تکنولوژی

جايگاه معن شناسى كاربردى در تحقيقات ارتباطى

نام نویسنده: اميد مسعودى

ایران و جامعه اطلاعاتی – در هر علمى، حل مسائل درگرو پژوهش‌هايى است كه پژوهشگران را به يافتن داده هايى رهنمون مى شود تا با تحليل و تبيين آن داده‌ها پاسخ هاى موردنياز را بيابند و ارائه دهند.
پژوهش هاى علمى به صورتى روشمند توسط پژوهشگران طراحى و اجرا مى شوند. پژوهشگران نيك مى دانند كه براى حل هر مسئله اى در هر پژوهش، روش هايى وجود دارد و به كار بستن اين روش‌ها از سر ضرورت است نه از روى هوى و هوس.
علم ارتباطات اجتماعى نيز به عنوان يكى از علوم ميان رشته اى در انجام تحقيقات و پژوهش هاى ارتباطى از روش هاى گوناگون تحقيق در حوزه علوم اجتماعى، روانشناسى و سياست بهره برده است و اخيرا نيز در حوزه زبانشناسى با بهره گيرى از روش تحليل گفتمان(discourse Analysis) بر غناى پژوهش هاى ارتباطى افزوده است.

”ريد بليك“ و ”ادوين هارولدس“ دو صاحبنظر در عرصه شناخت مفاهيم ارتباطى، به نقل از ”اسميت“، حوزه ارتباطات را حوزه اى وسيع مى دانند. آن‌ها در چنين حوزه اى شيوه هاى برخورد با مطالعه ارتباط انسانى را در سه عرصه اساسى رياضى، روان شناسى اجتماعى، زبان شناسى و مردم شناسى قابل توجه مى دانند:
”توجه اصلى مطالعه در مورد ارتباط، بر توليد، سازمان، تركيب بندى، ساختار، توزيع، تحول تاريخى و عملكرد سيستم هاى پيام در جامعه است (گربنر). بنابر گفته اسميت، سه شيوه برخورد يا رهيابى عمده به مطالعه فرآيند ارتباط، بيشترين سهم تجربى را در اين حيطه، اختيار كرده است كه عبارت است از: شيوه برخورد رياضى، برخورد روانشناسى زير هم، نمودارى از اين سه شيوه برخورد اساسى است، و هم نهاد و اقتباسى از شيوه برخورد يكپارچه ساز اسميت در كتابش تحت عنوان، ارتباط و فرهنگ است. ضمنا اسميت بر اين نظر است كه پژوهشگران ارتباط، با سه حوزه اصلى مطالعه در اين زمينه، يعنى حوزه نحوى، حوزه معنايى (نمودگارى) و حوزه عملى، سروكار دارند.“ (بليك و هارولدس، 1378، 18)
در جدول زير شيوه هاى برخورد با مطالعه ارتباط انسانى ا ديدگاه بليك و هارولدس به نمايش گذاشته شده است:

”تحليل گفتمان“، روشى نوين براى پژوهش در متن هاى ارتباطى است كه در كنار ديگر روش هايى كه براى شناخت پيام آفرينان، وسايل ارتباطى و مخاطبان به كار مى رود، براى شناخت معنى به كار رفته در پيام هاى ارتباطى كاربرد يافته است.

1- تحقيق در ارتباطات:
در علم ارتباطات براى پژوهش هاى ارتباطى از دو شيوه كيفى و كمى استفاده مى شود. اغلب دانشجويان ارتباطات دريافتن راه حل هاى مناسب و آسانتر با مشكل برخورد مى كنند. جرج گربنر استاد ارتباطات در اين زمينه منعقد است: ”انشجويان ارتباطات در جايى كه با مشكلى در رابطه با ارتباطات برخورد مى كند و امكان يافتن راه حل هاى آسانترى وجود دارد، نبايد از زير آن شانه خالى كنند.“ 99) ، 1962، (Gerbner

پس از انتشار آثار زليك هريس در سال 1957 ميلادى و وان دايك در سال 1972 ميلادى ”تحقيق گفتمان“ يا ”تجزيه و تحليل كلام“ به عنوان شيوه اى مناسب در تحليل پيام هاى رسانه اى مورد استقبال عموم استادان و دانشجويان علوم ارتباطات قرار گرفت.

الف: معنى و پيام ارتباطى
پبش از آنكه پژوهشگران علوم ارتباطات از شيوه تحليل گفتمان در پژوهش هاى خود استفاده كنند بسيارى از صاحبنظران ارتباطات معتقد بودن ارتباطات چيزى جز انتقال ”معني“ از فرستنده به گيرنده نيست. اما آن‌ها ”معني“ را در درون ”پيام“ نمى جستند بلكه آن را در ”شخص گيرنده“ جستجو مى كردند.
”ديويد برلو“ صاحبنظر برجسته علم ارتباطات مى گويد:
”ما زبانى را براى بيان و بيرون آوردن معنى‌ها به كار مى بريم درواقع اين كاركرد اصلى زبان است. معنى چيزى ذاتى و جدانشدنى از بسيارى تعاريف زبان است. در تدريس موضوع ارتباط به ديگران در ارتباط با خودمان، در انتقاد از نحوه ارتباط ديگران و در مواردى مشابه، هميشه بايد معنى نقطه اصلى توجه ما قرار گيرد. “ (Berlo، 1960، 173)
اما برلو عميقا معتقد است كلمات فاقد معنى هستند، معنى فقط در انسان هاست!
برخلاف ديدگاه هاى برلو، بيشتر زبانشناسان معنى را در زبان جستجو مى كنند و آن را قابل انتقال مى دانند.
بسيارى از زبانشناسان به اين قول ”مالينوفسكى “ استناد مى كنند كه مى گويد: ”مفهوم و معنى در دل كلمات نهفته نيست، بلكه معنى در ”اوضاع و احوال“ اجتماعى، وضع اداى كلمات، ساختمان جمله، اثركلمات مجاور بر يكديگر و ده‌ها عامل ديگر مبتنى مى باشد. “36) ، 1957، (Malinowsky
”منصور اختيار“ استاد دانشگاه تهران در اين رابطه تاكيد مى كند:
”يك كلمه ممكن است با گرفتن حرف اضافه اى كه بدنبال آن مى آيد معنى آن متضاد با حالت تجرد آن گردد؛ يا كلمه ممكن است آهنگ هاى مختل گيرد و معنى آن يكسره عوض شود. اين‌ها مواردى است كه شنونده مى تواند معانى و مفاهيم متفاوت را افشاء كند و به صورت مختلف ايجاد پيام نمايد. از نظر شنونده نيز باز تمام اين مراحل فرق مى كند و هر شنونده به تناسب آنچه شنيده، آنچه را از آهنگ درك كرده؛‌ آنچه از ساختمان جمله دريافته، آنچه براثر وضع اجتماعى و تحصيلى و خانوادگى و سياسى و مذهبى و آنچه به علت وضع جملات و كلماتى كه در ساختمان جمله آمده مقصود شنونده را مختلف دريافت كند.“ (اختيار، 1348، 91)
به اين ترتيب ”معني“ در كُنه ”اوضاع و احوال“ قرار دارد كه هر پيام با توجه به وضع فرستنده و گيرنده دستخوش دگرگونى مى شود.

ب – تحليل گفتمان به مثابه يك روش كيفى
هرچند از ابتداى قرن بيستم ”تحليل محتوا “ (Content Analysis) به عنوان يك روش كمّى در كار پژوهشگران جا باز كرد. اما همانگونه كه لورنس باردن استاد تحليل محتوا مى گويد آغازگر اين روش ”هارولد دوايت لاسول “ استاد سرشناس تحقيقات ارتباطى در آمريكاست:
”اولين نامى كه تاريخ تحليل محتوا را واقعا روشن مى كند ”هارولد لاسول“ است. او تقريبا ازسال 1915 تحليل هايى از مطبوعات و تبليغات به عمل مى آورد. در سال 1927 تكنيك هاى تبليغات دردنياى جنگ(Propaganda technique in the world war) منتشر مى شود.“ (باردن، 1374، 10)
در تعريف تحليل محتوا، تعريف ”برنارد برلسون “ هنوز هم با گذشت سال ها، مورد استناد پژوهشگران است. ”برلسون“ مى نويسد:
”تحليل محتوا يك شيوه تحقيقى است كه براى تشريح عينى، منظم و كمّى محتواى آشكار پيام هاى ارتباطى به كار مى رود.“ (بديعى، 1380، 7)
تاكيد ”برلسون“ بر روى كمّى بودن تحليل محتوا را در تعريف ”كاپلان “ نيز مى‌توان مشاهده كرد:
”روش تحليل محتوا، معناشناسى آمارى مباحث سياسى است“ (Kaplan, 1943,230) در روش تحليل محتوا آمارى بودن روش، حكايت از كمّى بودن آن دارد.
در مقابل، روش ”تحليل گفتمان“ يك روش كيفى است كه از اصلاح روش هاى اوليه تحليل رسانه‌ها حاصل شده است، اصلاحى كه شالوده زبانشناسى دارد.
”تئو. اي.وان دايك“ چهار جزء متمايز رويكرد به گفتمان را اينگونه برمى شمارد:
”اول، تحليل گفتمان يك پيام رسانه اى را به عنوان يك گفتمان تمام عيار مستقل بررسى مى كند. تحليل محتوا در پژوهش ارتباطات جمعى معمولا براى يافتن روابط (يا همبستگى ها) ميان اين و يا آن ويژگى – اغلب محتوا و گاهى سبك – پيام‌ها و ويژگى هاى فرستنده/ سخنگو يا خوانندگان انجام مى گيرد. گفتمان رسانه اى به عنوان شكلى از ”عمل اجتماعي“ كمتر مورد مطالعه قرار گرفته است و آشكار كردن ساختارهاى ذاتى درهمه سطوح تحصيل، هدفى معقول محسوب مى شود.
دوم اينكه، هدف تحليل گفتمان عمدتا تشريح داده هاى كيفى است و نه داده ها كمّي. البته معيارهاى كمّى را مى‌توان به خوبى بر تحليلى، آشكار از نوع عمدتا بيشتر كيفى بنيان نهاد.
سوم اينكه، درحالى كه تحليل محتوا عمدتا [بيشتر] بر مبناى داده هاى مشاهده شدنى و محاسبه‌پذيرى چون واژه‌ها، عبارات، جمله‌ها و يا ويژگى‌هاى سبك شناختى مبتنى است، تحليل گفتمان سوالى روشن كردن ساختارهاى سطحى برحسب گرامر نوين – به ساختارهاى معنا شناختى شالوده اى هم توجه دارد و فرض ها، ارتباط ها، دلالت‌ها و راهبردها را هم روشن مى سازد، اين‌ها معمولا در گفتمان در حالت پوشيده باقى مى‌مانند. تحليل گفتمان در قالب نظريه‌هاى تجربى، تلاش مى كند قوانين يا اصول شالوده‌ى اين ساختارها، توليد و درك پيام رسانه اى را بيابد“ (ون دايك، 1378، 9-10)
همانگونه كه ملاحظه شد، ”وان ديك“ برخلاف ”برلسون“ و ”كاپلان“ كه تحليل محتوا را روشى كمّى مى دانند به كيفى بودن روش تحليل گفتمان اعتقاد دارد. بنابراين مى‌بايست ”تحليل گفتمان“ را به مثابه يك روش كيفى در مطالعات رسانه‌اى به كارگيريم. زيرا در تحليل گفتمان به جاى شمارش و مقادير آمارى با معناشناسى كاربردى متن سروكار داريم.

ج – تحليل گفتمان، تحليل گفتمان انتقادى و تحليل متن
براى به كار بردن روش تحليل گفتمان، تمايز اين روش با روش‌هاى مشابه آن ”تحليل گفتمان انتقادي“(Critical Discourse Analysis) و ”تحليل متن“(Analysing Texts) ضرورى است.
از ديدگاه دكتر ”كوروش صفوي“ استاد دانشگاه علامه طباطبايى، معنى شناسى را مى‌توان مطالعه علمى ”معني“ تلقى كرد و معنى نيز مصداقى است كه در جهان خارج وجود دارد يا مفهومى است كه براساس مصداق‌ها به شكل نوعى تصوير(Image) در ذهن سخن گويان زبان ذخيره شده است و ”تحليل گفتمان“ يا ”تجزيه و تحليل كلام“ به مطالعه رابطه ميان صورت و نقش در ارتباط كلامى مى پردازد. دكتر صفوى مى گويد:
”مى‌توان مدعى شد كه تجزيه و تحليل كلام مطالعه معنى به آن گونه اى است كه مورد نظر گوينده است؛ زيرا نقش هر جمله برحسب منظور گوينده از توليد آن جمله قابل استنتج است.“ (صفوى، 1382، 41)
به نظر مى‌رسد شناخت منظور گوينده آن گونه كه دكتر لطف الله يار محمدى استاد زبانشناسى دانشگاه شيراز مى گويد، شناخت آن روى سكه است. ”گفتيم گفتمان مانند دوروى يك سكه است كه يك روى آن متن (يا گفته) و در روى ديگر كاركردهاى فكرى – اجتماعى است)“ (يارمحمدى، 1383، 102)
از آنجا كه كاركردهاى فكرى – اجتماعى بر بستر تعاملات اجتماعى و نقش گفتمان در باز توليد و چالش سلطه متمركز است و اين اعمال سلطه نيز توسط نخبگان، نهادها يا گروهها تعريف مى شود و نابرابرى‌هاى اجتماعى همانند نابرابرى سياسى، فرهنگى، طبقاتى، نژادى و جنسى ناشى از همين سلطه تلقى مى شود. شناخت اين سلطه از طريق تحليل گفتمان انتقادى ميسر است. زيرا ”وان دايك“ معتقد است:
”اين فرايند بازتوليد احتمالا ”وجوه“ مختلف روابط گفتمان – قدرت، مانند شيوه هاى كم و بيش آشكار يا مستقيم حمايت، اعمال، بازنمايى، مشروعيت بخشى، نفى، تعديل يا كتمان سلطه را شامل مى شود. گفتمان كاو مشخصا مى خواهد بداند ساختارها و راهبردها يا ديگر خصوصيات نوشتار، گفتار، تعامل كلامى يا رويدادهاى ارتباطى چه نقشى در اين شيوه هاى بازتوليد ايفا مى كنند.“ (وان دايك، 1382، 178)
براين اساس پيش فرض اساسى تحليل گفتمان انتقادى، درك ماهيت قدرت و سلطه اجتماعى است.
”تحليل متن رسانه اي“(Analysis Media Text) برخلاف ”تحليل گفتمان انتقادي“ به روابط درون متن توجه دارد. يك متن از كلمات و يا تصاوير ساخته مى شود. در تحليل متن تصويرى، متن فيلم سينمايى، با ”تصوير زبان“ (Visual Language) سروكار داريم. بى گمان ”تحليل متن“ در عصر رسانه‌هاى ديجيتالى به عنوان يك روش در پژوهش‌هاى ارتباطى جايگاه خاصى خواهد داشت.
”اندريو بورن“(Andrew Burn) و ”داويد پاركر“ (David Parker) در كتاب ”تحليل متن‌هاى رسانه‌اي“ با طرح اين پرسش كه رسانه‌ها چگونه خودشان در معانى متن تغيير ايجاد مى كنند؟ مى نويسند:
”ما به گسترش اشكال تحليل نشانه شناسى نيازمنديم كه پيشرفت ويژه متن هاى رسانه ديجيتالى همانند وب سايت‌ها و بازى هاى كامپيوترى را به رسميت مى شناسد.“
(Burn and Parker، 2003، 1)
درواقع در ”تحليل متن“ ما بايد به اين پرسش پاسخ دهيم كه چگونه رسانه‌ها معنى را مى سازند؟ درحالى كه در تحليل گفتمان انتقادى، روابط سلطه به عنوان سازنده معنى در گفتمان‌هاى مسلط شناخته مى شود.
در ”تحليل متن“ يك فيلم سينمايى يا تلويزيونى، تحليل گر بايد روشن كند اين متن چه مى گويد و چگونه مى‌گويد؟ براى يافتن پاسخ، تحليل‌گر شيوه‌هاى انتقال معنى به وسيله اشكال گوناگون ارتباطى همانند زبان، انگاره، صدا و ژست‌هاى بازيگران را بررسى مى كند و درواقع به ”نشانه شناسى اجتماعي“ (Social Semiotics) روى ى‌آورد.

2- آسيب شناسى كاربرد تحليل گفتمان
پيدايش روش تحليل گفتمان در دهه 1970 ميلادى به ويژه پس از انتشار آثار ”تئو. ادريانوس وان دايك“محقق سرشناس دانشگاه آمستردام، زمينه‌هاى مساعدى را براى روى آورى پژوهشگران ارتباطى، به ويژه پژوهشگران متن هاى رسانه‌اى به اين روش تحقيق فراهم كرد.
مقالات متعدد ”وان دايك“ در كنار كتاب ”تحليل هاى خبر“ كه مطالعات موردى اخبار ملى و بين المللى در مطبوعات را مورد توجه قرار داد و طرح هايى براى تحليل گفتمان ارائه كرد. (Van Dijk, 16) شيوه نوينى را براى واكاوى معناى خبر، مقاله و گزارش پيش روى محققان قرار داد.
در كنار ديگر نظريه ردازان و محققان تحليل گفتمان، مى بايست از اثر با ارزش ”راجر فاولر“ (Roger Fowler) با عنوان ”زبان خبر، گفتمان و ايدئولوژى در مطبوعات“ ياد كنيم كه گفتمان را همانند محصول و رويه اجتماعى در روزنامه نگارى برمى شمارد و به جنبه هاى پنهان نقش زبان در معنى سازى و شكل دهى به مفاهيم در مطبوعات مى پردازد. او براى اين امر به تحليل گفتمان سرمقاله هاى مطبوعات تاكيد مى ورزد. از ديدگاه او مقالات درواقع ميدان بازسازى استدلالى جهان خاص نويسندگان است. (Foeler, 1991, 222 – 234)
به موازات تحليل گفتمان متن هاى رسانه اى در قالب ”تحليل گفتمان“، ”تحليل گفتمان انتقادي“ و ”تحليل متن“ به عنوان روش اى كيفى تحليل محتواى رسانه ها، ”تحليل محتوا“ نيز به عنوان روش كمّى تحيلى متن هاى رسانه اى توسط پژوهشگران در دانشگاه‌ها و مراكز تحقيقاتى جهان به كار مى رود.
متاسفانه دو آسيب جدى همواره محققان را در كاربرد ”تحليل گفتمان“ تهديد مى كند، كه اينك در دو قالب كلى ”عدم آشنايى با روش“ و ”ناتوانى در كاربرد“ روش به آن‌ها مى پردازيم:

الف: عدم آشنايى با روش تحليل گفتمان
نخستين آسيب جدى كه محققان را در كار بست تحليل گفتمان، تعقيب مى كند نداشتن شناخت كافى در تمييز شيوه هاى سه گانه تحليل گفتمان از يك سو، و به كار بردن ”تحليل محتوا“ به جاى ”تحليل گفتمان“ از سوى دگر است.
آسيب شناسى روش تحليل گفتمان در ايران حكايت از آن دارد كه علت اين امر عدم شناخت مفهوم ”تحليل گفتمان“ از سوى نظريه پردازان و محققان بوده است. دكتر لطف الله يارمحمدى استاد زبانشناسى داشنگاه شيراز در اين باره مى نويسد:
”مطالبى كه در باب گفتمان شناسى جسته و گريخته در ايران نوشته شده است اكثرا به تعريف و تحديد حدود و شعور و كاربرد و گفتمان محدود مى شود. (رك.به: آشورى 1377؛ تاجيك 1378؛ حجّاريان 1379 و كديور 1379). اما هنوز مطالب خاص
نظام‌مندى در زمينه روش تحليل بجز دو رساله كارشناسى ارشد در شيراز (خسروى نيك، 2000 و قانع، 2001) نگاشته نشده است.“ (يارمحمدى، 1383، 14)
به همين منظور يارمحمدى در مقاله اى با عنوان ”شيوه اى در تحليل گفتمان و بررسى ديدگاه هاى فكرى – اجتماعي“ تلاش مى كند تا روش كار و شيوه تحليل گفتمان را به محققان ناآشنا، بياموزد. (همان، 143-163)
تلاش و كوشش كسانى چون يارمحمدى و ديگران و علاقه‌مندى محققان به آموختن روش ”تحليل گفتمان“ در سال هاى اخير؛ باعث مهارت و توانايى محققان ارتباطى در بهره گيرى از روش ”تحليل گفتمان“ شده است. اما هنوز هم بسيارى از محققان تازه كار ممكن است به علت عدم آشنايى كافى با اين روش در جريان تحقيق با مشكل عدم ”روايي“ (Validity) و ”اعتبار“ (Releability) روبرو شوند.

ب: ناتوانى در كاربرد روش تحليل گفتمان
برخى سنت هاى ناپسند در محافل آكادميك سبب ساز آسيب هاى روش شناسى در كار محققان مى شود. به عنوان مثال گرايش محققان به استفاده از محاسبات آمارى و جداول به كار رفته در تحقيق؛ زمينه اى را به وجود مى آورد تا محققان تصور كنند روش هايى چون ”تحليل گفتمان“ كه آمار و ارقام روش هاى كمّى را ندراند، فاقد اعتبار و
روايى اند؟!
دكتر لطف الله يارمحمدى در اين زمينه از دغدغه هاى دانشجويان سخن مى گويد:
”دانشجويى كه مى خواست رساله خويش را در باب رابطه بين ساخت ايدئولوژيكى و ساخت گفتمان مدار در گزينه اى از نمايشنامه‌ها بنويسد به هنگام ارائه طرح اظهار داشت ”فلانى مى خواهد كارى بكنيد يك مقدارى هم آمار يك جايى اضافه شود“. گفتم كه اين يك تحقيق كيفى و تحليلى است و نيازى به آمار ندارد. ولى ديدم انگار كه راضى نيست. لذا بعدى به مطلب افزوده گرديد و در نتيجه بحثى شبيه تحليل محتوا همراه با درصد، مجذورخى [X2] و جدول به آن اضافه شد“! (همان، 178)
اگر محققان بدانند كه كمّى كردن تحليل اغلب به محتواى آشكار پيام محدود مى شود و محقق را در پى بردن به پيام پنهان يا افادات و اشارت ناتوان مى كند در مى يابند كه اصولا روش هاى كمّى براى حصول نتيجه ناتوانند. يك مثال شاهد ماجراست:
”براى مثال اگر در متن مصاحبه با يك متهم 10 مرتبه موضوع نگرش مثبت به سرق در شرايط سخت اقتصادى مطرح شده و در متن مصاحبه با متهمى ديگر 5 مرتبه، اين فراوانى به خودى خود مبين اين نكته نيست كه احتمال دست زدن متهم اول به سرقت دوبرابر متهم اول است.“ (صديق سروستانى، 1358، 96).
دلبستگى به سنت هاى رايج و به كار بستن روش تحليل محتوا به مرور زمان نوعى نگرش كمّى بر انديشه محققان حاكم كرده است، ترك چنين عادتى البته براى بسيارى از محققان دشوار بنظر مى‌رسد . اما با اهميّت يافتن جايگاه تحقيقات كيفى، پرهيز از چنين عاداتى ضرورى بنظر مى‌رسد .
سخن پايانى
گفتيم در هر علمى، حل مسائل به روش هايى كه پژوهشگران در تحقيقات خود به كار مى بندند، سخت وابسته ات. در تحقيقات ارتباطى از آنجا كه محقق هم با پيام فرستنده پيام و گيرنده پيام سروكار دارد. در تحقيقاتى كه لازم است به بررسى پيام بپردازد روش هايى چون: ”تحليل محتوا“ به عنوان يك روش كمّى و ”تحليل گفتمان“ ”تحليل گفتمان انتقادي“ و ”تحليل متن“ به عنوان روش هايى كيفى پيش روى او قرار دارند.
بسيارى از محققان به دليل تصور يكسان بودن اين روش‌ها در كاربرد ”تحليل گفتمان“ دچار خطا مى شوند. برخى از آن‌ها به اين روش، چونان روشى كمّى مى نگرند و عمل مى كنند. آن‌ها به دو دليل دچار آسيب در تحقيق مى شوند. يا اصولا با مفهوم و روش تحليل گفتمان آشنايى ندارند يا آنكه سنت هاى ناپسند كمّى گرايى در محافل آكادميك آن‌ها را به سوى كمّى كردن ”تحليل گفتمان“ سوق مى دهد.
در اين گفتار آنچه كه مهم است پى بردن به جايگاه معنى شناسى ”تحليل گفتمان“ در تحقيقات ارتباطى است. تجربه هاى اخير نشان مى دهد افزايش بهره مندى محققان ارتباطات از روش هاى كيفى ”تحليل گفتمان“، ”تحليل گفتمان انتقادي“ و ”تحليل متن“ ضمن آشنايى هرچه بيشتر آنان با چنين روش هايى، سبب دورى جستن آن‌ها از آفات و آسيب هاى روش شناسى در اين زمينه مى شود. براين اساس مى‌توان اميدوار بود كه اين امر در آينده باعث ارتقاء هرچه بيشتر جايگاه معنى شناسى كاربردى در تحقيقات ارتباطى خواهد شد.

ماجع:
الف) فارسى
– اختيار، منصور (1348)، معنى شناسى، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
– باردن، لورنس (1375)، تحليل محتوا، مترجمان دكتر مليحه آشتيانى و دكتر يمنى دوزى سرخابى، تهران: انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي.
– بديعى، دكتر نعيم (1380) تحليل محتوا، تهران: اداره كل تبليغات اداره هماهنگى روابط عمومى هاى كشور.
– بليك ريد و ادوين هارولدس (1378)، طبقه بندى مفاهيم در ارتباطات، مترجم مسعود اوحدى، تهران: انتشارات سروش.
– صديق سروستانى، رحمت الله، (1375)، ”كاربرد تحليل محتوى در علوم اجتماعي“، نامه علوم اجتماعى، شماره 8 .
– صفوى، كورش (1382)، معنى شناسى كاربردى، تهران: انتشارات همشهري.
– وان دايك، تئون.اى (1378)، ”تحليل گفتمان: پرورش و كاربست آن در ساختار خبر، مترجم: محمدرضا حسن زاده ‎‎‏‏‏[جزوه پلى كپى]، تهران پژوهش معاونت سياسى صدا و سيماى جمهورى اسلامي.“
– وان دايك، تئون.اى (1382)، مطالعاتى در تحليل گفتمان: از دستور متن تا گفتمان كاوى انتقادى، گروه مترجمان، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها.
– يار محمدى، لطف الله (1383)، گفتمان شناسى رايج و انتقادى، تهران: هرمس.

ب) انگليسى

– Berlo David (1990)، The Process of Communication، Michigan state university، New York: Rinehart and Winston.
– Burn Andrew and David Parker، (2003) Analysing Media Texts، London: Continum.
– Fowler Roger (1991)، Language in the News Discourse and Ideology in the Press، London: Rutledge.
– Gerbner. George (1962)، “on Defininy Communication: Still Another View” ، in Journal of Communication 16(2).
– Kaplan A.(1943)، Content Aualysis and the theory of Signs. Philos. Sci، 10.
– Malinowsky (1957)، Carol Garden and Their Magics، London:?
– Van Dijk Teun A.(1988)، News Analysis Case Studies of international and national News in the Press، Hove and Londen: Lawrence Erlabaun Associates، Publishers
.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا