تکنولوژی

وبلاگ، رسانه بى رسانه ها

نام نویسنده: نيماافشارنادرى

روزنامه شرق – مقالاتش را هميشه کنج تحريريه، روى کاغذهاى کاهى چرک نويس مى نوشت ، اما چند وقتى است انگشتانش بجاى خودکار، دکمه هاى کيبورد را تجربه مى کنند. روزنامه نگارى که حالا ديگر مدتى است چشم از مانيتور کامپيوتر برنمى دارد.
اين روزها خيلى از اهل قلم، مامن خود را در صفحات اينترنتى شخصى با نام وبلاگ يافته اند. پديده اى به نام وبلاگ به آنها اي امکان را داده است تا با محدوديت کمتر، با سرعت فوق العاده بيشتر، با مخاطبانشان ارتباط برقرار کنند. اگر نويسنده بايد ماه ها منتظر انتشار کتابش مى ماند، و روزنامه نگار، تا انتشار روزنامه بعدى صبر مى کرد، اکنون با ظهور ((وبلاگ ها))ى فارسى، هر لحظه مى توان با مخاطبانى که گاه تعداد آن نيز بر مخاطبان سنتى پيشى مى گيرد، ارتباط برقرار کرد. وبلاگ، اين روزها براى اهل قلم تقريبا همه گير شده، اما مورد استقبال بيشتر کسانى قرار گرفته که از امکان ديگرى براى ابراز نظرياتشان برخوردار نيستند. وسوسه وبلاگ، چيزى نيست که محذوفان اجتماعى، فرهنگى و سياسى، بتوانند از آن چشم پوشى کنند.

محذوفان فکرى
نويسندگان مهاجر شايد نخستين طيف از وبلاگ نويسان جدى ايرانى بودند، آنان کمتر انگيزه اى سياسى داشتند، اما از کمبود مخاطب رنج مى بردند.
شايد حسين درخشان که اين پديده را به جامعه ايرانى معرفى کرد، در غياب ارتباط پيشينش با روزنامه ها بود که چنين آلترناتيوى را پيشنهاد کرد، چرا که او حالا مقيم کانادا شده بود و ديگر از ستون روزانه اش در روزنامه عصر آزادگان خبرى نبود. حسين نوش آذر، مقيم آلمان، با وبلاگى تحت عنوان (( با شما نيستم)) و رضا قاسمى، نويسنده مقيم پاريس با وبلاگ الواح شيشه اى، شاخص ترين وبلاگ نويسان نسل اول هستند که شايد به خاطر در اختيار ندشتن رسانه اى ديگر، به وبلاگ نويسى روى آوردند. آنان که در دنياى حقيقى، امکان ارتباط با مخاطب داخل کشور را نداشته اند، با گسترش اينترنت و به ويژه وبلاگ نويسى، راهى پيش روى خود مى ديدند تا سخنان خود را با صداى بلند تر و براى جمعيت بيشترى بيان کنند. و البته برخى از آن استفاده خوبى نيز برده اند. چندى بعد، رضا قاسمى، کتاب ((همنوايى شبانه ارکستر چوبها)) را در ايران منتشر کرد که با استقبال خوبى از سوى منتقدان روبرو شد و به تيراژ بالايى دست پيدا کرد. بى شک موفقيت اين اثر، علاوه بر استحکام ادبى آن ناشى از ارتباط ويژه اش با مخاطب داخل ايران از طريق اين رسانه نوپا است.
اما نسل دوم نويسندگان پناه آورده به اين رسانه، تعدادى از نويسندگان و اهل ادبيات داخل ايران بودند که البته با فاصله زمانى زيادى از طيف نخست، وبلاگ را شناختند و از مزيت هاى آن آگاه شدند. شاعر يا داستان نويسى که نهايت استقبال از اثر خود را رسيدن به چاپ دوم يعنى فروش 3 هزار نسخه از کتابش مى ديد، اين بار با امکان تازه اى روبرو مى شد که به او امکان ارتباط روزانه با صدها نفر از کسانى را مى داد که در سراسر دنيا مى توانستند درباره دغدغه هاى مشترکشان به بحث بنشينند. ورود سيل شاعران و نويسندگانى که از جناح هاى گوناگون ادبى به يکباره به فضاى مجازى هجوم آوردند، را مى توان اين گونه تحليل کرد.
اين بار گفتگوهاى ادبى بجاى آنکه در جلسات ادبى در بسته با حضور نهايتا 40 يا 50 نفر شکل گيرد، در وبلاگ ها و کامنت ها جريان مى يافت. آنان رسانه اى را يافته بودند که تا پيش از اين حتى تصورش را نمى کردند.
نسل سوم اين محذوفان فکرى اما، با فاصله اى بيشتر به اين جمع وارد شدند. طيف شناخته شده تر نويسندگان مهاجر و به همراه آنان، کسانى که به تازگى از ايران مهاجرت کرده بودند. آنها بودند که سعى مى کردند با راه اندازى رسانه هاى تازه و حلقه هاى آشنايى روى وب، ياد روزهاى پيشين را زنده کنند. راه اندازى گردون ادبى، با سبک و سياق يک وبلاگ توسط عباس معروفى، را بايد در همين راستا ارزيابى کرد. اين نويسندگان نسل سوم، در حالى به فضاى وب روى آورده اند که وبلاگ نويسى فارسى رفته رفته به دومين سالگرد تولد خود نزديک مى شود. مى توان منتظر ماند و نظاره گر رخدادهاى غير قابل پيش بينى اين آيينه هاى شخصى فرديت هاى کمتر بيان شده قشر فرهنگى ايرانى ماند.

محذوفان اجتماعى
محذوفان اما تنها، روشنفکران و نويسندگان نيستند. لايه هاى اجتماعى حذف شده از معادلات رسانه اى، چه آنان که از طبقات فرادست اجتماع مى آيند يا آنان که از طبقات فرودست مى آيند همه و همه گروه هاى بدون رسانه اى هستند که مى کوشند از اين طريق زمزمه هاى خود را بيان کرده و مخاطبينى آشنا بيابند. از اين روست که مى توان وبلاگ را رسانه کسانى دانست که سخنگاهى براى بيان سخنان خود نمى يابند.
اينان، انزواى خود را توسط خطوط اينترنت، و بصورت ناشناس با اجتماع تقسيم مى کنند.
اگر موسيقى مورد توجه اين جوانان، تفريحاتشان، پرسه زدن در شهر و يا گذراندن ساعتى از شب در فست فود هاى تهران در رسانه هاى رسمى ايرانى، مورد بى توجهى، و حتى گاهى مورد سرزنش قرار مى گيرد، شايد دغدغه مهم نويسندگانش باشد. از نظر آنها چگونگى فضاى يک بازارچه خيريه در يکى از مناطق شمالى شهر، يا برگزارى يک کنسرت بيش از آنچه در رسانه هاى بزرگ به آن پرداخته مى شود ارزش خبرى دارد. از اين روست که مى کوشند اين گونه اتفاقات را در صفحات شخصى خود بازتاب دهند. اينان که انعکاس دغدغه هاى خود را مقالاتش را هميشه کنج تحريريه، روى کاغذهاى کاهى چرک نويس مى نوشت ، اما چند وقتى است انگشتانش بجاى خودکار، دکمه هاى کيبورد را تجربه مى کنند.
روزنامه نگارى که حالا ديگر مدتى است چشم از مانيتور کامپيوتر برنمى دارد.
در رسانه هاى رسمى نمى يابند، درگيرى هاى روزانه خود را چنان موجه مى بينند که از افشاى راز هاى روزمرگى خود، نمى هراسند. اين طبقه بى رسانه، هرچه مطالبات خود را ناگفتنى تر مى بيند، بيشتر به وبلاگ هاى بى نام و نشان پناه مى برند و استفاده از نام مستعار را يک ضرورت براى فعالي در فضاى مجازى وب فارسى مى دانند. در کنار اين طيف از وبلاگ نويسان ايرانى، طيفى ديگر به فعاليت مشغولند که حتى در دنياى مجازى هم مامنى براى بيان ناگفته هاى خويش نمى بينند، گروه هاى مطرود اجتماعى، نظير معتادان و منحرفان اخلاقى دو گروه از اين وبلاگ نويسان فارسى هستند که همواره پشت نامى مستعار پنهان مى شوند، آنان هم مى خواهند از پيگرد قانونى نوشته هايشان در امان باشند و هم ترس از دست رفتن آبروى خود در جامعه را دليل فعاليت مخفى خود مى دانند. اين طيف، برخلاف گروه پيشين براى خود حقانيتى قائل نيستند و يا دچار عذاب وجدانند يا در کوشش براى رفع مشکلاتشانند. گاه اين تلاش ها براى رهايى با موانع تازه اى مواجه مى شوند که جلوى فعاليت آنها را مى گيرد. به عنوان مثال چندى پيش يکى از منحرفان اخلافى، که مدعى بود تلاش براى رهايى از معضلى را آغاز کرده ، با مطرح شدن نام وبلاگش در رسانه هاى جهانى و ايجاد برخى حساسيت ها، فضاى وبلاگش را بر روى سايت سرويس دهنده ايرانى از دست داد. استقبال خوب مخاطبان از اين وبلاگ ها، به دليل کنجکاوى بيش از حد افکار عمومى از مسائل بى پناه ترين افراد جامعه،زمينه هايى براى سوء استفاده هايى را از سوى افرادى که عطش مطرح شدن و جذب مخاطب دارند، فراهم کرده است.

اگرچه شايد محذوفان رسانه اى از هر گونه و طيفى، مى توانستند استفاه مناسب و خوبى از اين امکان تازه به وجود آمده ببرند، اما تاکنون، پس از گذشت 2 سال از وبلاگ نويسى فارسى، هنوز شاهد اتفاق ويژه اى براى تولد رسانه هاى قدرتمندى از سوى آنان نبوده ايم. با تولد وبلاگ نويسى فارسى در خلاء مطبوعاتى سال 80، مخاطب ايرانى براى مدتى هرچند کوتاه شاهد پديد آمدن هزاران رسانه بدون محدوديت شد.
با مرور اين اتفاقات، بيش از همه حقانيت سخنان احمد بورقانى معاون مطبوعاتى وقت وزارت ارشاد، در گفتگو با خبرنگاران جوان روزنامه آفتاب امروز سال 1377ثابت مى شود که در رابطه با توقيف برخى مطبوعات ايرانى، گفته بود در حالى که هر ايرانى مى تواند در خانه بنشيند و برى نشريه الکترونيکى خود، هزاران خواننده بيابد، سخن گفتن از لزوم کسب مجوز روزنامه و توقيف آن محلى از اعراب ندارد. امروز اين پيش بينى به حقيقت پيوسته، بيش از ده هزار بلاگر ايرانى، تنها درسايت پرشين بلاگ که يک پايگاه خدمات دهنده فارسى براى ساخت وبلاگ است ثبت نام کرده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا