ارتباطات عصر تنهايى!
نام نویسنده: محمد صادق افراسيابى
هفته نامه سروش – چندى پيش در وبگردى روزانه، گذرم به وبلاگى افتاد به نام نقطه عطف. نويسنده به نکته اى اشاره کرده بود، که تقريبا همگى نسبت به آن ساکتيم؛ عده اى آگاهانه و عده اى ناآگاهانه! وى نوشته بود : « دلمان را خوش کرده ايم که در عصر ارتباطات زندگى مى کنيم . اما چگونه مى شود يقين کرد که با انسانها واقعا ارتباط داريم؟ يعنى آيا حقيقتا ارتباط ما با سايرين دوطرفه است ا اين فقط ذهنيتى است که ما داريم؟»
جملاتى مختصر اما عميق! با خواندن اين جملات بسيار در فکر فرو رفتم. آيا به راستى در عصر
ارتباطات، ارتباطات ميان انسان ها بيشتر شده است يا کمتر؟ آيا ارتباطات ديروز نياز انسان ها
را به برقرارى ارتباطات بيشتر تامين مى کرد يا ارتباطات امروز؟ و …
براى پاسخ به اين سوالات شايد بد نباشد که نگاهى داشته باشيم به تاريخچه پيدايش وسايل ارتباط جمعي.
داستان از آن جا آغاز شد که جوامع صنعتى ايجاد شدند. کارگران براى يافتن کار به شهرها و مراکز صنعتى مهاجرت کردند و در نهايت شهرهايى پديد آمدند با انبوهى از جمعيت نابهمگون. جمعيتى که دراى هيچ فرهنگ مشترکى براى گفتمان نبودند. اين موضوع سبب شد که خلئى عاطفى در زندگى افراد به وجود آيد. در حقيقت با يک نگاه جامعه شناسانه، صرف نظر از مباحث اقتصادى و فنى، همين موضوع بود که سبب پيدايش رسانه هاى جمعى شد؛ رسانه هايى که
سعى داشتند، نيازهاى عاطفى و روانى افراد را که پيش از اين در کانون گرم خانواده مرتفع مى شد، پاسخ گويند.
اما اگر کمى واقع بين باشيم، بسيار فرق است ميان روابط نزديک انسانى با ارتباطات جمعى و دلبستن به افراد و اشيايى که نه تنها در زندگى افراد هيچ نقش موثرى ايفا نمى کنند، بلکه سبب ايجاد امراضى جديد همچون استاکينگ که نوعى بيمارى روانى ناى از دلبستگى شديد به هنرپيشگان است، شده است. اگر تا ديروز اين پدران، مادران، اقوام، آشنايان، و ريش سفيدان بودند که در ارتباطات نقش محورى و اساسى ايفا مى کردند، امروز اين پنجره هاى کوچک سياه، سفيد و خاکسترى هستند که به سخن در مى آيند و ما را با غريبه هايى
به ظاهر هنرمند که شايد هنوز هم آن ها را نشناخته ايم، آشنا مى ساز!
ند. اگر ديروز در روابط انسانى خويش هيچ گاه طعم تنهايى و فقدان محبت را نمى چشيديم، امروز بارها و بارها در پس پرده رابطه با مجريان آرايش کرده، هنرپيشه هاى فريبنده، و … مفهوم غربت، تنهايى، کسالت و چيزهايى شبيه اين ها را چشيده ايم. پس به نظر مى رسد ن وبلاگ نويس عزيز به بيراهه نرفته است. شايد علت بيشتر دردهاى عاطفى نسل عصر ارتباطات اين است که هر چند اين نسل در ظاهر پر ارتباط مى باشند، اما در بطن امر هيچ ارتباط
حقيقى ميان اين مخاطبان و آن متکلمان برقرار نشده است. معضلى که به اعتقاد من نتيجه Mass يا زندگى توده هاست. اصولا Mass society يعنى همين؛
انبوهى از انساÙ! † هاى تنها. Mass media نيز همين است؛ کارخانه توليد انبوه معانى مجازى که تشنه را سيراب نکرده، بلکه تشنه تر مى کند.
راستى تا به حال فکر کرده ايد که چرا چت، اين قدر در بين جوانان ما شيوع يافته است؟ بسيارى در اين باب سخن رانده اند. اما مى خواهم در اين جا تجربه شخى خويش را بيان کنم. من بارها و بارها در چت روم ها با جوانانى روبرو شده ام که وقتى از آن ها پرسيده ام چرا به چت روم، رو آورده ايد، در جواب علت را تنهايى خويش و يا احساس نياز شان به محبت
و يافتن يک همدم ذکر کرده اند؛ همدمانى که جاى خالى آن ها در عصر زندگى توده اى از آدم هاى منفرد هنوز پر نشده است.
تمام آنچه گفته شد، بيانى بود از وضعيت موجود. اما خيال ندارم بگويم وضعيت آن قدر نااميد کننده است که ديگر اميدى به چشيدن لذت ارتباطات نزديک انسانى نيست. اتفاقا در همين عصر اگر خانواده ها و آشنايان، نقش هاى خويش را به خوبى ايفا کنند، بسيارى نگرانى ها از بين خواهد رفت. اگر مادر ، به جاى اينکه از صبح تا شب فرزند خويش را به تنهايى در خانه حبس کند، در کنار او حضور داشته باشد و به جاى اينکه رسانه ها را مربى او سازد،
خود او تربيت فرزند را بر عهده گيرد، به سادگى نيازهاى عاطفى فراوانى را از دلبند خويش رفع
کرده است. اگر آنچه اسلام عزيز تحت عنوان صله
ارحام و ديد! ار آشنايان از آن ياد کرده است، محقق شود، خواهيم ديد که اعتياد به نت، مواد مخدر و صدها مشکل روحى و روانى ديگر جوانان اين مرز و بوم خود به خود حل خواهد شد. قطعا موارد بسيار ديگرى نيز از اين قبيل وجود دارند که نويسنده، تجزيه و تحليل آن ها را به عهده خوانندگان گرامى مى گذارد و پيشاپيش استقبال خويش را نسبت به نظرات
ايشان ابراز مى دارد.