تکنولوژی

نخستين نشست تخصصى ـ علمى بررسى تدارك مشاركت ايران در دومين مرحلة اجلاس جهانى سران در باره جامعه اطلاعاتى

ایران و جامعه اطلاعاتی – سه شنبه 30 تيرماه 1383 – دانشكدة علوم اجتاعى دانشگاه علامه طباطبايى

نخستين نشست تخصصى ـ علمى بررسى تدارك مشاركت ايران در دومين مرحلة اجلاس سران جهان در تونس، از ساعت 16 در سالن شهيد ارشاد دانشكدة علوم اجتماعى دانشگاه علامه طباطبايى آغاز شد و تا حدود ساعت 20 به طول انجاميد. در ابتداى اين نشست، دكتر محمدمهدى فرقانى به عنوان رئيس دانشكدة علوم اجتماعى به حضار خوش‌آمد گفت و از مركز پژوهش‌هاى ارتباطات و دكتر كاظم معتمدنژاد براى برگزارى نشست در اين دانشكده تشكر كرد و اظهار اميداوارى نمود كه برگزارى اين نشست‌ها به حضور هدفمند و مؤثر هيئت ايرانى در اجلاس تونس بينجامد.
پس از خوشامدگويى دكتر فرقانى، گف‌وگوى اساتيد و كارشناسان، در حضور جمعى از دانشجويان و علاقه‌مندان علوم ارتباطات و مباحث مربوط به جامعة اطلاعاتى شروع شد.

حسين ابراهيم‌آبادى، مدير مركز پژوهش‌هاى ارتباطات

سياست‌ها و برنامه‌هاى مركز پژوهش‌هاى ارتباطات

در مركز پژوهش‌هاى ارتباطات، آنچه كه در چند سال اخير، ما و جامعة علمى يا جامعة ارتباطى و انديشمندان حوزة ارتباطى تعقيب مى‌كرديم، اين بود كه هم زمينه‌ها و پيامدهاى فن‌آورى‌هاى ارتباطى مورد توجه قرار گيرند و هم اينكه وضعيت كشور در شرايط جديد، چه به لحاظ نظرى و چه به لحاظ عملى، مشخص شود و مشكلات مورد شناسايى قرار گيرند.

مباحث حوزة ارتباطات و جامعة اطلاعاتى را در دو سطح مى‌شود بررسى كرد و مركز پژوهش‌هاى ارتباطات مى‌كوشد اين دو سطح را به هم نزديك كند. يكى بحث‌هاى نظرى شامل مختصات جامعة اطلاعاتى، ويژگى‌ها و شرايط آن است كه بخشى از آن توسط اساتيد رشته‌هاى علوم ارتباطات، جامعه‌شناسى و ساير رشته‌هاى علوم ‌انسانى و برخى رشته‌هاى فنى تبيين مى‌شود و بخشى نيز با ترجمه و تأليف كتاب‌ها و پژوهش‌هاى مرتبط انجام مى‌گيرد. جنبه‌هاى نظرى بحث در جامعة ما آرام‌آرام، از طريق كتاب‌ها، سايت‌ها و مطبوعات در حال شكل‌گيرى است.

سطح دوم بحث‌ها، بحث از شيوة عمل است. وقتى دربارة جامعة اطلاعاتى صحبت مى‌شود، در عمل و در زندگى جارى (اعم از زندگى شغلى و حرفه‌اى و زندگى عادى)، بايد چند مشخصة حداقلى وجود داشته باشند‎؛ مثلاً اينكه طبقات مختلف جامعه بتوانند از اينترنت استفاده كنند، اطلاعات را نگه دارند و در صورت نياز آنها را به‌كار گيرند و… اينكه ما در بحث‌هاى مربوط به اقتصاد، تجارت، بانك‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها و… چقدر به صورت ‌عملى به سوى جامعة اطلاعاتى مى‌رويم يا با چه شتابى حركت مى‌كنيم، بحث مهمى است. اينجا فاصلة ميان بحث‌هاى نظرى و عملى مطرح است؛ بايد ديد در عمل، جامعة ما در چه موقعيتى است و چه بايد كرد تا اين شكاف به حداقل برسد.

البته بخشى از مسئله به برنامه‌ريزى، سياستگذارى و اقدام برمى‌گردد تا جامعه بتواند در جامعة اطلاعاتى مشاركت عملى داشته باشد. بنابراين‏، بخشى از فعاليت‌هاى مركز پژوهش‌هاى ارتباطات، ارائة اطلاعات، انجام پژوهش و برنامه‌ريزى با هدف كم كردن فاصلة ميان نظر و عمل و به وجود آوردن زبان مشترك بين انديشمندان اين حوزه و برنامه‌ريزان و مجريان است.
نكتة ديگر اين است كه وقتى دربارة جامعة اطلاعاتى صحبت مى‌شود، مسئله چندوجهى است؛ يعنى نمى‌شود گفت كه مسئله فقط جنبة انسانى دارد، بلكه جنبه‌هاى سخت‌افزارى و نرم‌افزارى و فكرى بايد همزمان مورد توجه قرارگيرند. در حوزة ارتباطات باي فاصلة ميان اساتيد و صاحب‌نظران علوم‌ انسانى و رشته‌هاى فنى و مهندسى كم شود و نوعى نگاه ميان‌رشته‌اى كه در دنيا شكل گرفته است، تقويت شود. در اين زمينه هم مركز گام‌هايى را برداشته‌ است و به تلاش‌هاى خود ادامه مى‌دهد.
متأسفانه در پژوهش‌هاى مرتبط با حوزة جامعة اطلاعاتى، در پژوهش‌هاى خاص جامعة ايران، تقريباً در نقطة صفر به سر مى‌بريم ــ به‌جز پايان‌نامه‌ها كه آنها هم بيشتر به جنبه‌هاى نظرى توجه دارند. آنچه در عمل در جامعة ما بايد مورد توجه قرار گيرد، همان مهارت‌هاى اوليه يا مهارت‌هاى عالى و ظرفيت‌هاست. مثلاً در اتوماسيون هم كه مسئلة خيلى ساده‌اى است، كشور ما وضع مناسبى ندارد و اگر اين مقدمات طى نشوند، نمى‌توان به جامعة اطلاعاتى به معناى واقعى آن دست يافت. مركز پژوهش‌هاى ارتباطات و همة مراكز ارتباطى بايد اين مسئله را جدى بگيرند تا بتوانند به مشاركت فعال جامعه و خلق زمينه‌هاى عملى كمك كنند.

مركز تلاش مى‌كند با انتشار سلسله‌مباحثى، هر دو بخش نظرى و عملى را مورد توجه قرار دهد. از حوزه‌هاى استانداردسازى، توانمندسازى و مهارت‌ها گرفته تا نقش جامعة علمى و فرهنگى، اقتصاد و … مى‌تواند در قالب اين انتشارات تدوين شود و به جامعة علمى و ارتباطى تقديم گردد.

دكتر كاظم معتمدنژاد،استاد دانشگاه علامه طباطبايى و رئيس شوراى پژوهشى مركز پژوهش‌هاى ارتباطات

ايران و اجلاس جهانى سران دربارة جامعة اطلاعاتى:
از توكيو تا ژنو و از ژنو تا تونس

از چهار سال پيش، مطالعات مربوط به جامعة اطلاعاتى را شروع كرديم. در سال 1379، در اجلاسية كنفرانس عمومى يونسكو، همراه با مهندس جهانگرد، فرصتى پيش آمد تا ملاقاتى با معاون وقت مديركل يونسكو در امور ارتباطات داشته باشيم و توانستيم موافقت آنها را براى برگزارى نخستين سمينار ميان‌منطقه‌اى كشورهاى آسياى مركزى و غربى و جامعة اطلاعاتى در ايران جلب كنيم. يونسكو كمك مالى كرد و علاوه بر آن تسهيلاتى فراهم نمود. نمايندة مديركل هم آمد. در اين سمينار رئيس بخش جديد جامعة اطلاعاتى آقاى فيليپ کئو و پروفسور ماتلار هم حضور داشتند. اين سمينار برگزار شد، ولى آن‌گونه كه مى‌خواستيم در جامعه تأثير نگذاشت و مسئولان مملكتى هم توجه كافى به آن نداشتند. به اين ترتيب، يونسكو كار را ادامه نداد و ما خودمان آن را دنبال كرديم. اگرچه حق‌الزحمه‌هاى همكاران ما هنوز بعد از چند سال باقى مانده و پرداخت نشده است.

بعد از آن، سمينار دومى را در آذر 1381 دربارة «ايران و جامعة اطلاعاتى در سال 1400» داشتيم و سمينار سوم (كه در واقع دومين سمينار منطقه‌اى بود) شهريور سال گذشته در تهران تشكيل شد. بعد از سمينار سوم، مقدمات مشاركت در اولين اجلاسية سران جهان دربارة جامعة اطلاعاتى فراهم شد كه دكتر تابش، دكتر حرّى و دكتر عبادى و ديگر همكاران در آن مشاركت داشتند. خوشبختانه برخى مقدمات در توكيو فراهم شده بود. در كنفرانس آسيايى مقدماتى مربوط به اجلاس جهانى كه آقاى دكتر معتمدى، مهندس جهانگرد و مهندس پازرى نيز حضور داشتند شركت كرديم و در آنجا توانستيم در سطح بين‌المللى، براى تغيير در محتويات پيش‌نويس اعلامية اصول و برنامة عمل تأثيرات خوبى بگذاريم. به‌خصوص با كوشش آقاى مهندس جهانگرد شرايطى فراهم شد كه بين ايران، روسيه، چين، هند، پاكستان، بنگلادش، مالزى و اندونزى اتحاد عملى براى تغييرات لازم در دو متن مذكور پديد آمد. آقاى مهندس جهانگرد در ماه‌هاى بعد و همة جلسات مربوط به آن، اين هدف را دنبال كردند. اين كوشش‌ها در همايش‌هاى بعدى منجر به انعكاس نظرات كشورهاى بزرگ آسيايى شد، به نحوى كه در متن نهايى اعلامية اصول و برنامة عمل اجلاس جهانى تأثيراتى گذاشت.

بنابراين، مهمترين كار مثبت انجام‌شده، كوشش‌هاى كميتة ملى تدارك حضور ايران در اجلاس جهانى سران بود كه منجر به تغييراتى در متن دو سند شد. با اين حساب،‌ از توكيو تا ژنو نتايج كار ما خوب بود، اما از ژنو به بعد كارها معلّق مانده‌اند. بارها نيز گفته‌ايم و گلايه‌مان را مطرح كرده‌ايم كه ما در ژنو نتوانستيم از حضور هيئت ايرانى آن‌طور كه بايد و شايد استفاده كنيم. اين هيئت، بسيار نيرومند بود، هم از لحاظ كمى و هم از لحاظ كيفى، اما اگر قبلاً مقدمات را فراهم كرده بوديم، مى‌توانستيم خيلى بيشتر بهره ‌بگيريم. 10 روز كار كرديم تا اسنادى براى عرضه در آنجا فراهم كنيم. از جمله گزارشى به زبان انگليسى دربارة ايران و جامعة اطلاعاتى آماده كرديم، گزارش آخرين سمينار ميان‌منطقه‌اى به زبان انگليسى تهيه شد و همراه ديگر اسناد و گزارش‌ها، دو چمدان نشريه و ديگر مطالب چاپ‌شده برديم، ولى در آنجا يك ميز نيز به هيئت ايرانى اختصاص نداشت، در حالى‌كه از بسيارى كشورها يك يا دو نمونه سند و انتشارات داشتند. حتى براى شركت در مراسم افتتاحيه، هيچ كدام از اعضاى ايران جا نداشتند و كسى براى ما پيش‌بينى جا نكرده بود. اگر كمك بعضى از دانشجويان سابق (كه از طرف نهادهاى مدنى آمده بودند) شامل حال ما نمى‌شد، نمى‌توانستيم در مراسم رسمى حضور داشته باشيم. به اين ترتيب، نتايج زحمات چند سال گذشتة ما به بار ننشست.

وقتى برگشتيم، با توجه به اينكه هميشه با وجود نارسايى‌ها اميدواريم، كار را دنبال كرديم و با نااميدى از همكارى‌هاى دولت، به فكر تأسيس انجمنى افتاديم به نام «انجمن مطالعات و تحقيقات جامعة اطلاعاتى» كه دكتر تابش، دكتر حرّى و دكتر جلالى نيز در تأسيس آن مشارك داشتند. اميدواريم از طريق اين انجمن بتوانيم در اجلاس تونس موقعيتى بهتر از اجلاس ژنو داشته باشيم.

در اين ميان، توقع آن است كه براى پيشبرد پژوهش‌ها فعاليت شود، چون جامعة اطلاعاتى مسئله‌اى مربوط به آينده است و هنوز در كشور ما به وجود نيامده است. البته بايد بگويم كه در هيچ كجاى ديگر دنيا هم هنوز جامعة اطلاعاتى نداريم، بلكه اين جامعه‌اى نوظهور و در حال ايجاد است و فعلاً بيشتر از گفتمان اين جامعه در سطح بين‌المللى استفاده مى‌شود.
بر اين اساس، بايد بر مبناى ضرورت آينده‌نگرى ارتباطى به سوى جامعة اطلاعاتى حركت كنيم. اين آينده‌نگرى مبتنى بر تقويت پژوهش‌هاست.

از طريق پژوهش و نتايج آن است كه مى‌توان به سياستگذارى و برنامه‌ريزى رسيد و به هدف‌هاى جامعة اطلاعاتى نايل شد. تا اين پژوهش‌ها انجام نشوند، تمام كارها سليقه‌اى خواهند بود، همچنان‌كه تمام برنامه‌هاى توسعه، چه قبل و چه بعد از انقلاب، بدون توجه به تحقيقات بوده است. ما انتظار داريم كه در اين زمينه به ما كمك شود و طرح‌هاى تحقيقاتى از طريق سفارش به مركز ما و ديگر مراكز تحقيقاتى و انجمن در حال تأسيس ما دنبال شوند. در اين صورت مى‌توان اميدوار بود كه راهى صحيح به سوى جامعة اطلاعاتى در پيش گرفته شده است. در غير اين صورت، مانند موارد ديگر موفق نخواهيم بود.

دكت عباس حرّى،استاد دانشگاه تهران و عضو مؤسس انجمن ايرانى مطالعات و تحقيقات جامعة اطلاعاتى
راه‌هايى براى مشاركت بهينهدر دومين مرحلة اجلاس جهانى سران دربارة جامعة اطلاعاتى

آنچه در اين فرصت كوتاه خواهم گفت، تجلى آرزوهايى است كه در دورة كوتاه اجلاس داشتم و مى‌گفتم كه چه خوب بود اگر اين‌گونه مى‌بود و ما اين سهم را در اجلاس مى‌داشتيم.
به نظر من مشاركت در اين نوع اجلاس‌ سه هدف را دنبال مى‌كند: يكى اينكه ببينيم ديگران براى دستيابى به جامعة اطلاعاتى چه كرده‌اند؟ يا بنا به قول آقاى دكتر معتمدنژاد، ديگران براى رسيدن به منزلى كه آنها را به آرمان‌هاى جامعة اطلاعاتى نرديك كرده‌ است،‌ چه كرده‌اند؟ دوم اينكه چگونه و با استفاده از چه تدابيرى به اين سرمنزل رسيده‌اند؟ و سوم اينكه ما چه كنيم تا از منزلى كه الان در آن هستيم فراتر برويم؟

هدف اول با مشاهدات، ملاقات‌ها و مطالعات كسب مى‌شود. من وقتى از ژنو برگشتم، ناچار شدم از دوستان همسفرم خواهش كنم تا بار چمدان‌هاى حاوى بروشورها، جزات و بولتن‌هاى مرا تقسيم كنند. چون فكر مى‌كردم همة اين جزوات تجربياتى هستند كه بايد به ما منتقل شوند و مورد بهره‌بردارى قرار گيرند. وقتى دبيرخانة شوراى عالى اطلاع‌رسانى از من خواست گزارش سفر بنويسم، ياد حرف پوپر افتادم كه مى‌گفت يك بار به دانشجويان در كلاس گفتم آنچه در اين كلاس مى‌بينيد بنويسيد و يكى از دانشجويان به من گفت كه شما دوست داريد ما چه چيز را ببينيم! اين «چه ديدن» خيلى اهميت دارد. من دوست داشتم كار به اين نحو باشد كه افراد از اينجا كه اعزام مى‌شوند معلوم باشد به دنبال چه چيزى هستند و گزارش را در آن وجهى عرضه كنند كه لازم است در آنجا ببينيد و به دنبالش باشند. در اين صورت،‌ اين گزارش دقيق و بازتاب آن هم مؤثر و دقيق‌ خواهد بود.

