پاندمیها چگونه تاریخ را تغییر می دهند
فرانک اسنودن پرفسور بازنشسته تاریخ پزشکی : اپیدمی مانند آینه شمایلی از خود انسان را نمایان میکند
فرانک . ام اسنودن ( Frank M. Snowden ) پرفسور بازنشسته رشته تاریخ و تاریخ پزشکی در دانشگاه Yale است. وی کتابی منتشر کرده به نام «اپیدمیها و جامعه: از مرگ سیاه تا به امروز» که در این کتاب راههای تاثیر گذاری شیوع بیماریها به روی شکل گیری سیاستها، انقلابهای ناتمام و اقدامات تبعیض گرایانه نژادی و اقتصادی را بررسی میکند.
اپیدمیها، جوامع را به گونههای مختلف دستخوش تغییر قرار میدهند. این پدیده به روی روابط شخصی، فعالیتهای هنرمندان و روشنفکران ومحیط های طبیعی و مصنوعی مردم تاثیر میگذارد. ایپدمیها معمولا آنقدر ابعاد وسیعی دارند که عموما به قارههای مختلف نفوذ پیدا میکنند. اسنودن در کتاب خود سعی دارد توضیح دهد که ساختارهای اجتماعی، چگونه به بیماریها و به خصوص به اپیدمی بال و پر میدهند. وی عنوان میکند:« بیماریهای اپیدمی، اتفاقات تصادفی نیستند که بدون هشدار، جوامع را درگیر خود کند. در واقع، این خود جوامع هستند که هر کدام به شیوه منحصر به فرد خود، آسیب پذیریهای خود در برابر این بیماری عرضه میکنند. برای اینکه بفهمیم که آسیب پذیریها چیست، باید ساختارهای جوامع، استاندارهای زندگی و اولویتهای سیاسی آن جامعه را بشناسیم.»
گزارشکر نیویورکر به صورت تلفنی مصاحبهای با آقای اسنودن انجام داده و از وی درباره شیوع جهانی بیماری جدید کوئید-19 پرسیده است. در این مصاحبه، درباره سیاستهای اتخاد شده پیرامون این بیماری مانند قرنطینه در دوران شیوع و شیوههای برخورد با این همه گیری یا پاندمی مهلک صحبت می شود که گزیدههایی از آن را در ادامه میخوانید.
میخواهم با یک سوال بزرگ شروع کنم: شیوههایی اصلی که یک اپیدمی میتواند دنیای مدرن را تحت تاثیر قرار دهد، در ابعاد کلی کدام است؟
اپیدمیها حوزهای از بیماریها هستند که میتوانند مانند یک آیینه مقابل انسانها قرار گرفته و به آنها نشان دهند که واقعا که هستند. به عبارت دیگر، این واقعیت میتواند رابطه انسانها با محیط پیرامون خود و دنیا را منعکس کند-چه محیطهای طبیعی و چه محیطهایی که توسط خود انسانها ساخته شدهاند. اپیدمیها میتوانند رابطه اخلاقی که ما انسانها با یکدیگر داریم را بهتر آشکار کند، اتفاقی که این روزها با شیوع بیماری جدید، در دنیا شاهد آن هستیم.
سازمان بهداشت جهانی نیز دقیقا در حال بررسی همین موضوع است. یکی از اصلیترین مراحل آماده شدن برای رودررویی با این بیماری، این است که تک تک مردم بفهمند که منافع همه، حالا یکی است و هر آنچه که دیگری را تحت تاثیر قرار دهد، میتواند خیلی زود بقیه را نیز تحت تاثیر خود قرار دهد. در واقع، این واقعیت که ما(همه انسانهای کنونی زمین) داخل یک کشتی هستیم و دیگر فرقی نمیکند که چه کسی، عضو چه فرقه، نژاد، طبقه اجتماعی یا چه مملکتی است، حالا منافع همه ما یکی است.
آنچه که من میدانم این است که چنین موضوعی واقعا میتواند مسائل فلسفی، مذهبی و اخلاقی زیادی مطرح کند. تاریخ ثابت کرده که شیوع اپیدمیها باعث میشود که سوالات مهمی در اذهان مردم ایجاد شود، مثلا اینکه چطور بروز چنین همه گیری وسیع و کشندهای با عدالت سازگار است؟ چه کسی اجازه شکنجه شدن و زجر کشیدن کودکان و انسانهای بیگناه را میدهد. تاثیر چنین فجایعی بر روی اقتصاد کشورها نیز قابل چشم پوشی نیست.
بیماری طاعون بوبانیک، نیمی از جمعیت تمام قارهها را از بین برد و در واقع یکی از تاثیر گذارترین فاکتورهای انقلاب صنعتی و دوران برده داری محسوب میشود. حالا روشنتر از هر زمان دیگری میدانیم که اپیدمیها چه تاثیرات عظیمی به روی ثبات سیاسی و اجتماعی جوامع دارند. در طول تاریخ، اپیدمیها توانستهاند سرنوشت جنگها را تعیین کنند و یا حتی باعث به وجود آمدن جنگهای جدید شوند. به عقیده من، هیچ حیطهای از زندگی بشر، به اندازه بیماریهای اپیدمی مجهول و درک نشده نیست.
منظور شما این است که نحوه برخورد انسانها با چنین قضیهای، به پیشینه نژادی یا مذهبی بر میگردد و عکس العملهایی بر اساس انسایت و اخلاق، کمتر دیده میشود؟ منظور شما این است که چنین فجایعی میتواند نقصانهای و نقاط تاریک بشری را بیش از هر چیز دیگر هویدا کند؟
من دو هدف مد نظرم بود. به نظر من زنجیره طبیعی برخورد با یک اپیدمی به دو صورت کار میکند. بیماریها، به صورت رندوم، تصادفی و بدون نظم، جوامع را درگیر نمیکند. این چنین وقایعی معمولا منظم است به این دلیل که میکروبها به صورت منظم گسترش مییابند و پراکنده میشوند.
بیماریهای وبا و سل در جهان امروز، در مسیرهایی حرکت میکنند که به دلیل خطاهای ناشی از پدیدههای فقر و نا برابری، در جهان ایجاد میشوند. و برای مردم دنیا نیز چنین مسیرهایی، قابل قبول و غیر قابل اجتناب محسوب میشود. اما نکته اینجاست که نحوه برخورد و عکس العملهای ما تا حد زیادی به ارزشها و تعهدات ما مرتبط است، به اینکه ما تا چه حد خودمان را جزئی از نژاد بشر میدانیم و تافته جدا بافته حساب نمیکنیم.
زمانی که بروس آیلوارد- مدیر سازمان بهداشت جهانی ، در پایان ماموریت چین خود به ژنو بازگشت، سوالی مشابه سوال شما از وی پرسیده شد. وی پاسخ داد که اگر قرار باشد برای دوران حاضر و آینده حاضر باشیم، باید اتفاقهای اساسی بیفتد، باید تغییرات اساسی در اذهان مردم ایجاد شود.
ما باید به این واقعیت مهم بیندیشیم که همه ما عضوی از نژاد بشر هستیم و باید مراقب و همدل یکدیگر باشیم. باید این واقعیت را درک کنیم که حفظ سلامت آسیب پذیری ما، فاکتور تایین کننده برای سلامت همه ماست. اگر آماده پذیرش این واقعیت نباشیم، هرگز برای رویارویی چالشهایی این چنین ویران گر آماده نخواهیم شد.
آیا تا کنون سابقه داشته که یک پاندمی باعث شود تا جنبههای مثبت انسانیت را نیز شاهد باشیم؟
بله. همانطور که گفتم این پدیده مانند یک آینه است و شمایلی از خود انسان را نمایان میکند.این شمایل لزوما سیاه و تاریک نیست بلکه بخش قهرمانانه و حماسی انسانها را نیز نشان میدهد. یکی از مثالهای خوب در این مورد، فعالیت سازمانهایی مثل «پزشکان بدون مرز» در طول بحران بیماری ابولا است. این بحران ثابت کرد که چطور برخی از انسانها حاضرند با آگاهی خود، جان و آینده خود را کف دستشان بگذارند و درگیر فعالیتی شوند که هیچ منفعتی برای خودشان ندارد وهمچنین هیچ پاداشی نیز درکار نیست. اما این افراد حاضر شدند خالصانه تعهد کنند تا سلامت انسانهای ضعیفتر را حفظ کنند. البته اعضای «پزشکان بدون مرز»، همچنان در سرتاسر دنیا فعالیتهای این چنینی دارند و حتی در بحران اخیر، در چین نیز شاهد حضور انها بودیم.
به نظر من، چنین اتفاقاتی باعث میشود که خصلتهای خوب و پاک بشری نیز عرضه ظهور پیدا کنند. اینگونه از خود گذشتگیها حتی باعث انگیزه بسیاری از ادبا و افراد مشهور برجسته تاریخ شده است و در تاریخ ادبی و فرهنگ بسیاری از کشورها نمونههای حضور آن مشخص است.
از دیدگاه شما، وجود چنین بیماریهایی تا چه اندازه با میزان ظلم و ستمهای سیاسی ارتباط دارد؟ آیا تا به حال در طول تاریخ اتفاق افتاده که از چنین پدیدهای برای اعمال ظالمانه سیاسی بهره وری شود؟
این پدیده همیشه اهرمی برای اعمال فشار و ظلم سیاسی بوده است. در قرن نوزدهم نمونهای از این قضیه دیده شد. قتل عام مردم بعد از انقلاب 1848 در فرانسه ، به خصوص در پاریس و دوران بعد از کمون پاریس(اصطلاح کمون پاریس، در اصل، به حکومت پاریس در طول انقلاب فرانسه اطلاق میشود) در سال 1871. دلیل اصلی وقوع چنین فجایعی نیز این بود که افرادی که در جایگاه قدرت بودند، مردم طبقه کارگر را هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ پزشکی دشمن میپنداشتند. مردم این طبقه برای گسترش فجایع سلامتی در کل جامعه، پتانسیل زیادی داشتند. همین مسئله باعث شد که در سال 1871 شاهد قتل عام پس از دوران کمون پاریس بودیم.
نظرتان در مورد عملکرد چین بعد از شیوع کرونا ویروس جدید چیست؟
سوال جالبی است. برای پاسخ به این سوال باید خوب فکر کنیم زیرا مسئله پیچیدهای است. اولین نکته این است که متدهای اولیه و موثری توسط چین در بیست و سوم ژانویه معرفی شد اما اشتباهاتی هم رخ داد که باعث شد دیگر کشورها از آن درس بگیرند. این دولت در ابتدای شیوع بیماری، در برخی از مناطق اعلام حکومت نظامی کرد و عبور مرور به هر شکلی ممنوع شد. این راهکارها قبلا نیز اعمال شده بود به خصوص در مورد بیماری ابولا و به همین دلیل نیز این بار نیز انجام شد. اما مشکل اینجا بود که این بار با اعلام حکومت نظامی، مردم ترسیدند و دیگر با حکومت همکاری نکردند. مردم شروع به خروج از کشور با هواپیما کردند و همین باعث شد اپیدمی منتشر شود. رژیم نیز به مرور تغییر رویه داد و مردم را به همکاری بیشتر دعوت کرد و این بار، زبان نرم تر و دوستانه تری انتخاب کرد. این راهکار، نه خوب و نه بد ارزیابی میشود.