علمیگوناگون

علم چه توضیحی برای خشم ما دارد؟

در واقع، خشم به نوعی یک درخواست برای کمک، تغییر و اقدام است.

بسیاری از ما ترجیح می‌دهیم از بروز عصبانیت خود در محل کار یا حتی در هر شرایط دیگری مانند روابط، خانواده، ورزش و حتی رسانه‌های اجتماعی خودداری کنیم. در واقع اگر نگاهی دقیق‌تر به رفتارهایتان داشته باشید، متوجه خواهید شد که موقعیت‌های زیادی وجود دارد که می‌تواند خشم شما را تحریک کند. حتما برای شما شرایطی همچون بی‌عدالتی، اضطراب یا مورد سوءاستفاده قرار گرفتن، به وجود آمده است. بماند که عوامل زیاد دیگری مانند رانندگان بد، مدیران بی‌کفایت، همکاران مزاحم و البته اتصال کند اینترنت هم وجود دارند. از آن جایی که اغلب ما نقطه نظرات مشترکی در رابطه با خشم داریم، مجله فست کمپانی (Fast Compony) این بار گزارشی را به بررسی خشم در محل کار اختصاص داده و سعی کرده است روش‌هایی را برای مدیریت آن در اختیار مخاطبانش بگذارد.

روانشناسان خشم را مانند هر رفتار دیگری مطالعه کرده‌اند و اذعان دارند که حداقل باید دلایل عقلانی و حتی توجیهاتی وجود داشته باشند تا خشم در هر جامعه و در همه اقشار جامعه تا این حد فراگیر و مسلط باشد. از دیدگاه تکاملی، خشم به بهترین وجه به عنوان «یک سازگاری عصبی- شناختی شکل گرفته برای تعامل» تعریف می‌شود. به عبارت دیگر، خشم درخواست کمک، تغییر و اقدام است. به طور خاص، تحقیقات سه کارکرد مهم خشم را برجسته‌تر کرده‌اند که عبارتند از:

 

نشان دادن موقعیت یا قدرت به دیگران: در واقع خشم هم یک تاکتیک دفاعی رایج و هم یک استراتژی حمله جهانی محسوب می‌شود. اکثر ما برای نشان دادن قدرت و موقعیت خود عصبانی می‌شویم، حتی اگر نشان دهد که نمی‌توانیم موقعیت را به خوبی مدیریت کنیم. از بسیاری جهات، خشم تلاشی برای به دست آوردن کنترل خود در زمانی است که کنترل‌مان را از دست داده‌ایم.

 

تخلیه: خشم تسکین‌دهنده است، به همین دلیل سرکوب آن با طیف وسیعی از کمبودهای روانی و جسمی ‌مرتبط می‌شود. «مارک تواین» نویسنده و طنزپرداز آمریکایی در یکی از کتاب‌هایش نوشت که «خشم همچون اسیدی است که می‌تواند به دیواره ظرفی که در آن نگهداری می‌شود، آسیب بیشتری وارد کند تا اینکه بر چیزی ریخته ‌شود».

 

بهبود اوضاع: خشم مانند سیگنالی است که به ما هشدار می‌دهد وضعیت موجود باید تغییر کند و در جهت مطلوبیت حرکت کند. پس می‌توان گفت که خشم اغلب یک نیروی خوب محسوب می‌شود.

با این حال شکی نیست که خشم علاوه بر یک تاکتیک دفاعی، خورنده است. به عنوان مثال، خشم می‌تواند خلق مردم را تنگ کند، نفرت را بر عشق ترجیح ‌دهد، شخص را تفرقه‌افکن و دو قطبی ‌کند و مهمتر از همه، خشم این باور را تداوم می‌بخشد که حق با ماست؛ حتی وقتی آشکارا اشتباه می‌کنیم. در واقع خشم به ندرت مؤثرترین رویکرد برای رویارویی با مشکلات است، حتی زمانی که به دنبال اقدامات سازنده و پیشگیرانه باشیم.

نباید فراموش کنیم که تجربه افراد در زمینه‌های مختلف خشم یا هوش هیجانی متفاوت است. همچنین نمی‌توان از بروز تفاوت‌های جنسیتی و فرهنگی در خشم چشم‌پوشی کرد. مهمتر از همه، احتمال بیشتری وجود دارد که مردان در مقایسه با زنان – که تمایل بیشتری به سرکوب خشم دارند- خشم خود را از نظر پرخاشگری فیزیکی ابراز کنند. در مورد تفاوت‌های فرهنگی، اگرچه خشم یک احساس جهانی و ریشه‌دار بیولوژیکی است، اما ملت‌ها در نحوه بیان، تفسیر خشم در تعاملات و موقعیت‌های مختلف متفاوت هستند. برای مثال، فرهنگ‌های تهاجمی‌ مانند ژاپن، بریتانیا، سوئد ممکن است در مقایسه با فرهنگ‌هایی مانند آرژانتین، اسرائیل، فرانسه، شدیدتر و احساسی‌تر عمل کنند. اما کاربردی‌ترین درس‌های علم این است که همه می‌توانند یاد بگیرند که خشم خود را به طور مؤثرتری مدیریت کنند. در اینجا برخی از ابزارها و رویکردهایی وجود دارد که می‌توانند به مدیریت خشم کمک کنند:

 

درمان شناختی رفتاری: از میان روش‌هایی که برای کمک به افراد طراحی شده‌اند تا بتوانند افکار خود را اصلاح و عادت‌های جدیدی را در خود ایجاد کنند و نسبت به محرک‌های خشم بی‌تفاوت شوند، درمان شناختی رفتاری (CBT) مؤثرترین مکانیسم کاهش خشم است. در واقع کسانی که نیاز جدی به مدیریت خشم دارند ممکن است جایگزینی بهتر از این روش پیدا نکنند.

 

ذهن آگاهی: با بهره‌گیری از این روش می‌توان به کمک افراد خشمگین رفت تا با قرارگرفتن در منطقه امن و تعلیق ارزیابی یا احساسات خودآگاهانه، خشم خود را کاهش ‌دهند. اما متأسفانه، افراد خشمگین تمایل کمتری نسبت به تمرین این روش دارند.

 

همدلی: روشن است که همدلی توانایی افراد را برای درک دیدگاه دیگران بهبود می‌بخشد و به طور قابل‌توجهی خشم و تظاهرات پرخاشگری افراد را کاهش می‌دهد. این رویکرد به افراد کمک می‌کند تا از پیله کوچک نفس خود خارج شوند و درک کنند که هر تعارضی دو طرف دارد.

 

شفقت منطقی: عادت مهربانی و اجتماعی بودن با دیگران -حتی زمانی که با آنها همدلی نمی‌کنیم- نیروی قدرتمندی برای کاهش ابراز خشم در هر محیطی است. از آن جایی که اعمال محبت‌آمیز در مقابل اعمال خشم قرار دارند، شفقت منطقی می‌تواند رفتارهای اجتماعی و مثبت دیگران را پرورش و خشم درونی‌شان را کاهش دهد. بنابراین تلاش برای خوب بودن، حکم یک بازدارنده آشکار را برای خشم خود و دیگران دارد.

 

اجتناب از عوامل استرس‌زا: کاهش قرارگرفتن در معرض موقعیت‌هایی که ممکن است باعث تحریک ما شوند، تکنیکی است که همه می‌توانند برای به حداقل رساندن تجربه خشم‌شان از آن استفاده کنند. با حداقل خودآگاهی، همه ما می‌توانیم شرایط یا محرک‌های محیطی را که آزارمان می‌دهند، بشناسیم و با اجتناب از آن‌ها و آماده‌سازی خود برای رویارویی با آن موقعیت‌ها، با طرز فکر درست بتوانیم مدیریت بهتری داشته باشیم.

در نهایت می‌توان گفت که راه‌های زیادی برای آموزش فردی و مدیریت بهتر عصبانیت‌ وجود دارد. هر چند این نکته درست است که ما با خشم از زندگی چیزی را پیش نمی‌بریم، اما باید یاد بگیریم که چگونه خشم خود را کنترل کنیم و حتی آن را با روش‌های استراتژیک ابراز کنیم تا از جنبه‌های منفی آن کاسته و از جنبه‌های مثبتش بهره‌مند شویم. در نهایت، بهترین راه برای قضاوت درباره خشم، بررسی تأثیرات خاص آن بر خود و دیگران است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا