نامه ای به وزير بازرگانی:رشته دلجويى دوخت و رفو فرماييد
حضور محترم جناب آقاى شريعت مدارى ـ وزير بازرگانى
سلام عليكم
باخبرشديم ، در آدينه شب گذشته مديران تحت امر حضرتعالى تيغ خلاف از غلاف كشيدند و رئيس صنف انفورماتيك را ناجوانمردانه به اسارت بردند و جان دردآلود اين صنف به اندوهى شكيبسوز انباز داشتند .
البته كمندشان باب اين نخجير و مرغشان مرد اين انجير نبد ، به لطف حضرت حق ساعتى بعد رها شد.
اما چه خوارى و خاكسارى از آن بيش كه دوست دشمن گردد و اهريمن سرشت دوست .
از اين قلدربازىهاى خام و خنك ، سرد و سبك ، جز خرابى و بدنامى ، دوستسوزى و دشمنكامى، نفرين و لعنت ، آبرو به خاك ريختن ، رانده خلق و خدا گشتن ، مغلوب نفس و هواشدن ، طعنه عارفوعامى ، ملامت مرد و زن و امثال اينها حاصل و ثمر چيست و نتيجه و اثر كدام ؟
امثال ما و شما كه عاميم و خام ، و در دانش و بينش ناقص و ناتمام ، جز در ذيل ولاى ائمه طاهرين صلوات ا… عليهم كه سفينه نجاتند آويختن ، و چاراسبه در حصار شريعت كه باره امن و امان است گريختن ، چاره چيست و مدار كدام ؟
نمايشگاهى باشكوه با آن همه پويايى و جويايى ، صدبرابر آنكه ديدى و يا شنيدى برگزار شد . قبل از آن ، مديرانت انگشت پذيرش برديده مى بردند و از در راستكارى و درست كارى نوشته آراسته و به مهر خود نيز سپردند .
چون شد و چه افتاد كه هنو جوهر خامه آنان نخشكيده ، پيمانشان از ياد رفت و پيوندشان بر باد .
برجاى آنكه سپاس گزارند و به دست و دندان نگهدارند ، چون گربه مست و سگ مردار در هموبرهم افتادند .
درهاى خرده گيرى و درشت درايى از هر در باز آوردند .
درهاى دفترشان بستند ، آرامش را شكستند ، برشكوفه شاخ شكفتگى زردى آلودند ، كالاى والاى شادمانى سردر تباهى نهاد و اختر رخشان كامرانى رخ در سياهى .
راه آمد و شدشان مسدود و اسباب مغايرت و مشاجرتشان موجود .
ندانم آغازشان آن بستگى ها از چه خاست و انجام اين گسستگىها از چه رست .
چرا يكباره سمند دوستيشان به تنگ افتاد و كميت محبتشان لنگ آمد و به كلى از ساحت مهرورزى تاختند.
دستورالعملى مشكوك و شائبه برانگيز موسوم به ارزى و ريالى مستمسك قرار داده اند كه بر طبق آن كارشناسى مى تواند با نگاهى و گمانى ، به تنگى چشمانش و يا فراخى آزش و يا بلندى آرزوهايش و گردى دندانش و يا بالعكس تشخيص ارزى دهد و مردم بدهكار كند .
چه كسى است كه نداند و نگويد كه اين نوع آيين نامه ها مى تواند منبع فساد و دزدى و تباهى و تبانى و رشوهخوارى و باجگيرى باشد .
مبارزه با اين دستور العملها ، مبارزه با فساد است و مبارزه با فساد جهاد است و هركس اين مبارزه واگذارد و ناخوشايند داند ، خدا جامه خوارى به تن او پوشاند و فوج بلا برسرش كشاند ، وزبون و فرومايه بماند .
حبس مال مردم مى كنند و محمل قانون بر آن مى بندند . براى مثل شما مردى عقلپذير و شرعپسند و شريعت مدار ، به همه حساب درست نيست كه مديرانت چنين كنند .
دريغ است چون تو وزيرى پاك منش ، كه خداوند سياست و كياست و رياستى داده ، از ميان ياران دايره ارواح ، چون ماران بايره اشباح ، مدير برگزينى .
آنگاه كه اسپهبدى در نمايشگاه ، برايت سپهبدى مى كرد ، مسائل غامض و پيچيدهترى با سرانگشت تدبيرش مى گشود و هيچ گاه كار از اندازه فراتر نمى كشاند و بدانجا كه بايد مى رساند .
بيمارى و خانهنشينىاش اين رسوايى به بار آورد . خداوند سلامتش دارد كه قدرش دانستيم و قدرش بدان .
اين تازه نشسته بر پشت ميز رياست ، شايسته اين كار و بايسته اين بار نيست .
و بايد بداند كه اگر كرده او وى را به جايى نرساند ، نسبتش وى را پيش نراند .
لطف حضرت حق با ما بوده و هست و خواهد بود و پاسدارى مردانى چون خود حضرتعالى ، دژپسند اسپهبدى و جهانگرد ، خسروتاج ، موجب شده كه هر تخم هوس كه نابكاران كارند ، خار و خاشه ناكامى برايشان دمد .
انتظار مى رود دريدگيها را با سوزن مهربانى و رشته دلجويى دوخت و رفو فرماييد .
و سرفتنه جويان را به سنگ بازخواست بكوبى ، و غبار هست و بود بدانديشان را به جاروبى فرو روبي.
اگر رازهاى نهفته و نهفته هاى بازنگفته را به هنجارى كه هست نگاشتن خواهم ، آغازى بى انجام خواهد بود و داستانى اندوه فرجام .
اما خوش آنكه ما نيز سنگ پرخاش از دامن ها بريزيم و برادرانه با هم بياميزيم .
زياده حاجت جسارت و تمهيد مرارت نيست
نماينده شركتهاى انفورماتيك در شورايعالى انفورماتيك
اميرحسين سعيدى نائينى