تکنولوژی

نظام سياسى در توسعه روابط عمومى ايران

نام نویسنده: امير ترقى نژاد

شرق – بررسى نقش نظام سياسى در توسعه روابط عمومى يكى از موضوعات اساسى در مطالعه تاريخچه روابط عمومى در كشور ماست كه متاسفانه تاكنون مورد توجه قرار نگرفته است.

بنابراين پيش از آنكه به تشريح وضعيت كشور پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى و وضع روابط عمومى در اين دوره بپردازيم، لازم است درباره رابطه دولت _ ملت از زمان قاجاريه تا استقرار نظام جمهورى اسلامى بحث شود.به طور كلى، دولت در ايران پديده اى جدا از ملت بوده است چه در گذشته و چه در زمان معاصر، سهمى از غارت منابع اقتصادى، صرف ايجاد و گسترش بوروكراسى متمركزى مى شده كه كاركرد اصلى آن، دور كردن حكومت از مردم بوده است و غيرقابل نظارت دانستن حكومت كه به معناى حفظ جدايى مردم و حكومت و اينكه در طول تاريخ ايران، تمام حكومت ها در هنگام سقوط هرگز از حمايت موثر هيچ قشر و طبقه مردم برخوردار نشده اند به معناى جدايى از پيش همگى آنها از حكومت است.

با اين وصف، دولت از نظر مردم، اصولاً دشمن بالفعل يا بالقوه افراد و طبقات اجتماعى تلقى مى شده است. در واقع استقرار نظام جمهورى اسلامى در ايران به عنوان نخستين نظام سياسى مردمى كشور كه براساس اراده و راى ملت بر سر كار آمده بود، حاكى از توجه ويژه به توسعه اين مناسبات و نهادهاى مرتبط با آن بود، ليكن نگرش سطحى به روابط عمومى و دستاويز قرار دادن استفاده تبليغاتى نظام قبلى از آن باعث شد در نخستين سال هاى استقرار نظام جمهورى اسلامى، تدريس اين رشته در دانشگاه متوقف شود.

از طرف ديگر عدم اعتماد به مديران قبلى دفاتر روابط عمومى از يكسو و آغاز درگيرى هاى داخلى و وقوع جنگ تحميلى عراق عليه ايران، فضاى سياسى كشور را به سمتى هدايت كرد كه شايد بتوان از آن به عنوان فضاى سياسى نيمه بسته ياد كرد. پيامد اين جريان، تداوم فعاليت واحدهاى روابط عمومى به شكل تبليغاتى بود كه البته محتواى آن در خدمت تقويت دفاع مقدس قرار داشت.ايفاى نقش تبليغاتى توسط واحدهاى روابط عمومى، مسئله ديگرى را براى آن رقم زد و آن روى كارآمدن مديران غيرمتخصص در راس مديريت آنها بود، به گونه اى كه ظاهر اسلامى و قدرت بيان حزب بر ساير ويژگى ها براى احراز پست مديريت روابط غالب شده بود.

البته سياست تك حزبى و تقويت فعاليت هاى ساير احزاب به غير از «حزب جمهورى اسلامى» نيز در ايجاد فضاى نيمه بسته اين دوره موثر بود. با اتمام جنگ تحميلى در سال ۱۳۶۸ و اتخاذ سياست هاى واقع بينانه، تدريس رشته روابط عمومى در دانشگاه علامه طباطبايى و سپس دانشگاه آزاد مورد توجه قرار گرفت و زيرساخت هاى روابط عمومى از لحاظ تعدد نيروى انسانى، تجهيزات و امكانات، مقررات حمايتى و كميت ارتقا يافت.

ليكن الگوى مورد عمل در روابط عمومى همچنان به سمت الگوى تبليغاتى گرايش داشت. حماسه دوم خرداد و ارتقاى افكار عمومى و طرح ايده جامعه مدنى و استقبال گسترده مردم از آن و قرابت روابط عمومى با نهادهاى مدنى از لحاظ توسعه سطح مشاركت مردم در امور، توسعه گفت و شنود در جامعه، تقويت روند پاسخگويى دولت به ملت در قالب يك نهاد واسطه اى بين سازمان و گروه هاى اجتماعى از سال ۱۳۷۶ نويدبخش توسعه روابط عمومى در ايران بود و پيامد آ ن توجه به ارتباطات مردمى، نگرش سنجى و پاسخگويى دستگاه هاى دولتى بود كه در واقع به تحول ماهوى و گرايش به سمت روابط عمومى ايده آل يا مردم گرا در ايران منجر شد.با اين وصف، اينكه چرا در هفت سال اخير، روابط عمومى در ايران به توسعه بايسته و شايسته نرسيده است؛ دليل آن را بايد در نامناسب بودن فضاى سياسى كشور جست وجو كرد. فضاى سياسى كشور را شايد بتوان از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲ فضاى نيمه باز سياسى دانست كه در آن هنوز احزاب سياسى به شكل مطلوب امكان فعاليت ندارند، انحصار بر وسايل خبرى توده گير تداوم داشته، مطبوعات تحت فشارند، آزادى هاى سياسى و نهادهاى مدنى نهادينه نشده، انحصار دولت در بسيارى از عرصه هاى اقتصادى حفظ شده، مديريت متمركز سياسى دولت پاى برجاست، نگاه واحدى نسبت به نحوه رابطه بين دولت _ ملت شكل نگرفته و در يك كلام دموكراسى نهادينه نشده است، لذا نمى توان انتظار داشت كه در فضاى نيمه باز كنونى روابط عمومى مردم گرا در سال پاسخگويى امكان ظهو يابد.

بر اين اساس، بررسى نمودار رشد روابط عمومى در ايران حاكى است كه هرگاه نظام حاكم درصدد بهره بردارى از روابط عمومى بوده با توجه به فراهم نبودن زمينه ها و عدم امكان پذيرش آن در شكل حقيقى خود به توسعه شكلى آن پرداخته است ليكن پس از اتمام جنگ عراق عليه ايران و ايجاد پايدارى سياسى در كشور از سال ۱۳۷۰ روابط عمومى در مسير رشد ماهوى قرار گرفته و با وقوع حماسه دوم خرداد، روابط عمومى تبليغاتى در ايران در مرحله گذار به روابط عمومى مردم گرا قرار گرفته است. به نظر مى رسد چنين روندى گريز ناپذير است، زيرا تقويت افكار عمومى و ارتقاى آن، افزايش شهامت سياسى مردم، حضور فناوى هاى نوين ارتباطى، تعدد احزاب سياسى و… تنها يك راه براى رقم زدن سرنوشت روابط عمومى در ايران باقى گذارده است كه آن هم كمك به توسعه روابط عمومى مردم گرا است تا به عنوان يك مجموعه مقتدر در راستاى رفع مشكلات سازمان ها و گروه هاى اجتماعى مرتبط آنها تلاش كند.

روابط عمومى مردم گرا در واقع ماهيت و طبيعت واقعى روابط عمومى را متجلى مى كند كه مشخصه هاى اصلى نوع ايده آل روابط عمومى را مى توان به شرح زير مطرح كرد:
خدمت به افكار عمومى به جاى كنترل و مديريت آن؛تاكيد بر گفتمان آزاد و برابر بين سازمان و گروه هاى اجتماعى مرتبط؛آمادگى براى تغيير رفتار سازمان در صورت لزوم و پرهيز از تحميل باور هاى سازمان به مخاطبان؛توجه به مرز گشايى و مركزگسترى به معنى خارج شدن از سازمان و توسعه گستره فعاليت هاى ارتباطى به سمت كليه گروه هاى مرتبط و بستر سازى براى سهيم شدن آنها در تصميم سازى هاى سازمان؛تغيير جريان ارتباطى سنتى و عمودى از سمت سازمان به سمت گروه هاى اجتماعى به جريان ارتباطى دوسويه گروه؛كاهش فعاليت هاى تبليغاتى، انتشاراتى و بعضاً رسانه اى به نفع تاكيد بر فعاليت هاى مطالعاتى، مشاوره اى و تحقيقاتى؛اعتقاد به سرسختى و هوشمندى مخاطبان و دادن نقش همسنگ به آنان در فعاليت هاى ارتباطي.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا