ملی چه موضوعاتی را انتخاب كرده و پوشش خبری دهند. وبلاگ‌نويسی، درحالي ‌كه تا حدودی باعث ایجاد تغییر در روابط قدرت در حوزه رسانه‌های جمعی و سياست شده است، در واقع شکل اصلی وجود انسان را تغيير نمی‌دهد. باید توجه داشته باشیم که هنوز بايد از بچه‌ها مراقبت كرد.

با وجود نفوذ بسیار زیاد وبلاگ‌نویسی در بین عموم مردم و رونق این بخش، هنوز هم بايد عقایدی که ابراز می‌شود ارزش شنیده ‌شدن را داشته باشد. حقيقت اين است كه دیگر مباحث مردمی، اخبار و اطلاعات و مسایل ملی و بین‌المللی، قلمرو انحصاری سردبيران حرفه‌ای، روزنامه‌نگاران، سياست‌مداران، نظریه‌پردازان و سیاست‌گذاران نیست.

امروزه، مردم عادی نیز كه حرف مفید و باارزشی برای گفتن دارند می‌توانند عقايد خود را به گوش ديگران برسانند، می‌توانند كسانی را داشته باشند كه به سخنان آنان گوش ‌دهند و می‌توانند تاثيری واقعی بر سياست و افكار عمومی بگذارند. اگرچه این امر به آن معنا نخواهد بود که رسانه‌های پولدار و قدرتمند، و رسانه‌های مستقل و حرفه‌ای از لحاظ تاثیر اجتماعی دیگر برتری ندارند، اما باید اعتراف کرد که نفوذ انحصاری این رسانه‌ها به‌طور کامل از بین رفته است.

به‌طور کلی واقعيت چيزی است كه كمابيش توسط مقامات و اوليای امور تعيين می‌شود. اما امروزه به‌نظر می‌رسد اينترنت و وبلاگ‌ها مرز بين واقعيت و عقيده را مبهم و نامشخص كرده‌اند. در این‌جا این سؤال مطرح می‌شود كه در عصر اينترنت، آيا واقعيتی وجود دارد؟ باید گفت که واقعيت هنوز واقعيت است و مشك بر سر توافق بر اين موضوع است كه چه چيزی واقعيت را تشكيل می‌دهد. اين مشكل جديدی نیست که به اينترنت مربوط باشد. كمتر ممكن است كسی با استفاده از واقعيت‌ها در مباحثات حزبی و یا سیاسی پیروز شود. در واقع، تحقيقات جديد در مورد اسكن مغز نشان داده كه افراد در مواجه ‌شدن با واقعيت‌هايی كه با عميق‌ترين عقايد آن‌ها متضاد است، نه به‌طور عاقلانه بلكه به شکل احساسی و دفاعی برخورد می‌كنند.

رشد ناگهانی سایت‌های اینترنتی، وبلاگ‌ها و خدمات آنلاين پخش اخبار و نظرات در برخی زمان‌ها تعيين واقعيت امر در هر موقعيت را مشكل می‌سازد، زيرا هر كس در مورد هر یک از عناوین می‌تواند نظر متفاوتی را اعلام کند. در گذشته بيشتر مردم به روزنامه رسمی و سابقه‌دار به‌عنوان داور نهايی رویدادهایی که در جهان رخ می‌دهد نگاه می‌كردند. اما باید توجه داشت که حتی نیویورک‌تايمز هم بارها اخبار را اشتباه گزارش كرده و همین امر موجب شده تا بر محبوبیت وبلاگ‌ها و مراکز اطلاع‌رسانی اینترنتی افزوده شود.

به‌طور کلی هرجا مردم به چيزی علاقه‌ای شدید و زیاد پیدا کنند، وبلاگ‌نويس‌ها در چنین فضایی رشدی سریع و قابل ‌توجه خواهند داشت. مطالعات نشان می دهند كه وبلاگ‌نويسان به مشغوليت و سرگرمی‌های خود متعهدتر و علاقه‌مندتر از مردم عادی هستند و در نتیجه تا حدی در ميان همسالان خود نفوذ بیشتری دارند. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که در مورد فضاهای مجازی و وبلاگ‌نویسی هنوز به‌طور کامل موضوع نخبه‌گرايی مطرح نیست، زيرا اين موضوع نمایان‌گر تفاوت کلی بين افرادی كه از شنیدن موسیقی با يك دستگاه استريو لذت می‌برند در مقابل علاقه‌مندان مشتاق‌تری كه برای شنیدن موسیقی به كنسرت می‌روند خواهد بود و با نگاهی اجمالی به همین موضوع ساده می‌توان دریافت که وبلاگ‌نویسی هنوز مختص قشر نخبه جامعه نشده است.

در مورد كشورهای درحال توسعه نیز این روند به همین صورت دنبال می‌شود. هر كجا كه افراد اشتیاق بیشتری نسبت به منافع و مسایل مود توجه‌شان نشان می‌دهند، وبلاگ‌نويسان در آن‌جا حضور دارند و تا حدی می‌توانند مسیر حرکت تفکرات مردم را در اختیار بگیرند. در كشورهای درحال توسعه و يا كشورهايی مثل چین كه حكومت‌های غيردموكراتيك دارند، رشد ناگهانی و شديد وبلاگ‌های سياسی مشاهده می‌شود و بر این اساس احتمال می‌رود که در طول زمان، برخی از رهبران جنبش‌های جديد دموكراتيك در اين كشورها از ميان وبلاگ‌نويسان ظهور کنند.

چيزی كه امروزه در مورد بانفوذترين وبلاگ‌های سياسی جالب می‌آید اين است كه آن‌ها واقعا به‌عنوان ابزارهای سازمان‌دهنده برای افراد همفكر عمل می‌كنند و برخی وبلاگ‌ها نظیر DailyKas از جناح چپ و Powerline از جناح راست دولت آمریکا توانسته‌اند تاثیرات چشمگیری را به‌دنبال داشته باشند.

اگرچه وبلاگ‌نويسان اساس کار رسانه‌ها و سياست را شكل می‌دهند که اقدامات انجام شده در زمان سونامی و غيره اين موضوع را به وضوح نشان داد، اما آيا لازم است تلاش‌های متمرکز بيشتری در زمینه ایجاد دستورالعمل‌های مشخص اخلاقی و … توسط وبلاگ‌نویسان انجام شود؟ تحلیل‌گران فناوری و متخصصان فضاهای سایبر بر این باورند که وبلاگ‌نويسی به‌طور هم‌زمان در جهات مختلف تحول پيدا خواهد کرد. برخی وبلاگ‌نويسان، اعتباری هم‌شأن روزنامه‌نگاران سرشناس کسب خواهند کرد و آن‌ها هم كمابيش به موازين و اصول اخلاقی مشابهی وفادار خواهند بود. ديگران از نوشتن درباره سرگرمی‌ها و موضوعات مورد علاقه‌شان راضی و قانع خواهند بود و خوانندگان مشتاق این وبلاگ‌ها ايشان را نه به‌عنوان روزنامه‌نگار، بلكه به‌عنوان متخصص در زمینه مورد بحث ارزیابی خواهند کرد. بد نیست اشاره کنیم که خود روزنامه‌نگاری نیز در این عصر دست‌خوش تحولی در زمینه موازين و اصول اخلاقی شده است. برای مثال، بسياری از روزنامه‌نگاران سرشناس معتقدند كه مفهوم بی‌طرفی به معنای نقل‌قول كردن صحبت‌‌های هر دو طرف يك مجادله است و اينكه هيچ‌گاه خود شخص سعی نكند به حقيقت امر پی ببرد.

ای امر در مورد مجادلات مربوط به این موضوع که آیا به ادعای جرج بوش رییس‌جمهور آمریکا این کشور در جنگ عراق، پیشرفت کرده است یا خیر نیز مشاهده می‌شود. در بیشتر موارد رسانه‌ها در بخش نخست صحبت‌های بوش را منتشر می‌کنند و در مرحله بعد صحبت‌های یکی از منتقدان را به چاپ می‌رسانند و به ندرت پیش می‌آید واقعیت‌های بدیهی را که نشان می‌دهد این درگیری چه فاجعه‌ای بوده را گزارش کنند.

درحالی که ميليون‌ها نفر در كشورهای دنیا قدرت خريد نان را هم ندارند و داشتن کامپیوتر و اتصال به شبکه جهانی اینترنت برای آن‌ها آرزویی دست‌نیافتنی محسوب می‌شود،‌ برخی محققان ادعا می‌کنند که وبلاگ‌نویسی امری تحميل شده به اين افراد است و به‌دنبال این امر، وبلاگ‌نويسان نمی‌توانند آگاهی دولت‌های کشورهای ثروتمند را برای كمك به اين مردم بالا برند و این درحالی است که رسانه‌های معمولی يا به‌وسيله دولت‌ها و يا به‌وسيله افرادی كه منافع مشتركی با اين دولت‌ها دارند، كنترل می‌شود. در مقابل این نظریه گفته می‌شود، از آن‌جايی كه وبلاگ‌نويسی ارتباط فردی مستقيم‌تری را كه به‌وسيله دولت‌ها يا رسانه‌ها فيلتر نشده فراهم می‌کند، تمام مردم فهم و درك بهتری از زندگی و درگيری‌های افراد معمولی در سراسر جهان در طولانی‌مدت به‌دست خواهند آورد.

وبلاگ‌ويسی بخشی از انقلاب رسانه‌های جديد است و يكی از خصوصيات اين رسانه جديد آن است كه گروه خاصی از مخاطبان را به‌وجود آورده است. اين گروه افرادی هستند كه اغلب از اینترنت استفاده می‌کنند و به خواندن يا راه‌اندازی وبلاگ‌ها علاقه دارند. درحالی که هيچ‌كس نمی‌تواند وبلاگ‌ها را به مردم تحميل كند، يكی از اثرات مثبت وبلاگ‌نويسی برای روزنامه‌نگارانی است كه در كشورهايی با حكومت‌های سركوب‌گر فعاليت می‌کنند و با این روند می‌توانند از طريق وبلاگ‌ها به دنيا بگويند كه در كشورشان چه می‌گذرد؛ امری كه در غير اين صورت غيرممكن بود.

امروزه مشخص شده که وبلاگ‌نويسی تکمیلكننده رسانه‌های متداول است تا جايگزين‌شونده آن به‌حساب آید. وبلاگ‌ها به پوشش خبری رسانه‌ها، سرزندگی، عقايد شخصی، ديدگاه فردی از كوچه و بازار و … می‌پردازند و به‌همین خاطر گفته می‌شود که رسانه‌های بزرگ و مهم هم از این راه در حال ادغام وبلاگ‌ها در فعالیت‌های خود هستند. به هرحال در بسياری از مواقع وبلاگ‌ها نمی‌توانند جايگزين گزارش‌های كارآزموده همانند گزارش‌هایی که به‌وسيله گزارشگران امنيت كشور اعلام می‌شود شوند. همچنين وبلاگ‌ها هرگز نمی‌توانند در كل اعتماد و اعتبار(حتی با وجود همه انتقادهایی که از رسانه‌ها می‌شود) رسانه‌ها را به‌دست آورند. طی ال‌های گذشته مبلغين افراطی رسانه‌های جديد، مرگ “رسانه‌های قديمي” را پيش‌بينی كرده‌اند. اما اگر به اين مطلب به لحاظ تاريخی بنگريم، یک رسانه جديد هيچ وقت به اين شکل عمل نمی‌كند. راديو هيچ‌وقت جايگزين روزنامه نشد، تلويزيون جايگزين راديو نشد و به‌همين ترتيب اينترنت نيز جايگزين چيزی نشده است. رسانه‌های جديد ممكن است رسانه‌های قديمی را تغيير دهند. برای مثال، داستان‌های تخيلی که به شکل سریال در روزنامه‌های صد سال پیش چاپ می‌شدند، بعدها به‌صورت نمايشنامه‌های زنده راديويی پخش شدند، اما هرگز جايگزين آن نمی‌شوند.

باید توجه داشت‌ هرچه عقايد بيشتری از طرق وبلاگ‌ها ابراز شده و شنيده شود، به همان اندازه موضوعات و مباحثات ملی و بين‌المللی بين مردم می‌تواند صادقانه، سرزنده‌تر و حاوی اطلاعات مفيدتری باشد، اما اين واقعيت نيز وجود دارد كه حداقل تاكنون، در بیشتر موارد وبلاگ‌نويسان نتوانسته‌اند از طیف‌های مختلف سیاسی عبور کرده و بحث و گفت‌وگوهای جديد و واقعی به راه بيندازند. هم‌اکنون به‌جای ارتباط برقرار كردن با افراد ديگر، متكلم‌وحده بودن در سيستم وبلاگ‌ها حاكم است که اين امر نشان‌دهنده ناپختگی پديده وبلاگ‌نويسی است. به عبارت دیگر می‌توان گفت،‌ مانند كودكی كه در آغاز می‌آموزد راه برود و صحبت كند، صحبت او تنها “من، من و من” است كه بسيار خودمحور و خودمدارانه است که البته تجربيات بيشتر، همدلی و گوش فرادادن به ديگران را به همراه می‌آورد. وبلاگ‌نویسی نیز درحال حاضر به‌همین صورت عمل می‌کند و تا حدودی به‌صورت یک بعدی و یک‌طرفه صحبت می‌کند که این امر می‌تواند نتایج منفی به‌دنبال داشته باشد.

باید توجه داشته باشیم که علاقه مفرط به فناوری‌های مدرن و كاربرد آن‌ها در زندگی روزمره، تبادل افکار و ارتباط مداوم و پیوسته با دیگران و به‌خصوص وبلاگ‌نویسی باعث تسهیل ارتباط بين افراد از كشورهايی با پيشينه‌های اقتصادی متفاوت می‌شود. این روند یک پل ارتباطی از پيشينه‌ای مشترك را به‌وجود می‌آورد كه باعث گسترش درك متقابل از يكديگر شده و تعاملات نزدیک‌تر اقتصادی و تجاری ایجاد می‌کند که در نهایت می‌تواند خوشبختی فرد فرد انسان‌ها را به‌دنبال داشته باشد.

در آينده نزدیک وبلاگ‌نويسی دوقطبی ‌بودن دنيا را افزايش خواهد داد. به اين دليل كه اكنون وبلاگ‌های سياسی عمدتا باعث جذب و گردهم‌ آمدن افرادی می‌شود که دارای مواضع ايدئولوژيك بسیار محکمی هستند. اما در طولانی‌مدت وبلاگ‌ها خواهند توانست افراد بيشتری را گردهم آورند و به آن‌ها كمك خواهند کرد يكديگر را بهتر درک کنند. اگر فكر كنيم که وبلاگ‌نويسی ابزاری بانفوذ يا تاثيرگذا است، فرض را بر این گذاشته‌ایم كه مردم دريافت‌كنندگان منفعل اطلاعات هستند و باید این مسئله را فراموش نکنیم که مردم اين چنين نيستند. آن‌ها به درجات مختلف مصرف‌كنندگان فعال و منتقدانه وبلاگ‌ها هستند. این افراد متوجه شده‌اند كه وبلاگ‌‌ها بهتر از رسانه‌های كنترل‌شده‌اند و از لحاظ بيان آنچه احساس می‌كنند جواب‌گوی نيازهایشان خواهد بود و راضی‌شان خواهد کرد. درحال حاضر مخاطبان زيادی مصرف‌كنندگان منتقدانه اطلاعات هستند و از اینکه می‌توانند جريان‌های چندوجهی افكار و عقاید را به لطف وبلاگ‌نويسی كشف و در آن‌ها اکتشاف كنند و به‌سادگی با ديدگاه‌های از پيش‌آماده ‌شده و دارای کمترین مضرب مشترک رسانه‌های غالب روز قانع نمی‌شوند، خوشحال‌ هستند.

اگرچه اين وضعيت با گذشت زمان تغيير خواهد کرد، برخی اوقات اين‌طور به‌نظر می‌آيد كه ما آنچنان شيفته اين حقيقت هستيم كه اكنون می‌توانيم با دنيا صحبت كنيم و عقايد خود را ابراز كنيم كه فقط می‌خواهيم به صدای ابراز عقايد خودمان گوش بدهيم. اما به‌زودی و شايد خيلی زود، وبلاگ‌نويسان متوجه خواهند شد كه با گوش‌ دادن به عقايد ديگران، با شركت در گفتمان‌های حقيقی، با “خود را به‌جای ديگران قرار دادن” و با استفاده از اين رسانه جدید قدرتمند، وبلاگ‌نويسی جهت ايجاد درك بهتر بين افراد مختلف، دستاورد بسیار بيشتری حاصل خواهد شد. وبلاگ‌نویسی سرانجام موجب خواهد شد دنیایی داشته باشیم که همیشه در آرزویش بودیم، دنیایی که در آن همه نقش و عقیده‌ای برای ابراز دارند و فرصتی برای شنیده شدن صدایشان وجود دارد. در چنین دنیایی همه صداها و عقیده‌ها باهوش، درست یا حتی مودب نخواهند بود. همه وبلاگ‌نویس‌ها راستگو و صادق نخواهند بود یا منافع عمومی را در نظر نخواهند گرفت، ولی حداقل همه یک صدا خواهند داشت و این یعنی دموکراسی واقعی!

وبلاگ هم مانند هر پدیده‌ای دیگر دارای سیری است که اگر از طرف نویسنده آن پذیرفته نشود، باعث شکست زودهنگام نویسنده خواهد شد. د این میان این سؤال مطرح می‌شود که چرا یک وبلاگ‌نویس می‌نویسد و وقتش را صرف نوشتن می‌کند؟ به‌طور کلی یک وبلاگ‌نویس می‌تواند پایه‌های دغدغه‌های خود را پیدا کردن درون خویش، فریاد زدن گره‌های درونی و مشکلاتی که در روز با آن‌ها دست‌وپنجه نرم‌ می‌کند قرار دهد. به‌طور کلی اگر وبلاگ‌ها حلقه‌های بحث‌های نخبگان محسوب می‌شوند و اگر کار عمده آن‌ها که بالقوه ارزش اجتماعی داشته باشد مفهوم‌سازی است، روشن است که وبلاگ‌نويسان بايد به اين دو جنبه نقش بالقوه خود توجه خاصی داشته باشند. مفهوم‌سازی طرح انديشه و نظری است که پيش از آن مطرح نبوده يا برجسته نشده بوده و نور نورافکن صحنه بر آن نيفتاده بوده است. ارزش رسانه‌ای وبلاگ در اين زمينه کمابيش شبيه ارزش کميسيون‌های مجلس شوراست. بحث‌ها در حلقه‌های کوچک طرح و آزمایش می‌شوند و پس از پخته شدن راهی رسانه‌های بزرگ و روزنامه‌ها و کلاس‌های درس و مانند آن می‌شوند. اين نگاه، ارزش آموزشی-کارشناسی وبلاگ را بسيار بالا می‌برد، ضمن آنکه توقع افراد را از وبلاگ هم تنظيم می‌کند.

وبلاگ‌ها به‌ويژه وبلاگ‌هايی که می‌توان آن‌ها را وبلاگ مرجع ناميد، حلقه‌های بسيار قابلی برای گفت‌وگوی نخبگان هستند. باید توجه داشت که کارکرد وبلاگ درحال حاضر اين است که حلقه‌های مفهوم‌سازی بين گروههايی ايجاد کند که جنس بحث آن‌ها از بحث‌های نخبگان است. در اين نوع نگاه دو نکته ديگر هم وجود دارد: نخست، وبلاگی که ديده نشود و خوانده نشود و مورد بحث کامنت‌نويسان و وبلاگ‌نويسان قرار نگيرد وبلاگ نيست. بنابراين وبلاگ‌ها حلقه‌های تودرتويی هستند که هر زمان يکی در ميان آن‌ها به مرجع بحث تبديل می‌شود. در واقع منظومه‌هايی که به‌طور پيوسته باز و بسته می‌شوند. از اين حلقه بحث به حلقه بحث ديگر می‌پيوندند. دومین نکته نیز به یکی دیگر از نقش‌های وبلاگ‌ها اشاره دارد. نقشی که گرچه ناشناخته نيست و تاکنون از آن به ابهام و اجمال سخن رفته است، اما با تاکيد و برجسته کردن آن، وبلاگ با نقشی متجسم می‌شود که در دقيقه اکنون احتمالا مهم‌ترين نقش آن است. شناخت اين مسئله به‌طور طبيعی بر رفتار وبلاگ‌نويسان تاثير خواهد گذاشت، زبان و رهیافت آن‌ها را جهت می‌دهد و مخاطب آن‌ها را روشن‌تر خواهد ساخت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا