دانشکدهاى که دوستش دارم: گفت و گو با هوشنگ عباس زاده
ایران و جامعه اطلاعاتی – بيش از 30 سال است كه در اين دانشكده (علوم اجتماعى فعلى) هستم. آن چيزى كه باعث عشق و علاقه و انگيزه حضور من تاكنون بوده، فضاى دوستانه و صميمانه حاكم بر دانشكده است.
از همان ابتدا چه در دوران دانشجويى چه در زمان همكارى با ديگر استادان، روابط بين افراد شاغل در دانشكده، كاركنان ادارى، خدماتى، علمى و دانشجويان در مقاطع و دورههاى مختلف هميه يك ارتباط صحيح، انسانى، صميمى و دوسويه بوده است. خاطرات بسيار خوشى در اين دانشكده كه فراز و نشيبهاى مختلف را تجربه كرده است، داشتهام، بويژه در زمانى كه به عنوان دانشجو از محضر استادانى همچون دكتر معتمدنژاد، مرحوم حميد نطقى، مرحوم حسين عماد افشار بهره بردهام و خودم را هنوز شاگرد اين استادان ارجمند مىدانم.
هوشنگ عباس زاده از اعضاى قديمى هيات علمى ارتباطات دانشكده علوم اجتماعى است؛ يعنى همان سالهايى كه اولين دانشكده علوم ارتباطات اجتماعى به همت دكتر معتمدنژاد و همکارانشان در ايران تأسيس شد. عباس زاده خود فارغالتحصيل همان نخستين سالهاى تاسيس دانشكده از رشته روابط عمومى است. بى جهت نيست كه عكس مرحوم دكتر نطقى (پدر روابط عمومى ايران) بيش از ديگر تصاوير در اتاق ايشان جلب توجه مىكند:
آقاى عباس زاده از چه زمانى با دانشكده علوم ارتباطات همكارى داريد؟
من از سال 1356 تاكنون با تدريس درسهاى اصول روابط عمومى، افكار عمومى و وسايل ارتباط جمعى و تاريخ روزنامه نگارى بهعنوان عضو هيأت علمى گروه ارتباطات در اين دانشكده مشغول به کار هستم.
شما فارغالتحصيل همين دانشكده ارتباطات هم بودهايد؟
بله. دوره كارشناسى «روابط عمومى و امور اجتماعى» را در سالهاى 50تا54 طى كردم. بعد از آن تا انتهاى سال 1356 براى تحصيل در رشته مطالعات رفتارى دانشگاه ايالتى اوكلاهما در آمريكا بودم. از آن سال تاكنون در اين دانشكده تدريس مىكنم.
بيش از 30 سال است كه در دانشكده علوم اجتماعى (علوم ارتباطات سابق) هستم. آن چيزى كه باعث عشق، علاقه و انگيزه حضور من تاكنون بوده، فضاى دوستانه حاكم بر دانشكده است. از همان ابتدا چه در دوران دانشجويى چه در زمان همكارى با ديگر استادان، روابط بين افراد شاغل در دانشكده، كاركنان ادارى، خدماتى، علمى و دانشجويان، در مقاطع و دورههاى مختلف، هميشه يك ارتباط صحيح، انسانى، صميمى و دوسويه بوده است. خاطرات بسيار خوشى در اين دانشكده كه فراز و نشيبهاى مختلى را تجربه كرده است، داشتهام.
بويژه در زمانى كه به عنوان دانشجو از محضر استادانى همچون دكتر معتمدنژاد و مرحوم حميد نطقى، مرحوم حسين عماد افشار بهره بردهام و خودم را هنوز شاگرد اين استادان ارجمند مىدانم. يكى از دلخوشىها و اميدواريهاى من اين است كه هر از چندگاهى مىبينم فارغالتحصيلان اين دانشكده، در رسانهها، واحدهاى روابط عمومى ادارات، خبرگزاريها يا صدا و سيما، كار تخصصى روزنامهنگارى و روابط عمومى را به نحو احسن انجام مىدهند … هنوز هستند فارغالتحصيلانى كه گرچه سالهاست ارتباط تحصيلى با اين دانشكده ندارند ولى گاهى به صورت حضورى يا تلفنى، با من و ساير همكاران ارتباط دارند و در همايشها و سمينارهاى مرتبط با روابط عمومى يا روزنامهنگارى از همكاران دعوت مىكنند تا به نحوى ارتباط خود را با دانشكده مجددا برقرار كنند.
با توجه به اينكه ورود شما به دانشكده ارتباطات سابق همزمان با فارغالتحصيلى اولين گروه دانشجويان بوده (1350) احتمالا برنامهها و روال كارى دانشكده نظم و ترتيب خوبى گرفته بوده و مشكلات يكى دو سال اول را نداشته است. از آن زمان بگوييد. از برنامهها و امكانات دانشكده.
بله، در دورهاى كه من در دانشكده تحصيل مىكردم، نظم بخصوصى در كارها وجود داشت.
كلاسهاى دانشجويان تازه وارد تا دوسال يعنى تا پايان ترم چهارم، فقط صبحها برگزار مىشد و از ترم پنجم تا هشتم بعدازظهرها بود. چون آن زمان دانشكده فقط همين ساختمان ]محل تشكيل كلاسها[ را داشت. كلاسها طبقه پايين برگزار مىشد و كتابخانه در طبقه چهارم بود. البته بيشتر دانشجويان افرادى بودند كه در سازمانها و ادارهها مشغول به كار بودند.
از امكانات دانشكده مىتوان به لابراتوار فيلم، لابراتوار زبان، اتاق حروفچينى سربى (براى آشنايى با چاپ) اشاره كرد. از همه مهمتر الزام همه فارغالتحصيلان به ارايه پاياننامه همراه با كارآموزى در يكى از ادارات و روابط عمومى يا موسسههاى مطبوعاتى بود. دانشجو بايد در يك زمان دو سه ماهى كارورزى مىكرد و تجربيات خود را همراه با اوضاع، مشكلات و روال كار آن سازمان همراه با نظر انتقادى در قالب پايان نامه توضيح مىداد.
كلا دروس تخصصى فراوانى توام با آموزش عملى بود و دانشجويان حتما بايد فضاى تحريريه رسانهها يا واحدهاى روابط عمومى را حس و درك مىكردند.
براى ما كه آن فضا را حس نكردهايم، پايان نامه و كارورزى در رشته روابط عمومى جالب است. خود شما در كجا كارورزى داشتيد و استاد راهنما و مشاورتان چه كسانى بودند؟
من كارورزىام را در سازمان اوقاف انجام دادم و عنوان پايان نامهام «روابط عمومى و نقش آن در سازمان اوقاف» بود ه بهترين نمره را هم گرفتم. استاد راهنماى من مرحوم دكتر نطقى بود و استاد مشاورم هم مرحوم عماد افشار.
از استادان آن زمان دانشكده بگوييد.
استادان خيلى خوبى داشتيم. اسامى برخى از آنها به خاطرم مانده است مثل دكتر صدرالدين الهى (روزنامه نگارى)، مرحوم محيط طباطبايى (تاريخ)، مرحوم دكتر رضوانى (تاريخ روزنامهنگارى)، دكتر الهى قمشهاى (زبان)، دكتر انورى و دكتر اسلامى ندوشن (ادبيات)، دكتر يعقوب شفاهى (مديريت)، دكتر صفوى (روان شناسى)، دكتر ناصر رحيمى (روابط عمومى)، آقاى معصومى (عكاسى)، آقاى موسوى (گرافيك)، دكتر طلوع شمس (اقتصاد)، آقاى ميرسعيد قاضى (روابط عمومى) و دكتر محسنيان راد (روش تحقيق).
يكى از افتخارات من اين است كه در دوران دانشجويى با دكتر محسنيان راد در مركز تحقيقات دانشكده علوم ارتباطات اجتماعى همكارى مىكردم. همين جا بگويم كه تشويقهاى دكتر معتمدنژاد و دكتر محسنيان راد يكى از دلايل اصلى آغاز همكارى من با دانشكده ارتباطات بود. مركز تحقيقات نشريهاى داشت به نام «گزارش تحقيقات ارتباطات اجتماعى» كه نتايج تحقيقات مركز را منتشر مىكرد. مديريت آن را دكتر محسنيان بر عهده داشت و من به اتفاق چند نفر از همكاران علمى و ادارى آن را تهيه مىكرديم. اين نشريه تا قبل از انقلاب فرهنگى منتشر مىشد. يكى از بهترين كارهاى اين مكز تحليل شعارهاى ديوارى دوران انقلاب بود كه انتشار آن سر و صداى زيادى بپا كرد. چون تمام شعارهاى روى ديوارها از نظر محتوا، طول و عرض، رنگ و خلاصه كمى و كيفى تحليل محتوا شد.
البته دانشكده ما مركز ديگرى هم داشت به نام «مركز ارتباطات دانشگاهى ايران» كه براى دانشجويان ايرانى مقيم خارج از كشور، اطلاعات مربوط به مسايل مختلف ايران را در زمينههاى فرهنگى، تاريخى، اجتماعى و … تهيه و به آدرس آنها ارسال مىكرد و استقبال بسيار خوبى هم از آن شده بود.
بعد از انقلاب فرهنگى چرا دانشكده ارتباطات به مجتمع علوم انسانى تغيير نام داد؟
بعد از انقلاب عدهاى رشته ارتباطات خصوص روابط عمومى را نمىپسنديدند. نهايتا دانشكده به مجتمع ادبيات و علوم انسانى تغيير نام داد و پس از چند سالى اين مجتمع با مجتمع علوم ادارى و بازرگانى، دانشگاه علامه طباطبايى را تشكيل دادند و بعدها كه به دانشكده علوم اجتماعى با پنج گرايش خدمات، برنامهريزى، پژوهشگرى، تعاون و رفاه و علوم ارتباطات تبديل شد.
بيشتر سعى و كوشش دكتر معتمدنژاد، مرحوم دكتر نطقى و ساير همكاران و رفت و آمدهاى زياد و ارايه دلايل و مستندات علمى و كارشناسى آنان بود كه نهايتا علوم ارتباطات اجتماعى به عنوان يك رشته مستقل پذيرفته شد و در دانشكده داير گرديد.
كمى هم از خاطرات آن ساله بگوييد.
يكى از خاطرات خوش كه هميشه در ذهن دارم به زمان تعطيلى دانشگاهها بر مىگردد. دكتر نطقى براى همكاران دوره آموزش زبان تركى استانبولى داير كرده بودند، دكتر الهى قمشهاى هم كلاسهايى تحت عنوان تفسير سوره يوسف داشتند و همكاران بهطور مستمر و با علاقه بسيار زياد در اين كلاسها شركت مىكردند. از دكتر نطقى هم خاطره جالبى داريم. آن مرحوم هميشه مىگفت عشق و علاقهاش به اين دانشكده تا حدى است كه حتى روزهاى تعطيل هم اگر قصد رفتن به جايى را داشته، مسير را طورى انتخاب مىكند كه از مقابل دانشكده عبور كند. هرچند ايشان در طول خدمت در دانشكده، بهره آنچنانى از نظر مادى نمىبردند و بيشتر بخاطر عشق و علاقه در دانشكده بودند.
شما هم فکر مى کنيد که با نوگشايى دانشكده ارتباطات رشته ارتباطات رشد خواهد کرد؟
اساسا نگاه علمى و كارشناسى به مقوله روابط عمومى و روزنامهنگارى در سالهاى اخير افزايش يافته است و احتمالا يكى از دلايل احياى مجدد دانشكده نياز روزافزون جامعه به رشتههاى تخصصى و علمى ارتباطات است. به طوريكه ما امروز شاهديم فارغالتحصيلان رشتههاى غير مرتبط (مثل كارشناسان فنى و مهندسى و حتى علوم پايه) خواهان آن هستند كه در مقطع كارشناسى ارشد و دكتراى علوم ارتباطات ادامه تحصيل بدهند كه خود نشانگر اهميت رشته ارتباطات است. هرچند كه فضاى جامعه ما هنوز از نظر اجتماعى و سياسى آمادگى لازم براى رشد و توسعه علوم ارتباطات را ندارد، ولى به هرحال با حركتهايى كه آغاز شده اميدوارى بيشترى به توسعه رشتههاى مرتبط با علوم ارتباطات پس از تاسيس دانشكده مستقل وجود دارد.
با توجه به مجموع اوضاع و احوال دانشگاهها و نظام آموزشى حاكم بر آنها و بسيارى از مسايل اجتماعى ديگر به نظر شما يك دانشكده مستقل تا چه حد مىتواند در ارتقاى ارتباطات موثر باشد.
همين كه دانشكده استقلال مجدد خود را به دست آورده است خيلى كارها مىتوان كرد چون داراى بودجه مستقل و امكانات تخصصى ويژهاى خواهد شد و مىتوان رشتههاى جديدى داير كرد. البته پذيرش دانشجو بايد همراه با مصاحبه باشد تا ميزان علاقه و گرايش او مشخص شود. در ضمن واحدهاى عملى و كارورزى، اخذ پايان نامه حتما بايد اجبارى باشد. كلا بايد به سمت كاربردى تر كردن رشته حركت كنيم.
آقاى عباس زاده! اين كارها قبلا هم مىتوانست انجام بگيرد تا اين همه فارغالتحصيل ارتباطات با كارآيى بيشترى وارد جامعه شوند…
اگر تا به حال انجام نشده شايد مشكل در اداره كردن و كنترل اين برنامهها با توجه به كمبود اعضاى هيات علمى بوده است. ما قبلا 7 نفر بوديم ولى الان 15 نفر هستيم و در آينده اعضاى هيات علمى به 20 نفر مىرسن. الان مدتى است كه تقريبا استاد مدعو نداريم و اين نقطه قوت ما است.
و نظرتان در باره مكان دانشكده؟اينجا يا خيابان ولى عصر؟
تا اين لحظه تغيير مكان دانشكده قطعى و محرز نشده است. دو سه سال است كه بحث خيابان ولى عصر مطرح شده ولى قطعى نيست. من در جلسات گروه هم گفتهام كه چون ما قبلا در اين دانشكده بودهايم بايد اينجا بمانيم. در واقع ما صاحب خانه هستيم ]مىخندد[ دانشكده خانه دوم اعضاى گروه است و علاقه خاصى نسبت به آن داريم. اميدواريم كه با تغييرات و جابجايىهايى كه قرار است انجام بگيرد ما همچنان در ساختمان فعلى بمانيم.