خبر در فولكلور اينترنتى
نام نویسنده: تابان خواجه نصيرى – InfoDesk@webfaqt.com
سایت خبری وزارت نیرو – بر روى اينترنت، مردم با استفاده از نامههاى الكترونيكى، پيامرسانى فورى يا IM و يا وبلاگنويسى با يكديگر در ارتباط هستند و «خبر» بخشى از گفتگوهاى الكترونيكى است.
وبلاگنويس، ابزار وبلاگ را به عنوان رسانهاى در اختيار دارد، رسانهاى كه مخاطبين خاص خود را دارد و اين مخاطبين را به سوى خود جلب مىكند. حال وبلاگنويسى را در نظر بگيريد كه شاهد رويداد مهم و تازهاى بوده است و مىخواهد اين رويداد را در وبلاگ خودش ثبت كند. او بايد از قبل، «خبر» و «خبر نويسى» را بشناسد و درباره آن بداند. در عين حال او بايد، حق و حقوق و نيز حد و حدود خود را بداند.
خبر چيست؟
خبر بخش تازهاى از اطلاعات درباره رويدادى مهم است كه به تازگى روى داده است و خوانندگان و شنوندگان و بينندگان را تحت تاثير قرار مىدهد و به نوعى مورد علاقه ايشان است، يعنى چيزى است كه مردم علاقمندند دربارهى آن بدانند. وبلاگنويسى كه مىخواهد خبرى را روى وبلاگش قرار دهد بايد از اين تعاريف آگاهى داشته باشد، بايد بداند كه خبر آن چيزى است كه دارد در همين لحظه روى مىدهد و يا اينكه رويدادى است كه در آينده روى مىدهد.
وبلاگنويس بايد بداند كه رويداد داراى اهميت است و بداند كه مخاطب هم اهميت آن را درك مىكند. وبلاگنويسى كه مىخواهد خبرى را بنويسد بايد ببيند كه آيا آن رويداد، رويداد بزرگ و قابل توجهى بوده است يا نه. آيا افراد مهم يا سرشناسى در درگير آن بودهاند يا نه. آيا افراد مهم يا تعداد افراد قابل توجهى متاثر از آن بودهاند يا نه. خبر بايستى از رويدادى نوشته يا گفته شود كه همين اخيرا روى داده است و هنوز كسى چيزى د موردش نشنيده است.
با اين همه كانالهاى راديو تلويزيون ماهوارهاى و با اين همه سايتهاى خبرى، با اين همه روزنامه كه منتشر مىشوند و با اين همه روزنامهنگارانى كه وبلاگ مىنويسند و … كار مشكلى است، نه؟ اما خبر مىتواند يك رويداد باشد يا يك ايده يا عقيده. ما معتقديم كه خبر بيشتر بايد رخداد يا رويدادى باشد Performance تا چيزى كه قرار است در آينده اتفاق بيافتد Intention . وبلاگنويسى كه مىخواهد خبرى را بر روى وبلاگش قرار دهد بايد روى اثرى كه خبر بر مخاطبش مىگذارد دقيق شود و ببيند كه آن خبر چه اثرى روى مخاطبش داشته است. خبر بايد به روشى يا به صورتى منعكس شود كه مردم با آن آشنا هستند و آنرا مىفهمند.
در عين حال، وبلاگنويس، بايد بداند كه انعكاس خبرش بر روى وبلاگ به موقع و به جاست. مردم بيشتر دوست دارند كه از اخبار اطراف خود باخبر شوند تا اخبار نقاط دور افتاده، حال ببينيد كه چه كار مشكلى است، وبلاگ شما را ممكن است فردى در دور افتاده ترين نقطهى دنيا بخواند و دنبال كند، چند خبر محلى قديمى و بى اهميت در وبلاگتان قرار دهيد و ببينيد كه چقدر سريع مخاطبينتان را از دست مىدهيد. مردم دوست دارند در جريان اخبارى قرار بگيرند كه خودشان درگير آن بودهاند مثلا هزينههاى زندگى، درآمد يا ماليات يا قيمت مواد غذايي. درگيرىها و كشمكشها، ماقشات و … هم همگى گوشهاى از زندگى ما شده اند. كشمكش بين افراد يا بين دو ملت يا بين انسان با طبيعت. وبلاگنويس بايد بداند كه «خبر» با «زندگى» در ارتباط است. خبر موضوعى است كه براى افراد برجسته و مهم اتفاق مىافتد، اسامى خبرساز مىشوند و اسامى بزرگ خبرهاى بزرگى مىسازند، اما وبلاگنويس بايد حق و حقوق خودش را بداند و محدوديتهايش را نيز بشناسد.
در امريكا، وبلاگنويسان را با كتابچههاى راهنما آشنا مىسازند و به آنها آگاهىهاى لازم را مىدهند. از حق و حقوقى كه دارند، از حمايتهايى كه از آنها به لحاظ حقوقى مىشود، از كپىرايت گرفته تا مسئوليتها و احيانا محوديتهايى كه دارند، بعد چنانچه جايى راه را به خطا بروند، ابتدا به آنها تذكر مىدهد و بعد تنها در صورتى كه از آنها شكايتى شود انها را مورد پيگرد قانونى بر اساس قوانينى كه موجود و مدون است، قرار مىدهند.
ما متاسفانه در ايران، هيچ قانون و قواعدى براى وبلاگنويسى نداشتيم و نداريم هنوز. قواعد و قوانينى هم كه در مورد روزنامهنگاران است در بسيارى از موارد وبلاگنويسان را نه در ايران و نه در هيچ كجاى دنيا مورد حمايتهاى جدى قرار نمىدهد و آن وقت در حالى كه پديدهى جديد وبلاگنويسى اولين نفسهاى را تجربه مىكند؛ مىاييم و وبلاگنويسان را دستگير و محكوم و مجازات مىكنيم. درست است يك نوزاد هم اولين نفسها را با درد مىكشد اما اين نوزاد ما ديگر چهار ساله شده است و نبايد شاهد زجر كشيدنش باشيم از نفس كشيدن كه اگر چنين باشد يك جاى ديگر كار لنگ مىزند.
من سى و نه سالهام و هنوز بسيارى از حق و حقوقى كه دارم يا بايد داشته باشم را نمىدانم، اين چه انتظارى است كه از يك يا چند جوان زير بيست سال سن داريد؟ راه حل، به نظرم تدوين قوانين مشخص و آموزش حقوق و حمايتهاى قانونى وبلاگنويسى است. اما اين قواعد و قوانين نبايد آزادى وبلاگنويس را در نوشتن رويدادها و آنچه كه در زندگىاش رخ مىدهد محدود كند، او به قوانين حمايت كنندهاى هم نياز ارد كه قانوننويسان ما بايد به آن توجه داشته باشند و وكلا و قضات نيز بايد دراين راستا آموزشهاى لازم را ديده باشند.
مهم نيست كه چه زمانى به وبلاگنويسى روى آوردهايد، به تازگى است كه وبلاگنويس شدهايد يا اينكه سالهاست در وبلاگتان مىنويسيد، مهم اين است كه بايد بدانيد در هر حال شما مسئول نوشتههاى خود هستيد و اين مسئوليت را بايد بپذيريد. بايد مراقب و مواظب آنچه كه در وبلاگتان مىنويسيد و منتشر مىكنيد باشيد. اين فقط در ايران نيست، در سرتاسر دنياست، هر روز مىشنويم كه وبلاگنويسانى به خاطر آنچه نوشتهاند دچار دردسر شدهاند. مثل همهى روزنامهنگاران و ناشرين، وبلاگها نيز گاهى اطلاعاتى را منتشر مىكنند كه خيلىها نمىخواستند يا نمىخواهند كه منتشر شود، مثلا ممكن است چيزى را منتشر كنيد كه برخى افراد آنرا تهمت يا افترايى نسبت به خود يا خانوادهى خود يا شركت يا سازمان يا حتى كشور خود بدانند. يك خبر را از يك خبرگزارى مثل خبرگزارى فرانسه يا رويتر برداريد كه مورد حمايت قوانين كپى رايت است و آن را در وبلاگ خود منعكس سازيد خواهيد ديد كه صداى خيلىها در خواهد آمد و شايد براى حق طلبى شما را به دادگاه بكشانند.
به عنوان يك وبلاگنويس، اين را بايد بدانيد كه در دنيا و البته نه خيلى زياد در ايران، روزنامهنگاران و ناشرين سنتى قوانينى دارند كه از آنها در قبال آنچه نوشته يا منتشر كردهاند حمايت مىكنند اما اين قوانين ممكن است نتوانند از شما حمايت كنند. چرا كه خيلى ساده دادگاهها هنوز براى وبلاگنويسان قوانينى در اختيار ندارند و قانونگذاران (خصوصا قانونگذاران ما در ايران) هنوز اين نوزاد سه چهار سالهى ايرانى را نمىشناسند و درك نكردهاند. يك نوجوان ده ساله هم مىتواند بيايد روى اينترنت و يك وبلاگ درست كند و در آن چيزهايى بنويسد كه مغاير با قوانين مملكت يا نظام است، اينكه چطور به اين نتيجه رسيده است يا اينكه چطور از رويدادى خبردار شده است، يا اينكه چطور چنين تحليل كرده است را نمىدانيم، شايد از روى دست كسى ديگر از اينترنت نوشته است تا مطرح شود و مثلا در ميان همسن و سالهايش شوخى كند.
اين عين فولكلور اينترنتى است، اين خبر كه منعكس شده است و مثلا نبايد مىشد، ممكن است براى شما اهميت دارد اما وبلاگنويس مثل يك روايت يا داستان ساده آن را مىبيند ومىخواهد آن را منتقل كند. حالا او ابزارى به نام وبلاگ دارد، حرف و سخنش به صورت نوشته باقى مىماند و روزها بعد خوانده مىشود گوشهاى از آن نوشته امنيت ملى را هدف قرار داده است. چند نفر آن مطلب را خواندهاند؟ چه كسى اهميت داده است؟ خواننده يا قانونگذار؟ چه كسى شاكى بوده است؟ آيا خدا را خش مىآيد كه جان اين نوجوان به خطر افتد يا اينكه خانوادهاى به نگرانى و تكاپو و رفت وآمد و خواهش و تمنا بيافتند؟
ما نياز به يك بازنگرى داريم. سازمانى در امريكا به نام بنياد مرزهاى الكترونيكى www.eff.org راهنماى سادهاى را براى وبلاگنويسان تهيه كرده است كه در آن تذكرهاى لازم را به آنها داده است و قوانين را نيز برايشان تشريح كرده است. وبلاگنويسان امريكايى پيش از اينكه به وبلاگنويسى روى بياورند و پيش از پست كردن و منتشر ساختن اولين نوشتهى خود اين جزوه را دريافت مىكنند و در آن از حق و حقوق خود مطلع مىشوند. اين جزوه تهيه شده است نه براى اينكه به مردم مشاورهى حقوقى بدهد. مشاوره خواستنى است و مشاورهى حقوقى كار وكلا است. ما نيز در ايران نيازمند چنين جزوههايى براى وبلاگنويسان ايرانى هستيم و من در حالى اين را مى گويم كه امريكايى ها خودشان از چنين قوانينى و از چنين مقرارتى و چنين جزوههايى استفاده مىكنند و سازمان خبرنگاران بدون مرز جزوههايى به زبانهاى مختلف در اختيار قرار مىدهد كه چطور افراد مىتوانند به صورت ناشناس خبرپراكنى وبلاگى كنند! آنها از هر دو طرف اول آموزش مىدهند و ما ظاهرا از هر دو طرف اول مجازات مىكنيم و محدود! يك جاى كار ايراد دارد و من آن را متوجه نمىشوم. شما بگوييد كه چه فكر مىكنيد و كدام درست است.