موبایل حتی احساسات را هم تغییر میدهد
نام نویسنده: مهرک محمودی
وقتی بدانید که 58 میلیون نفر از جمعیت 75 میلیونی ایران صاحب گوشی تلفن همراه هستند به خوبی شیرفهم میشوید چرا دیگر دیدن افرادی که با صدای بلند با موبایل خود در مترو، اتوبوس، کوه و بازار و تاکسی صحبت میکنند برایتان عادی شده است.
گوش کردن به مکالمات دیگران نیز در فضای عمومی عادی است شما میتوانید اظهار علاقه شخصی به همسرش را در شلوغترین ساعات روز در مترو بشنوید همچنین میتوانید از سختترین مشکلات خانوادگی افراد مطلع شوید بدون اینکه برای بهدست آوردن این اطلاعات تلاشی کرده باشید.
در آخرین سرشماری انجام شده توسط مرکز آمار ایران بیشترین بخش از جمعیت ایران (9 میلیون نفر) در گروه سنی افراد 20 تا 24 جای میگیرند همچنین در حدود 17 میلیون نفر از جمعیت کشور زیر 14 سال هستند، از مقایسه این آمار میتوان نتیجه گرفت که تقریبا تمامی افرد بالای 14 سال داری تلفن همراه هستند و از آن استفاده میکنند.
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز در آخرین اظهار نظر رسمی خود در خصوص دارندگان تلفن همراه آب پاکی را روی دست جامعهشناسان ریخته و اعلام کرده است: «هر فرد فعال جامعه یک سیم کارت دارد!»
حتی فارغ از این که شما با گوشی فعالتر هستید یا بدون آن قطعا همه میدانیم هر فناوری که خلق میشود در ابتدا فقط جنبه ابزاری صرف دارد و بعد از مدتی آثار فرهنگی اقتصادی و اجتماعی زیادی برجای میگذارد، در خصوص تکنولوژی موبایل این تاثیرات بسیار برجستهتر به نظر میآید چراکه در دوره زمانی بسیار کوتاه توانست بهصورت مستقیم در زندگی روزمره افراد تغییرات فراوانی بهوجود آورد و در اصل تلفن همراه نیز مانند تمامی فناوریها در طول تاریخ از یک ابزار فنی به یک کالای فرهنگی تبدیل شده است.
شاید نزدیکترین مثال به تلفن همراه، چرخ باشد که در روز ابداعش فقط ابزار بود اما به مرور زمان جلوه فرهنگی یافت و موجب افزایش ارتباطات شد امروز تلفن همراه نیز کم و بیش در همان نقش ظاهر شده است. در سال 1985 ارنی واریز اولین مکاله را با تلفن همراه در بریتانیا انجام داد و از آن زمان به بعد بهتدریج استفاده از تلفن همراه بهقدری گسترده شد که تبدیل به وسیلهای جدایی ناپذیر از انسان مدرن این دورا شد و از آن پس نه تنها بر اقتصاد و سیاست تاثیر گذاشت بلکه روابط میان فردی نیز بر اساس آن تغییر کرد.
جدا از بعد تکنولوژیکی تلفن همراه که تقریبا در سراسر دنیا یکسان است و همه برای استفاده و گسترش آن باید از یک بعد فنی تبعیت کنند اما در حوزههای فرهنگی و قومی و مختلف تاثیرپذیریهای متفاوتی داشته و نحوه پذیرش آن نیز به خصلتهای فرهنگی اقوام و جوامع مختلف ربط داشته است.
تعداد دارندگان تلفن همراه در دنیا به 5میلیارد و 500 هزار نفر میرسد، و سه چهارم این تعداد در کشورهای در حال توسعه تمرکز یافته است و در بریتانیا که زادگاه تلفن همراه به شمار میآید همه موبایل ارند. اکونومیست در گزارشی به فراگیر شدن تلفن همراه اشاره کرده و به ارتباط مستقیم آن با فرصتهای اقتصادی جدید، همچنین آمار بانک جهانی نشان میدهد که ارایه هر 10 گوشی اضافی برای هر 100 نفر در یک کشور در حال توسعه باعث افزایش 8 درصدی تولید ناخالص داخلی در آن کشور میشود. از سویی این روزها نمیتوان هیچ سیاستمداری را بدون تلفن همراه تصور کرد چراکه این گوشیهای کوچک تبدیل به میز کاری شدهاند که کار بدون آن امکان ندارد و بسیاری گسترش تلفن همراه در میان جوامع را موجب دموکراتیزه شدن آن جوامع میدانند.
«فورتوناتی»، جامعه شناس و نظریه پرداز ایتالیایی، معتقد است تکنووژی تلفن همراه باعث دموکراتیزه شدن ارتباطات میان اعضای خانواده، کارمندان یک سازمان، افراد حزب و … شده است.
تاثیر موبایل بر روابط میان فردی
اگر مجموعه استدلالات بالا را قبول داشته باشید، پس حتما قبول دارید موبایل بهگونهای روابط اجتماعی را تغییر داده است که بسیاری این تغییرات را حس نکردهاند و آن را تغییرات روزمره زندگی میدانند اما چیزی فراتر از یک تغییر ساده در حال وقوع است سبک زندگی تغییر کرده است.
استفاده مداوم و روزمره از موبایل موجب ایجاد آداب مخصوص استفاده از آن شده است، تیزرهای جدید تبلیغاتی برای چگونگی استفاده از موبایل پخش میود. در هر سینما یا تئاتری به شما تاکید میکنند موبایل خودتان را خاموش کنید و استفاده از پیامگیرهای تلفنی و حتی مزاحمتهای تلفنی کمتر و کمتر شده است.
همه این تغییرات تا این حد هم جدی نیست و برای مثال این فناوری موجب تغییر مد شده است و طراحان پوشاک را بر آن داشته که هنگام طراحی لباس و کیف حتما جای مخصوص موبایل را نیز در نظر بگیرند و مدهای جداگانهای برای بند و کیف گوشی همراه شگل بگیرد.
به مدد موبایل در این روزها هیچ قراری قطعی نمیشود و همه قطعی کردن آنرا به دقایق آخر موکول میکنند چراکه فناوری همراه همیشه به شما این امکان را میدهد که تا لحظات پایانی آزادی خود را حفظ کنید.
هانس گسر در این خصوص میگوید که موبایل یکی از مهمترین جلوههای تکنولوژی و ابزاری برای سازگار کردن ارتباطات اجتماعی با حرکت و جابهجایی افراد و گروههای اجتماعی است.
امانوئل کاستلز نیز معتقد است موبایل روندی را که اینترنت شروع کرده، تشدید میکند. به عبارت دیگر موبایل نیز همانند اینترنت علاوه بر ارتباطات اجتماعی دیگر ابعاد زندگی اجتماعی مانند ارزشها، زبان، الگوهای رفتاری و احساسات افراد را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و آنها را دگرگون میکند.
تلفن همراه به عنوان یک رسانه
رسانه میانجی ارتباط است و تلفن همراه نیز وسیلهای است میان فرستنده پیام و دریافت کننده آن.تا پیش از دهه پنجاه تئوریهای ارتباطی خطی بود و از بالا به پایین، هر چیزی که فرستنده در نظر داشت همان را بیننده دریافت میکرد (نظریه کاشت) اما بعد از جنگ جهانی دوم نظریهها به سمت مخاطب تغییر کرد، از این پس مخاطب خودش فعال شد و پیامی را دریافت میکرد که به دردش میخورد و وی را خشنود میکرد.
در همین دوره زمانی بود که نظریه «استفاده و خشنودی» توسط «الیهو کاتز» در 1959 مطرح شد. در این نظریه که به مخاطبان رسانهها پرداخته شد انگیزه مخاطبان در مصرف محصولات رسانهای، رضامندی و ارضای برخی از نیازهای تجربه شده آنان مدنظ قرار گرفت و به تبع آن مصرف نیز به سمت و سوی این رضامندی جهتگیری کرد.
در نوشتههای مربوط به نظریه استفاده و خشنودی راههای متعددی برای طبقهبندی نیازها و خشنودی مخاطبان بهدست میآید. بعضی خشنودیها را آموزشی و ذهنی دسته بندی میکنند و برخی دیگر آنها را تفریحی میدانند.
اما «مککوئیل”، “بلاملر” و “براون” (1972) گروهبندی گستردهتری را در نظر میگیرند. فراغت، روابط شخصی، هویت شخصی یا روانشناسی فرد و نظارت، گروهبندی این دسته است. مسلما در مقوله استفاده از تلفن همراه باید روابط شخصی را علت اصلی استفاده از این ابزار بدانیم هر چند سایر کارکردها نیز در روآوردن به این وسیله بیتاثیر نبوده است.
اما منتقدان این نظریه نیز آرام ننشستهاند و انتقاداتی به جنبههای غیر نظری بودن آن وارد میکنند. آنان پژوهشگران این حوزه را به خاطر افراط مورد انتقاد قرار داده اند چراکه آنان معتقدند این نظر فقط بر یک حوزه تاکید میکند و آن حوزه فرهنگ است. انتقاد دیگر این است که این رویکرد بسیار زیاد بر فرد متمرکز شده و ساختار اجتماعی و جایگاه رسانه را نادیده گرفته است.
«رابین» و «ویندال» برای پاسخ به این انتقاد ترکیبی از رویکرد استفاده و خشنودی و نظریه وابستگی را مطرح کردهاند. مدل این دو نفر موسوم به «استفاده و وابستگی» افراد را در نظامهای اجتماعی قرار میدهند، نظامهایی که کمک میکنند نیازهای افراد شکل بگیرند. یعنی ظهور موبایل به شکل غیرارادی مردم را وابسته به خودش کرده است از اینها به عنوان استفاده عادتی و آیینی نیز یاد میشود.
ارتباط از طریق تلفن همراه عرصه ارتباطات بین فردی را دگرگون کرده است. هرچند برخی بر این عقیدهاند که موبایل یا تلفن همراه ارتباط افراد را بیشتر کرده است اما باید در نظر گرفت ما وقتی ارتباط کمتری داشتیم برای ملاقات بیشتر مصمم بودیم، حالا همیشه ارتباط داریم و همیشه تعارف دیدن همدیگر را میکنیم اما کمتر ملاقات صورت میگیرد. در اصل موبایل موجب شده که ارتباط افراد نزدیک به یکدیگر کمتر و افراد دور تسهیل شود.
نتیجه
بررسیهای صورت گرفته طی سالهای اخیر در کشورهای مختلف در مورد تکنولوژی موبایل و آثار فرهنگی آن نشان میدهد تلفنهمراه موجب شده که ارتباطات میان فردی مکانگریز شود، ارتباطی که تا قبل از تلفنهمراه وابسته به مکان مشخصی بود به واسطه این تکنولوژی از مرز مکان و جغرافیا خارج شده است و ارتباطات مکان به مکان به ارتباطات فرد به فرد تغییر ماهیت دادهاند. در اصل نظام ارتباطی فرد محور جایگزین نظام ارتباطی مکان محور شده است.
همچنین محدوده و ساختار ارتباطات میان فردی به واسطه موبایل تحر پذیری و انعطافپذیری بیشتری پیدا کرده و غیر قابل پیشبینی شده است و افراد با استفاده از این تکنولوژی میتوانند همزمان چند نقش ارتباطی متفاوت در یک فضا را تجربه کنند، چراکه در یک مکان مشخص میتوانند از طریق تلفن همراه با افراد مختلف در حوزههای مختلف ارتباط برقرار کنند.
از سویی موبایل احساس امنیت را در اقشار آسیبپذیر جامعه (کودکان، زنان و افراد سالخورده) بهوجود میآورد چراکه بهوسیله آن میتوانند در هر لحظه با اطرافیان خود تماس بگیرند. تلفن همراه هنوز در مقایسه با بسیاری از تکنولوژیهایی که مورد استفاده قرار میگیرد جوان است و در حال تغییر از مینرو بسیار طبیعی است که تاثیرات آن نیز در حوزههای اجتماعی به تدریج تغییر کند.
منبع : عصر ارتباط