فرمول برنده استارتاپهای موفق اروپایی چیست؟
آیتیایران – بیش از دو دهه از حضور استارتاپهایی که با ورود خود اقتصاد کشورها را متحول کردهاند میگذرد. حالا بخشی از رشد اقتصادی در بسیاری از کشورها مدیون فعالیت همین استارتاپهاست که هر روز هم به تعداد آنها در جهان اضافه میشود. بسیاری نام استارتاپ را مترادف با نام در سلیکون ولی در آمریکا میدانند، جایی که صداها استارتاپ شکل گرفته و توانستهاند تحولات عظیمی در بخشهای مختلف از اقتصاد و سلامت گرفته تا بانکداری و سیاست ایجاد کنند.
اما استارتاپهای موفق فقط همانهایی نیستند که ما اسمشان را شنیدهایم که از یک کارآژ در شهری در آمریکا شروع به کار کردهاند. بسیاری از استارتاپهای معروف از دل قاره اروپاه بیرون آمدهاند که نمونه آنها هم کم نیستند، مانند Virty انگلیسی، Spotify سوئدی، Adyen و BioNTech آلمانی یا Kayrros فرانسوی.
استارتآپهای اروپایی در چندسال اخیر با سرعت بیسابقهای تاسیس میشوند و رشد میکنند. این شرایط هم توجه سرمایهگذاران، مشتریان و شرکای شرکتی را به خود جلب کرده است.
رشد استارتاپها در این قاره آنقدر سرعت گرفته که انگار راهاندازی یک استارتآپ وسط بازار چندپاره قاره اروپا لزوماً یک کار چالشبرانگیز نیست.
برعکس چیزی که به نظر میرسد استارتاپها در این قاره عظیم با چالشهای تمامی استارتاپهای دیگر در دنیا مانند مقررات و فرهنگ روبهرو هستند، اما چگونه میتوانند این چالشها را پشت سر بگذارند و به موفقیت برسند؟ یا شاید بهتر باشد بپرسیم استارتاپهای برتر فناوری اروپا با چه فرمولی به موفقیت میرسند؟
انگلیس، فرانسه و آلمان در صدر
در گزارش پیش رو که توسط هلدینگ مکس گردآوری شده هزار استارتاپ برتر اروپایی مطالعه شدهاند تا دلایل موفقیت آنها شناسایی شود. این استارتاپها آنچنان که در این گزارش اشاره شده از بعد سال ۲۰۰۰تاسیس شدهاند و در ۳۳ کشور اروپایی پراکندهاند.
تقریبا دو سوم از هزار استارتاپ و اسکیلآپ برتر اروپایی در انگلیس، آلمان و فرانسه تاسیس شدهاند. ۱۲ کشور اروپایی برتر در زمینهی میزبانی از مهمترین استارتاپهای این قاره شامل انگلیس با ۳۲ سهم و ۳۱۹ استارتاپ، آلمان با سهم ۱۵ درصدی و ۱۴۹ استارتاپ و فرانسه با یک درصد سهم کمتراز المان و داشتن ۱۴۳ استارتاپ.
در این زمینه سوئد و سوئیس هرکدام ۶ درصد سهم دارند و سهم هلند به ۴ درصد میرسد. بعد از این کشورها نیز اسپانیا، ایرلند و دانمارک حضور دارند که سهمشان به ۳ درصد میرسد. و در نهایت هم فلاند و بلژیک و ایتالیا هستند که سهمشان به ۲ درصد از این جمع بزرگ میرسد.
طبق این بررسی سهم سایت کشورها با داشتن ۸۷ استارتاپ برابر با ۹ درصد است.
استارتاپها به تفکیک صنعتی که در آن فعالند
شاید جالب باشد بدانید که برعکس ایران که اکثر استارتاپها برای ما در حوزههایی مانند حملونقل، غذا، خردهفروشی و گرشگری خلاصه میشوند؛ در اروپا بیش از نیمی از استارتاپهای برتر در حوزههایی مانند زیست فناوری، مراقبتهای بهداشتی، خدمات نرمافزاری ابری و فینتک فعال هستند.
در زمینه زیست فناوری و مراقبتهای بهداشتی ۲۴۳ استارتاپ در اروپا فعال هستند و سهمشان در صنعت این قاره ۲۴ درصد است. در اینجا منظور از زیست فناوری توسعه دارو و دستگاههای تشخیصی و پزشکی است.
در جایگاه بعدی شرکتهای خدمات نرمافزاری ابری (SaaS) حضور دارند که تعدادشان به ۱۸۰ شرکت میرسد و سهمشان در صنعت نیز ۱۸درصد است. فینتکها دیگر بازیگران فعال در صنعت کشورهای اروپایی هستند که با ۱۵۸ استارتاپ و سهم ۱۶ درصدی محصولات دیجیتال برای بانکداری، معامله، بازار رمزارز و بیمه ارائه میکنند.
تجارت الکترونیکی و محصولات مصرفی با ۱۱۴ استارتاپ سهم 11 درصدی در صنعت اروپا دارند.
دیگر استارتاپهایی که در صنعت اروپا نقش دارند به ترتیب شامل سختافراز با ۱۰۶ استارتاپ، رسانه و محتوا ۸۶ استارتاپ، مارکتپلیس با ۷۶ استارتاپ، هوش مصنوعی با ۲۱ استارتاپ و جابهجایی با ۱۶ استارتاپ میشوند.
فرمول برنده
این پژوهش عوامل موفقیت استارتاپها در قاره اروپا را نیز مورد بررسی قرار داده و به سه نکته کلیدی رسیده است. در اولین نکته اینکه استارتاپهای موفق اروپایی یکی از چهار استراتژی زیر را در پیش گرفتهاند:
1- شبکهسازی
2- افزایش مقیاس
3- تولید محصول
4- فناوری عمیق
البته هر کدام از این مسیرها از بابت رشد درآمد، توزیع کارکنان و شاخصهای مشابه دیگر، ویژگیهای خاص خودشان را دارند.
در گام بعدی هر کدام از این چهار استراتژی به عوامل متفاوتی برای کسب موفقیت نیاز دارند. برای نمونه، بازیگرانی که میخواهند مقیاس استارتاپشان را بزرگتر کنند، باید به دنبال تقویت شغلهای تجاری و بخش فروش باشند یا استارتاپهایی که محصول محورند باید توسعه محصول جذاب و کاربردی را در کانون توجه قرار دهند و بازیگران شبکهساز باید فعالیت ادغام و مالکیت را جدیتر بگیرند.
سومین نکتهای که این پژوهش به آن رسیده این موضوع است که تکشاخ شدن استارتاپها به طور متوسط به ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون یورو سرمایهگذاری نیاز دارد. به همین خاطر ۷۰ تا ۸۰ درصد از شرکتهایی که توانستهاند به ارزش یک میلیاردی دلاری برسند به ده سال زمان نیاز داشتهاند.
پژوهش دربارهی هزار استارتاپ برتر حوزه فناوری اروپا نشان داده که این شرکتها یکی از مسیرهای متمایز و معدود برای رشد موفق و پایدار را دنبال میکنند که حول محور یکی از چهار رویکر استراتژیک اصلی، یعنی شبکهسازی، افزایش مقیاس، تولید محصول و فناوری عمیق، شکل گرفته است.
طبق این پژوهش این رویکردها جمعناپذیر نیستند، ولی هر کدام از اینها میتواند به رشد و توسعه موفق ختم شود.
این پژوهش اعلام کرده که استارتاپها اسکیلآپهای اروپایی و سرمایهگذارانشان میتوانند فعالیت خودشان را با این چهار رویکرد استراتژیک بسنجند تا با صرف وقت و انرژی کمتر، پی ببرند که در چه کاری بهترند و چطور میتوانند این کار را در صحنهای بزرگتر به انجام برسانند.
به این ترتیب، میتوانند وقت و انرژی خودشان را برای تصمیمگیریهای بهتر و سریعتر صرف کنند و از منابعشان بهترین بهره را ببرند. با این حال، پیدا کردن بهترین رویکرد استراتژیک فقط بخشی از معادله است. نکتهی بسیار مهم دیگر این است که بدانیم برای رسیدن به موفقیت در هر کدام از این رویکردهای استراتژیک، به چه تاکتیکهایی نیاز داریم.
براساس این گزارش مجموعه پنج عامل در این موضوع دخیل هستند. برای نمونه برای بازیگرانی که کارشان شبکهسازی است، بسیار اهمیت دارد که بازارهای محلی را یکی پس از دیگری تصرف کنند و به دنبال آن نباشند که در یک حرکت سریع، رشدی خیرهکننده و در سطح جهانی داشته باشند.
از سمت دیگر بازیگرانی که میخواهند مقیاس استارتآپشان را بزرگتر کنند باید برای ایجاد ظرفیتهای تجاری قوی، به دنبال تقویت بخش فروش و سمتهای شغلی در این بخش باشند.
فعالیتهای ادغام و مالکیت هم برای شبکهسازی و هم برای افزایش مقیاس مفید و موثر است.
همچنین، شرکتهایی که میخواهند محصول عرضه کنند باید ابتدا محصولی ویژه را در کانون توجه خود بگذارند و این محصول را برای کاربردی بسیاری مشخص توسعه دهند. برای بازیگرانی هم که رویکردشان توسعهی فناوری عمیق است، مهمترین و اصلیترین مسئله این است که به دنبال جذب بهترین استعدادها برای تحقیق و توسعه باشند.
نمونههای موفق برای شبکهسازی؛ اولینها همیشه برنده نیستند
اثر شبکهای میتواند جهانی یا محلی باشد. در اقتصاد مشارکتی، اثر شبکهای در سطح یک شهر یا حتی یک محله اتفاق میافتد، ولی در مورد شبکههای اجتماعی، اثر شبکهای معمولا جهانیتر است.
در بین شرکتهایی که در این گزارش مطالعه شدهاند، در بخش شبکهسازی آنهایی که استراتژی شبکهسازی موفقی دارند، تعادلی ظریف بین سرعت و راهبرد درست برقرار کردهاند.
این استارتاپها برای رشد کردن به گسترش در سطح بینالمللی نیاز دارند، ولی ابتدا باید روی بازار یا بازارهایی مشخص و محدود تمرکز داشته باشند تا بتوانند به پلتفرم برتر آن بازار تبدیل شوند.
این نوع شرکتها معمولا در زمینه مارکتپلیسها، جابهجایی و شبکه اجتماعی فعالیت میکنند.
«دلیوری هرو» و «تییر» دو نمونه از این نوع استارتاپها به شمار میآیند. «دلیوری هرو» استارتاپ تحویل غذای آنلاین است و استارتاپ «تییر» در حوزهی جابهجاییهای بسیار خرد فعالیت میکند.
این کسبوکارها به بازاری مناسب نیاز دارند که در منطقهی جغرافیایی کوچکی متمرکز شده باشد. از آنجا که در شهرهای اروپایی، زبان و فرهنگ و نوع حاکمیت بسیار متنوع است، استارتاپهایی که از استراتژی شبکهسازی استفاده میکنند یکییکی سراغ این بازارها میروند و استراتژی ورود به بازارِ خودشان را ضمن حرکت به جلو تعدیل و تنظیم میکنند. به عبارت دیگر، رویکردشان برای ورود به بازار سراسری نیست و همزمان وارد بازارهای متعدد نمیشوند، هرچند این امکان وجود دارد که این نوع استارتاپها در شهرهایی با ویژگیهای مشابه، بتوانند همزمان آغاز به فعالیت کنند. تأثیر ورود یک به یک به بازارها در تجربهی استارتاپهایی که در زمینهی اسکوترهای برقی اشتراکی فعالیت میکنند هم مشهود است.
این استارتاپها اغلب در شهرهایی فعالیت میکنند که فضای محدودی برای رقابت وجود دارد و اولینها همیشه برنده نیستند. در بسیاری از شهرهای اروپایی، «Lime» اولین استارتاپ اسکوتر اشتراکی بوده است، اما «Tier» و «Voi» که دو رقیب محلیاند، در تعدادی از این شهرها توانستهاند «Lime» را کنار بزنند.
نمونههای موفق برای افزایش قیاس؛ راه مورد علاقه حوزه تجارت الکترونیکی
استارتاپهایی که استراتژی افزایش مقیاس را در پیش گرفتهاند تمایل دارند که در همان مرحلههای ابتدایی کارشان، درآمد خود را بهسرعت افزایش بدهند. تکیهگاه اصلی این استارتاپها موفقیت تجاری زودهنگام است تا بتوانند از مزیت مقیاس بهره بگیرند و بازار مشخصی را در اختیار داشته باشند.
به طور میانگین، در این دسته از کسبوکارها، ۴۲درصد از موقعیتهای شغلی به بخش فروش و بازاریابی مربوط میشود، در حالی که در استارتاپهای دیگر، سهم این شغلها ۳۳ درصد است. این دسته از استارتاپها، برای حمایت از فروش، بیشتر از استراتژیهای تولید محصول و فناوری عمیق بر نقشهای عملیاتی تمرکز دارند.
سهم نقشهای عملیاتی در استارتاپهای متکی بر افزایش مقیاس ۱۷ درصد و برای استراتژیهای تولید محصول و توسعهی فناوری عمیق، بهترتیب ۹ و ۱۴درصد است. روی هم رفته، تعداد کارکنان استارتاپهای موفقی که در این دسته قرار میگیرند بیشتر از استارتاپهای دیگر است.
معمولا استارتاپهایی که در حوزهی تجارت الکترونیکی، کالاهای مصرفی و رسانه فعالیت میکنند از استراتژی افزایش مقیاس بهره میبرند.
اسپاتیفای و زالاندو دو نمونه از این استارتاپها محسوب میشوند. اسپاتیفای شرکتی رسانهای است که موسیقی و محتواهای صوتی دیگر پخش میکند و زالاندو در زمینهی مد و سبک زندگی فعالیت دارد.
این نکته را میشود در میانگین درآمد این گروه از استارتاپها از زمان تأسیسشان نیز تشخیص داد. میانگین درآمد این استارتاپها ۸۲۶ میلیون یورو بوده، در حالی که هزار استارتاپی که در این گزارش تحلیل شدهاند از زمان تأسیسشان، بهطور متوسط ۲۷۷ میلیون یورو درآمد داشتهاند.
همزمان با رشد و بلوغ شرکتهایی که استراتژی افزایش مقیاس را در پیش گرفتهاند، ابعاد عملیات تجاریشان کاهش مییابد و در نتیجه، اهمیت نقشهای دیگر، بهویژه شغلهای مربوط به محصول و فناوری، افزایش مییابد.
در نمونهی این گزارش از استارتاپهایی که پنج سال از تأسیسشان میگذرد، سهم شغلهای مرتبط با عملیات تجاری بهطور متوسط ۴۳درصد است که این نسبت برای استارتاپهایی که بین شش تا ده سال قدمت دارند، به ۳۹درصد و برای استارتاپهای قدیمیتر به ۳۴ درصد کاهش مییابد.
با نگاهی دقیقتر به پنج مورد از با ارزشترین استارتاپهای افزایش مقیاس اروپایی، یعنی «فارفچ»، «هلوفرش»، «اسپاتیفای»، «د هات گروپ» و «زالاندو»، این چرخش به سوی شغلهای مربوط به محصول و فناوری را بهتر میتوان مشاهده کرد.
درحالحاضر۳۵ درصد از کارکنان این پنج استارتاپ که تا حدودی به بلوغ رسیدهاند، در سمتهای شغلی تجاری فعالیت میکنند.
نمونههای موفق تولید محصول؛ کار با کمترین میزان بودجه
این گزارش مشخص کرده که استارتاپهای تولید محصول موفق معمولا با محصولی چشمگیر و کاربردی محدود و مشخص آغاز میکنند و سپس مجموعهی کاملتری ارائه میدهند.
برای این دسته از استارتاپها، ارائهی سریع محصولی مناسب و متناسب با بازار بیشترین اهمیت را دارد و به همین دلیل، در این نوع استارتاپها نقشهای مرتبط با محصول و فناوری، یعنی شغلهایی که به تحقیق و توسعه، مهندسی، مدیریت محصول، فناوری اطالعات و غیره مربوط میشود، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
از سمت دیگر توجه این استارتاپها به نقشهای تجاری وعملیاتی بسیار کمتر از استارتاپهای دیگر است. استارتاپهای تولید محصول اغلب به شرکتهای دیگر خدمات نرمافزاری ابری (SaaS) ارائه میدهند یا در ردیف فینتکهایی مانند «پرسونیو» و «N۲۶» قرار میگیرند. «پرسونیو» نرمافزاری برای مدیریت منابع انسانی است و «N۲۶» در حوزهی نئوبانک فعالیت میکند.
یکی دیگر از یافتههای این گزارش این بوده که استارتاپهای تولید محصول به کمترین میزان بودجه نیاز دارند. میانگین بودجهی استارتاپهایی که تحلیل شدهاند ۱۶۴ میلیون یورو بوده است، ولی استارتاپهای تولید محصول بهطور متوسط ۱۴۵ میلیون یورو بودجه داشتهاند.
نکتهی دیگر اینکه استارتاپهای تولید محصول در اروپا دست بالا را دارند و ۴۵ درصد از هزار استارتاپ برتر منطقهی اروپا در همین دسته قرار میگیرند.
برای نمونه تأکید این استارتاپها بر کیفیت و برتری محصولشان را میتوان در رتبهبندی اپاستور مشاهده کرد. در بین استارتاپهایی که اپلیکیشن موبایلی آنها برای محصول اصلیشان اهمیت دارد، حدود ۳۵ درصد از استارتاپهای تولید محصول اپلیکیشنی توسعه دادهاند که در اپاستور بالاترین رتبه را دارد. این در حالی است که این نسبت برای استارتاپهای دیگری که مطالعه شدهاند به ۳۰ درصد میرسد.
نمونههای موفق فناوری عمیق؛ برتری به کمک تحقیق و توسعه
این گزارش فناری عمیق را اینگونه تعریف کرده است که: «فناوری عمیق، به فناوریهایی گفته میشود که علاوه بر ایجاد ارزش اقتصادی قابل توجه، روی زندگی روزمرهی افراد جامعه اثر میگذارند. برای نمونه بسیاری از استارتاپهای مبتنی بر فناوری عمیق، با هدف افزایش سطح سالمت و مقابله با چالشهای زیست محیطی شکل گرفتهاند. فناوریهای ژرف زمان زیادی نیاز دارند تا از تئوری به سطحی برسند که کاربردی عملی داشته باشند.
استارتاپهایی که از استراتژی فناوری عمیق بهره میبرند بیشتر تمایل دارند در حوزههایی از قبیل هوش مصنوعی، سختافزار، زیست فناوری و مراقبتهای بهداشتی فعالیت کنند و تمرکزشان بر تحقیق و توسعه بیشتر از استارتاپهای دیگر است.
استارتاپهای «لیلیوم» و «گرافکور» دو نمونه از این استارتاپها به شمار میآیند. «لیلیوم» خودروی پرنده توسعه میدهد و «گرافکور» شتابدهندهای برای هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی است.
ویژگی استارتاپهایی که در این دسته قرار میگیرند این است که تعداد کارکنانشان به نسبت کمتر است. این استارتاپها به طور متوسط ۲۱۱ کارمند دارند، ولی میانگین تعداد کارمندان بقیهی استارتاپهایی که تحلیل شدهاند به ۴۸۸ نفر میرسد. همانطور که قابل حدس است بیشتر کارکنان این استارتاپها، یعنی ۴۶درصد از آنها، در بخش تحقیق و توسعه مشغول به کارند.
در عوض، ۳۸ درصد از کارکنان استارتاپهای تولید محصول در بخش تحقیق و توسعه فعالیت میکنند و این نسبت در استارتاپهای شبکهساز و افزایش مقیاس به ترتیب، ۳۰ و ۲۸درصد است.
نتیجه اینکه این استارتاپها سالانه بهطور متوسط ۱٫۸۷ حق اختراع ثبت میکنند که بسیار بیشتر از حق اختراعهای استارتاپهای تولید محصول (۰.۱۹ حق اختراع در سال)، استارتاپهای افزایش مقیاس (۰.۲۱ حق اختراع در سال) و استارتاپهای شبکهساز (صفر حق اختراع در سال) است.
جالب اینکه به طور میانگین ۲۷ درصد از کارکنان این استارتاپها در یکی از صد دانشگاه بینالمللی برتر تحصیل کردهاند که ۵۱ درصد بیشتر از میانگین استارتاپهایی است که در این گزارش بررسی شدهاند.
از سوی دیگر ارزش استارتاپهای فناوری عمیق رابطهی مستقیمی دارد با تعداد کسانی که از جمع فارغالتحصیلان صد دانشگاه برتر اروپا خدمت گرفتهاند.
راههایی برای ساخت تکشاخ
این گزارش در بخشی به صورت ویژه به اینکه چگونه میتوان یک استارتاپ را به تک شاخ اروپایی تبدیل کرد اشاره کرده است.
در این گزارش گفته شده که سرمایهگذاری و درآمد لازم برای رسیدن به ارزش بازار یک میلیارد یورویی در استراتژیهای مختلف یکسان نیست.
برای تبدیل شدن یک استارتاپ به تکشاخ باید مراحلی طی شود که در ادامه به آن طبق دادههای این گزارش اشاره میکنیم:
۱- مدت زمان لازم
بیشتر استارتاپهایی که این گزارش بررسی کرده است در ده سال از زمان تأسیس، توانستهاند تکشاخ شوند. استارتاپهای شبکهساز و فناوری عمیق زودتر از بقیه به وضعیت تکشاخ رسیدهاند و بخش قابل توجهی از استارتاپهای افزایش مقیاس (۲۴ درصد) و تولید محصول (۳۱ درصد) برای رسیدن به این مرحله، بیش از ده سال زمان نیاز داشتهاند.
۲- سرمایه گذاری لازم
این استارتاپها برای اینکه ارزش بازارشان به یک میلیارد یورو برسد، بهطور میانگین به ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون یورو سرمایه نیاز داشتهاند.
به عبارت دیگر، ارزش استارتاپهای تکشاخ اروپایی بین پنج تا ده برابر سرمایهی جذب شده بوده است. با این حال، در هر کدام از این چهار استراتژی، حجم سرمایهی لازم برای رسیدن به این مرحله کاماً متفاوت بوده است.
استارتاپهای شبکهساز و فناوری عمیق برای رسیدن به ارزش یک میلیارد یورویی، بیشترین سرمایهگذاری را نیاز دارند. حجم سرمایهگذاری الزم برای این دسته از استارتاپها کمابیش ۲۰۰ میلیون یورو است.
در مقابل، استارتاپهای افزایش مقیاس به حدود ۸۰ میلیون یورو سرمایه نیاز دارند تا ارزش آنها به ده تا دوازده برابر حجم سرمایهی جذب شده برسد و استارتاپهای تولید محصول با حدود ۱۶۰ میلیون یورو سرمایهگذاری میتوانند به ارزش بازار پنج تا هفت برابری برسند.
۳- درآمد لازم
این گزارش پژوهشی نشان میدهد که درآمد معمول استارتاپهایی که استراتژیهای متفاوتی را دنبال میکنند، تا زمانی که به ارزش بازار یک میلیارد یورویی میرسند، تفاوت بسیار زیادی دارد. در این بازه، درآمد استارتاپهای افزایش مقیاس حدود ۲۰۰ میلیون یورو است. به عبارت دیگر، این استارتاپها چهار تا شش برابر سرمایهای که جذب میکنند درآمد دارند.
استارتاپهای شبکهساز و تولید محصول نیز چیزی در حدود ۵۰ تا ۹۰ میلیون یورو درآمد دارند که ده تا بیست برابر سرمایهی جذب شده است، اما وضعیت استارتاپهای فناوری عمیق به کلی متفاوت است.
درآمد این دسته از استارتاپها در این مرحله به حدود ۸ میلیون یورو میرسد. در ارزشگذاری استارتاپهای فناوری عمیق، ضریب درآمد بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ است. در واقع، امید به کسب درآمدهای هنگفت در آینده در ارزشگذاری این استارتاپها منعکس شده است.