تکنولوژی

سرانجام کار چيست :ف مثل فوکو، ف مثل فيلترينگ

نام نویسنده: على پيرحسين لو

شرق – فيلترينگ سايت ها به روزهاى دشوار و پرفشار خود رسيده است. همواره برخى از سايت هاى خبرى و سياسى، وبلاگ هاى شخصى و حتى سرويس دهنده هاى رايگان وبلاگ و شمارشگر و امكانات ساده اينترنتى، فيلترگذارى مى شوند.

فيلترينگ، بنا به تعريف، اقدام دولت براى جلوگيرى از دسترسى كاربران به سايت هايى است كه از نظر دولت غيمجاز محسوب مى شود، به هر حال فيلترينگ را همه قبول دارند. گرچه اگر هم نداشته باشند، فرقى در اصل ماجرا نمى كند اين كار بالاخره انجام مى شود. كميته اى كه مصداق هاى فيلترينگ را تشخيص مى دهد، هيچگاه نيازى نديده كه پاسخگوى كسى باشد يا بخواهد براى تشخيص خود دليل پيدا كند. خود فيلترينگ آنقدر موجه بوده يا اين طور نمايانده شده، كه كسى اصلاً به فكر دليل خواهى و علت يابى نمى افتد. اما فيلترينگ اينقدرها هم سست بنياد نيست، لااقل به نظر مى آيد كه اين طور نيست. اتفاقاً آن طور كه به ما گفته اند، بسيار هم لازم و ضرورى است. بسيارى از كشورهاى جهان دست به اين كار زده اند.

در مدارس، در كافى نت ها، در ادارات دولتى و بيش از همه در منازل توسط پدران و مادران. به خصوص دسترسى كودكان و نوجوانان به شدت كنترل مى شود. هرزه نگارى ها و پورنوگرافى ها كه نبايد در دسترس افراد قرار گيرند؛ خصوصاً آنها كه در معرض بيمارى اند. آن عبارت «بسيارى از كشورهاى جهان» و اين اصطلاح «مقابله با هرزه نگارى» اين روزها خيلى به درد مى خورند.

اينترنت وارد زندگى ها شده و بسيارى از روابط را تحت تاثير قرار داده و حالا فيلترينگ است كه ناخوانده مهمان شده و ناگزير، همنشينى با خود را بر ما تحميل كرده، او ما را آزار مى دهد و ما او را سركار مى گذاريم. گاهى او ما را محدود مى كند و گاهى ما او را مسخره مى كنيم و…

• تبارشناسى فيلترينگ

«تاريخ شاهد گذار از دورانى از آزادى و صراحت نسبى در خصوص بدن و كلام، به دوران ديگرى از سركوب و دورويى فزاينده بوده است… قانون سكوت تحميل شد و سانسور حاكم گرديد… همه اعمال، گفتارها و خواست هايى كه با قواعد سختگيرانه، سركوب گرايانه و رياكارانه هماهنگ نبودند، اجباراً حذف و سركوب شدند. در عوض قانون، سركوب و پست ترين لذات غلبه يافتند…» [تاريخ جنسيت، ميشل فوكو] بنيان نظرى فيلترينگ، اين «مجازات انسان دوستانه مدرن»، بر «غيريت سازى» كاربران اينترنتى متكى است. كاربران غالباً جوانى كه تا پيش از اين در گستره جامعه، از خيابان و پارك گرفته تا مدرسه و دانشگاه، تحت نظارت مداوم و نفوذ تبليغات رسمى بودند، به يارى امكانات اينترنت، از سايه نظارت بر ذهن خود خلاص شده بودند و امكان يافته بودند بدون پذيرش كنترل و محدوديت از بالا، به تبادل آگاهى و برقرارى روابط بپردازند. ايدئولوژى رسمى كه تاكنون تمام توان تبليغاتى خود را براى بازتوليد ارزش هاى پيشين و جذب نسل جديد به كار گرفته بود، اكنون با رقيب بيگانه اى مواجه بود كه هيچ ارتباط سيستماتيكى را با حوزه قدرت رسمى برنمى تافت.

ناآشنايى عناصر مؤثر در روابط قدرت با فضاى مجازى، در كنار بيگانگى كنشگران حوزه مجازى از حوزه قدرت نشست تا اين تلقى را در سطوح قدرت هرچه فراگيرتر كند كه اين حوزه نوپا، اساساً جولانگاه محل شيوع فساد و فحشا و بستر نفوذ «ديگران» است. ايدئولوژى به مصاف تكنولوژى آمد، ديوارهاى كنترل را استوار ساخت و شروع به تشخيص و تعيين «غيرمجاز» ها و «نامناسب»ها كرد. اين رويارويى بى مقدمه هم نبود. تمام اين كارها از سر خيرخواهى و دلسوزى اعلام شده و گفته مى شود همه كشورهاى دنيا چنين كرده اند. گفتمان مهربانى و دلسوزى، سخن روز شد و آستين ها را به توجيه عرفى و علمى و اعتقادى فيلترينگ بالا زد.

هنوز تئورى محدوديت ساخته نشده بود كه ساز و كار جلوگيرى و ممانعت آغاز شد و همه چيز حول همان محور دلسوزى و نگاه پدرانه معنا مى يافت. پدران در خانواده، پدران در جامعه، پدران در دولت، پدران هميشه نگران فرزندان اند. پدران نگران اند، پس حق دارند كه جلوگيرى كنند و نگذارند. حال، پدران خانواده نمى توانند؟ سهل است، پدران دولت به وظيفه پدرانه خود عمل مى كنند.

• تكنولوژى اعمال محدوديت

«در شيوه هاى مراقبتى و كيفرى ماقبل مدرن، روش هاى وحشيانه اى چون شكنجه و آزار بدنى به كار مى رفت، اما رفته رفته از قرن هجدهم به بعد مجازات بدنى جاى خود را به مجازات هاى ظريف روانى داد… مجموعه كيفرشناسى جديد به جانب مراقبت و نظارت فراگير معطوف شد. از اين زمان، نهادهايى چون مدارس، آسايشگاه ه، سربازخانه ها و زندان ها به منظومه هايى از نظارت فراگير تبديل شدند. اعمال نظارت بر فضاى مورد نظر، يكى از عناصر اصلى تكنولوژى انضباطى به شمار مى رفت. انضباط در واقع با سازماندهى افراد درون محوطه اى خاص تحقق مى پذيرفت و از اين نظر نيازمند نوعى ديوار و حصار بود، تا مكان نظارت پيگير و بى وقفه بر او فراهم شود. در سايه همين نظارت مستمر، رفتار فرد در پرونده مخصوص به او ثبت و ضبط مى شد…» [مراقبت و مجازات، ميشل فوكو]اقدام به فيلترينگ سايت هاى اينترنتى، از يك لحاظ، پيامد ناتوانى آشكارى است كه دولت ها در بسط نامحسوس دايره كنترل عمومى به حوزه مجازى، در خود احساس كرده و به ناچر تكنولوژى استيلا و مراقبت را آشكار ساخته است. به هر حال حوزه مجازى مى رفت كه بازار برنامه هاى ويژه رسانه اى و كالاهاى فرهنگى ايدئولوژى مسلط و نظام تربيتى كهن را كاملاً كساد كند.

• انضباط اينترنتى

غايت تكنولوژى انضباط در مراحل اوليه، تربيت جسمى مطيع و فرمانبردار بود كه به سبب خطاهايش مجازات مى شد، تا به راحتى انقياد، اصلاح و بهره كشى را بپذيرد. غايت زندان، زير سلطه درآوردن روان «فرد بزهكار» بود كه معيارهاى نظم طبيعى وخودخوانده جامعه، طراز نبود. غايت فيلترينگ اما محدوديت در چرخه ارتباطات آزاد است ، در بستر شبكه اى از گفت وگوهاى بى مرز جارى مى شود و اكون در پشت ديوارهاى no-access توقف كرده است. مفهوم ديگر فيلترينگ، نفوذ نظام هاى فكرى متكثرى است كه بر اثر مشاركت همگانى در توليد و توزيع اطلاعات و آگاهى پديد آمده است.

مبناى فيلترينگ، نوع نگاهى است كه قائل به مالكيت دولت بر جان و مال شهروندان است و اختيار حضور و تأثير بر شخصى ترين حوزه هاى زندگى فرد را به دولت مى دهد. و معناى فيلترينگ، به انقياد درآوردن روابط سياره اى فرد، به عنوان كاربر اينترنتى است تا او را از تيررس نشانگان فرهنگى بيگانه كه در تعارض با ايدئولوژى قرار مى گيرند، محافظت كند.

اينترنت، اين مجمع الجزاير گسترده و شبكه اى كه از ابتداى تولد مركزگريز سلطه ستيز بوده و مانده، با فيلترينگ به جامعه زندان گونه اى تبديل مى شود كه بيشتر به يتيم خانه يا بيمارستان شبيه است، تا يك زيست – جهان مجازى؛ يا حتى همان تعبير رايج آكادميك -بوروكراتيك: «جامعه اطلاعاتى».

در اين محيط فرد به طور دائمى و محسوس تحت مراقبت قرار مى گيرد، هنجارهاى فرادست به اجبار در او نهادينه مى شود و هر «كليك نابهنجار» يا لينك ناروايى، مستقيماً هشدار نظام كنترل را به ياد او مى آورد.

فيلترينگ مى تازد و با تسلط حريف مى طلبد. قدرت، براى تضمين سعادت فرد و جامعه و اعمال خيرخواهى خود، روابط و دسترسى هاى كاربران را محدود مى كند.

• قانون ممانعت

در روابط سنتى قدرت، ايجاد محدوديت به شكل برهنه و در قالب مجازات هاى عينى اعمال مى شد كه افراد آن را با تمام حواس خود درك مى كردند و به عنوان شكل متعارف روابط خانوادگى و اجتماعى مى پذيرفتند. در اشكال جديد، قوانين و نهادهاى قانونى وظيفه «تسرى تكنولوژى انضباط» را برعهده دارند. قوانين با طبيعى نماياندن محدوديت و نفى دسترسى، حيات آن را تداوم مى بخشند. كنترل و تحديد، نهاد رسمى مى شوند و ساختارها و نظامات قانونى به حمايت از آن برمى خيزند. قوانين تمام زندگى مجازى فرد را زير نظر مى گيرند و در همه جا از او طلب ديسيپلين و انضباط مى كنند. پراكندگى كاربران اينترنتى، نبود سامانى نهادمند در شبكه آنها و بى پشتوانه بودن كنشگران مجازى، در برابر پشتوانه وسيع ثروت و قدرت مستقر براى كارگزاران كنترل و تحديد، بستر جارى شدن قانون را به گونه اى فراهم مى كند كه نظم بالاتر از فرد بنشيند و اقتدار مقدم بر انديشه باشد.

به هر حال بحث از «جرايم رايانه اى» آغاز مى شود و بدين سان، قانون، نظام كنترل و مراقبت محسوس را ضمانت مى كند و به علاوه كاركرد مجازات و به حاشيه راندن افراد خاطى را برعهده مى گيرد. «حاشيه»اى اكنون فربه تر از «متن» شده، مقهور و مغلوب اتوريته قانون مى شود كه ابزار بى رحم تكنولوژيك را با توجيه بى چون و چراى ايدئولوژيك همراه كرده تا حاشيه (اكثريت) را در برابر متن (اقليت) تسليم و منفعل سازد.

فيلترينگ و اعمال نظم از بالا در اينترنت، همواره با مقاومت هايى روبه رو بوده كه به طور نمادين، با معرفى، ارسال و تبادل آدرس سايت هاى anonymizer (فيلترشكن) و روش هاى شكستن يا عبور از فيلترها، ابراز مى شده است. جنگ و گريز بى وقفه مهارت و ايدئولوژى، روايتى كميك از وضعيت كنونى اينترنت است.

رويارويى تكنولوژى پرخرج دولتى و ايدئولوژى سرسخت رسمى با مهارت هاى خلاق فردى، كشمكش جالبى را بين كاربران و كارگزاران اينترنت موجب شده كه در نتيجه آن، هر از چندى ترفندى جديد براى عبور از سد فيلترينگ رو مى شود! تكنولوژى در خدمت ايدئولوژى، با مهارت كاربران پراكنده اما خلاقى مواجه است كه هر شبكه جزيره اى از آنها، به تنهايى چندين روش براى عبور از فيلترها در چنته دارد. بدين ترتيب، عيار كارآيى فيلترينگ با وجود مهارت نظم ناپذير و كنترل نشدنى كاربران جوان، به شدت زير سئوال رفته است. سرانجام كار مشخص نيست، و اصلاً معلوم نيست كه سرانجامى در كار باشد. تا به حال كه موازنه قدرت به نفع هيچ كدام از طرفين، كاربران و كارگزاران، متمايل نشده و دست ديگرى را به علامت باخت بالا نبرده است. اما آيا اين به معنى تسليم نسبت به «وضع موجود» است؟ يا آنكه «مبارزه» عليه آن را تجويز مى كند؟ آيا مى شود چيزى را تغيير داد؟ در اين صورت، آيا با يك موس و يك كيبورد، در مقابل اراده بى بازگشت قدرت مى توان ايستاد؟

فوكو، در اين ميان، نكته اى را مى گويد كه اگرچه قطعاً منظورش ربطى به فيلترينگ نداشته، ولى شايد كمى چشم انداز كار را روشن تر كند.

«جامعه عارى از روابط قدرت نمى تواند وجود داشته باشد… اما اين به معنى آن نيست كه روابط قدرت مقرر، روابطى ضرورى اند و يا، در هر حال، قدرت به تقديرى آن چنان در بطن جوامع شكل بخشيده كه نمى توان تضعيف اش كرد. حرف اين است كه تحليل، ساخت و پرداخت، به پرسش كشيدن روابط قدرت و «ستيزه» ميان روابط قدرت و لزوم آزادى، وظيفه سياسى هميشگى و ذاتى همه موجوديت هاى اجتماعى است…»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا