عمارت كلاه فرنگي نمادي از ارتباطات ايراني
نام نویسنده: معصومه جلالي بهجت
دنیای اقتصاد – فرهنگ در حقيقت شناسنامه هر ملتي است؛ بدين معنا كه آداب و رسوم اجتماعي، چگونگي برخورد ملل با عناصر نوظهور از گذشته تا به حال، همه و همه تحتعنوان «فرهنگ» نماد عيني پيدا ميكند. اين نماد در هر قالبي كه ظهور كند به عنوان عنصر فرهنگي، اقوام و ملل را به يكديگر ميشناساند.
در اين ميان، آثار تاريخي به جامانده از پيشينيان به عنوان عناصر ثابت فرهنگ، اين شناسنامه را هويتي ديداري ميبخشد. البته نوع نگاه برنامهريزان هر ملتي در چگونگي حفظ، بقا و شناساندن اين يادگارها بيانگر ميزان غناي فرهنگي است كه از آن برخاسته است.
خوشبختانه در اين بين، كشور ما از حيث برخورداري از آثار فرهنگي در ميان كشورهاي صاحبنام جهان قرار دارد؛ اما در شرايطي كه بسياري از كشورهاي صاحب فرهنگ از همين منظر برنامههاي كلان اقتصادي خود را طراحي كرده و در نهايت نيز سودهاي كلاني را از راه جذب بازديد كننده در داخل و خارج عايد خود ميكنند، متاسفانه درآمد ناشي از اين صنعت در كشور ما قابل ذكر نيست. اما اكنون بايد اين تحولات را باور نمود و در اين مسير حركتي جدي را آغاز كرد؛ به ويژه آنكه بحران هويت ما در ميان نسل جوان به عنوان خطري جدي فرهنگ كشور را با تهديد رو به رو كرده است.
براي جلوگيري از بروز چنين مشكلاتي ميتوان با شناسايي يادگارهاي ديرين چه در قالب آثار تاريخي و چه كتب و نقل قولهاي گوناگون و تركيب آن با بيان روز به حفظ هويت جوانان و كمك به شناخت ارزشهاي ملي- فرهنگي دست يازيد.
هر اثر تاريخي به عنوان يادگاري از دورانهاي گذشته ميتواند رابطهاي مستقيم با مخاطب برقرار سازد. يك بناي تاريخي خود سخن ميگويد و برانگيزاننده خاطرهها و حال و هواي گذشته است.
مثلا وقتي كه در فضاي يك نماي قديمي قرار ميگيريم، نوعي ارتباط بيواسطه با آن برقرار ميكنيم. و در فضاي گذشته سير ميكنيم. با مردمي كه آن را بنا كردهاند، همراه ميشويم؛ احساس همدلي و همگويي ميكنيم؛ با وسايل ارتباطي آن روزگار آشنا ميشويم و چنين است كه ميراث فرهنگي عاملي ميشود براي ايجاد اين احساس و سرانجام احساس هويت فرهنگي.
و امروز در عصر ارتباطات، عمارت كلاه فرنگي به عنوان نمادي از فضاي ارتباطي كشور، تصويري از هويت اين بخش از سرزمين ما را به نمايش ميگذارد و ما بايد تلاشي دوباره در جهت حياي آن انجام دهيم.
اين ساختمان در سال 1303 پس از خريد دستگاههاي كابل فرستنده با موج بلند قدرت 20 كيلووات از روسيه در اراضي عصر قاجار (منطقه باغ بيسيم) بنا شد.
ساختمان مذكور به نام عمارت كلاه فرنگي نامگذاري شد و نخستين دكل نيز با ارتفاع 120 متر در حاشيه اين ساختمان افراشته شد و بالاخره در سال 1305 با مخابره اولين پيام از روسيه آغاز به كار كرد. چند سال بعد دستگاههاي V.H.F و U.H.F فرانسوي جانشين كابلهاي تلفن و تلگراف گرديد.
بعد از انتقال ايستگاه راديو به ميدان ارگ، به جز مواردي جزيي مورد استفاده مناسبي قرار نگرفت و سالها به صورت غيرقابل استفاده در گوشهاي ز محوطه بي سيم متروك ماند.
پس از انقلاب اسلامي مسوولين شركت مخابرات ايران به دليل اهميت قائل شدن به مسائل فرهنگي كشور با درايت و توجه خاص تصميم به بازسازي، مرمت و احياي اين بناي تاريخي و ملي و ايجاد يك مجتمع فرهنگي و علمي گرفتند.
از اينجا بود كه شايد بتوان گفت براي نخستين بار يك شركت دولتي به حفظ ميراث فرهنگي كشور بها داد و با كمك سازمان ميراث فرهنگي نسبت به ثبت اين بنا در فهرست آثار باستاني كشور اقدام كرد.
پس از آن كميتهاي با نام «كميته راهبري كلاه فرنگي» در سطح عالي در وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات تشكيل و نسبت به پيگيري ا مور بازسازي، مرمت و احيا ين بناي تاريخي اقدام كرد و آقاي دكتر داود زارعيان مدير كل روابط عمومي و امور بينالملل شركت مخابرات ايران را به عنوان مجري طرح تعيين و معرفي نمود و عمليات مرمت رسما از سال 83 آغاز شد و بر اساس پيشبينيها و برنامهريزيهاي صورت گرفته قرار است تا نيمه دوم سال 85 به اتمام برسد.
اينك اين ساختمان در قلب كلان شهر تهران پس از يك دوره طولاني سكون و آرامش، در حال بيدار شدن و حياتي دوباره يافتن است.
هدف از احياي مجدد عمارت كلاه فرنگي در قالب مجتمع فرهنگي- علمي مخابرات، شناسايي، چگونگي ورود و سير تحول صنعت ارتباطات در كشور است.
باشد كه از اين پس پژوهشگران، محققان، دانشجويان و تمامي علاقهمنداني كه به دنبال كسب علم و تحقيق و پژوهش در حوزه ارتباطات و تاريخ مخابرات كشور هستند بتوانند به منبع و مرجعي ارزشمند و مستند دسترسي داشته و گوشهاي از تاريخ ديرين و كهن اين مرز و بوم را هويدا سازند.