در مورد هدف دوم، يعنى اينكه ببينيم آنها چه سياست‌هايى به كار بسته‌اند تا به نقطة كنونى رسيده‌اند، مراجعه به بروشورها، جزوات و گزارش‌هاى تك‌برگى كه نتايج كارشان را در آنها منعكس كرده‌اند لازم است. من نمى‌خواهم ارزش‌گذارى كنم كه ديگر كشورها در چه مرحله‌اى از جامعة اطلاعاتى هستند، ولى به هر حال، اطلاعات را عرضه كرده بودند. بنابراين، كشف راهكارها و تجربيات، از طريق همين مطالعات و بررسى‌ها حاصل مى‌شود.

اما هدف سوم، اينكه ما چه بايد انجام دهيم، از تمام هدف‌هاى ديگر مهم‌تر و اساسى‌تر است. من صددرصد با اين نظر آقاى دكتر معتمدنژاد موافقم كه درست است ما كم‌رنگ هستيم ولى آن‌قدر هم كه آنجا جلوه كرديم كم‌رنگ نبوديم، بلكه مى‌توانستيم بسيار فعال‌تر از اين ظاهر بشويم.

ما يك تواضع فرهنگى ـ تاريخى داريم كه در عين مثبت بودن، گاهى آفت هم هست. اين تواضع به اين معناست كه هميشه آنچه را داريم كمتر از آنچه هست ارزشگذارى مى‌كنيم. زمانى كه در خارج از كشور تحصيل مى‌كردم، مى‌ديدم كه يك نفر با چه جسارتى حرف نه چندان مهم خود را در يك جمع عرضه مى‌كند، ولى ما از گفتن حرف‌هاى پرمايه‌تر خود پرهيز مى‌كنيم. همة ما در دانشگاه‌ها ديده‌ايم وقتى بچه‌هاى ما در كلاس مى‌خواهند صحبت كنند، بيشتر به اين فكر مى‌كنند كه نكند حرفشان اشتباه باشد. اين خيال باعث حبس آن صحبت مى‌شود و چون به صورت ملكه باقى مى‌‌ماند، ما را به افرادى خجول در تمام عرصه‌هاى مختلف ارتباطات داخلى و بين‌المللى تبديل مىكند.

ما اطلاعات كم نداريم و در اين مسير گام كوچكى برنداشته‌ايم. آقاى ابراهيم‌آبادى به‌درستى گفتند كه بسيارى از زيرساخت‌هاى ما براى نيل به جامعة اطلاعاتى بايد تغيير كنند. يكى از آنها نظام آموزشى است. ما نمى‌توانيم براى نظام آموزشى شبكة اطلاعاتى داشته باشيم، در حالى‌كه ارزشگذارى در اين نظام هنوز تك‌متنى است. هنوز امتحان و كنكور ما با يك كتاب انجام مى‌شود. فرد در اين نظام به شبكه نيازى ندارد. براى چه چيزى اطلاعات كسب كند وقتى جز اين بستة ازقبل‌آماده به چيزى نياز ندارد؟ اينها همه قبول، ولى در همين نظام كارهايى انجام داده‌ايم كه براى عرضه در همان حدى كه هست آماده‌اند.

بنابراين، براى تحقق هدف سوم بايد در عرصه‌هاى مختلف برنامه‌ريزى كرد. اين عرصه‌ها در ژنو عبارت بودند از نمايشگاه‌ها، نشست‌ها و پنل‌ها، و استفاده از رسانه‌هاى چاپى و غيرچاپى براى ارائة اطلاعات از هر كشور. حتى بسيارى از عزيزان به خاطر دارند كه در آنجا برخى كشورها به نمايش رقص و مراسم سنتى و پوشيدن لباس‌هاى محلى پرداخته بود. اين هم خود نوعى ارائة اطلاعات است و منظور اين است كه مى‌شود از همة امكانات براى عرضة اطلاعات استفاده كرد. ما براى حضور در اين سه عرصه، در فرصت باقيمانده بايد برنامه‌ريزى كنيم، تا مجدداً شتابزدگى براى هيئت اعزامى پيش‌ نيايد.

در مورد نمايشگاه، تجربة اندكى در ژنو داشتيم كه بايد آن را پربارتر كرد. به طور مشخص‌تر، معتقدم در هر نيمروز نمايشگاه يك نفر بايد در حالى‌كه پشت‌ سرش تابلويى زده شده است، بنشيند و سؤالات را پاسخ بگويد و اطلاع‌رسانى كند. اين فرد لازم است توانايى برقرارى ارتباط زبانى را به زبان جهانى كه معمولاً انگليسى است داشته باشد. بايد از حالت ايستاى نمايشگاه كه مراجعه كنند و ارائة پاسخ به بعد محول شود، گذر كرد و به تعامل مثبت با مراجعه‌كنندگان كشورها مختلف رسيد.

در مورد پنل‌ها، بد نيست بدانيد كه من تقريباً در اكثر پنل‌ها شركت كردم. با خودم مى‌گفتم اگر اتفاقى كه در پنل‌هاى اينجا مى‌افتد در پنل‌هاى داخلى ما رخ دهد، برگزاركنندگان يا شركت‌كنندگان به حالت قهر به خانه‌هايشان مى‌روند. به اين صورت كه برگزاركنندگان يك پنل از ساعت 9 تا 12، پنج شش نفر بودند ولى مخاطبان دو سه نفر. بعد از مدتى يكى از اين دو سه نفر هم پنل را ترك مى‌كرد ولى پنل كماكان برقرار بود. چون برگزاركنندگان معتقد بودند اگر يك صدم از فعاليتشان هم اثرگذار باشد بايد انجام شود. بنابراين، معتقدم از همين الان بايد به فكر برگزارى و راه‌اندازى پنل‌ها بود و افرادى هم مسئول شوند تا هر كدام در نيمى از روز، آن را اداره كنند.

از مباحثى كه مى‌تواند در آنجا مطرح شود، فعالي‌هاى مربوط به طرح تكفاست. براى اطلاع شما عرض كنم كه يكى از دانشجويان دورة دكترى من، مقاله‌اى با عنوان «ارزيابى عملكرد تكفا» به زبان انگليسى تهيه كرده و قرار است آن را در يكى از نشست‌هاى بين‌المللى در آرژانتين عرضه كند. تكفا هم به اين دانشجو كمك مالى كرده است تا بتواند در آن نشست شركت و مقاله‌اش را عرضه كند.

در زمينة آموزش نيز، اعم از پيش از دانشگاه و در دانشگاه، فعاليت‌هايى صورت گرفته است. مراكز تخصصى ديگرى هم در حال ديجيتالى‌كردن مراكز اطلاع‌رسانى خود هستند. اين اطلاعات، همان‌طور كه آقاى دكتر معتمدنژاد اشاره كردند، بايد گردآورى و به صورت يك گزارش پژوهى به زبان انگليسى قابل ارائه در يك پنل عرضه شوند.

يك نكتة ديگر را هم اضافه كنم و آن اينكه اطلاعات قابل عرضه در اين‌گونه نشست‌ها و اجلاس‌ بين‌المللى حتماً نبايد به صورت يك گزارش چندين‌صفحه‌اى باشد؛ مى‌توان آن را به صورت تك‌برگ هم اطلاع‌رسانى كرد.

اما بعد از بازگشت از اجلاس ژنو، سازمان ملى جوانان نشستى از طرف جوانان عضو برگزار كرد تا گزارشى از آنچه جوانان در آنجا عرضه كرده بودند، ارائه شود. متأسفانه از شركت‌كنندگان در اجلاس تعداد اندكى در اين نشست حضور داشتند. من تا پايان اين نشست ماندم. اين جلسه خيلى دردناك بود. يعنى در آنجا مى‌شد حس كرد كه جوانان چه انتظاراتى از ما دارند. انتظار آنها اين بود كه چرا ما را براى اين اجلاس آماده نكرديد و ما را به گونه‌اى به اجلاس ژنو برديد كه نتوانيم خودمان را عرضه كنيم. از اين مى‌ناليدند كه زبان ارتباطى قوى نداشتند و برنامه‌ريزى خوبى در داخل نبود تا كارهاى جوانان كشور در آنجا منعكس شود. به خاطر دارم روى اين نكته تأكيد زيادى داشتند كه دو نفر از جوانان هلندى به قدرى در اجلاس فعالانه عمل كردند كه بر يكى از مواد بيانية اختتاميه اثر گذاشتند و جوانان به علت حساسيتى كه نسبت به هم‌سن‌هاى خود دارند، از بزرگ‌ترها انتظار بيشترى داشتند. به هر حال، مى‌شود از هم‌اكنون با برگزارى كارگاه‌هاى آموزشى براى جوانان، آنان را آماده كرد تا در اجلاس بعدى با سربلندى بيشترى حضور داشته باشند و توانايى‌هاى واقعى خود را عرضه كنند.

دکتر رحيم عبادى،رئيس سازمان ملى جوانان

تشكل‌هاى غيردولتى جوانان و جامعة اطلاعاتى

اجلاس فرصتى بود براى جوانان كه در كنار بزرگ‌ترها و اساتيد حضور داشته باشند. شايد اين اولين بار بود كه بيش از 9 تشكل غيردولتى جوانان در اين اجلاس حضور داشتند. فرصت خوبى هم براى جوانان و هم براى دستگاه‌هاى مسئول امور جوانان بود. البته دست ما خالى بود، ولى جوانان با دست خالى توانستند كارهاى مفيد و مؤثرى انجام دهند. اولين اقدام مؤثرشا هم اين بود كه بعد از برگشتن از اجلاس يك شبكة تخصصى IT را با مشاركت حداقل 80 تشكل غيردولتى كه در حوزة جوانان و در سطح كشور در حوزة IT فعاليت داشتند ايجاد كنند. اين گروه، اولين نشست خود را هم برگزار كرده‌اند و زودتر از ما خودشان را براى اجلاس بعدى آماده مى‌كنند. اطلاعات خوبى هم كسب كرده‌اند. آنها هم اين گلايه را داشتند كه چرا ما مثل هميشه دير مى‌جنبيم؛ چون ظاهراً اولين نشست مقدماتى تشكيل شده است و نشست بعدى هم در ماه‌هاى آينده در سوريه تشكيل خواهد شد. همين كميته در اواخل امسال هم مجدداً نشست بعدى را برگزار مى‌كند.

بعد از اجلاس احساس كرديم كه شايد دولت وظيفة سنگين‌ترى براى توجه به زيرساخت‌هاى ورود به جامعة اطلاعاتى دارد. در مشورت با اساتيد و با توجه به ظرفيت‌هايى كه خود سازمان ملى جوانان داشت، يك برنامة ملى براى نحوة ورود جوانان به جامعة اطلاعاتى تهيه كرديم و معتقديم يكى از همان زيرساخت‌ها، توانمند‌سازى جوانان براى ورود به جامعة اطلاعاتى است. گرچه به صورت پراكنده توانمندى و گرايش بالقوه در جوانان وجود دارد، اما نظام‌يافته نيست. به قول آقاى دكتر حرّى، به جاى افسوس گذشته، مى‌توانيم به قابليت‌هايى كه داريم تكيه كنيم. به نظرم با توجه به نزديكى اجلاس آينده و مهم‌تر از آن، واقعيت شكل‌گيرى جامعة اطلاعاتى، بهترين كار آماده شدن براى اين نشست است و مهم‌ترين راهبرد ما توانمندسازى جوانان در گروه‌هاى سنى آمادة پذيرش آموزش، و ارتقاى مهارت‌هاست كه در قالب يك برنامة كلان و با كمك به همة دستگاه‌هاى ذى‌ربط انجام شود.

اين موضوع نياز اساسى كشور است. چون در حوزة سخت‌افزار (در مخابرات و تكفا) كم‌وبيش كار كرده‌ايم، ولى در بخش تربيت نيروى انسانى فعال، خلأ اساسى داريم. ضمن آنكه دانشجويان و گروه‌هاى سنى جوانان هم در جامعه براى اين امر ميل زيادى دارند. در تحقيقى كه سال گذشته در شهر تهران صورت گرفت، معلوم شد كه بالاترين خواستة جوانان شهر تهران، افزايش مهارت‌هاى شغلى و مهارت‌هاى فردى و اجتماعى است، كه در ميان ساير خواسته‌ها مثل پولدارشدن، رفتن به خارج، گردشگرى و… برآيند مثبتى از شاخص‌هاى گرايش جوانان در جامعه است. اينها زمينه‌هايى هستند كه مسئوليت ما را سنگين‌تر مى‌كنند.

اگر بحث ورود به جامعة اطلاعاتى را همه‌جانبه و چندوجهى ببينيم، شايد توانمندسازى نيروى انسانى، به‌خصوص گروه‌هاى هدف، موضوع مهمى باشد. به‌ويژه آنكه جوانان، هم مصرف‌كننده‌ و هم توليد‌كنندة جامعة اطلاعاتى هستند. در نتيجه، در عين حال كه مى‌توانند عناصر فعال

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا