نقدی بر خبرنگاران حوزه فناوری اطلاعات
آی تی ایران – روزنامه دنیای اقتصاد در تاریخ شانزدهم آذرماه مطلبی با عنوان سوزنی به خود به قلم م.ر . بهنام رئوف از خبرنگاران حوزه فناوری اطلاعات منتشر کرد که در آن به عملکرد رسانه ای سازمان نظام صنفی انتقاد شده بود. سهیل مظلوم واجاری عضو سابق هیات مدیره سازمان نظام صنفی رایانه ای پاسخ این مطلب را در سایت سازمان نظام صنفی رایانه ای قرار داده است. سایت آی تی ایران با هدف آگاهی خوانندگان خود متن کامل یادداشت آقای مظلوم را منتشر می کند و از همین طریق آمادگی خود را برای انتشار دیدگاه های مختلف پیرامون این موضوع اعلام می دارد.
آینه
سهیل مظلوم واجاری
در شانزدهم آذرماه دوست عزيز آقای م.ر بهنام رئوف از خبرنگاران حوزه فناوری اطلاعات در روزنامه دنيای اقتصاد طی مطلبي فشرده و حدود چهار صد کلمه¬ای تلاش نمود تا کل عملکرد مديران سابق، فعلی و حتی آتی سازمان نظام صنفی رايانه¬ای کشور را در بوته نقد آورده و به طور مجمل بگويد که آنها هم مثل برخی از روزنامه-نگاران حوزه فناوری اطلاعات آدم¬های باعرضه¬ای نيستند. از آنجايي که اين دوست عزيز احتمالاً به دليل مشغله زياد و قلت وقت حوصله تدقيق در وقايع را نداشته¬اند، ترجيح دادم که مطلب ايشان را با شرح و بسط بيشتری مرور نمايم. لذا پيشاپيش از کثرت مطالب پوزش می¬خواهم.
1- ظاهراً ايشان به ياد نداشته و خود را بی¬نياز از مراجعه به تقويم ديده¬اند که نشست مردادماه سازمان را اشتباهاً نشست ارديبهشت ماه گفته¬اند. شايد اين اشتباه سهوي باشد ولی می¬توان از آن به عنوان مشت نمونه خرواری ياد کرد که مطالب ايشان از دقت لازم در بيان امانت دارانه وقايع و اخبار برخوردار نبوده و لذا اساس نتيجه گيري هاي مطالب ايشان را مورد خدشه قرار دهد .
2- اينجانب در جلسه مذكورحضور نداشتم ولی آنچه از نوشته ايشان برمی¬آيد اين است که در نشست تجليل از خبرنگاران حوزه که توسط سازمان نظام صنفی رايانه¬ای کشور برگزار شد، نايب رئيس سازمان (آقای بحری) برای ادای احترام به خبرنگاران و ساير ميهمانان تلاش نموده بود تا جوی صميمی و خودمانی ايجاد و البته اشکالات و انتقادات احتمالی را که به رسانه¬های حوزه دارد را واگويي نمايد. اين انتقادات بر مذاق ايشان تلخ آمده و آن را در قالب سناريويي ديده¬اند که سه ماه بعد هم شخص ديگری پلان بعدي آن را اجرا کرده و پيش بيني كرده اند كه پلان هاي آتي آن هم توسط مديران آتی سازمان پيگيری خواهد شد!
3- از آنجايي که تنها يک برنامه تلويزيونی وجود دارد که به بررسی مسائل حوزه فاوا می¬پردازد و آن برنامه هم برنامه صفرويک شبکه آموزش (شبکه هفتم) سيمای جمهوری اسلامی است که طی در طول هفته برنامه¬هايي حول محور فاوا اجراو در يکی از برنامه¬های آن يعنی برنامه گفتگوی داغ روزهای دوشنبه يکی از اعضای سابق هيات مديره سازمان به عنوان کارشناس حضور دارد لذا می¬توان قاطعانه نتيجه¬گيری کرد که مخاطب پاراگراف سوم مقاله وی، اينجانب سهيل مظلوم واجاری می¬باشم که ايشان تحت عنوان «عضو سابق ولی حاضر!هيات مديره »ازوي ياد کرده است.
ظاهراً اين رويه ناپسند که متاسفانه سکه رايج كشور شده است که مديران فعلی به مديران سابق فحاشی کرده و مديران سابق نيز در کار مديران فعلی کارشکنی نمايند، چنان نهادينه شده است که لابد باي در سازمان نظام صنفی رايانه¬ای کشور نيز ساری و جاری باشد تا خوراک رسانه¬ای برای برخی خبرنگاران فراهم گردد وگرنه اگر مديران سابق تجربيات خود را در صورت درخواست مديران فعلی در اختيار آنها قرار دهند، گناهی نابخشودنی كرده ويا حتماً روابطی از نوع آل پاچينويي با يکديگر دارند.
4- از نشانی¬های مطرح شده در مقاله ايشان برمی¬آيد که ظاهراً دلخوری وی از برنامه¬ای بوده است که به نقش رسانه¬های مکتوب در توسعه فناوری اطلاعات پرداخته است. آنهاييكه اين برنامه را ديده باشند حتماً به ياد دارند که بنده در جمله آغازين آن از شعر معروف «بهرام که گور می¬گرفتی همه عمر – ديدی که چگونه گور بهرام گرفت» استفاده کردم و پرسشگری و انتقاد را حق مسلم و رسالت مطبوعات دانسته و بيان داشتم که اين بار نوبت آن است در برنامه¬ای که اسمش گفتگوی داغ و نوع رويکرد آن انتقادی است به نقد عملکرد مطبوعات بپردازيم. بديهی است در برنامه انتقادی هم معمولاً به نقد می¬پردازند. البته اينکه نقد منصفانه چيست؟ راستش من فرقش را با نقد غيرمنصفانه نمی¬دانم. خاصه اگر برنامه مناظره¬گونه باشد و نقد شونده نيز حی و حاضر آماده پاسخگويي باشد، حتماً می¬تواند با استدلال نقد مطرح شده را بی¬اثر نمايد که به طور معمول در اين بين قضاوت با بينندگان است.
حال اگر ايرادی به نوع نگاه ارباب جرايد مطرح شد که نبايد آن را تابو دانست زيرا اگر همه خبرنگاران ما اينچنين رئوف باشند که دل نازکشان طاقت انتقاد از خود را نداشته باشند چگونه می¬توانند از ديگران انتقاد نمايند. البته آنچه ناجوانمردانه است برداشت سطحی از يک مطلب، بيان فروض مغلوط ,سناريوپنداري و طرح آن در رسانه¬ای يک سويه است نه طرح نقدي درگفتگويي تعاملی و رودررو.
5- ايشان محبت کرده و بنده را به طعنه دانای کل حوزه فاوا خوانده¬اند. ای برادر، نه بنده و نه هيچ کس ديگر دانای کل نيست که همه چيز را همگان دانند. آنچه مهم است پذيرش قدرت خردجمعی است. می¬توان برای آنکه در برنامه¬ای حاضر شد با صاحبنظران مختلفی صحبت کرده، مقالات آنها را مطالعه و از سخندان سخن را آموخت و بعد در برنامه از آنها استفاده کرد. پس آنچه در برنامه مطرح می¬شود نه دانش و تجربيات شخصی يک نفر که حاصل تجربيات افراد زيادی منجمله برخی خبرنگاران فرهيخته اين حوزه است.
6- نمی¬دانم چه کسی دوست دارد که برنامه گفتگوی داغ دوشنبه-های صفرويک برنامه نود IT شناخته شود. اگر منظور ايشان از طرح آن پرانتز ربط آن به اينجانب است که بايد بگويم بنده آرزو دارم که با کمک و همفکری دوستان اين برنامه به جايي برسد که همگان برنامه نود ورزشی را با اين برنامه مقايسه کرده و بگويند که «نود گفتکوی داغ ورزشی» است.
7- بنده تاکنون نظری در مورد منصف و يا غيرمنصف و بی¬طرف و يا باطرف بودن رسانه¬های فاوا نداشته¬ام که بخواهم در سناريوی برنامه¬ريزی شده عليه آنها مشارکتی داشته باشم. اما «مشک آن است که ببويد نه آنکه عطار بگويد» دوست عزيز تشخيص اينکه رسانه¬های ما بی¬طرف و منصف هستند را بهتر است شما به خوانندگان خود واگذار کنيد و زياد در اين موضوع مانور و شعار ندهيد که خود محل ترديد می¬شود.
