ميراث گوتنبرگ و رسانه هاى سايبر
نام نویسنده: دکتر يونس شکرخواه
-در مطلب مفهوم روزنامهنگارى سايبر نوشته بودم كه گرايش به سوى روزنامهنگارى سايبر و رسانههاى سايبر يك گرايش و تمايل غيرقابل انكار است و دلايل خاص آن را نيز توضيح دادم. حالا در اين مطلب به فرصت هايى مى پردازم كه مى تواند به حفظ ميراث گوتنبرگ بينجامد :
بهنظر ميرسد رسانههاى چاپى ميتوانند با نگاهى متفاوت به پديده رسانههاى سايبر بنگرند، بهاين معنا كه هم ميراث گوتنبرگ را حفظ كنند و هم از مزاياى روزنامههاى سايبر برخوردار باشند. به نظر من اينترنت براى روزنامههاى چاپى صرفاً جنبه تهديد ندارد، بلكه از فرصت هم سرشار است. بهعبارت بهتر رسانههاى چاپى و بهويژه روزنامههاى چاپى ميتوانند ردپاى سايبر هم داشته باشند:
1 – روزنامهها بايد تلاش كنند تا از يك سازمان پخش مطبوعات و خبر بهيك سازمان توليدكننده اطلاعات تبديل شوند و بيترديد دستيابى بهچنين نقشى بهيك تحول عمده در فرهنگ روزنامهنگارى احتياج دارد، تحولى كه از ترك كردن عادت اتكا به نخبهسالارى و دروازهبانى كردن اخبار حاصل خواهد شد. 2 – تبديل اطلاعات (information) بهدانش (Knowledge) عرصهاى است كه ميتواند ژورناليسم نوشتارى را در عرصه ژورناليسم سايبر نجات دهد. عرصه سايبر هنوزتا حدودى فاقد دانش است و بيشتر اطلاعات عرضه ميكند.
3 – عادت روزنامهنگارى چاپى بهآزادى بيان يك نقطه قوت براى اين قبيله بهشمار ميآيد، علاوه بر اين، سابقه و مشروعيت روزنامههاى چاپى هم ميتواند در اطلاعرسانى سايبر بهكمك آنها بيايد. 4 – روزنامههاى نوشتارى نبايد نيروى اصلى خود را كه ارائه گزارش و تحليل است از دست بدهند، آنها بايد تكنولوژيهاى نوين را هم در همين جهت تحليلى و گزارشى بهخدمت بگيرند و اين درحالى است كه رسانههاى سايبر عمدتاً خبر زدهاند.
5 – سايتها هم شبيه راديو و تلويزيون هنوز بر كاركرد سرگرمكنندگى تأكيد ميورزند، پس بنابراين رسانههاى نوشتارى بايد تحقيقيتر برخورد كنند، چه در عرصه چاپى و چه در عرصه سايبر.
6 – مرز شايعه و واقعيت در اينترنت كمرنگ است. روزنامههاى چاپى بايد اين مرز را پررنگتر كنند، حتى اگر وارد عرصه سايبر بشوند.
7 – نسخههاى اينترنتى روزنامههاى چاپى بايد با نسخههاى چاپى متفاوت باشد تا سركردگى ژورناليسم اينترنتى بر روزنامهنگارن چاپى حاكم نشود.كار ديگرى كه ميتواند انجام شود، اين است كه نسخههاى اينترنتى بهطعمهاى براى روزنامههاى چاپى تبديل شوند تا مخاطبان را بهسوى روزنامهها سوق دهند. بهعنوان مثال ميتوان خلاصه يك مصاحبه اختصاصى را در سايت قرار داد و متن كامل آن را در روزنامه چاپى تا خواننده سخه سايبر بهسوى نسخه چاپى سوق داده شود.
8 – اطلاعات، اطلاعات است. روزنامهنگاران بايد نحوه جستوجوى اطلاعات را در نسخههاى سايبر خود تسهيل كنند، بهطورى كه بسيار سادهتر از سايتهاى ديگران باشد.
9 – از جنبه چشمنواز بودن، روزنامههاى چاپى بايد قيافه خود را بهروزنامههاى سايبر شبيه كنند، چرا كه مخاطبان روزنامههاى نوشتارى خواه ناخواه ساير سطور را هم ميخوانند و عملاً اكنون در يك محيط چندرسانهاى(مولتى مديايى) بهسر ميبرند، صفحهآرايى مناسب ميتواند خوانندگانى را كه با تلويزيونها بزرگ شدهاند و يا با سايتها خو گرفتهاند، جذب كند. الان وزنامههاى مدرن از صفحهبندى 10 ستونى فاصله گرفته و بهصفحهبندى 8 ستونى رو آوردهاند و گفته ميشود بهخاطر آن كه هرچه بيشتر بهاينترنتيها شبيه شوند، احتمالاً به صفحهبندى 6 ستونى خواهند رسيد. چرا كه طراحى نوين رسانه اى مبتنى بر حداقلگرايى در سبك است. مردم مثل سابق وقت ندارند.
علاوه بر اينها , اينترنت در سطح تئوريك نيز مخالفانى دارد كه ممكن است نيروى آنها هم فرصت بازسازى بهروزنامهها را بدهد. بهعنوان نمونه پيتر گولدينگ (Peter Golding) معتقد است ما شاهد نوعى رسانهايسازى توسط تكنولوژيهاى نوين هستيم، اين رسانهها از سناريوهاى تجارى شدن، خصوصيسازى و جهانيسازى عبور داده شدهاند. اين رسانهها فقرا را كاملاً طرد و حذف خواهند كرد و آنچه بر اينترنت حاكم است، استفاده جامعه از آن نيست، بلكه مكانيزم بازار است.
ضمن اين كه فراموش نكنيم اصل مسأله بهعرصه ژورناليسم نوشتارى يا سايبر مربوط نميشود. ما اگرچه از تأثيرات تكنولوژيهاى نوين بر ژورناليسم مطلع هستيم و شاهد آن ميباشيم، اما پاسخ كامل يك پرسش بسيار مهم را هنوز در دست نداريم: مخاطبان بالاخره چه واكنشهايى در برابر اين تغييرات سريع از خود نشان خواهند داد؟
در هر صورت به نظر ميرسد اصليترين تغيير و تحولات برخاسته از تكنولوژيهاى تازه ارتباطى ك ردپاى خود را بهعنوان روزنامهنگارى سايبر ثبت كرده است، بيشتر در حيطه خبر قابل رويت و تعقيب باشد، بنابراين پرسش ديگرى كه شكل ميگيرد اين است كه خبر در سالهاى آينده و يا بهتر است بگوييم خبر در نخستين دهه قرن بيست و يكم چه شكل و شمايلى در روزنامهنگارى سايبر در مقايسه با روزنامهنگارى سنتى به خود خواهد گرفت؟
پروفسور مايكل شودسون (Michael schudson) استاد جامعهشناسى دانشگاه كاليفرنيا در سن ديهگو كه در عين حال يك جامعهشناس رسانههاى خبرى هم هست، معتقد است كه اين تكنولوژيها نيستند كه ماهيت خبرهاى قرن بيست و يكم را ميسازند بلكه اين امر بيشتر در گرو آن چيزهاى است كه روزنامهنگاران به آن اهتمام خواهند ورزيد. به ديگر سخن شودسون درصدد است سؤال رايج را مبنى بر اينكه تكنولوژيهاى نوين با روزنامهنگارى سنتى چه خواهند كرد؟، به اين پرسش تبديل كند كه روزنامهنگاران با تكنولوژيهاى نوين چه خواهند كرد؟