چگونه یک سخنرانی تاثیرگذار داشته باشیم؟
یکی از دغدغههای اصلی بسیاری از نومدیران و کسانی که برای اولین بار بر مسند مدیریت یک شرکت یا سازمان تکیه زدهاند این است که چگونه و با چه ترفندهایی باید برای کارکنان یا مشتریان و سهامداران شرکت سخنرانی کرد و آنها را تحتتاثیر قرار داد. هنگامی که به سخنرانیهای باشکوه و ماندگار بزرگانی همچون استیو جابز و بیلگیتس و جکولش نگاه میکنیم در مییابیم که آنها فقط رهبرانی ایدهپرداز و مدبر نبودهاند که تنها مهارتشان اداره کردن شرکتهای تحت رهبریشان و بالا بردن ارزش سهام شرکت است، بلکه در همان حال، آنها سخنرانان قهاری بودهاند که میتوانستند هزاران نفری که به سخنانشان گوش فرا میدادند را به شدت تحتتاثیر قرار دهند و به بهترین شکل ممکن نسبت به خرید محصولات و خدمات یا مشارکت در برنامههای شرکت متقاعد سازند. حال سوال اینجاست که یک سخنرانی خوب و تاثیرگذار دارای چه ویژگیهایی است و با رعایت کدام موارد میتوان به سخنران قدرتمند و پرنفوذی تبدیل شد. در ادامه به پاسخ این سوالات پرداخته خواهد شد.
یک سخنرانی مدیریتی خوب سخنرانی روان و موثری است که بتواند به پخش شدن چیزی کمک کند که از آن با عنوان «ویروس احساس مثبت» یاد میشود، یعنی همان پیام و مقصودی که یک مدیر و رهبر قصد دارد به سرعت و به شکل گستردهای بین مخاطبان و شنوندگان سخنرانیاش پخش شود. در این حالت هم تمام افرادی که آن سخنرانی را شنیدهاند به آن ویروس مثبت مبتلا میشوند و هم تمام کسانی را که بعدها ملاقات کرده و در مورد آن احساس مثبت با آنها صحبت میکنند را به آن ویروس مبتلا میسازند. در واقع تقویت و نقشآفرینی پررنگ این جنبه از هوش عاطفی نهفته در سخنرانیهای عمومی موجب میشود تا اهداف موردنظر مدیران و رهبران همچون اعتمادآفرینی در سازمان، جلب حمایت عمومی، الهامبخشی و انگیزهبخشی و متمرکز کردن ذهنها و قلبها بر اهداف مقرر به بهترین شکل ممکن تحقق یابند.
پیوند زدن هوشمندانه ارتباطات کلامی و غیرکلامی
تحقیقات نشان داده که میزان تاثیرگذاری واژگان مورد استفاده در سخنرانیهای عمومی مدیران و رهبران سازمانها چیزی بین ۷ تا ۱۰ درصد کل پیام ارسالی را شامل میشود. در مقابل، عواملی همچون لحن گفتار و زبان بدن سخنران به میزان شگفت انگیزی بر تقویت واژگان و جملاتی که او بر زبان میآورد تاثیرگذار خواهد بود یعنی چیزی نزدیک به ۹۰ درصد، چراکه باعث میشود تا هر دو نیمکره مغز شنونده درگیر دریافت و تحلیل پیام ارسالی شود و آن را بهتر و کاملتر دریافت کند. بنابراین رهبران و مدیران باید از این واقعیت آگاه باشند که بهجای صرف ساعتها و روزها برای تنظیم متن سخنرانیشان، بیشتر به تفکر و برنامهریزی در مورد نحوه ارائه و جزئیاتی همچون تنظیم لحن گفتار و حرکت دستان و صورت و زبان بدنشان بپردازند.
توجه خاص بهجزئیات به ظاهر پیش پا افتاده
آنچه باعث شده تا سخنرانیهای عمومی مدیران به یک هنر ارزشمند تبدیل شود چیزی نیست مگر جزئیات به ظاهر پیش پا افتاده که در مجموع باعث میشوند تا یک پیام ساده به بهترین و موثرترین شکل ممکن به مخاطب هدف منتقل شود. در واقع، مدیران و رهبران سازمانی بزرگ به سخنرانیهای عمومیشان به مثابه فرصتی ارزشمند برای تسخیر ذهن شنوندگان و مخاطبان به شکلی منحصربهفرد نگاه میکنند جایی که یک فرد میتواند با یک بار سخن گفتن و تولید محتوا، دل هزاران یا میلیونها نفر در سراسر جهان را تسخیر کند و احساسات و عواطف آنها را به بهترین شکل ممکن برانگیزاند بهطوری که هر کسی که از محتوای آن سخنرانی آگاه شود با خود زمزمه کند «ای کاش من هم در آنجا(سالن محل سخنرانی) بودم.»
بهطور کلی، روخوانی سخنرانان از متنی که از قبل آماده کردهاند ایده خوبی برای رسیدن به این هدف نیست، چراکه تا حد زیادی مصنوعی بهنظر خواهد رسید و اثربخشی حداقلی بر شنونده خواهد داشت و به همین دلیل هم توصیه میشود سخنرانیها از روی متن از پیش آماده شده ارائه نشوند. علاوه بر این، سخنران باید توجه داشته باشد که لحن بیان و حرکاتش باید بهگونهای باشد که این حس را در شنونده ایجاد و تقویت کند که خود او به آنچه میگوید اعتقاد کامل دارد و در عمل دارد همان چیزی را به دیگران میگوید که در خلوت خودش بارها به خودش گوشزد کرده است. حرکات چشم و سر سخنران نیز باید بهگونهای باشد که تمام بخشهای سالن محل سخنرانی را، هر چقدر هم که بزرگ باشد، پوشش دهد تا این پندار در ذهن شنونده ایجاد شود که گویی سخنران درحال صحبت کردن با او بهصورت فرد به فرد و پشت میز آشپزخانه است.
سخنرانی عمومی به مثابه یک ابزار موثر تیمسازی
سخنرانیهای عمومی رهبران سازمانها و شرکتها یکی از ابزارهایی است که آنها برای تحقق اهداف مرتبط با تیمسازی و تحریک و اقناع ذینفعان سازمان شامل کارکنان، سهامداران، مشتریان و شرکا بهکار میگیرند بدون اینکه نیازی داشته باشند یک پیام را بارها و بارها تکرار کنند. به عبارت بهتر، سخنرانیهای عمومی برای مدیران مانند ابزار کلیدی برای ارتباطات راهبردی عمل میکنند که تفکر استراتژیک و ارتباطات راهبردی مدیران را با هم ترکیب کرده و به آنها این امکان را میدهند تا دست به تیمسازیهای فراگیر و گستردهای بزنند که پیامهای موردنظرشان را به بهترین شکل ممکن به مخاطبان هدف منتقل میسازند. بنابراین مدیران بهویژه مدیران تازهکار که تجربه چندانی در مورد سخنرانی کردن برای دیگران ندارند و بیشتر تجربهشان در این مورد به ارائه کنفرانس در کلاسهای درسشان در دانشگاه مربوط میشود باید توجه داشته باشند قبل از ارائه سخنرانیهای عمومی باید از خود بپرسند که به چه هدفی از طریق سخنرانی قرار است برسند و بهترین راه انتقال این پیام چیست و کدام واژگان و با چه لحن و زبان بدنی باید مورد استفاده قرار گیرد تا پیام موردنظر به بهترین و موثرترین شکل ممکن به مخاطب هدف برسد.