8- آرزو دارم که اي کاش بنده نيز همچون آقای رئوف از آنچنان علم لدنی برخوردار بودم که از يک سال قبل از نتيجه انتخابات چهار مرحله¬ای آتی صنف که با مشارکت بيش از چهار هزار عضو در سراسر کشور صورت می¬گيرد باخبر بوده و مديران بعدی صنف را می¬شناختم و از همه مهم¬تر از نيت آنان و مشارکت برخی شان در سناريوی برنامه¬ريزی شده عليه رسانه¬های منصف و بی¬طرف فاوا آگاه بودم تا به آنها بگويم که ای دوستان و ای برادران و خواهران بدانيد و آگاه باشيد که براستی خبرنگاران حوزه ما از پاک¬ترين خبرنگاران کشور هستندهر چند ممکن است در بين آنها هم خداي ناكرده ناخالصی¬هاو سفارشي نويس هايي هم رسوخ كرده باشند.
9- جای تقدير و تشکر دارد که دوست رئوف و منصف بنده اقرار کرده¬اند که رسانه¬های ما از کيفيت محتوايي و چاپی رسانه-های مانند پی سی مگزين، پی سی ورلد و… برخوردار نيستند. ظاهراً ايشان در نهاد و ضمير باطنی خود پذيرفته-اند که ما را همين بس و همين که شخصی با آرزوهای بزرگ انتظار داشتن نشرياتی در سطح جهانی را در داخل کشور می-کند متهم به دانای کلی و… می¬شود.
شخصاً هيچگاه ادعا نکرده¬ام که در حد وقامت استيو جابز و بيل گيتس و… هستم اما نمی¬توانم بگويم در درون صنف و کشور خودمان افرادی به هوش، ذکاوت، کارآفرينی و توانايي¬های استيو جابز داريم يا نه؟ ولی اين را می¬دانم که شرکتهای بسياری داريم که مديران آن بدون استفاده از هيچ رانت و شرايط ويژه¬ای در فضای سخت کاری کشور به نتايج درخشانی رسيده¬اند که مايه آبروی صنف فناوری اطلاعات و ارتباطات کشور هستند.
حال اگر اين دوست عزيز اين موفقيت¬ها را نمی¬پسندد می¬تواند تغيير کند قضا را.
10- ظاهراً آنچه باعث شده است خشم فرو خفته آقای م.ر بهنام رئوف پس از گذشت شانزده روز (گفتگوی مورد اشاره ايشان روز اول آذر در تلويزيون اجرا شده است) بهانه¬ای برای فوران بيابد کشف وی از گزارش بازرسی مجمع عمومی سازمان در مورد مجله تکفا است.
دوست عزيز اگر بازرس بتواند در کمال آزادی اشکالات سازمان را به صورت مکتوب و شفاهی در جلسه مجمع بيان نمايد آنچنان که جنابعالی را ذوق زده کرده و به کشف بزرگی نايل نمايد، آيا اين مصداق واقعی زدن سوزن و جوالدوز به خود نيست؟ اگر بپذيريم که صنفی بزرگ داريم که با سازوکاری مدنی ظارت می¬شود آنگاه وظيفه بازرسی اين است که اشکالات و انتقادات خود از هيات مديره و عملکرد آن را در جلسه مجمع مطرح نمايد که اين روش مدنی همان سوزن زدن به خود است.
لابد ايشان می¬دانند که آقای پرويز شهپرٍِ، بازرسی که گزارش وی به مجمع مشوق ايشان به نوشتن اين مطلب بوده پس از قرائت همان گزارش مجدداٌ به عنوان بازرس اصلی انتخاب شده است.
راستی برادر عزيز اگر در سازمان سيستم پدرخواندگی وجود دارد، چگونه اين سيستم اجازه داد که ايشان دوباره انتخاب شود؟
11- اما به قول ايشان برسيم به نكته اصلي مطلب که آن هم يکی از نقاط ضعف سازمان يعنی انتشار نامنظم مجله تکفا است.
راستی چه کسی گفته است که همه امور سازمان بدون عيب و نقص است؟ سازمان هم مثل همه سازمان¬ها و افراد دارای اشکالاتی است که حتماً يکی از آنها هم عدم انتشار منظم مجله تکفا است.
اما بهانه جويي براي انتقاد و عقده گشايي آنجا خود را نشان می¬دهد که آقای رئوف در متن خبر خود به صراحت اعلام می¬کنند «حتی نتوانست يک شماره منتشر کند» اگر ايشان وقت کافی برای رصد مطبوعات حوزه خود در طول سال را ندارد، حداقل کتابچه گزارش عملکرد سازمان را بررسی می¬کرد و متوجه می¬شد که مجله در سال مورد گزارش حداقل دردو شماره منتشر شده است.
بديهی است قصد ندارم بگويم که انتشار دو شماره کافی است لکه می¬خواهم بگويم که اگر همه مفروضات ايشان برای طرح مقالات اينچنين غلط ويا مانند اشتباه ذكر شده در بند يك از روي دستپاچگي و عجله است حتماً فروض غلط نتايج غلط می¬دهد و مطلب را از اعتبار ساقط مي كند.
12- ايشان در همان مطلب كوتاه خودسعی کرده¬اند که انتشار مجله را به بودجه¬های تکفا ارتباط دهند. ترديدی نيست که در سال¬های 81 الی 84 که بودجه¬های تکفا مطرح بود فضای کار در حوزه فاوا از شادابی خوبی برخوردار بود. اما همانطور که وی اذعان کرده است مجله از يک سال قبل به اين سو دچار مشکلاتی شده است. يکسال قبل يعنی سال 88 ، پس از سال 84 که طرح تکفا قطع شده مجله توانسته است در حد قابل قبولی به فعاليت خود ادامه دهد.
البته بدون آنکه در صدد توجيه باشم مشکلات مديران فعلی سازمان را که به حق کمبود نيروی کارآمد است را درک می¬کنم و به آنها حق می¬دهم که به جای تقسيم توان خود در چندين جبهه کاری، بخشی از فعاليت¬ها را با سرعت کمتری انجام دهند که حتماً به صلاحديد خودشان يکی از آنها مجله تکفا بوده است.
ای دوست عزيز آقای م.ر بهنام رئوف. آيا واقعاً مطبوعات حوزه ما در سال 89 شادابی و طراوت سال 84 را دارند؟ اگر جواب بلی است که من از شما و ديگر عزيزان بابت نقدهای غيرمنصفانه (به زعم شما) پوزش می¬خواهم ولی اگر جواب خير است بايد پذيرفت که اين عدم شادابی جای نقد دارد و انتظار می¬رود که به جای شکستن آينه و سرکوب منتقد و طرح اتهاماتی نظير عوامی گری (طعنه دانای کل) و… به ريشه¬يابی علت عدم شادابی پرداخت . شايد در اين ريشه يابي مشخص شود نبود منابع مالی در رده¬های چندم اهمييت جای دارد.
آينه چون عيب تو بنمود راست – خود شکن آينه شکستن خطاست.
13- مولايم حسين (ع)می¬گويد: «إنَّ الحَياةَ عَقيدَةٌ و جِهادٌ»زندگی عقيده ومبارزه در راه آن است. به تأسی از اين سخن همواره تلاش کرده¬ام مسئوليتی را بپذيرم که تاثيرگذاری آن را باور داشته باشم و ثانياً پس از پذيرش آن با همه وجودم در راه ايفای آن تلاش نمايم. يکی از اين مسئوليت¬ها قبول همکاری افتاری اينجانب با برنامه صفرويک است. پس اگر باور دارم که اين برنامه تاثيرگذار است که هست پس بايد تلاش کنم که در حد توان تاثيرگذاری خود را داشته باشد حتي اگراين امر سبب آزردگي دوستان خوبی نيز گردد.
14- اما سخن آخر: شايد ناگفته مقاله پر زخشم و طعنه آقای رئوف اين باشد که آقای مظلوم تو را چه به کار رسانه¬ای و نقد و انتقاد. چرا پای در کفش ما کرده¬ای؟ اگر اينچنين است و ايشان و برخی ديگر را همچون دوره ساسانيان نظر به نظام کاستی است و باور دارند کسی را يارای آن نيست که از طبقه خود جدا شده و به طبقه ديگران نظر كند.بايد عرض نمايم كه شايد مظلوم و بحري ونظايرآن ساكت شوند وبقول سعد شوخ شما به رخ نياورندولي بدانيدكه جامعه از قشر فرهيخته خبرنگاران انتظار دارد كه نقدها را بشنوند و اگر رگه هايي از راستي در آن ديدند به اصلاح آن بپردازند.ذات نايافته از هستي بخش كي تواندكه شود هستي بخش