آیا اینترنت اشیا همان انقلاب صنعتی بعدی است؟
در جهانی که اینترنت اشیا نامیده میشود، جهان فیزیکی به نوعی سیستم اطلاعاتی تبدیل شده است. این روند عمدتا از طریق حسگرها و محرکهایی صورت گرفته که در بطن اشیای فیزیکی قرار گرفته و از طریق شبکههای بیسیمی و باسیمی و به وسیله پروتکل اینترنت به یکدیگر متصل شدهاند.
در حوزه تولید، پتانسیل سیستمهای سایبریفیزیکی برای تقویت فرآیند تولید و زنجیره عرضه بسیار فراوان است، مثل فرآیندهایی که خودمختار هستند و در آنها محصولات هوشمند میتوانند خود اقدامات تصحیحی را اتخاذ کنند و با این کار به صورت خودکار دست به ترمیم و جبران بزنند. این فناوریها در حال حاضر وجود دارند و قادرند پدیدهای را که برخی از رهبران صنعتی آلمان، انقلاب چهارم صنعتی مینامند، پیش ببرند ـ بعد از موتور بخار، تسمه نقاله، مرحله اول آیتی و فناوری اتوماسیون. اکنون سوالی که پیش میآید این است که چه فرصتها و چالشهایی پیش روی تولیدکنندگان قرار دارد ـ و برای غلبه بر آنها به چه چیزهایی نیاز است؟ برای بحث درباره آینده تولید، «مارکوس لوفلر» و «آندرس تسچیسنر» از نشریه «مککینزی» با «زیگفرید دایس» معاون رئیس هیات مدیره و مدیر بخش نرمافزاری شرکت مهندسی رابرت بوش آلمان و همچنین «هاینز درنباخ» مدیر ارشد اجرایی شرکت نوآوری نرمافزاری بوش آلمان به گفتوگو نشستند که در زیر مشروح این بحث را میخوانیم.
عصر جدید تولید و پشتیبانی
مارکوس لوفلر: اینترنت اشیا در حال حاضر ایده انقلاب صنعتی چهارم را به واقعیت نزدیک کرده است؛ موج جدید تغییرات فناوری که کنترل تولید را از حالت مرکزی خارج و یک تغییر اساسی در پارادایم تولید ایجاد میکنند. سوال من این است که به نظر شما این تغییر پارادایمی چطور بر فرآیند کلاسیک تولید و زنجیره ارزش تولید تاثیر خواهد گذاشت؟
زیگفرید دایس: با توجه به شرایط کنونی و چشماندازی که اینترنت اشیا ارائه کرده ظهور صنعت ۴٫۰ بسیار محتمل است زیرا به نظر میرسد در آینده جهان تولید بیش از پیش شبکهای خواهد شد تا جایی که همه چیز به همه چیز متصل خواهد شد و مقوله پشتیبانی در راس این تغییرات قرار دارد.
آندرس تسچیسنر: موافقم. این امر باعث خواهد شد پشتیبانی و گسترش شبکه عرضهکنندگان تا حد زیادی پیچیدهتر شود. با توجه به اینکه روند ضعیف تولید میتواند قطعا باعث کاهش موجودی کالاها شود، ناگزیر تولیدکنندگان نیازمند هماهنگی بیشتر با عرضهکنندگان مختلف هستند؛ اغلب در سطح جهانی و با صرف زمان بیشتر، هزینه حمل و نقل بیشتر، مراحل تولیدی بیشتر و طرفین کاری بسیار بیشتر.
زیگفرید دایس: درست است. اگر کارخانهای فرآیند تولیدی ضعیفی داشته باشد، طبیعی است عملکرد بخشهای مختلف آن در حداقل خود قرار خواهد داشت و اینطور نیست که یک بخش عملکرد خوبی داشته باشد و بخش دیگر عملکردی ضعیف. بخشهای مختلف با هم در تماس هستند. با اینترنت اشیا، این سیستم فراگیر قطعا از محدودیتهای امروزی فراتر خواهد رفت و در آن چند کارخانه و حتی منطقه با یکدیگر متصل خواهند شد. اکنون سوال این است که چه کسی مسوول این کار خواهد بود؟ ما چطور میتوانیم به ساختاری دست یابیم که آنقدر باثبات باشد که بتواند هرچیزی را در شبکه سر جای خود قرار دهد؟ من فکر میکنم این امر عمدتا نیازمند حضور کارشناسان الگوریتم و طراحان نرمافزاری است. ما نیازمند ابزارآلاتی مدیریتکننده هستیم ـ الگوریتمها و اپهای جدید که میلیونها شیء را به یکدیگر متصل کرده و اطمینان حاصل میکنند همه چیز درست اجرا میشود و یک هماهنگی در سراسر کل زنجیره وجود دارد.
آندرس تسچیسنر: در چنین شرایطی ما چطور میتوانیم سیستمهای پشتیبانی موجود خود را ارزیابی کنیم و شکافها را تشخیص دهیم؟ مثلا پشتیبانی خریدهای دریایی را در نظر بگیرید؛ حوزهای که در چند سال آینده به پیشرفتهایی دست خواهد یافت که امروز در مقابل آن نوعی عصر حجر به حساب میآید.
زیگفرید دایس: برای توسعه باید دو قابلیت را در کنار یکدیگر پیش برد. اول باید بپذیریم اگر بتوانیم به آن چیزی که در فناوری واقعا «نو» است دست یابیم، میتوانیم امکان تغییر، درآمدزایی و کاهش هزینهها را برای خود به ارمغان بیاوریم. برای مثال، سیستمهای سایبریفیزیکی را در نظر بگیرید. منطق این سیستمها این است که در هر زمان به ما میگویند هر واحد کجا قرار دارد. عوامل پشتیبانی اغلب از این سیستمها استفاده میکنند اما با یک ذهنیت قدیمی که اجازه نمیدهد این سیستمها پیشرفت کنند. بنابراین اولین شرط توسعه این است که عوامل عملیات پشتیبانی واقعا از فناوریهای جدید استفاده کنند. دومین قابلیت جذب افرادی است که بتوانند الگوریتمهایی قوی طراحی کنند: کسانی که بتوانند امکان کار با سیستمها را تسهیل کنند، طوری که کسانی که از آنها به صورت روزمره استفاده می کنند، بتوانند بلافاصله مشکلات را شناسایی کنند و بدانند چطور بدون اینکه در دام زنجیرهای از وابستگیهای متقابل بیفتند، مشکلات را حل کنند.
هاینز درنباخ: یک عنصر اصلی در این میان، قابلیت خلق مدلهاست. ما باید بتوانیم جهان فیزیکی را به فرمتی تبدیل کنیم که آیتی بتواند آن را مدیریت کند. این امر نیازمند دانش ریاضی و شناخت بازار است. در جهان متصل، نمیتوانیم جهان فیزیکی را از فرآیند تجاری جدا کنیم. ما این مساله را در شعار «فرآیند برای ابزار» خلاصه کردهایم. این بدان معناست که هر ابزار فیزیکی به یک عامل فعال در فرآیند تجاری تبدیل میشود که داده تولید میکند، آنها را رد و بدل میکند و قادر به پردازش دستورات است. این موتور حرکت ماست.
تلفیق فرآیندها و ابزارها
مارکوس لوفل: بیشتر شرکتها وقتی به جهان فیزیکی فکر میکنند ـ یعنی قطعات واقعی در زنجیره عرضه ـ آن را بخشی مجزا از جریان اطلاعات تلقی میکنند و بعد به این میپردازند که حالا چطور و کجا باید این دو جریان را با یکدیگر هماهنگ کنند. اما بعد از انقلاب صنعتی چهارم، دیگر تفاوتی بین اطلاعات و قطعات وجود نخواهد داشت زیرا محصولات به صورت جداییناپذیر به اطلاعات متصل خواهند بود.
زیگفرید دایس: درست است، برای مثال، هر قطعه فلز یا ماده خام میداند که اساسا چیست:«من قطعهای هستم که در ساخت محصول X برای مشتری Y به کار خواهم رفت.» از منظر کلی، این قطعه سختافزاری همه اطلاعات لازم را در اختیار دارد و میداند کجا و چگونه باید پردازش شود. زمانی که این قطعه در سیستم قرار میگیرد خود هر نوع انحراف از فرآیند استاندارد را ثبت و تعیین میکند چه کاری باید روی آن انجام شود و میداند چطور باید به دست مشتری برسد. ممکن است همین حالا اتفاق نیفتد اما قطعا در این مسیر قرار داریم.
مارکوس لوفلر: آیا این به آن معناست که مهندسی مکانیکی یک جزء جداییناپذیر از آیتی خواهد شد؟
هاینز درنباخ: دقیقا. البته من فکر نمیکنم که بتوان این تغییرات را یکشبه ایجاد کرد اما باید شکلهای جدید همکاری درونسازمانی را بشناسیم. گام بعدی این است که به وابستگی درونی، اجزای تولید و محیط تولید اشراف پیدا کنیم و بدانیم این هماهنگی باید از طریق آیتی صورت گیرد، طوری که فناوری و دادههای فنی با یکدیگر ادغام شوند. این امر مستلزم درجه بالایی از استانداردسازی است، طوری که هر ماشین دقیقا بداند با هر قطعه باید چه کاری انجام دهد و هر قطعه نیز بتواند عمل ماشین روی خود را تایید کند. این ارتباط قطعا فراتر از سیستمهای تولید کنونی است.
مارکوس لوفلر: این یک نکته جالب است ـ اتفاقی که میافتد این است که تلفیق کاملی بین مدیریت ابزار و فرآیند صورت میگیرد. «فرآیند و ابزار» از یکدیگر جداییناپذیر خواهند بود و اشیای فیزیکی بخشی از فرآیند خواهن شد. این به آن معناست که سیستم و فرآیند با یکدیگر ادغام میشوند تا یک کلیت واحد را تشکیل دهند. جریان کار دیگر به عنوان یک لایه پشتیبانی مستقل وجود نخواهد داشت بلکه بخشی از سختافزار خواهد شد.
آندرس تسچیسنر: این ایده را میتوان جلوتر برد اما سوال این است که در این حالت که ظرفیت ماشینها به وسیله اجزا و برحسب سفارش استفاده میشوند آیا اصلا مهم خواهد بود که چه کسی مالکیت داراییها را در اختیار خواهد داشت؟ به عبارت دیگر، آیا این جریان مشابه همان چیزی است که ما در رایانش ابری داریم؛ جایی که مشتریان در حقیقت خریدار ظرفیت مجازی هستند؟
زیگفرید دایس: این امر ممکن است و قطعا فرآیند تولید را کاملا تغییر خواهد داد. این جریان در حال حاضر در مورد برخی محصولات کاملا ملموس است. اما این تغییرات یکشبه اتفاق نخواهد افتاد.
مارکوس لوفلر: با این تغییرات چه کسی بیشترین شانس را برای کنترل اوضاع و بهرهبرداری حداکثری دارد؛ کسانی که در فناوری تولید هستند یا کسانی که مالکیت داراییها را در اختیار دارند؟
زیگفرید دایس: من یک قدم عقبتر میروم و این سوال را مطرح میکنم ـ سوالی که در ذهن کاربران است ـ اساسا چه کسی محصول نهایی را معرفی خواهد کرد؟ طراح؟ تولیدکننده؟ یا شخصی که باید با مشتری برای محصولات قرارداد ببندد؟
آندرس تسچینر: درست است. این ما را وارد حوزه تولید مبتنی بر قرارداد میکند.
زیگفرید دایس: شرکتهای طراحی در حال حاضر طراحی و تولید را از هم جدا کردهاند. آنها صرفا محصولات یا راهکارهایی را برای مشتریهای خود ارائه میکنند اما در فرآیند تولید نقشی ندارند. آنها صرفا مشخصات را برای قرارداد تعیین میکنند. این جریان جداسازی طراحی از تولید همچنان در دیگر بخشهای تولید و صنعت ادامه خواهد یافت.
یکپارچگی زنجیره عرضه: چه چیزی در راه است
آندرس تسچیسنر: من معتقدم یکپارچگی ابعاد مختلف زنجیره عرضه نقشی حیاتی در الگوهای اجرایی ایفا خواهد کرد. نکته مهم تکمیل فرآیند یکپارچگی همه اطلاعات مرتبط در این زنجیره است. ما هنوز راه درازی در پیش داریم اما جالب خواهد بود که ببینیم آیا اپراتورهای زنجیره عرضه میتوانند با سرعت فناوری پیش بروند یا خیر.
زیگفرید دایس: با وجود اطلاعات موجود درباره وابستگی درونی، جریان مواد اولیه، زمان چرخه تولید و… تولیدکنندگان میتوانند هزینههای خود را برای موجودی و میزان سرمایه کاهش دهند. اما فراموش نکنید: این امر مستلزم حجم انبوهی از دادههاست و پیششرط اساسی برای چنین سیستمی نیز ثبات و قابلیت بازتولید است. طبیعی است عقل سلیم در اینجا زیاد به کار نمیآید. این امر مستلزم دانش ریاضی وسیع است. ریاضیات در حال حاضر مشکلات فراوانی را حل کرده است که ما در جهان واقعی شاید ۵۰ سال طول بکشد با آنها مواجه شویم. اما استعداد تحلیلی نیز امروزه در بازار نیروی کار به یک کالای کمیاب تبدیل شده است. بنابراین یک رقابت جدی بین ریاضیدانان و تحلیلگران وجود خواهد داشت. فرصتها و چالشهای اینترنت اشیا هر دو به یک اندازه مقابل چشم ما هستند.
منبع : ماهنامه پیوست